جستجوگر در این تارنما

Saturday, 30 August 2014

دی شیخ با چراغ - مولوی بلخی

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست
وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیل‌ست بی‌وفا
من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست
یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول
آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد
کآن عقیق نادر ارزانم آرزوست
پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
می‌گوید آن رباب که مردم ز انتظار
دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست
من هم رباب عشقم و عشقم ربابی‌ست
وان لطف‌های زخمه رحمانم آرزوست
باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست



Sunday, 24 August 2014

چند گفته از گابریل گارسیا مارکز

انسانها در واقعیت زمانیکه مادرشان آنها را بدنیا میآورد، زائیده نمیشوند بلکه درست زمانی زاییده میشوند که زندگی مجبورشان میکند تا نقش خود را بیافرینند.

هیچکس ارزش آنرا ندارد که اشکت ریخته شود و آنکه ارزشش را دارد هیچگاه ترا به گریستن نمیکشاند.

انسان بهتری شو و سپس مطمئن شو از چیزی که هستی  پیش از اینکه با کسی آشنا شوی و از او این توقع را داشته باشی که او بداند که تو چیستی و کیستی.

وقت خود را بپای کسی هدر مده که نمیخواهد وقتش را با تو سپری کند.


Saturday, 23 August 2014

سروده ای از صائب تبریزی

 چهره از عشق جوانان ارغوانی کرده ایم
شوخ چشمی بین که در پیری جوانی کرده ایم

کس زبان چشم خوبان را نمی داند چو ما
روزگاری این غزالان را شبانی کرده ایم

صد قدم پیش است از ما خاک ره در اعتبار
گرچه در راه تو عمری جانفشانی کرده ایم

سایه ما بر دل یاران گرانی می کند
تا کجا بر خاطر موری گرانی کرده ایم؟

چون نباشد اول بیداری ما خواب مرگ؟
ما که خواب خویش را در زندگانی کرده ایم

نامرادیهای ما صائب به عالم روشن است
بر مراد خلق دایم زندگانی کرده ایم



Wednesday, 20 August 2014

رابطه موادِ شوینده و ضدِّ عفونی کننده و عدمِ باروری

تقریباً در تمامیِ خانه‌ها موادِ شوینده، پاک کننده و نرم کننده وجود دارند و در تمامیِ اینها دو ماده موجود میباشند که خطرناک‌تر از آنی‌ هستند که تا کنون تصور میشد.
تاکنون پژوهش و مطالعه جدی بر رویِ این دو مادهِ مشکوک و تاثیراتِ آنها بر رویِ انسانها و حیوانات صورت نگرفته بود.
این دو ماده آمونیوم کمپوندس  ADBAC (n-alkyl dimethyl benzyl ammonium chloride)  و ماده DDAC (didecyl dimethyl ammonium chloride)  هستند.
چندی پیش پژوهشگرانِ آمریکایی در جریانِ مطالعات و تحقیقاتِ خویش متوجه گشتند که موش‌هایِ آزمایشگاهی در برابرِ این دو ماده‌ از خود خیلی‌ حساسیت نشان میدهند.
این موش‌ها در برابرِ مصرفِ زیادِ موادِ شوینده تا حدِ زیادی توانِ باروریِ خود را از دست دادند. اینرا تری روبچ از کالجِ پزشکی‌ِ مریلندِ ویرجینیا و بانو پاتریشیا هانت از دانشگاهِ ایالتیِ واشنگتن گزارش دادند.
چنانچه در مقاله‌ای که در نشریه علمی‌  nature  نیچر آمده، کشفِ این موضوع کاملاً اتفاقی صورت گرفت.
دو مادهِ مشکوک یعنی بنزال کونیوم کلورید و دیدسیل دیمتیل آمونیوم کلورید ترکیباتِ آمونیومی دارند و نه‌ تنها در موادِ شوینده بلکه در بسیاری از لوازمِ آرایش و شامپوها و حتی در قطره‌هایِ چشم و بینی‌ موجود میباشند.

روبچ میگوید ما این دو ماده را بر رویِ موش‌ها آزمایش کردیم و دریافتیم پس از مصرفِ این مواد بر رویِ آنها، زمانِ بیشتری طول کشید تا موش‌ها توانستند دوباره بارور گردند. از هر ده موشی هم که بارور گردید، چهار تایِ آنها یا در حینِ زایمان و یا پس از آن مردند.
از آزمایش‌هایِ گذشته در موردِ تاثیراتِ بنزال کونیوم کلورید بر رویِ اسپرم انجام شده بود، پژوهشگران می‌دانستند که این ماده حرکتِ اسپرم‌ها را تا حدِ بسیار زیادی کند و بیحرکت می‌کند.
روبچ در پاسخِ این پرسش که آیا این ماده ‌ها در موادِ شوینده برایِ انسان خطرناک است یا نه‌، گفت ما هنوزاینرا با قاطعیت نمی‌دانیم.
واقیعت اینست که در دهه‌هایِ ۵۰ تا ۷۰ سده گذشته که اینگونه مواد بصورتِ گسترده تولید و پخش میگردیدند، آزمایش‌هایِ سالم بودن یا نبودنِ آنها از سویِ خود تولیدکنندگان انجام می‌گرفتند و ایشان نیز همه جوانب را مورد توجه قرار نمیدادند.
مشابه آزمایشی که روبچ و هانت بر رویِ موش‌ها انجام دادند، میبایستی بر رویِ انسانها نیز انجام گیرند تا صحت و سقم نتایج  روشن گردند.
هانت و روبچ پیشنهاد میکنند که افرادی که با این مواد بیشتر در ارتباط هستند، مانندِ پزشکان، کسانیکه در کارخانه‌هایِ موادِ غذائی کار میکنند و همچنین کسانیکه در امرِ شست و شوی خویش افراط میکنند موردِ آزمایش قرار گیرند.

اگر پاسخِ آزمایش بر رویِ انسانها منفی‌ از آب در آمد، این بدان معناست که انسان دهه هاست که از قدرتِ باروریش کاسته میگردد و اگر آنرا ادامه دهد،  برای امر باروری پیوسته بیشتر به القاحِ مصنوعی وابسته میگردد.


Sunday, 17 August 2014

دو گفتار از دو انگلیسی

ﮔﺎﻫﯽ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷد ﮐﻪ ﺑﺒﺨﺸد ﺍﻣﺎ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﺣﻤﻖ ﻧﺒﺎﺷد ﮐﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻨد !
جورج برنارد شاو

آدم بدبين، (سختي ) را در هر فرصتي مي بيند، آدم خوش بين ( فرصت ) را در هر سختي.
وینستون چرچیل


Tuesday, 12 August 2014

دیوانه - مولوی بلخی

خواب از پی آن آید تا عقل تو بستاند
دیوانه کجا خسبد؟ دیوانه چه شب داند؟

نی روز بود نی شب در مذهب دیوانه
آن چیز که او دارد، او داند و او داند

از گردش گردون شد روز و شب این عالم
دیوانه هم آن جا را گردون بنگر داند

گر چشم سرش خسپد بی‌سر همه چشمست او
کز دیده جان خود لوح ازلی خواند

دیوانگی ار خواهی چون مرغ شو و ماهی
با خواب چو همراهی، آن با تو کجا ماند؟

شب رو شو و عیاری در عشق چنان یاری
تا باز شود کاری زان طره که بفشاند

دیوانه دگر سانست او حامله جانست
چشمش چو به جانانست، حملش نه بدو ماند

زین شرح اگر خواهی از شمس حق و شاهی
تبریز همه عالم زو نور نو افشاند



Saturday, 9 August 2014

پیام صدمین سالگرد جنگ جهانی نخست

در نیمهِٔ نخست سالِ ۱۹۱۴ به برخی‌ از یگانهایِ ارتشِ آلمان دستور داده شد تا سواره نظامِ سلطنتی را همراهی کرده و از شهرِ کلن و پلِ رودخانه راین گذشته، به سمتِ باختر پیشروی نمایند. سپس در نقطه مشخصی‌ که مواضع سربازانِ ارتشِ فرانسه بود، در برابرِ ایشان مستقر گردند. آنها نیز چنین کردند از کلن به لیژ رفتند، بلژیک هیچ گمان نمیکرد که با وجودِ اعلامِ بیطرفی موردِ یورش آلمانیها قرار گیرد، آلمان اما مجبور بود برایِ دور زدنِ قوایِ فرانسه از بلژیک گذر کند و بیطرف بودن یا با طرف بودن بلژیک هم برایش مهم نبود.
اینکه کشوری بیطرف باشد یا نباشد در موارد لزوم مورد حمله قرار میگیرد را اگر ایران در زمانهای پیش و اثنای جنگ جهانی دوم از یاد نبرده بود، اینقدر از هجوم قوای متفقین به ایران شگفت زده نمیشد.
آغازِ جنگِ جهانی‌ِ نخست را میتوان آغازِ استفاده منظم و سیستماتیک از مطبوعات و جراید جهت بهره برداری تبلیغاتی  برای مقاصدِ جنگی، تضعیفِ روحیه دشمن و تقویتِ  روحیه (در بسیاری موارد همچنین تحمیقِ ) طرفِ خودی دانست.
تفسیرهای جنگی از اینجا به بعد دیگر از حالتِ تبلیغات سنتی‌ خود بیرون آمده و ابعاد و ماهیتِ تبلیغات مطبوعاتی و تکنیکی‌ به خود گرفتند.
در جنگ‌هایِ سنتی‌ هر چند که ذاتِ جنگ در درونِ خود احمقانه هست، ولی‌ با وجودِ این اینجا و آنجا تا حدی پایبندیها و کدکس‌هایِ مردانگی نیز دیده می‌شدند.
در جنگ‌هایِ نوین این وظیفه کلاً به تکنیک واگذاشته شد (اوجِ آنرا در جنگ‌هایِ پهبادی و موشکی اخیر میتوان مشاهده نمود، کشتن بدونِ ابا و دیدنِ این کشتارها بر رویِ صفخاتِ تلویزیون بدون متاثر شدنِ واقعی).
بهر رو، اولِ ماهِ آگوستِ همان سال جبهه‌‌هایِ جنگ از سویِ هر دو طرف گشوده شدند. این آغاز جنگِ جهانی‌ِ نخست در جبههِ فرانسه - آلمان بود.
در موردِ چرا و چگونگیِ آغازِ جنگِ جهانی‌ِ نخست زیاد و مفصل نوشته شده و هدفِ من در اینجا نیز پرداختنِ به آنها نیست.
در روزِ نخستِ جنگ میا‌‌نِ ایندو کشور نزدیک به ۳۰ هزار نفر از هر دو طرف به خاک و خون غلتیدند. تا پایانِ جنگ در این جبهه بیش از نیم میلیون از هر دو طرف کشته شدند. در مجموع هفده میلیون نفر قربانی غرور بیجای و زیاده طلبی  های طبقات بالای جوامع کشورهای اروپایی گردیدند.

این نخستین جنگ میا‌‌نِ دو کشور آلمان و فرانسه نبود. اگر به تاریخِ ایندو کشور مراجعه کنیم، در میابیم که جدال میا‌‌نِ آلمان و فرانسه سابقهِ باستانی دارد که گاهی‌ اینها و گاهی‌ آنها پیروزِ جنگ می‌شدند، ولی‌ فرقی‌ نمیکرد که کدام طرف ببرد و کدام طرف ببازد، بازنده اصلی‌ در این میا‌‌ن ملت‌ها بودند.
جنگِ جهانی‌ِ نخست را، جنگِ جهانی‌ِ دیگری به فاصله سی‌ و اندی سال در همان جبهه‌‌هایِ شناخته شده دنبال نمود. خسارات و خرابیها و نامردمیها و در کّل تاثیراتِ این جنگ و اینکه هر کشور شرکت کننده در جنگ تا چه اندازه در انجام یافتن آن و ادامه اش مقصر مستقیم و غیرمستقیم بود، امروزه دیگر بر کمتر کسی‌ پوشیده است. امروزه همه میدانند که یکی از بزرگترین مسببهای آغاز جنگ جهانی دوم و بقدرت رسیدن حزب نازی با نامردمیهایش چگونگی برخورد با شکست خوردگان جنگ جهانی نخست  در ورسای بود.
همین نیز سبب گردید تا اندیشمندانی به فکر بیفتند که آیا ادامه روشها و نگرشهای پیشین بر جریانات و امور درست است؟
جنگ‌ها و ابزارِ جنگی هر روز ویرانگرتر می‌شوند و تلفات سهمگینتر. اینکه اینطرف و یا طرف مقصر و یا پیروز باشد، رهگشایِ آینده همگانی میباشد؟ پاسخِ منطقی‌، نه‌ بود. اما بارِ روانیِ آنچه نیز گذشته بود را نمی‌شد به سادگی‌ از رویِ دوشِ اندیشه مردمانی که در این جنگها تلفات شخصی داده بودند و بعضا فقدانهای خانوادگی و اقتصادی بسیار بزرگی را متحمل شده بودند، برداشت. سوای اینکه در رئوس بالای ارتش، پیروزمندان میخواستند خودی نشان دهند و افتخارات نظامی خود را به رخ دیگران کشیده و از اینراه در میان جامعه برای خود اعتباری بهم زنند.
ولی مردمان و سردمداران هر دو کشور دریافتند که این بارِ تاریخی سنگین، درخت آن ریشه دار و زخمهایِ ناشی‌ از آنها نیز ژرف میباشند امّا دیگر آنها را بهانه قرار ندادند تا همان داستانهایِ گذشته را تکرار کنند. آنها دگرگونی واقعی در این زمینه میخواستند.
جمعه گذشته در نخستین روزِ ماهِ آگوستِ ۲۰۱۴ یعنی پس از صد سال درست در همان منطقهٔ و بلندیهایی که جنگ صد سال پیش از آن آغاز گشته بود، افسران و سربازانِ بازنشسته و شاغلِ دو کشور گرد آمدند و به تعمیر باقیمانده بناها و سنگرهایِ جنگیِ آنزمان پرداختند و دلاوری ارتشی طرفِ مقابل را ستوده و پس از آن به صرفِ شام با یکدیگر پرداختند.
پیش از آن اما سیاستمداران دو کشور طی ملاقاتها و مذاکرات طولانی که دهه ها بطول انجامیدند، پیوسته کوشش کردند تا دو کشور را به یکدیگر نزدیکتر گردانند و زمینه های همکاریهای اقتصادی مشترک را برای دو کشور فراهم آورند. برای آنها دیگر فرقی نمیکرد که کدام حزب و دسته در کشورشان در راس باشد. سیاستهای صلح و همکاری میان دو کشور میبایستی که ادامه پیدا میکردند.
آنها در کوشش و تلاششان کامیاب شدند  بطوریکه امروزه اتحادیه اروپا عملا یعنی آلمان و فرانسه. دیگران نیز هرچند که حق رای و نظر دارند ولی وزنه ای که ایندو برای اتحادیه اروپا میتوانند داشته باشند، را ندارند.

آنها امیدوار بودند که همین الگویی گردد برایِ نسلهایِ آینده کشورهایشان تا بتوانند کدورت‌هایِ پیشین را فراموش کنند و به ساختِ آیندهِ مشترک بپردازند.


Wednesday, 6 August 2014

زندگی - سهراب سپهری

زندگی تکه کاهی است که کوهش کردیم
زندگی کوه بزرگی است که کاهش کردیم
زندگی نیست به جز نم نم باران بهار
زندگی نیست به جز دیدن یار
زندگی نیست به جز عشق٬ به جز حرف محبت به کسی
ورنه هر خار و خسی زندگی کرده بسی
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد


Monday, 4 August 2014

قانون نو در ایالت کالیفرنیا و پولش را خودم میدم در ایران

چندی پیش با یکی‌ از دوستانِ مجازی و اینترنت در موردِ برخی‌ از عادات و سلوک مردم خود صحبت میکردیم.
در میا‌‌نِ گفتگو این دوستِ عزیز ابراز داشت، که روزی در در همین اواخر در خیابان به شخصی‌ برمیخورد که در خیابان، لوله آب در دست مشغولِ شستنِ خودرو و زمین بود. ایندوستِ مجازی به آرامی به او نزدیک شده و به او گوشزد مینماید که وضعیت آب در کشور ما اصلا جالب نیست و این دیار اینگونه هدر دادنها را برنمیتابد. پاسخ شنیده بود که پولِ آبش را خودم میدهم.
این یکی‌ از داستانهاییست که بسیاری از ما شخصاً تجربه کرده ایم و میشناسیمش. اینگونه موارد نمایانگر و بیان کننده سه حالت درونیِ بسیاری از ما نیز میباشند :
خودخواهی : یعنی‌ زمانینکه “من” شخصاً بتوانم مخارج کارهایم را متقبل شوم، فرقی‌ نمیکند که  ثمراتش چه خواهد بود و چه بر دیگران رود. اینکه ممکن است بر اثر آن قیمتها بالا رفته و براثر این بالا رفتن قیمتها کسی‌ هم از تشنگی جانش به لبش برسد، چندان هم مهم نمیباشد.
درک نکردنِ روحِ زمان : تنها کوتاه مینویسم، دنیا را اگر آب ببرد، اینهاها را خواب میبرد. بنظر میرسد که برخی از تغییرات اوضاع جوی بکلی بی خبر مانده اند و قادر به درک تبعات آن نمیباشند.
نادانی‌ : این نیز از مواردِ بسیار شگفت انگیز در ممالکِ منطقه ما میباشد. همگی‌ اوستادانِ تئوریک میباشند و معلولینِ عملی‌. همه چیز را میتوانند برایتان توضیح دهند که چگونه میبایست باشد ولی‌ چون از خودشان بخواهی که انجامش دهند در عمل عاجزند.
در ایالتِ کالیفرنیا (ساکرامنتو) بتازگی برایِ اینکه با مواردِ نامبرده شده بالا در آن دیار مقابله و مبارزه شود، قانونی وضع شده که بر طبقِ آن‌ از ماه آگست امسال  کسانیکه ورودیِ خانه‌ها را با آب میشویند یا حوضچه‌هایِ عمومی را از آب پر میکنند یا به چمنها و درختان چنان زیاد آب میدهند که آب جاری می‌شود، یا اینکه خودرو‌هایِ خود را میشویند به پرداختِ جریمه تا ۵۰۰ دلاری برایِ هر یک از مواردِ نامبرده بالا محکوم می‌شوند.
پژوهشگران و برنامه ریزان حساب کردند که بدنبالِ خشکسالیِ دراز مدتی‌ که در کالیفرنیا پیش آمده خسارتی برابرِ با ۲،۲ میلیارد دلاری بوجود آمده که حتی سبب گشته به بسیاری از مشاغل صدمه جدی خورده و برخی نیز بیکار گردند.

در ایران در مورد هفده شهر موقعیت بحرانی اعلام شد ولی اقدامات جدی در این زمینه صورت نگرفت. تصور اینکه واکنش مردم ایران در برابر اقدامی مشابه چه میتواند باشد، برایم کمی مشکل است هر چند که تفاهم و همیاری و همکاری عملی از سوی مردم را برای کمتر و بهینه مصرف کردن آب در ایران کاملا ناکافی میدانم.


Friday, 1 August 2014

از خود شوی آسوده - خاقانی شروانی

ای دل به سر مویی آزاد نخواهی شد
مویی شدی اندر غم، هم شاد نخواهی شد
در عافیت آبادت از رخنه درآمد غم
پس رخنه چنان گشتی کباد نخواهی شد
پولاد بسی دیدم کو آب شد از آتش
تو آب شدی زین پس پولاد نخواهی شد
ای غمزدهٔ خاکی کز آتش غم جوشی
آبی که جز از آتش بر باد نخواهی شد
تا داد همی جوئی رنجورتری مانا
کز خود شوی آسوده از داد نخواهی شد
تا چند کنی کوهی کورا نبود گوهر
در کندن کوه آخر فرهاد نخواهی شد
میدان ملامت را گر گوی شدی شاید
کایوان سلامت را بنیاد نخواهی شد
از مادر غم زادی آلودهٔ خون چون گل
با هیچ طرب چون مل هم‌زاد نخواهی شد
از ریزش اشک خون کوفه شدی از طوفان
روزی ز دل افروزی بغداد نخواهی شد
خواهی دم شاهی زن خواهی دم درویشی
کز غم به همه حالی آزاد نخواهی شد
خاقانی اگر عهدی یاد تو کند عالم
تو عهد کریمانی کز یاد نخواهی شد