گروهی شاید اینروزها کمابیش با
نامی کوتاه شده آشنائی پیدا کرده و از خود پرسیده باشند که آن چیست و چه میگوید؟
منظورم در اینجا واژه TTIP میباشد که کوتاه شده متن انگلیسی آن
یعنی The Transatlantic Trade and
Investment Partnership (TTIP) هست.
در این نوشته کوشش میکنم که بگونه
مختصر و مفید به آن بپردازم و کمی روشن نمایم که چرا برخی موافق آن (عمدتا
دولتیها که زمان زیادی نیز آنرا پنهان نگاهداشته و مشغولِ مذاکره بودند) و برخی
مخالف آن ( عمدتاً مردمِ عادی و نهادهایِ مردمی ) هستند ولی پیش از آنکه به خودِ ت
ت ی پ بپردازم لازم میبینم که مقدمه مختصری را که به احتمالِ بسیار زیاد معرفِ
خواننده میباشد، یادآوری نمایم.
از اواسطِ دههِ شصت و حتی پیشتر از
آن شهروندانِ کشورهایِ گوناگونِ اروپایی برایِ قانونی کردنِ بسیاری از
خواستههایِ اجتمایی خویش کوششهایِ فراوانی کردند.
برای رسیدن به این هدف، آنها
میبایست نخست آگاهیهایِ لازم را به میان توده ها میبردند و آنها را به عنوانِ
تعیین کنندههایِ اصلیِ ارکانهایِ دولتی ( از راهِ انتخاباتِ پارلمانی، شورایی، ایالتی
و ولایتی ) در جریان قرار میدادند، کاری که چندان آسان هم نبود. به خصوص در
زمانهایی که تشنج جنگهای جهانی و پس لرزه های آن فرو نشسته، مردم از مبارزه برای
چیزی کردن خسته شده بودند و از آن مهمتر اینکه همین مردم رفاهی نسبی نیز داشته و
خود را از هیچ سوی در خطر نمیدیدند.
با اینوجود قشر روشنفکر و دوراندیش
نا امید نگشت و بگونه های فراوان به آگاه سازیهای اجتماعی خود ادامه داد. بر اثر
این آگاه سازیهای اجتمایی، شهروندانِ کشورهایِ اروپایی بزودی دریافتند که بسیاری
از منافع ملیشان با منافع ملی شهروندانِ کشورهایِ همسایه که شاید زمانی دشمن محسوب
میشدند، گره خورده و در یک راستا قرار دارند و اگر میخواهند زودتر و راحت تر به
مقاصدِ خویش برساند میبایستی به تماس گرفتنِ با یکدیگر و نزدیکتر شدن بهم مبادرت
ورزند و کارهایی را همگام و متفقا انجام دهند. کاری که در منطقه خاورمیانه هم
میبایستی حتما انجام گردد.
برایِ نمونه پیوستن به نهضتِ
پشتیبانی از محیطِ زیست که هر چه بیشتر گام به سمتِ جلو برمیداشت، چشم اندازهایِ
نوینی را ( مانندِ تشویقِ به مصرفِ محصولاتِ ارگانیک و یا نحوه انسانی ترِ
دامداری، شیوه مصرف کالا و و و .. ) بر رویِ مردمان باز میکرد و در نتیجه
خواستههایِ آنها از نمایندگانِ انتخابیشان در سطحِ شوراهایِ شهری، مجلسهایِ ایالتی
و پارلمانِ مرکزی بیشتر و مشخصتر میشد.
چیزی که سر انجام به تصویب طرحهایِ
زیادی منجر گشت. این خواسته های مردمی را نمیشد تنها در سطحِ کشاورزی و دامداری
محدود نگاه داشت و چیزی نگذشت که رشتههایِ گوناگون صنعت نیز میبایستی با گذشت
زمان به این امر گردن مینهادند و به اصطلاح خود را به روز میکردند ( روی آوردن به
خودروهای برقی، عرضه وسایل برقی کم مصرف و و و و..).
نتیجه این شد که تا پایانِ
دهه ۸۰ عمده خطوطِ اصلی حمایت از این خواستهها مشخص و بسیاری از آنها
تصویب گشتند و در تمامِ این مدت جلسات و نشستهایِ مردمیِ خود جوش وجود داشتند. با
تأسیسِ پارلمان اتحادیه اروپا، این خواستهها جزءِ نخستین قوانینی بودند که در
آنجا مطرح و از سویِ پارلمان اتحادیه اروپا تصویب و واجب الاجرا شدند. تولید و
فروش خیلی از چیزها ممنوع گشتند. بر داشتنِ حقِ انتقاد و به پرسش کشیدنِ
تولیدات، مستحکم تر شدند.
در همین هنگام قوانینِ موجود در
ایالاتِ متحده آمریکا به عنوان تولید کننده و رقیبِ بزرگ و غیر قابلِ اغماض برایِ
دیگر کشورها به این سختی نبودند ولی با وجودِ این قوانینِ متعددی در اروپا وضع
گشتند و چندان هم از توان رقابتیِ اقتصادیِ کشورهایِ این اتحادیه نکاستند. بلکه
در برخی موارد حتی واژگونِ آن میبود.
مردمانِ دیگر کشورها هم دیگر حاضر
به خریدِ هر محصولی نبودند.
چند سال پیش پیشنهادِ همکاری و
اشتراکِ بازرگانی ترانس آتلانتیک (دو سویِ اقیانوسِ اطلس) مطرح گشت که پس از به
امضا رسیدن اجازه میداد محصولاتی که برخلافِ استانداردهایِ تایید شده و تازه تصویب
شده اروپایی تولید شده بودند با بهایِ نازل تر به بازارهایِ اروپایی سرازیر شوند
و کسی نیز ممانعتی از ورودِ آنها به عمل نیاورد.
آنها به خوبی میدانستند که
خریدارها عادتا مایل به پرداختِ بهایِ نازلتر میباشند، برایِ نمونه محصولاتِ
تولیدِ انبوهِ کشاورزیِ کاشته شده توسطِ بذرهایِ دستکاری شده ارزانتر هستند و
درست بهمین روی نیز در سالنهایِ غذا خوری دانشگاه ها، کارخانجات، ادارات و و و...
بیشتر استفاده میشوند. این تنها یک نمونه بود. و همین نیز در دراز مدت مسیرِ
تولید را تعیین و مشخص میکند.
این به معناِ هیچ و پوچ گشتنِ کوشش
هاییست که مردمانِ قاره کهن برایِ پیشبردِ سالمِ زندگی در طیِ دههها انجام
دادند و به نتایجی هم رسیدند. آگاهی به این موضوع بود که دولتها را وا داشته بود
که مدتها مذاکراتِ خود را در پشتِ درهایِ بسته و به دور از دیدِ خبرنگاران
(مطبوعاتِ آزاد یکی از شعارهایِ کشورهایِ غربیست که بدان افتخارِ زیاد میکنند)
انجام دهند.
اکنون که ماجرا علیرغمِ انکارِ
نخستینِ دولتمردان، برملا شده، صدایِ اعتراضات پیوسته بالاتر میروند.
هفته گذشته در پایتختِ آلمان ۲۵۰۰۰۰ نفر
به انجامِ تظاهرات پرداختند. مطبوعات نیز کما بیش مقالاتِ اعتراضیِ خود را بیشتر و
روشنتر منتشر مینمایند.
دامنه این اعتراضات در نشریات
انگلیسی زبان مانند ایندیپندنت نیز منعکس شده اند. اینجا شش دلیل برای نپیوستن به این پیمان ذکر گردیده شده است.
No comments:
Post a Comment