جستجوگر در این تارنما

Thursday, 20 December 2018

درخواستی نو بمناسبت صدمین سال هشت ساعت کار در روز

این نوشته در مورد آینده کار و عوامل اجتماعی و مدنی که از آن تاثیر می پذیرند می باشد. همانگونه که معمول من است، پیش از پرداختن به ذهنیت امروزی آن، سری هم به تاریخ وقایع  در اینمورد بخصوص یعنی تاریخ مبارزات کاری و جنبشهای کارگری و اجتماعی می زنم تا شاید روندها را بهتر دریابیم.  

پس از آنکه جنبشهای سندیکایی بریتانیا که از سال  1830  آغاز شده بودند، ابعاد بزرگی به خود گرفتند و رهبران سندیکاهای کارگری خواستار انجام دگرگونیهایی در امر ساختار قوانین کاری از جمله تعدیل ساعات کار و پایان دادن به کارکودکان در دنیای کار شدند،  رابرت اون Robert_Owen   کارآفرین و رفرمیست اجتماعی ویلزی نیز که بیش از دو دهه در راستای به تحقق بخشیدن این خواستها کوشا و فعال بود، میان سالهای 1830 تا 1834 شعار هشت ساعت کار، هشت ساعت خواب و هشت ساعت وقت فراغت برای زندگی کردن را مطرح نمود.

او برای به کرسی نشاندن این خواست اجتماعی از سندیکاهای گوناگون کارگری و کارمندی تقاضا نمود تا بیکدیگر بپیوندند و سازمان واحد Grand National Consolidated Trade Union   را با سی هزار عضو فعال تشکیل دهند. آنها نه  تنها خواستار انجام رفرمهایی در دنیای کار بودند بلکه  خواستهایی فراتر از اینها نیز داشتند.

خواستهایی چونان ثابت نگاه داشتن حقوق ماهانه در سطح پیش از آن حتی اگر ساعات کاری روزانه کمتر شوند و داشتن حق آموزشهای کاری یا در رابطه با کار برای کارگران و کارمندان توسط کارفرمایان. در زمانیکه این درخواستها عنوان می شدند برخی نیز بودند که از شدت کار زیاد رنج می بردند و در عوض برخی دیگر از انسانها مدتها بود که با غول بیکاری و فقر دست درپنجه بوده  و عملا حاضر به پذیرش هر گونه کاری تحت هر شرایطی بودند، حالتی که به مذاق کارفرمایان بسیار خوش می آمد و آنها را در موقعیتی قرار می داد تا  همچنان حاکمان بی چون و چرای این رابطه نامتعادل باشند.

این درخواستهای جنبش، نخست غیرعملی می نمودند بخصوص اینکه قشر کارفرما نیز نه تنها حالت موجود در بازار کار را بسود خویش می دانست که جنبشهایی از ایندست را هم که خواستار دگرگون کردن شرایط کار و تقسیم عادلانه تر بود را حرکتی خصمانه برعلیه خویش می شمرد.  دولت انگلیس هم نخست در صدد سرکوب کردن این جنبش برآمد.

ماجرا تنها بهمین نیز ختم نمی گشت زیرا برخی از اعضای قشر کارگر هم  بدان باور نداشتند و در ضمیر ایشان چیز دیگری بجز روزانه تا ده  دوازده ساعت کارکردن نمی گنجید، زیرا چیز دیگری نیز نیاموخته بودند. اما سرانجام این امر عملی گشت.

در آلمان هم سرانجام پس از نیم سده مبارزات شدید و حتی خونین کارگری، پس از پایان جنگ جهانی نخست و با هدایت فردریش ابرت Friedrich_Ebert  با آغاز انقلاب نوامبر در آلمان که شیوه حکومتی را از سلطنتی به جمهوری تغییر داد، در بیست و سوم نوامبر سال 1918 شورای کمیسیون ملی، هشت ساعت کار در روز را تصویب کرد و برای قانونی کردن و سپس پیاده نمودنش در محل های کار آن به مجلس ارسال نمود. در بیست و هشتم همان ماه و همان سال آخرین پادشاه آلمان  کایزر ویلهلم دوم  رسما استعفا نمود. حدود دو هفته پیش از آن در نهم نوامبر صدراعظم آلمان قصد کایزر ویلهلم دوم را برای استعفا اعلام کرده بود.

ناگفته نیز نماند که در این میان ورود ماشین آلات مکانیکی به چرخه تولید را در دنیای اقتصاد که با  بازدهی بالا  کار کارگران را آسانتر می کردند و همزمان برخی از آنها را هم بیکار می کردند، در تقویت شیوه استدلال برای به کرسی نشاندن خواستهای کارگران نبایست نادیده گرفت.

با وجود ماشین آلات مکانیکی نو، کارخانه داران و صنعتگران موفق می شدند که با سرعت بیشتر و در دراز مدت صرف سرمایه کمتر، تولیدات خویش را عرضه نمایند و همزمان از استخدام  نیروی کار انسانی تا اندازه ای چشم پوشی نمایند. یعنی ماشین جای انسان را گرفت و از اینرو محصولات و فرآورده ها افزون بر سریعتر تولید شدن، از منظر بهای تولیدی، ارزانتر هم گشتند.

کارفرمایان اما اینها را نادیده می گرفتند و سودهای افزوده شده حاصله از این تحولات را حق مسلم خویش می دانستند. بمناسبت نبود امکانات امروزی، بیشتر تولیدات این کارخانجات چندان دور نمیرفت و در بازار بومی می ماند. این نکته یک خوبی داشت که می شد از آن برای متقاعد کردن سرمایه داران سود برد و آن اینکه افرادی که درآمد چندانی نداشتند و یا اصلا به سبب بیکاری درآمدی نداشتند را نمی شد جذب بازار کالاها نمود و به خریدار مبدلشان ساخت. جنبه دیگر ماجرا این بود که  فشار لشکر بیکاران بر روی دولتها کم هم نبود و برایشان مایه دردسرهای اجتماعی سیاسی گشته بودند.

سرانجام و پس از مقاومتهای شدید و عدید، کارفرمایان راضی گشتند تا سود سرشار حاصله از بکارگیری این ماشین آلات را با کارگران و کارمندان بصورت تعدیل در ساعات کاری (کم کردن ساعات کار هفتگی) و با حفظ میزان دستمزد به اندازه پیشین، تقسیم نمایند. همزمان با پذیرش تعدیل مالیاتی برای کارفرمایان از سوی دولت و پذیرش پائین آوردن ساعات کار از سوی کارفرمایان که سبب گشت بخشی از بیکاران به چرخه تولید بازگردند، گشایشی در حالت پیدا شد. کارفرمایان با تعدیل های مالیاتی جلب شدند تا دگرگونی بعمل آوردند و همزمان با بیکاران کار یافته با مالیات بر درآمدی که می پرداختند، سبب شده بودجه دولتی را تقویت نمایند. این گونه بود که گشایشی در امر به کرسی نشاندن خواست کارگران بوجود آمد.   

این پایین آوردن ساعات کار با حفظ میزان دستمزد، دو چیز ضمنی دیگر را نیز سبب گردید. یکی اینکه بر تعداد بیکاران افزوده نشود و در نتیجه آن قشر کارکن قادر به خرید باقی بماند و دیگر اینکه حالت روحی و اجتماعی جامعه بهبود یابد.

چیز دیگری را که در رابطه با موافقت کارفرمایان و سرمایه داران صنعتی آنزمان نبایست از یاد برد، تا حد زیادی حالت ملی بودن دنیای سرمایه داری بود. بدین مفهوم که انتقال کارخانه ای سازنده از انگلیس به ایتالیا و یا از آلمان به فرانسه بهمین سادگی هم نبود و از اینرو سرمایه داران و کارخانه داران در چارچوب سیاستهای ملی نیز تا حد زیادی مقید و محدود میبودند.

این مختصری بود از آنچه که بود و آنچه که سبب گشت تا ساعات کاری به هشت ساعت در روز تقلیل پیدا کنند و همه نیز راضی باشند.

اگر نیک بنگریم، بشر امروزه نیز درست دربرابر پرسشها، خواستها، پیامدها وموانع کاملا مشابهی قرار دارد هرچند که زمینه ها  دیگر زمینه های  صد سال پیش نیستند. برخی از جوانب به این داستان افزوده گشته اند و برخی از آن کم شده اند.

برای نمونه ضرورت داشتن کودکستانها و خانه سالمندان و امثالهم در صد سال پیش اگر نگوییم که وجود نداشت ولی شدت امروزیش را نیز نداشت. اینها از قاعده احتمالی کوتاه گشتن مدت کار روزانه نمی توانند کاملا مستثنی باقی بمانند.

در صد سال پیش که بافت اجتماعی و خانوادگی انسجام دیگری داشت، خانه های سالمندان یا وجود نداشتند و یا بسیار اندک بودند. کودکستانها نیز همچنین.

امروزه که نیروهای جوان کار الزاما در موطن اصلی (شهر یا استان یا حتی کشور) خویش و در کنار خانواده های خود نمی باشند و یا نمی توانند که باشند، از طرفی هم وجود کودکستانها ضروری می گردند و هم احیانا خانه های سالمندان. وجود این موسسات اجتناب ناپذیر می گردند. ایندو ولی عمدتا از سوی دولت پشتیبانی مالی می گردند و با مطرح کردن پایین آوردن ساعات کار از سوی سندیکاهای کارگری و کارمندی، عملا دولت در برخی از رشته ها در کنار کارفرما قرار می گیرد زیرا که اهداف و مقاصد مشترکی دارند. بدین معنی که دولتها حالت سوسیال و اجتماعی خود را از دست داده و موقعیت و کاراکتر کارفرما و سرمایه دار را بخود می گیرند.

این امر اما استدلال درخواست کم کردن ساعات کار روزانه را تضعیف نمی کند. در یک  پژوهشی که دانشگاه ملبورن  انجام داده، مشخص گشته که با بیشتر از بیست و پنج ساعت کار کردن در هفته شاخص مهارتی فرد کاهش میابد. کمتر ایده وابداعات نو دارد، تمرکزش کمتر می باشد، فراگیری چیزهای نو برایش دشوارتر می گردد  و نحوه استدلالش متزلزل می شود. برای انجام این پژوهش دانشگاه ملبورن از نیروهای کار بالای چهل استفاده کرد. از جمله آزمایشاتی که پژوهشگران بر روی این افراد انجام دادند این بود که ایشان میبایستی یک ردیف اعداد را خوانده و از بر نمایند و از آخر بازگو نمایند. بالا بردن میزان استرس و خستگی افراد بر روی نتایج حاصله تاثیرات بسیار منفی داشتند.

این آزمایشات همچنین نمایان ساختند که شاخصهای مهارتی افراد باقی می مانند و حتی افزایش پیدا می کنند وقتیکه ایشان میان بیست تا سی ساعت در هفته کار کنند. این یافته ها می توانند برای کارفرمایانی که نیروهای کار قدیمی تر را استخدام می نمایند، بسیار مناسب باشند. این یافته ها همچنین به کارآفرینان کمک می کنند تا به طور صحیح توانایی خود را ارزیابی کنند.

زمان کار ایده آل برای مردان و بانوان

فرقی که میانِ کارِ بانوان و مردها پیدا شد بسیار اندک بود. زمانِ ایده آلِ کار برایِ مردان میانِ ۲۵ تا ۳۰ ساعت کار بود و برایِ بانوان ۲۲،۵ تأ ۲۷،۵. در موردِ اینکه ۲۵ ساعت کارِ ایده آل چگونه میبایست در روز‌هایِ کاری هفته تقسیم شود (روزی ۵ ساعت یا چند روز بیشتر از ۵ ساعت و باقی‌ کمتر) پژوهشی انجام نگرفته است.

نگرش به پژوهشهایی از این دست و نیز تعمق در مورد  روند کلی کارهای تولیدی که بخش عمده ای از آنها را روباتها بعهده گرفته اند، این پرسش را مطرح میسازند که آیا ما ( کارمند و کارگر و کارفرما ) دوباره در برابر بازنگری به دنیای کار در کل ( و نه تنها از زاویه دید عده بخصوصی ) و طرحی نو در انداختن قرار گرفته ایم؟

بگمان من، بلی. ما درست در مرحله ای قرار داریم که در آن می بایستی از منظر اجتماعی و نگاهداری دست یافت های مدنی که آسان بدست نیامدند و بی پایه و اساس نیستند، چرخی نو اختراع کنیم و آتش نوینی نیز کشف. اگر اینکار را انجام ندهیم بایستی جوامع طبقاتی با وجود اختلاف طبقاتی زیاد را انتظار کشیده و دردسرهای زیادی که بر اثر آن بوجود می آیند را متحمل گردیم.

بدیهی اینست که متقاعد کردن کارفرمایان و دولتها را به تقسیم کردن با کارگران و کارمندان با همه سختی اش در سده گذشته باز هم از الآن آسانتر بود. دلیلش هم بسیار ساده است. کارفرمایان نیروی کاری بجز آنچه که در کشورهای غربی در اختیارشان بود، نداشتند از اینرو سرمایه تا حدی نیز اجبارا پاتریوت و وطندوست بود و در دید نهایی حاضر به تقسیم کردن بخشی از سود گردید. دولتهای غربی نیز بیشتر از مالیاتها زندگی می کردند. با گلوبالیزه شدن دیگر این گونه نیست. سرمایه دار برای خود تعهدی احساس نمی کند که تولیدات خود را در کشور بخصوصی انجام دهد. همین امر هم کارگر را وابسته به او می کند و هم دولتها را که نمی خواهند درآمدهای مالیاتی خویش را از دست بدهند.

اینکه آیا باشندگان جوامع غربی این امر را بر می تابند یا نه و نارضایتی های مدنی و اقتصادی که بوسیله واکنش مناسب و منصفانه بموقع نشان ندادن سیاست و اقتصاد بر روی این تغییرات تکنیکی، بوجود نمی آیند را بایستی منتظر بود و دید.




Saturday, 1 December 2018

غزلی از ملک الشعرای بهار

گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را
نشد کاین آسمان راحت گذارد یک ‌نفس ما را
عسس با دزد شد دمساز و ما با هر دو بیگانه
به ‌شب ‌از دزد باشد وحشت ‌و روز از عسس‌ ما را
گرفتار جفای ناکسان گشتیم در عالم
دربغا زندگانی طی شد و نشناخت کس ما را
ز بس ماندیم درکنج قفس‌، گر باغبان روزی
کند ما را رها، ره نیست جز کنج قفس ما را
نشان کاروان عافیت پیدا نشد لیکن
به کوه و دشت کرد آواره آوای جرس ما را
ز دست دل گریبان پاره کردیم از غمت شاید
سوی دل باشد از چاک گریبان دسترس ما را
درین تاریکی حیرت‌، به دل از عشق برقی زد
مگر تا وادی ایمن کشاند این قبس ما را
بریدیم از شهنشاهان طمع در عین درویشی
که از خوبان نباشد جز نگاهی ملتمس ما را
اگر خواهی که با صاحبدلان طرح وفا ریزی
کنون درنه قدم‌، زبرا نبینی زین سپس ما را
خداوندی و سلطانی به یاران باد ارزانی
درین بیداد ظلمانی فروغ عشق بس ما را
هوس بستیم تا ترک هوس گوییم در عالم
بهار آخر به جایی می‌رساند این هوس ما را



Friday, 30 November 2018

گفتار آذر ماه ۹۷

خواست فهمیدن همه چیز به تنهایی بمعنای درک کردن آنها نمیباشد.

واقعیات را نمیتوان با چشم پوشی کردن از آنها،  زدود و از گردونه خارج کرد.


Monday, 26 November 2018

تصور کوتاهی از چه خواهد شد اگر دیگر بشری بر رویِ زمین موجود نباشد؟

مجسمه آزادی به گل فرو رفته، پیچک و انگورِ وحشی به دورِ پایه‌هایِ پلهایِ نیویورک پیچیده اند، زرافه‌ها میانِ آسمان خراش‌ها میچرند و و و.  سناریویِ پایانِ جهان در فیلمهایِ تخیلی‌ میتواند اینگونه به نظر آید.
این سناریو چندان هم نادرست نیست، زیرا زمانیکه دیگر انسانی‌ وجود نداشته باشد، طبیعت گام به گام به کره خاکی باز میگردد.
اما چه چیزی دقیقا اتفاق میافتد اگر روزی انسان به راستی‌ دیگر نباشد؟  سیارهِ ما چگونه دگرگون میگردد؟ ردِ پایِ ما چگونه ناپدید میشود؟
لوک بوسیر   Luc Bussiere   زیست شناسِ دانشگاهِ استیرلینگِ اسکاتلند میگوید  „ به راستی‌ پرسشِ اصلی این نیست که آیا بشریت نابود میگردد یا نه؟  بلکه اینست که  این امر کی اتفاق میافتد ؟ “  
۹۹،۹% گونه‌هایی‌ که زمانی‌ بر رویِ زمین زندگی‌ میکردند، دیگر وجود خارجی ندارند.  
و این نیز بینهایت غیرِ ممکن مینماید که انسان در این میان استثنا باشد، هر چند که ما خودمان به آن شدیداً باور داریم زیرا که ما خود را اشرفِ مخلوقات میشناسیم.
بسیاری از پرسش‌هایِ ما تنها در این زمینه  هستند که سببِ نابودی بشر چه میتواند باشد و این موضوع ما را چنان به خود مشغول نگاه میدارد که ما فرصتی نمیابیم  تا پرسش‌هایِ دیگری را نیز مطرح نماییم.
با وجودِ این میتوان گمانهایی زد که زمین بدونِ ما چه راهی‌ را خواهد پیمود.
نویسنده کتابِ „جهان بی‌ ما Die Welt ohne uns“  آلن ویسمن Alan Weisman  در کتابش مینویسد، درست از روزیکه دیگر انسانی‌ در میان نباشد طبیعت خانه تکانیِ خویش را آغاز خواهد کرد.
نخست زخمهایِ منازلِ ما را از چهره خود خواهد زدود. همه آنها را دیر یا زود محو می‌کند.
ویسمن با تعدادِ زیادی از کارشناسان گفتگو کرده و به مکانهایِ زیادی رفته که زمانی‌ در آنجا انسانها بودند. بنا به محاسباتِ وی خانه‌های چوبی معمولی ۵۰ و در بهترین حالت ۱۰۰ سال دوام میاورند.
و بر رویِ زمینِ بدونِ انسان تنها سرما و یخبندان نیستند که دلِ آسفالت و بتون را میشکافند بلکه  مخصوصا در آب و هوایِ گرمتر این مهم را تخمهایِ گلها و گیاهان به عهده میگیرند.
آنها از میانِ ترک‌هایِ موجوده نفوذ مینمایند، جوانه میزنند و آبِ انتقال یافته از سلولهایِ ریشه به سلولهایِ جوانه چنان فشاری ایجاد میکنند که بر آثرِ آن گیاهان قادر خواهند گشت که آسفالت را بشکافند.
دگرگونیهایِ دیگر مسئله ساعتها و یا روز‌ها خواهند بود.
برایِ نمونه انسانی‌ که دیگر وجود نداشته باشد، روزانه ۵۰ میلیون لیتر آبی که به ایستگاه‌هایِ زیر زمینی‌ مترویِ نیو یورک جاری میشوند و در روز‌هایِ بارانی حتی از اینهم بیشتر، کسی دیگر‌ نیست که جلویِ آنها را بگیرد.
بدونِ انسانها که با دستگاه‌هایِ پمپاژِ خویش این آبهایِ سرازیر شده به پایین را دوباره بیرون میکشند، شبکه مترویِ نیو یورک در عرضِ ۳۶ ساعت به کلی‌ زیرِ آب خواهد رفت.
بیشترِ تأسیساتِ برقِ هسته‌ای  بدونِ مراقبت و نگاهبانی انسانها پس از یک هفته داغ کرده و مقادیرِ غیرِ قابلِ تصوری از موادِ رادیو اکتیوه واردِ آب‌ها و فضایِ مجاورِ آنها میگردد. اما پس از گذشتِ یک سال حیوانات دوباره به آرامی به مکانهایی که رآکتورها در آنجا سوخته و یا ذوب شده بودند باز میگردند.
و بر رویِ زمینِ بدونِ انسان تنها سرما و یخبندان نیستند که دلِ آسفالت و بتون را میشکافند بلکه  مخصوصا در آب و هوایِ گرمتر این مهم را تخمهایِ گلها و گیاهان به عهده میگیرند.
آنها از میانِ ترک‌هایِ موجوده نفوذ مینمایند، جوانه میزنند و آبِ انتقال یافته از سلولهایِ ریشه به سلولهایِ جوانه چنان فشاری ایجاد میکنند که بر آثرِ آن گیاهان قادر خواهند گشت که آسفالت را بشکافند.
دگرگونیهایِ دیگر مساله ساعتها و یا روز‌ها خواهند بود.
برایِ نمونه انسانی‌ که دیگر وجود نداشته باشد، روزانه ۵۰ میلیون لیتر آب به ایستگاه‌هایِ زیر زمینی‌ مترویِ نیو یورک جاری میشوند، در روز‌هایِ بارانی حتی از اینهم بیشتر و کسی‌ نیست که جلویِ آنها را بگیرد.
بدونِ انسانها که با دستگاه‌هایِ پمپاژِ خویش این آبهایِ سرازیر شده به پایین را دوباره بیرون میکشند، شبکه مترویِ نیو یورک در عرضِ ۳۶ ساعت به کلی‌ زیرِ آب خواهد رفت.
بیشترِ تأسیساتِ برقِ هسته‌ای  بدونِ مراقبت و نگاهبانی انسانها پس از یک هفته داغ کرده و مقادیرِ غیرِ قابلِ تصوری از موادِ رادیو اکتیوه واردِ آب‌ها و فضایِ مجاورِ آنها میگردد. اما پس از گذشتِ یک سال حیوانات دوباره به آرامی به مکانهایی که رآکتورها در آنجا سوخته و یا ذوب شده بودند باز میگردند.
آنتروپوفیلها یا حیواناتی که به گونه افراطی خود را با انسان وفق داده انند یا بواسطه او زندگی‌ میکنند که بر خلافِ دیگر حیوانات دورانِ بسیار سختی را پیشِ رو خواهند داشت. مثلاً تعدادِ موش ها، مگس‌هایِ خانگی و شپش بگونه افراطی کم خواهند شد.
در برابرِ پرسشِ اینکه چه گونه ای از حیوانات بر رویِ زمینِ بدونِ انسان مستقر خواهند شد، بوسیر پاسخ میدهد، باکتریها و کرمهایِ کوچکِ میکروسکوپی.
او میگوید از میانِ گونه‌هایِ بزرگتر او نه بر رویِ میمونها حساب می‌کند و نه بر رویِ مورچگان بلکه معتقد است که محتملتر میباشد که گونه‌هایِ کاملا جدیدی تکامل یابند تا جایِ خالی‌ِ انسان را پر نمایند.
همچنین دست ساخت‌هایِ بزرگِ انسانی‌ مانندِ هرم خیوپس به تدریج گم خواهند شد. سنگ‌هایِ آهکی آن به مرور ساییده خواهند شد بطوریکه پس از ۱ میلیون سال چیزی از آن باقی‌ نخواهد بود.
بوسیر میگوید بناهایی مانندِ تونلی که اروپا را به انگلیس متصل می‌کند بطورِ محسوسی بیشتر خواهند ماند. بواسطه در میان گلِ رس قرار داشتن این تونل پروسه از میان رفتنش چند میلیون سال طول خواهد کشید و سرانجام نیز از میان رفتنش بیشتر به خاطر جابجایی‌‌هایِ قاره و جزیره انگلیس خواهد بود که یا پاره اش میکنند و یا تحتِ فشار تخریبش مینمایند.
زمان ماندنِ سلاح‌هایِ هسته‌ای بسیار گوناگون است.
بنا به پژوهش‌هایِ ویسمن، پوکه موشک‌هایِ قاره پیما تنها ۵۰۰۰ سال نیاز دارند تا زنگ بزنند. در حالیکه پلوتونیوم ۲۳۹ِ محتوای کلاهک‌هایِ اتمی ۲۵۰ هزار سال نیاز دارد تا میزانِ تشعشاتِ خود را به حدِ نصابِ تشعشات معمولیِ کره زمین برساند.
ایزوتوپ اوران ۲۳۵ که در نیروگاه‌هایِ هسته‌ای و در کلاهک‌هایِ اتمی بکار گرفته میشود به چیزی حدودِ ۷۰۳،۸ میلیون سال نیاز دارد تا بیخطر گردد.
امواجِ رادیو و تلویزیون تنها در محدوده زمین باقی‌ نمیماند و به فضا نیز میروند. آنها حتی از ایزوتوپِ اوران ۲۳۵ بیشتر زنده خواهند بود و کاملا به آرامی گم خواهند شد.

مدتها پس از اینکه دیگر بشری بر روی کره خاکی دیگر وجود نداشته، دستمایه هایش همچنان تاثیرات خود را میگذارند تا اینکه روزی بکل از گردونه چرخ طبیعت خارج شوند.

Wednesday, 15 August 2018

امید ثمری هست

گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست
تا ریشه در آب است امید ثمری هست
هر چند رسد آیت یاس از در و دیوار
بر بام و در دوست پریشان نظری هست
منکر نشوی گر به غلط دم زنم از عشق
این نشأ مرا گر نبود با دگری هست
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل
در دامنش آویز که با وی خبری هست
هرگز قدم غم ز دلم دور نبودست
شادیست که او را سر و برگ سفری هست
تا گفت خموشی به تو راز دل عرفی
دانست که از ناصیه غمازتری هست
عرفی شیرازی


Wednesday, 2 May 2018

گفتار اردیبهشت ماه ۹۷

کارهای کوچکی که انسان انجامشان میدهد بسیار بزرگتر از اندیشه های بزرگی هستند که هیچگاه از حالت قوه بفعل در نمیآیند.


Saturday, 7 April 2018

Mut

Mut zu haben bedeutet nicht, dass Du keine Angst haben solltest.

Mut zu haben bedeutet, dass Du trotz Deiner Angst,  Deiner Meinung und Deinem Recht zur Seite stehst.


Saturday, 10 March 2018

چند خودروی خودران بدون راننده

هرچند که بشخصه در آینده نزدیک جهان را با در نظر گرفتن پیش شرایط و آمادگیهای کنونی  با خودروهای برقی و از آنهم مهمتر خودروهای بدون راننده  بگونه فراگیر  نمیتوانم تصور کنم ولی از پیشرفتن و دنبال کردن آنها هم نمیتوان غافل ماند.

در اینجا سه نمونه از طراحی و برنامه ریزی سه خودروی بدون راننده خودروسازان نامی جهان را نشان میدهم.
                                                         Concept Car F015  from Mercedes  

                                                              Renault Symbioz Limousine 


                                                                VW Sedric Prototyp



Saturday, 3 March 2018

سه خبر جالب

در کشور آلمان اعلام شد که شهروندان بطور میانگین از ۱۲ تا ۱۴ درصد درآمد خویش را برای مصرف مواد غذایی در نظر میگیرند. چهار تا شش درصد صرف پس اندازهای کوتاه مدت و دراز مدت میگردد ومابقی آن را مصرف میکنند. همین مصرف کردن سبب گردش اقتصادی میگردد. این موضوع زمانی اتفاق میافتد که شهروندان امنیت اقتصادی و آینده ای حس کنند.

با میزان پلاستیک مصرف شده جهان در سال گذشته میتوان سطح بزرگترین هشت کشور جهان را بطور کامل پوشاند.

در سرمای اخیری که کل اروپا را فراگرفت، دولت آلمان دستور داد تا زمانیکه این سرما ادامه دارد شهرداریها و بخشداریها  بی سرپناهان را حتی علیرغم میل ایشان سرپناه مناسب داده و با غذای گرم پذیرایی کنند.


Saturday, 24 February 2018

اسفند ماه ۹۶

گاهی قلبت زمان بیشتری نیاز دارد تا درک کند آنچه را که اندیشه ات مدتها پیش از آن درک کرده بود.


Wednesday, 3 January 2018

دی ماه ۹۶

موفقیت را با سه حرف مینویسند. ع  م  ل (عمل)  .
یوهان ولفگانگ فون گوته