گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست
تا ریشه در آب است امید
ثمری هست
هر چند رسد آیت یاس از در
و دیوار
بر بام و در دوست پریشان
نظری هست
منکر نشوی گر به غلط دم
زنم از عشق
این نشأ مرا گر نبود با
دگری هست
آن دل که پریشان شود از
ناله ی بلبل
در دامنش آویز که با وی
خبری هست
هرگز قدم غم ز دلم دور
نبودست
شادیست که او را سر و برگ
سفری هست
تا گفت خموشی به تو راز دل
عرفی
دانست که از ناصیه غمازتری
هست
عرفی شیرازی
عرفی شیرازی
No comments:
Post a Comment