خیلی از کسانیکه به تاریخِ
باستانِ ایران علاقه مندند، با اکراه این برهه از تاریخِ ایران
را بیاد میاورند تا مجبور به بیان نمودنِ چیزهایی نشوند که غرور و شخصیتِ
ملیشان را جریحه دار میسازد زیرا که بنظرِ من از دیدگاهِ تاریخی
و تشکلِ بافتهایِ سیاسیِ ایران میتوان آنرا با „ یکی داستانیست پر آبِ چشم“
تعریف نمود.
این پیمانِ آشتی در سالِ
۲۹۳ میلادی میانِ امپراتوری روم به سرکردگی سزار گالریوس Galerius و امپراتوری ایران به سرکردگی شاهنشاه نرسه در شهر نصیبین امضا شد. این پیمان آشتی را میتوان
موفقیتی برای سیاست صلح رومی یا Pax_Romana نامید که در آن رومیها
معتقد بود اگر جنگی هم از سوی ایشان انجام پذیرد و سرزمینی نیز توسط ایشان اشغال
گردد، این امر برای رسیدن به صلحی پایدار است و از اینرو مجاز میباشد. استدلالی که
در سده بیست و یکم هنوز هم بکار برده میشود.
چگونگی تاریخیِ ماجرا
پس از اینکه دعوی بر سرِ
رسیدن به تختِ شاهی ایران که بر اثر مرگِ بهرامِ دوم بوجود
آمده بود، پایان یافت و سرانجام نرسه به
پادشاهی رسید، شاهِ جدید خود را در
موقعیتی احساس نمود که میتواند به امپراتوریِ روم هجوم آورد. او میخواست
بدینوسیله سیاستهایِ شاپورِ نخست و اردشیرِ یکم را ادامه دهد و
پای در جایِ پایِ ایشان گذاشته و خود را بزرگ و توانا بنماید بدون
اینکه پیش زمینه ها و شرایط روز را در نظر بگیرد و امکانات حال کشور را بررسی کند.
همزمان با این، در طرفِ رومی
هم چیزهایی در جریان بودند. دولتمداری و حکومت در این امپراتوریِ بزرگ
صورتِ نوینی به خود گرفته بود.
از زمانِ لوسیوس دمیتیوس
اوریلیانوس، مشخص گشته بود که اداره امپراتوریِ پهناورِ روم تنها با
یک سزار میسر نیست و او نمیتواند همزمان در گوشههایِ گوناگونِ
امپراتوری روم حضور داشته باشد بنابراین دو سزار از سویِ سنا انتخاب
میشدند و در کنارِ اینها دو سردار و سیاستمدارِ با تجربه با عنوانِ
آگوستوس قرار میگرفتند تا سزارها خامی نکنند.
آگوستوسها از نظرِ مقامِ
ظاهری با سزارها تقریباً همردیف بودند ولی تصمیمِ نهایی را سزار
بایست میگرفت.
سزار گالریوس نیز از اینگونه سزارها بود که میخواست خود را از زیرِ سایه آگوستِ خود که دیوکلتیان نام داشت بیرون کشیده و بزرگیِ خود را نمایش دهد. از اینرو او نیز مایل بود که ناکامیهایِ سزارهایِ پیش از
خود را در برابرِ ایرانیان، جبران نماید. در ضمن دیوکلتیان Diocletian پدر زنِ سزار گالریوس نیز بود و گالریوس میخواست در برابر پدر زن خویش هم کمی خودنمایی کند.
سزار گالریوس نیز از اینگونه سزارها بود که میخواست خود را از زیرِ سایه آگوستِ خود که دیوکلتیان نام داشت بیرون کشیده و بزرگیِ خود را نمایش دهد. از اینرو او نیز مایل بود که ناکامیهایِ سزارهایِ پیش از
خود را در برابرِ ایرانیان، جبران نماید. در ضمن دیوکلتیان Diocletian پدر زنِ سزار گالریوس نیز بود و گالریوس میخواست در برابر پدر زن خویش هم کمی خودنمایی کند.
از گاهِ کنستانتینِ
بزرگ، بنیانگذارِ شهرِ کنستانتینو پول که پسان با تلفظهایِ
عربی قسطنطنیه و سرانجام استانبول نامیده شد، نفوذِ مسیحیت در ناحیه
قفقاز که تا آنزمان بخشی از کشورِ ایران بشمار میرفت، افزایش میافت. دینِ نو و در کنارِ آن تمایلات و
احساساتِ استقلال طلبانه ارمنیها، باعث گشته
بودند که ارمنیها بسویِ رومِ تازه مسیحی
شده متمایل شوند. سیاستمدارانِ ایرانی و مذهبیونِ زرتشتی اینرا خطری
برایِ ادامه بقای خویش میدیدند.
اینان بجایِ سیاستهایِ
نزدیکی جویی و مداراگر، روشهایِ جدیتر و سختگیرانه تری را در پیش میگرفتند.
نطیرِ همین سیاست با نفوذِ بودیسم در شرقِ کشورِ ایران اجرا
شد و باعثِ بوجود آمدنِ کشورِ کوشانیان گردید. به هر صورت پیش
از آن بر سرِ ارمنستان چندین جنگ میانِ ایندو ابر قدرتِ زمان (ایران
و روم) انجام گرفته بودند. فراموش هم نکنیم که در آن
زمان پادشاهان ارمنستان بیشتر اعقاب شاهزادگان اشکانی بودند که در زمان اشکانیان
به ارمنستان گسیل شده بودند و با دختران بزرگان ارمنی ازدواج کرده بودند و از
اینرو از سوی ارمنیها پذیرفته شده بودند. برکنارشدن اشکانیان بوسیله ساسانیان برای ایشان چندان خوشایند نبود. این
نیز مزید بر سختگیریهای مذهبی ساسانیان گشته بود. ( دنباله دارد)
No comments:
Post a Comment