جستجوگر در این تارنما

Tuesday, 29 September 2015

بمناسبت هشتم مهر و هشتصد و هشتمین سالروز تولد مولوی بلخی

شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمد
وان سیمبرم آمد وان کان زرم آمد
مستی سرم آمد نور نظرم آمد
چیز دگر ار خواهی چیز دگرم آمد
آن راه زنم آمد توبه شکنم آمد
وان یوسف سیمین بر ناگه به برم آمد
امروز به از دینه ای مونس دیرینه
دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد
آن کس که همی‌جستم دی من به چراغ او را
امروز چو تنگ گل بر ره گذرم آمد
دو دست کمر کرد او بگرفت مرا در بر
زان تاج نکورویان نادر کمرم آمد
آن باغ و بهارش بین وان خمر و خمارش بین
وان هضم و گوارش بین چون گلشکرم آمد
از مرگ چرا ترسم کو آب حیات آمد
وز طعنه چرا ترسم چون او سپرم آمد
امروز سلیمانم کانگشتریم دادی
وان تاج ملوکانه بر فرق سرم آمد
از حد چو بشد دردم در عشق سفر کردم
یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد
وقتست که می نوشم تا برق زند هوشم
وقتست که برپرم چون بال و پرم آمد
وقتست که درتابم چون صبح در این عالم
وقتست که برغرم چون شیر نرم آمد
بیتی دو بماند اما بردند مرا جانا
جایی که جهان آن جا بس مختصرم آمد

Friday, 25 September 2015

صافی خودروهای دیزلی

بنا به قانونِ تصویب شده در اروپا خودروهایِ دیزلی یا گازوییلی اجازه دارند که در هر کیلومتر تا ۶۰۰ میلیارد ذره دوده در هوا رها کنند.
از آنجا که احتراقِ سوختِ دیزلی مقدارِ بسیار بیشتری از ذراتِ دوده  را تولید می‌کند، نصبِ پارتیکل فیلتر یا صافیِ دوده در خودروهایِ دیزلی اجباری شد و خودرویِ دیزلِ بدونِ صافیِ دوده، اجازه حرکت در اروپا را بدست نمیاورد.
دوده خودرو را به سه‌ دستهِ درشت (بالایِ ۲،۵ میکرومتر)، نرم (۲،۵ میکرومتر) و بسیار نرم (۰،۱میکرومتر) بخش نموده اند. قطرِ هر میکرومتر برابر با یک هزارمِ قطرِ تارِ مویِ انسان است.
پارتیکل فیلتر‌هایِ تعبیه شده در خودرو‌ها از پخشِ ذراتِ درشتِ دوده به هوا تا مقدارِ زیادی  جلوگیری میکنند ولی‌ ذراتِ ریزتر باقی‌ میمانند  و حتی با بالا رفتنِ توانِ احتراقیِ موتورِ  خودرو به هنگامِ سرعت گرفتن بر میزانِ ذراتِ نرم افزوده می‌شود.
مشکل بزرگ اینجاست که هرچه این ذرات ریزتر باشند بیشتر به ژرفای  شش انسانها نفوذ مینمایند و شبکه های پدافندی شش عملا در برابر آنها ناچیز مینمایند. این ذرات یکی از عاملین بزرگ پیدایش سرطانهای گوناگون بخصوص سرطان شش در بدن انسان میباشند.
سال ۲۰۰۲  در گزارشی رسمی از سوی اداره امور محیط زیست (آنزمان هنوز به وزارتخانه مبدل نگشته بود) به این امر اشاره مستقیم گردید و همه خودروسازها در جریان امر قرار گرفتند.

این اداره همچنان در مورد بکارگیری و استفاده صافی های ارزان قیمت که عملا بی فایده اند، هشدارهای جدی به خودروسازها داده بود. بعنوان اهرم بکارگیری صافی های درست و مناسب این اداره به دولت پیشنهاد کرده بود که فروش این خودروها ممنوع نگردد ولی بر مالیات خودروهایی که از چنین فیلترهایی استفاده میکنند، بطور موثری بالا برده شود.


Saturday, 19 September 2015

گزارشِ سازمانِ ملل در موردِ فرسایشِ زمین

کشاورزیِ افراطی، زدنِ سد‌هایِ بی‌خود و غیرِ منطقی‌ و ضمیمه کردنِ زمینهایِ کشاورزی و جنگلها به حوزه شهرها پیوسته ضرباتِ سنگینی‌ بر پیکرِ زمینهایِ پر ارزش به لحاظِ بوم شناختی‌ وارد میسازد.
بنا به گزارشی که در هشتمِ سپتامبرِ ۲۰۱۵ از سویِ سازمان ملل متحد  منتشر شد از نگاهِ  مالی‌ میزانِ این خسارات بالغ بر ۶،۳ تا ۱۰،۶ تریلیون (هزارمیلیارد) دلار در سال میباشد که برابرِ با ۱۰%  تا ۱۷%درامدِ ناخالصِ ملی‌ همه کشورهایِ جهان هست.
این فرسایشِ زمین میتواند در ده سالِ آینده منجر به فراری گشتنِ بیش از ۵۰ میلیون نفر در پهنه جهانی‌ گردد.

این اما تمامی ماجرا نیست. فرسایش زمین و بایر گشتنِ آن سببِ پدید آمدنِ ریز گرد‌ها میشود که سالانه جانِ سه‌ میلیون نفر را در جهان می‌گیرد. اگر حال بر همین منوال پیش برود، این رقم نیز در ده سال آینده دوبرابر میگردد.

Wednesday, 16 September 2015

تندیسی در باتلاق

در سالِ ۱۸۹۰ هنگامیکه عده‌ای در کوهستانهایِ پیرامونِ اورال بدنبالِ یافتنِ طلا بودند، در باتلاق‌هایِ آنجا بقایایِ تندیسِ تراشیده شدهِ چوبی را پیدا کردند که ۲،۵ متر بود ولی‌ روزگاری ۵ متر بلندی داشته.
احتمالا جویندگانِ طلا با یافتنِ این تندیس به جایِ طلا خوشحال نشدند ولی‌ آنرا هم خراب نکرده و از بین نبردند و با وجودِ سختیِ راه با خود حملش کردند تا به موزه شهر یکاترینبورگ  بسپارندش، جائیکه این تندیس هنوز در آن‌ قرار دارد.
تندیس همانجا بود تا اینکه در سالِ ۱۹۹۷ توماس تربرگر از اداره حفاظت و نگاهداریِ آثارِ فرهنگی‌ِ کهن ایالت نیدرزاکسن آلمان به آنجا رفت و با وسایلِ ابتدایی‌ که همراه داشت سنِّ آنرا ۹۵۰۰ ساله تخمین زد.
از آنجا که این گمانزنی مطمئن نبود و از آنجا که تا آنزمان از دوران نخستینِ پس از آخرین یخبندان  تنها خورده استخوانهایی یافت شده بودند و نه‌ یک تندیسِ چوبیِ تقریباً سالم، انجام آزمایشِ قطعی تری بر رویِ تندیس بی‌شک لازم می‌نمود.
چند سالِ پیش دوباره از تندیسِ چوبی نمونه برداری شد ( ۷ قطعه ) و نمونه‌ها را به آزمایشگاه فرستادند و در آنجا مشخص گردید که آنها ۹۵۰۰ ساله نیستند بلکه ۱۱۰۰۰ ساله هستند.
یعنی به دیگر سخن این تندیس چوبی از اورال تا کنون کهن‌ترین تندیسِ چوبیِ باقیمانده از بشر میباشد که بدستِ ما رسیده است.
آزمایش‌ها همچنین نشان دادند که این تندیس از چوبِ تازه انداخته شدهِ درختِ کاجی ۱۷۵ ساله درست شده بود.

چند سالِ پیش در تپهِ گوبکلی  Göbekli_Tepe واقع در اقلیم کردستان ترکیه تندیسی سنگی‌ از همان زمان (۱۱۰۰۰ ساله) پیدا شده بود.


Sunday, 13 September 2015

و مرا سراب دادی – فیض کاشانی

دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی؟
چه دل و چه دین و ایمان همه گشت رخنه رخنه
مژه‌های شوخ خود را چه به غمزه آب دادی
دل عالمی ز جا شد چه نقاب بر گشودی؟
دو جهان به هم بر آمد چو به زلف تاب دادی
در خرمی گشودی چه جمال خود نمودی
ره درد و غم ببستی چه شراب ناب دادی
ز دو چشم نیم مستت می ناب عاشقان را
ز لب و جوی جبینت شکر و گلاب دادی
همه کس نصیب خود را برد از زکات حسنت
به من فقیر و مسکین غم بی‌حساب دادی
همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت
همه را شراب دادی و مرا سراب دادی
ز لب شکر فروشت دل “فیض” خواست کامی
نه اجابتی نمودی نه مرا جواب دادی


Friday, 4 September 2015

گفتار بزرگان - دنیس دیدرو

اولی تر، بهتر و صوابتر می بود اگر در زمینه جلوگیری از رشد ریشه بدبختی ها و بوجود نیامدن آنها کار میشد تا محلهای اسکان پناهجویان فراری از بدبختیها را زیادتر و متعدد کردن.

دنیس دیدرو فیلسیوف و نویسنده فرانسوی در دوران روشنگری


پ. ن. : جلوگیری از رشد ریشه بدبختی ها کارایی و خرسندی بسیار زیادتری هم می داشت. برای همه.

Thursday, 3 September 2015

پاول ارلیش

با مرگِ پل ارلیش در روزِ بیستم آگوستِ سالِ ۱۹۱۵ که یکی‌ از آخرین پزشکانی بود که در زمینه‌هایِ گوناگونِ پزشکی‌ کار آیی‌ داشتند، دورانِ چند  آگاهی یا چند رشته شناسی در دانش پزشکی‌ به پایان رسید و دوران تخصص آغاز گردید. این دورانِ چند رشته شناسی‌ را که از نیمه دومِ سده نوزده آغاز گردیده و به پیشرفت‌هایِ زیاد و پر ارجی نیز دست یافته بود، در کنارِ وجودِ اشخاصی‌ مانندِ روبرت کخ، پاستور و…. همچنین به صلح و تمولی که در اروپایِ آن هنگام  بدست آمده بود، بستگی داشت.
پاول ارلیش در سالِ ۱۸۵۴ در شهرکِ اشترهلن در نزدیکی‌ شهرِ برسلاو واقع در استان نیدر شلزین که امروزه جزوِ لهستان است، در یک خانواده‌ یهودی‌ بدنیا آمد. پاول از سالِ ۱۸۶۴تا ۱۸۷۲ به دبیرستان ماریا ماگدالنا  که از دبیرستانهایِ پرسابقه و خوبِ شهرِ برسلاو بود، رفت. این دبیرستان در سال ۱۲۶۷ برای تدریس لاتین بنیاد گشته بود  و از سال۱۶۴۳ مضامین دیگر نیز در آن تدریس میگشت.
پس از پایانِ دورانِ دبیرستان پاول در شهر‌هایِ برسلاو و استراسبورگ به تحصیلِ در رشته پزشکی‌ پرداخت و در سالِ ۱۸۷۸ در شهرِ لایپزیگ دکترایِ خود را نوشت. او  دارایِ پژوهش‌ها و مطالعاتی در رشته‌هایِ گوناگونِ پزشکی‌ بود که برخی‌ از آنها حتی تا به امروز هم موردِ استناد قرار میگیرند.
در بیست و چهارمِ ماهِ مارسِ سالِ ۱۸۸۲ هنگامیکه  روبرت کخ  در موردِ میکروبِ بیماریِ سل در برلین سخنرانی میکرد و اینکه چگونه موفق به کشفِ آن شده، پاول ارلیش نیز در آنجا حضور داشت. او همیشه از این سخنرانی به عنوان یک پدیده بزرگ در زندگی‌اش یاد میکرد. درست یکروز پس از این سخنرانی بود که ارلیش روشِ کاربردِ رنگ‌ها در پژوهش هایش را بهینه کرد. کخ نیز این کارِ او را  دنبال نموده و روش او را تأیید نمود. از این گاه به بعد ایندو مرد دوستانِ خوبی برایِ هم گشتند.
در سالِ ۱۸۸۳ پاول با دخترِ یک کارخانه دار ازدواج کرد و به گونه کم سابقه‌ای برایِ آنزمان به تساوی حقوقِ میا‌‌ن خود و همسرش اهمیتِ زیادی میداد.
در سالِ ۱۸۹۰ ارلیش به درخواستِ کخ بخشِ سالِ بیمارستانِ دولتی موآبیت را به عهده گرفت و پژوهش‌هایی‌ بر رویِ توبرکولین که توسطِ کخ برای پیشگیری از گسترشِ بیماریِ سل در بیمار ساخته شده بود پرداخت. توبرکولین دارویِ موفقی از آب در نیامد اما ارلیش پشتیبانیِ خود را از خوب شناختنِ این دارو هیچگاه قطع نکرد.
۱۸۹۱ کخ، ارلیش را به بیمارستان و انستیتویِ  تازه تأسیس برایِ بیماریهایِ عفونی آورد و در آنجا حقوقش را زیاد نکرد ولی‌ دسترسی به کلیه آزمایش‌ها و آزمایشگاه‌ها و بیماران و حیواناتِ آزمایشی و داروها را برایش میسر نمود. ارلیش تا پایانِ عمر سپاسگزارِ اینکارِ کخ بود.
در سالِ ۱۸۹۹ پاول ارلیش از راهِ گوتینگن و برلین به فرانکفورت رفت تا در آنجا مدیریتِ انستیتویِ پژوهش و آزمایشِ سرم را به عهده بگیرد. جایی‌ که امروزه به نامِ انستیتویِ پاول ارلیش مشهور است.
سالِ ۱۹۰۴ مقامِ پروفسوری با حقوقِ بالا را در گوتینگن بدست آورد و در سالِ ۱۹۰۶ مرکزِ پژوهش و تحقیقاتِ پزشکی‌ِ گئورگ اشپایر که توسطِ همسرش فرانسیسکا اشپایر بنیاد و اهدا گشت و این موقعیّت را برایِ ارلیش پیش آورد که مدیریتِ آنرا به عهده بگیرد. در اینجا بود که ارلیش روش‌هایِ شیمی‌ درمانیِ خود را عرضه نمود.
پاول ارلیش ولی‌ بیشتر به سببِ کارها و پژوهش هایش در زمینه آسیب شناسی‌ و سیستم‌هایِ ایمنی شناخته شده است. برایِ این کارهایش پاول ارلیش در سالِ ۱۹۰۸ جایزه نوبل را دریافت نمود.
در سالِ ۱۹۱۴ ارلیش که از منتقدینِ سرسختِ کلاس‌هایِ درسی‌ به شیوه آنزمان بود، مقامِ استادیِ رشته داروشناسی دانشگاهِ تازه تأسیسِ فرانکفورت   Goethe_University_Frankfurt را که بنام یوهان وولفگانگ فون گوته سراینده، ادیب، نویسنده، سیاستمدار و فیلسوف شهیر آلمانی که به زبان فارسی آشنایی داست و از حافظ نیز الهام میگرفت، نام گزاری شده بود، بدست آورد. آنزمان شهردارِ فرانکفورت فرانتس آدیکس کوششِ فراوان میکرد که موسسات و انستیتوهایِ علمی‌ و فرهنگی جایِ خود را در این شهر بیابند و به این شهر راه گشایند. بخاطرِ همینهم  پیوسته در فکر آن بود که بدین منظور تسهیلاتی فراهم کند تا علاقمندان تشویق به فرود آمدن در شهر فرانکفورت گردند.
بهر روی ارلیش در دانشگاه آنجا بود که  توانست جلویِ ادغامِ مرکزِ پژوهش‌هایِ پزشکی‌ِ اشپایر را در دانشگاه فرانکفورت بگیرد تا این مرکزِ پژوهش بتواند مستقلا به کارِ خود ادامه دهد.
پزشکانِ متخصصِ سرطان او را از رویِ تشخیص هایش در موردِ غده‌های سرطانی که در صورتِ معالجه نگشتن پیوسته بزرگتر و بدخیم تر می‌شوند، میشناسند و نیز اینکه او نخستین کسی‌ بود که کوشش نمود سیستمهایِ ایمنی بدن را در برابرِ رشدِ غده‌هایِ سرطانی بسیج کند، امری که امروزه دورانِ رنسانسِ خود را تجربه می‌کند و اگر به نتیجه برسد، نامِ ارلیش را به عنوانِ یکی‌ از کاووشگرانِ اصلی‌ِ این زمینه، دوباره مطرح خواهد کرد. ارلیش به همراهِ سالوارسان نخستین دارویِ مبارزه با رشدِ سرطان را ساختند. این دارو چندان موثر نبود ولی‌ نه‌ خودِ دارو بلکه اندیشه ساختِ چنین داروئی او را مبدل به یکی‌ از بنیانگزارانِ داروسازی نوین مینماید.
ارلیش به جز با انستیتو پاستور، رابطه بسیار خوبی با مؤسسات و همکاران خارجی‌ خود داشت. برخی‌ از آنها حتی زمانی‌ نزدِ او و در آزمایشگاه‌های او کار میکردند. از جمله آنها میتوان هنری اچ‌ دیل Henry_Hallett_Dale برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی و پاول کارر Paul_Karrer  برنده جایزه نوبل شیمی را بر شمرد.
به هنگامِ جنگِ جهانی‌ِ نخست، ارلیش به همراه ۹۲ هنرمند و دانشمندِ دیگر بیانیه‌ای را امضا نمود که در آن تبلیغات دروغی‌ که بر ضدِّ آلمان گفته میشد را محکوم میکرد. با امضاِ این بیانیه او در سطحِ بین المللی شگفتی و خشمِ زیادی را بر علیهِ خود برانگیخت.
پل ارلیش بر اثرِ بیماریهایی که خودِ او در موردشان پژوهش کرده و در آن رشته‌ها طبابت میکرد یعنی سرطان و بیماریهایِ عفونی نمرد بلکه او بر اثرِ حمله قلبی که به او در یکی‌ از کلینیک‌هایِ درمانی در باد هومبورگ دست داد، زندگی‌ را بدرود گفت. پاول ارلیش به سیگار وابسته بود و روزانه بیش از بیست سیگار می‌کشید.
در روزِ هفدهمِ آگوستِ سالِ ۱۹۱۵ به سکته قلبی دچار گردید و سه روزِ بعد در بیستمِ همان ماه درگذشت. کایزر ویلهلمِ دوم پادشاهِ آالمان در تلگرام تسلیتی که برایِ مجلسِ خاکسپاریِ او فرستاد چنین نوشت : من  درگذشتِ چنین پزشک و دانشمندی که به خاطرِ کارهایِ خارق العاده اش خود را برای  جهانیان فعلی و آیندگان گرامی‌ داشته و ایشان را سپاسگزار خود میدارد، به تمامی جهان دانش و علم تسلیت گفته و به همراه آنان به سوگش می‌نشینم.
پاول ارلیش در گورستان یهودیان شهرِ فرانکفورت به خاک سپرده شد.