جستجوگر در این تارنما

Tuesday, 26 September 2023

زندگی یک خانواده چوپان در 3800 سال پیش

 

یک پالئوژنتیکر (دیرینه شناس) از یک گوردخمه جنوبی روسیه برای بازسازی نحوه زندگی یک خانواده  چوپانی در عصر برنز استفاده کرد. بررسی های  DNA شگفتی هایی را نمایان ساختند.

در غیاب اسناد و مدارک مکتوب از دورانهای دور، ما چیزهای بسیار محدود و نسبتاً کمی در مورد چگونگی شیوه زندگی و عشق مردم در دوران ماقبل تاریخ می دانیم. بررسی ها و پژوهش ها با استفاده از دانش امروزی در امر DNA های بجای مانده از مردمان باستان توانسته است در سالهای اخیر این موضوع را دگرگون کرده و بینش جدیدی در مورد ساختارهای خانواده باستانی را میسر کرده سازد - و هم چنین پاسخ به این پرسش که چه کسی با چه کسی یار گشته و از او فرزند دار شده است؟  

آخرین نمونه از این پیشرفت ها، مطالعه ای است که توسط یک تیم پژوهشی آلمانی - روسی انجام شده که یک تپه 3800 ساله را در استپ اورال جنوبی مورد بررسی قرار داده است و در آن باقیمانده پیکرهای 32 نفر یافته شده بودند.

محل یافت گور دخمه ها در بخش های جنوبی ناحیه اورال

در یک گوردخمه بر روی تپه ای بنام کورگان، در نپلویوسکی در مرز اروپا و آسیا، بقایای شش برادر، همسران ایشان، فرزندان و نوه‌هایشان پیدا شدند. آنالیزهای ژنتیکی نشان دادند که احتمالاً برادر بزرگتر دارای هشت فرزند از دو زن بوده است که یکی از زنان از مناطق استپی آسیایی در شرق آمده است. اما برای سایر برادران هیچ نشانه ای از تعدد زوجات یافت نشد. آنها احتمالاً به صورت تک همسری و آشکارا با فرزندان کمتری زندگی می کردند.

امتیازات نخستین فرزند بودن

ینس بلوشر (از دانشگاه ماینز در آلمان) Jens Blöcher، نویسنده اصلی این نوشته، توضیح می‌دهد: «محل دفن، تصویری شگفت‌انگیز از یک خانواده ماقبل تاریخ را ارائه می‌دهد". قابل توجه است که برادر اول ظاهراً وضعیت بالاتری داشت و بنابراین شانس باروری را افزایش می داد. ما این حق را برای اولین فرزند پسر مثلاً از کتاب عهد عتیق و همچنین از زمان های تاریخی در اروپا می دانیم.  در گوردخمه Nepluyevsky   تفاوت میان برادران به ویژه به سبب تعداد فرزندان کاملا مشخص است".  همانطور که  پژوهشگران در مجله "PNAS" گزارش دادند، داده های ژنومی حتی چیزهای بسیار بیشتری را نشان دادند.

داده های ژنومی یا اطلاعات ژنومی مربوط به ساختار و عملکرد ژنوم یک موجود زنده هستند.  ژنوم حاوی تمام داده های سلولی است که یک موجود زنده برای رشد و عملکرد بدان نیاز دارد. داده های ژنومی شامل اطلاعاتی مانند ترتیب مولکول ها در ژن های یک موجود زنده می باشند.

 داده های ژنومی همچنین شامل اطلاعاتی در مورد کنش های هر ژن وعناصر تنظیم کننده ای که در ژن وجود دارند و رابطه میان ژن و پروتئین های گوناگون را کنترل می کنند، می باشند که در هر موجود زنده ای با حفظ تشابهات موروثی و خانوادگی به گونه دیگر است.  یک شبکه جهانی از زیست شناسان، ژنتیک دانان و دانشمندان داده، داده های ژنومی را جمع آوری می کند. انتظار می رود این شبکه در دهه آینده تعداد زیادی اگزابایت (EB)  از داده های ژنومی تولید کند.

داده های ژنومی شامل اطلاعاتی مربوط به گروه های زیر هستند:

RNA

 RNA مولکولی است که اطلاعات ژنتیکی را در سلول حمل می کند و پروتئین ایجاد می کند. دانشمندان از RNA در ژنومیک برای کاربردهایی مانند بیان ژن، تداخل RNA و ترجمه استفاده می کنند.

DNA

 DNA ماده ژنتیکی همه موجودات زنده است. توالی DNA حاوی اطلاعاتی در مورد ساختار و عملکرد ژن ها است. دانشمندان داده‌های DNA را برای شناسایی و مشخص کردن جهش‌های ایجادکننده بیماری، درک نحوه تعامل ژن‌ها و کشف ژن‌های جدید مطالعه می‌کنند.

 پروتئین ها

پروتئین ها مولکول هایی هستند که از اسیدهای آمینه ساخته شده اند و در بسیاری از فرآیندهای سلولی نقش دارند. پروتئین ها در توالی های DNA، مشخصه ژن و سایر فعالیت های سلولی نقش دارند.

با استفاده از داده های ژنومی معلوم گشت که همه زنان دفن شده در کورگان از بیرون آمده بودند. برعکس، خواهران برادران مدفون ممکن است در جای دیگری خانه جدیدی پیدا کرده باشند.

 یواخیم بورگر Joachim_Burger، نویسنده ارشد این مطالعه می‌گوید: «تحرک و تحول در امر زناشویی یک الگوی جهانی است که از منظر اقتصادی و تکاملی معنا دارد. بنابراین در حالی که مردان در محل می ماندند تا تداوم خط قبیله و حقوق مالکیت را تضمین کنند، زنان از قبایل و خانواده های بیرونی برای ازدواج برگزیده می شدند تا از صدمات ازدواج های نسبی و همخونی جلوگیری کنند.»

این نکته نمایانگر آن می باشد که صدمات ازدواج های خونی برای ایشان کاملا روشن بوده است.  ورای این موضوع اینکه آیا برادر بزرگتر دارای دو همسر همزمان (پلی گامی) بوده است، کاملا روشن نیست.

 

اسکلت یافته شده کودکی در یکی از گوردخمه های نپلویفسکی

ژنتیک شناسان جمعیت در دانشگاه ماینز نیز از ژنوم های خانواده ماقبل تاریخ دریافتند که تنوع ژنتیکی زنان به طور قابل توجهی بیشتر از مردان است. زنانی که ازدواج کردند از منطقه بزرگتری بودند و با هم فامیلی نداشتند. آنها در خانه جدید خود به دنبال شوهران خود به گور رفتند.

به احتمال زیاد تئوری مزیت فرزند نخست بودن را پژوهشگران دانشگاه ماینز تحت تاثیر داستان یعقوب پیغمبر از کتاب عهد عتیق گرفته اند. بنا به این داستان رحمت و برکت در خانواده تنها به نخست زاده داده می شد و از اینرو نخست زاده بودن مزیت و امتیاز به شمار می آمد و دیگر اعضای خانواده موظف به حفظ و گرامی شمردنش بودند. به این داستان به صورت کوتاه در پایان این نوشته اشاره خواهم کرد و بخشی از آن را خواهم آورد.

 زندگی سخت چوپانی

3800  سال پیش، جمعیتی در جنوب اورال به عنوان چوپان زندگی می کردند که چگونگی کار با فلزات را می شناختند.  با این حال، تقریباً هیچ نشانه ای از کشاورزی در آنجا یافت نشد. در کل زندگی باید خیلی سخت بوده باشد. ینس بلوشر می گوید: «میانگین ​​امید به زندگی در زنان حدود 28 سال و در مردان 36 سال بود. تندرستی خانواده ای که در اینجا دفن شده اند باید بسیار ضعیف بوده باشد». وضعیت بد سلامتی اجساد نیز با این واقعیت مطابقت دارد که استفاده از گوردخمه ناگهان متوقف شد.

در آخرین نسلی که به خاک سپرده شد، تقریباً فقط نوزادان و کودکان کوچک یافت می شوند. شاید همه ساکنان این جامعه کوچک به دلیل بیماری و یا گرسنگی از بین رفته باشند یا جمعیت برجای مانده در جستجوی زندگی بهتر به جای دیگری کوچ کرده باشند.  

داستان استفاده سوء یعقوب از نخست زاده بودن بنا به کتاب عهد عتیق

و چنین واقع شد که چون اسحاق پیر شد و چشمانش برای دیدن ضعیف بودند، پسر بزرگ خود عیسو را صدا زد و به او گفت: «پسرم! و او پاسخ داد: من اینجا هستم.

اسحاق گفت: اینک من پیر شده‌ام و نمی‌دانم کی خواهم مرد؟ پس اکنون ظروف خود و تیر و کمان خود را بردار و به مزرعه برو و چیزی که من دوست دارم شکار کن و به اینجا بیاور و از آن غذایی را که دوست دارم درست کن و پیش از آنکه بمیرم به من بده تا بخورم و تو را رحمت کنم.

 ربکا این سخنانی را که اسحاق به پسرش عیسو گفت، شنید.

و عیسو به مزرعه رفت تا شکار کند و به خانه بیاورد.

 آنگاه ربکا به پسر خود یعقوب گفت: «اینک، شنیدم که پدرت با برادرت عیسو صحبت می‌کرد: برای من گوشت گوزن بیاور و برایم غذا درست کن تا بخورم و تو را پیش از مرگ برکت بدهم.

پس ای پسرم، اکنون به من گوش کن و هر چه به تو می گویم انجام بده. به نزد گله شو و دو بز خوب برای من بیاور تا برای پدرت همان طور که دوست دارد غذا درست کنم. سپس آن را بنزد پدرت ببر تا بخورد تا پیش از مرگش تو را برکت دهد.

 و یعقوب به مادرش ربکا گفت: اینک برادر من عیسو مودار است، اما من صاف هستم.  شاید پدرم مرا لمس کند و من در برابر او بایستم، گویی می‌خواهم او را فریب دهم و بر خود لعنت بیاورم نه برکت.  پس مادرش به او گفت: «لعنتت نصیب من باد، پسرم.  فقط حرف من را اطاعت کن برو و چیزی که گفتم مرا بیاور.

پس رفت و آن را آورد و نزد مادرش آورد. سپس مادرش مطابق میل پدرش غذا را درست کرد و از لباس‌های پسر بزرگتر عیسو که در خانه‌اش بود، برگرفت و بر پسر کوچکترش یعقوب پوشاند. اما پوست بزها را بر دستان و گردن صاف او گذاشت. پس غذا و نانی را که درست کرده بود به دست پسرش یعقوب داد. و نزد پدرش رفت و گفت: پدرم! جواب داد: اینجا هستم. تو کی هستی پسرم؟ یعقوب به پدرش گفت: «من عیسو هستم، پسر نخست‌زاده تو.  من همانطور که به من گفتی عمل کردم.  برخیز و بنشین و از گوزن من بخور تا روحت به من برکت دهد. و اسحاق به پسرش گفت: پسرم چگونه به این زودی پیدایش کردی؟ او پاسخ داد: خداوند، خدای تو آن را به من داد. سپس اسحاق به یعقوب گفت: «پسرم، نزدیک بیا  تا من بتوانم تو را لمس کنم، خواه تو پسر من عیسو باشی یا نه؟ پس یعقوب نزد پدرش اسحاق رفت.  و چون او را لمس کرد، گفت: «صدا صدای یعقوب است، اما دست‌ها دست‌های عیسو هستند.  و او را نشناخت. زیرا دستانش مانند دستان برادرش عیسو پر مو بودند و او را برکت داد و گفت: «آیا تو پسر من عیسو هستی؟ پاسخ داد: بله من هستم. سپس گفت: «مرا به اینجا بیاور تا از گوزن پسرم بخورم تا جانم تو را برکت دهد. سپس آن را نزد او آورد و خورد. و او نیز برای او شراب آورد و نوشید. و پدرش اسحاق به او گفت: پسرم بیا و مرا ببوس.او آمد و او را بوسید. سپس بوی لباس خود را استشمام کرد و او را برکت داد و گفت: اینک بوی پسر من مانند بوی مزرعه ای است که خداوند برکت داده است. خداوند به تو از شبنم آسمان و چربی زمین و غلات و شراب فراوان عطا فرماید. ملت‌ها به تو خدمت خواهند کرد و قبایل به پای تو خواهند افتاد. بودن بر برادرانت سروری کن و پسران مادرت به پای تو خواهند افتاد. لعنت بر کسی که تو را نفرین کند. خوشا به حال کسی که به تو برکت دهد.  و چون اسحاق برکت دادن یعقوب را تمام کرد و یعقوب تازه از نزد پدرش اسحاق بیرون رفته بود که برادرش عیسو از شکار خود آمد و مقداری غذا درست کرد و برای پدرش آورد و به او گفت: «برخیز، پدر من.  از گوزن پسرت بخور تا روحت مرا برکت دهد.  آنگاه پدرش اسحاق به او پاسخ داد: تو کیستی؟

گفت: من پسر اول تو عیسو هستم. سپس اسحاق بسیار متحیر شد و گفت: کیست؟ کجاست آن شکارچی که مرا آورد و من پیش از آمدن تو از همه چیز خوردم و او را برکت دادم. او نیز مبارک خواهد ماند. وقتی عیسو این سخنان پدرش را شنید، با صدای بلند فریاد زد و بسیار اندوهگین شد و به پدرش گفت: «ای پدر، من را هم برکت بده.  امّا او گفت: برادرت با نیرنگ آمده و برکت تو را گرفته است. سپس گفت: «او اکنون به حق خوانده شده است.

و او گفت: آیا برای من نعمتی قرار ندادی؟

اسحاق در جواب او گفت: «او را بر تو مسلط ساختم و جمیع برادرانش را بندگان او قرار دادم و غله و شراب به او دادم.» اکنون برای تو چه چیز می توانم بدهم و بکنم؟

.

.

.

 

 

 
 

 
 
 

No comments: