وارونه پندارِ خیلیها تاریخچه
اسپ در آمریکا با ورودِ اروپاییها به این قاره آغاز نمیشود.
در دورانِ پیش از تاریخ
چرندگان زیادی در دشتهایِ آمریکا زندگی میکردند، حیواناتی چون گوزنِ
شمالی، گاومیش و هم اسپ در این قاره وجود داشتند.
حدودِ ۱۰ تا ۱۵ هزار سال پیش
از میلاد اسپها هم جزو آندسته از حیواناتی بودند که در خاورِ آسیا در دستههایِ
آزاد زندگی میکردند و توانستند در دوران یخبندان از آنجا به شمالِ
آمریکا بروند.
انسانها (نیاکانِ سرخپوست
ها) هم که همانزمان به این قاره وارد شده بودند به منظورِ مصرفِ
گوشتشان این حیوانات را شکار میکردند و آنزمان اسپها هم برای آنها استثنا
نبودند و به اینان نیز به چشمِ شکار نگریسته میشد و نه بیشتر. هیچ آثاری
موجود نیست که در راهِ گرفتن و رام کردنِ ایشان تلاشی صورت گرفته بوده باشد.
حوالیِ ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح نسلِ این حیوان در آمریکا منقرض شد.
حوالیِ ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح نسلِ این حیوان در آمریکا منقرض شد.
در روایاتِ بسیار کهنِ
سرخپوستان نیز نشانی از اسپها دیده نمیشود و یادی از ایشان نمیگردد.
زمانیکه ارنان کورتز سردارِ
اسپانیایی که از طبقه اشرافِ اسپانیا شمرده میشد و از راهِ مادر
با فرانسیسکو پیزرو فاتحِ پرو نسبت داشت، با کمکِ متحدینِ سرخپوستش در
سالِ ۱۵۱۹ امپراتوریِ آزتکها را گشود، با ۱۰ اسپِ نر و ۶
مادیان واردِ مکزیک شد. بومیان با دیدنِ این حیوانات شدیداً ترسیدند. آنها تا کنون چنین حیوانی را نه دیده و نه در مورد چیزی آن شنیده بودند. کورتز کشش به
سمتِ جنوب داشت و بعدها فرماندارِ بخشهایِ بزرگی از مکزیک و کشورهای
امروزه آمریکایِ میانه گردید که آنها را اسپانیایِ نو میخواندند.
در سالِ ۱۵۴۰ میلادی ژنرال
فرانسیسکو واسکز دو کورونادو فرمانِ پیشروی
به سویِ شمال را دریافت نمود تا هفت شهرِ زرینِ افسانهای
چیبولا را یافته و بگشاید.
با ۲۵۰ سوارِ زره پوشیده ، بیش از ۱۰۰۰ اسپ و یابویِ همراه و گله
بزرگی از گاوهایِ اندلوسی تا رودخانه
ریو گرانده دل نورته که در ایالتِ نیو مکزیکویِ آمریکا قرار دارد، پیش
رفت. در آنجا بواسطه بارشِ تگرگِ شدید و کم سابقهای او تقریباً همه اسپ
و یابوهای و بیش از نیمی از گله گاوهایِ همراهش را از دست داد با وجودِ
این او تا کانزاس به پیش رفت و بدونِ یافتنِ هفت شهرِ زرین
دوباره به مکزیک باز گشت.
اینزمان در سانتا فه و سان آنتونیو (هر دو در نیو مکزیکو) برخی از اسپانیاییهایِ مهاجر که از دولت زمین دریافت کرده بودند به پرورش و تولیدِ اسپ پرداختند. اینها برایِ پیش بردنِ کارشان و بواسطه نداشتن نیرویِ کارِ لازم، سرخپوستانِ همسایه را به استخدام در آوردند. بدینوسیله دیگر سرخپوستان هم از وجود و خصوصیاتِ این اسپها آگاه شدند.
اینزمان در سانتا فه و سان آنتونیو (هر دو در نیو مکزیکو) برخی از اسپانیاییهایِ مهاجر که از دولت زمین دریافت کرده بودند به پرورش و تولیدِ اسپ پرداختند. اینها برایِ پیش بردنِ کارشان و بواسطه نداشتن نیرویِ کارِ لازم، سرخپوستانِ همسایه را به استخدام در آوردند. بدینوسیله دیگر سرخپوستان هم از وجود و خصوصیاتِ این اسپها آگاه شدند.
هنگامیکه چند سرخپوستِ کارگر
که نزدِ اسپانیاییها کار میکردند مقداری اسپ دزدیده و با خود بردند،
توانستند که مشتریانِ خوبی در میانِ دیگر قبایل سرخپوست بیابند.
از طرفِ دیگر اسپهایی که
در دشتها رها شده بودند و یا از ایستگاههایِ پرورش اسپ فرار کرده بودند
بزودی گله بزرگی را تشکیل دادند که بواسطه خوب بودن وضعِ چرا و نداشتن
دشمنِ جدی طبیعی، به سرعت رشد میکرد.
تنها ۶۰ سال پس از پیشرویِ
دو کورونادو در آمریکایِ شمالی یعنی حدودِ ۱۶۰۰ از این گله اسبان آزاد،
گلههایِ بزرگ و فراوانی تشکیل شده بودند که سراسرِ آمریکایِ
شمالی را میپوشندند. سرخپوستان اسبهایِ این گلهها را میگرفتند، رام
میکردند و خود نیز سوارکارانِ بسیار خوبی شده بودند که با اسبهایشان موقعیتِ چرا، شکار و کوچِ
بهتری برایشان میسر گشته بود.
تا پیش از آن سرخپوستان سگهایی
داشتند قویهیکل که در امر کوچ به آنها کمک میکرد. آنها میتوانستند تا ۲۳ کیلوگرم
بر پشتِ این سگها ببندند و تا مسافتِ ۸ تا ۱۰ کیلومتر با آنها بروند.
بر رویِ اسپ ها، سرخپوستان
میتوانستند تا ۹۰ کیلو بار ببندند و مسافتی که اسبها با این بار قادر به
پیمودن بودند بالغ بر ۱۵ تا ۲۰ کیلومتر میشد. همانطور که ارقام نشان میدهند وضعیتِ کوچ
برایِ سرخپوستان بهتر شده بود.
با مرورِ زمان سرخپوستان فرا
گرفتند که با یکدیگر به جای جنگیدن به تجارت بپردازند و در اینجا هم اسب کمکِ
خوبی برایِ آنها بود، بخصوص که خودِ اسب یک وسیله پرداختی به
جایِ پول و کالا نیز بشمار میرفت.
No comments:
Post a Comment