جستجوگر در این تارنما

Wednesday, 1 January 2014

بیگانگان در الزاس

پیش از آنکه ادامه دهم یادآور میگردم که واژه بکار گرفته شده بجای بیگانگان در متن اصلی بربرها بود که من آن را به بیگانه برگرداندم.
در کل در تعریف معنی  واژه بربر بایستی بازنگری و بررسی کارشناسانه انجام گیرد. در فرصتی دیگر در موردش چند سطری نظر خود را خواهم نوشت.
منطقه الزاس یا آنگونه که فرانسویها مینامندش آلزاس Alsace  بمرکزیت شهر استراسبورگ Strasbourg  واقع در شمال خاوری فرانسه و هم مرز با آلمان، از نظر تاریخی یک ناحیه امتزاج اقوام گوناگون و رشد همگام فرهنگهای مختلف میباشد. در این ناحیه پیوسته انسانهای زیادی از فرهنگهای گوناگون در کنار یکدیگر زندگی کرده اند و بر روی یکدیگر تاثیر گذاشته اند. باستان شناسان فرانسوی برای اثبات این نظریه در طی کاوشها و پژوهش هایشان به نمونه خوبی برخورد کردند.

در نزدیکی شهرک  اوبرنه  Obernai  بمعنای "نه علیا در برابر نیدرنه  بمعنای نه سفلی"  با جمعیت تقریبی دوازده هزارنفره که در بیست و پنج کیلومتری جنوب باختر استراسبورگ قرار دارد این باستان شناسان به جمجمه زنی دست رسی پیدا کردند که در زمان خود میبایستی بسیار جلب نظر کرده باشد. جمجمه زن از سمت پشت بسیار رشد کرده و سرش را بگونه غیرطبیعی دراز کرده بود.
مادر و یا دایه اش میبایستی که در بدو تولد او سرش را در چهاچوبی قرار داده باشند تا بتواند به اینصورت رشد کند.
این کار مطابق الگوهای زیبایی زنان توانگر اقوامی بسیار شرقی تر از ساکنین الزاس بوده است. اقوامی چونان سرمتها و یا آلانها که هر دو از زمره اقوام ایرانی به حساب میروند.
این زن در کشور خود میتوانست نماد زیبایی و توانگری قرار گیرد اما در این ناحیه دور غربی موجود غریبی مینمود و جائیکه او از دنیا رفته به احتمال زیاد کسی او را زیبا نمیدانست.

بقایای این زن بهمراه 18 اسکلت دیگر در گورستانی که متعلق به سده پنجم میلادی بوده پیدا شد و نشان داد که این منطقه نه تنها امروزه مرکز هم جوشی  و امتزاج مردمان است بلکه از گذشته های بسیار دور نیز این امر مکرر در آنجا اتفاق میافتاده است.
جمجمه دراز این زن تنها دلیل و مدرک برای شرقی بودن این مردگان نبود بلکه در کنار استخوانهای دیگری از همان دوره و همان گورستان هدایای زیادی که بهمراه مردگان خاک میکردند، یافته شدند. نفر دوم کمربندی با دو آویزه، آینه ای سیمین، چندین مروارید از جنس شیشه، جعبه آرایش، موچین و گوش پاک کن و چیزهای دیگری بهمراه داشت. بنظر میرسد که زیبایی برای او اهمیت زیادی داشته است زیرا هم چنین در کنار او شانه ای سه گوش ساخته شده از شاخ که بر روی آن سر اسپ کنده کاری شده بود، قرار داشت.

اسپ برای سرمتها (نام اوستایی آنها به احتمال زیاد سئیریمه بوده) که از تیره سکاهای ایرانی بودند از هزاران سال پیش از آن اهمیت فراوان داشته و رام کردن اسب را به سکاها نسبت میدهند. در شاهنامه از آنها با نام سلم ها یاد شده است.
باری، این مهاجران شرقی از دیدگاه فرهنگی بسیار باز بودند و این فراخ نگری ایشان را بومیان الزاس زیاد می پسندیدند. سخنگوی انستیتوی ملی کاوش و پژوهش فرانسه INRAP اظهار میدارد : اینکه در کنار استخوانهای مردگان ایشان مخلوطی از اشیای شرقی و غربی را میتوان یافت، دال بر این موضوع میتوان گرفت که ایشان مناسبات و تماسهای نزدیک و زیادی با دیگران داشتند.
این مردگان که بودند و چرا و چگونه به ناحیه الزاس آمدند؟ سده پنجم میلادی را سده مهاجرت اقوام مینامند. اقوام گوناگونی بصورت بخشی یا کامل به مهاجرت می پرداختند و ماوای خویش را ترک میکردند. چیزیکه همیشه نیز با مسالمت و ملایمت همراه نبود.
در کنار این مهاجرت اقوام رومیها نیز برای حفظ و حراست از مرزهای خویش، بسیاری از اوقات اقوامی را از یک گوشه سرزمین پهناور خویش به گوشه دیگر میبردند تا با کمک ایشان که با بومیها قرابت، وابستگی و نسبتی نداشتند طغیانها ی احتمالی را پیشگیری و یا سرکوب نمایند. در انگلستان نیز رومیها برای حراست دیوار هادریان، سرمتها را با خود بدانجا برده بودند. هر چند که رومیها ایشان را بربر میخواندند ولی از خدماتشان نیز نمیتوانستند چشم پوشی نمایند.
اما جدا از سیاست رومیها در منطقه الزاس، این ناحیه پیش از آنهم محل تردد و سکنی گزیدن اقوام بوده است. باستان شناسان فرانسوی پیش از آن در همین منطقه گورهایی یافته بودند که به دوران سنگی و نوسنگی تعلق داشتند و قدمت کهن ترین ایشان به 4900 تا 4750 پیش از میلاد نسبت میدهند.
بیشتر مردگان این دوره دستبندهایی از سنگهای کوچک و گرد بهمراه داشتند. هم چنین ظروف سفالینی در گورهای ایندوره یافته شدند که بهمراه دستبندهای نامبرده برای ما روشن میسازند که آنها به احتمال خیلی زیاد میبایستی از ناحیه روهر و یا فرانک آلمان و یا حتی بعضا از خاور این کشور به الزاس مهاجرت کرده بوده باشند.
پس از آنها گالی ها یا گل ها Gaul آمدند و آنها نیز در همان حوالی کوشکی با ساختمانی با دروازه های بزرگ و تزئینات زیبا ساخته بودند.
تمام کسانیکه در این منطقه زندگی میکردند توانگر بودند و اینرا دستبندها، ظروف شیشه ای، خرده سفالها و مسکوکات باقی مانده از ایندوران به ما نشان میدهند. به احتمال زیاد در کنار بقایای کوشک یافته شده معبدی نیز وجود داشته است.

No comments: