پس از پایانِ
جنگ جهانیِ نخست، نیدرمایر فرصت داشت تا در دانشگاهِ مونیخ به تحصیل در رشتههای
جغرافیا و زبانشناسیِ تاریخی ادامه دهد و در این رشتهها دکترایِ خویش را بدست
آورد.
او تزِ دکترایِ
خویش را در موردِ سرزمینهایِ مرکزیِ فلاتِ قاره ایران (بیشتر ایران و افغانستانِ
امروزه) نوشت. در همان ایام او با رودولف هس معاون هیتلر نیز
آشنا شد و در ماهِ دسامبرِ سالِ ۱۹۱۹ دوباره به نیروهایِ مسلحِ
ارتشِ آلمان پیوست. در ۲۳ دسامبرِ سالِ۱۹۲۱ نیدرمایر ارتشِ آلمان
را رسماً ترک کرد تا بتواند بصورتِ غیرِ رسمی در اتحادِ جماهیرِ شوروی برایِ
ارتشِ آلمان کار کند.
آن زمان بنا به پیمانِ
ورسای Treaty_of_Versailles، آلمانیها اجازهِ پرداختنِ به برخی از مواردِ ارتشی و نظامی و
پژوهش در برخی رشتهها را در خاکِ آلمان نداشتند. برای دور زدنِ مفادِ این
قرارداد، آلمان همه اینکارها را با کمک و همراهیِ روسها در خاکِ اتحادِ
جماهیرِ شوروی انجام می داد. اینگونه هم روسها راضی بودند که به تکنولوژیِ
پیشرفته آلمانیها دست می یابند و هم آلمانها خوش از اینکه اتهامی قانونی به آنها
وارد نمی شود و آنها به تمرین و تربیتِ کادرِ نظامی خویش می پردازند.
نیدرمایر تا
سالِ ۱۹۳۲ مدیرِ بخشِ پژوهشی ارتشِ آلمان در سه رشته موادِ شیمیایی
جنگی، خودروهایِ جنگی و هواپیماهایِ نظامی در روسیه بود.
او در این مدت
خلق و خویِ مردمِ روسیه را نیز مطالعه می کرد و در نامه ای که به رئیسِ دفترِ
وزارتِ امورِ خارجه آلمان نوشت از اراده قویِ مردمِ روس سخن می گفت.
از ماهِ مای
سالِ ۱۹۳۲ نیدرمایر دوباره رسماً به ارتشِ آلمان پیوست و درجه سرگردی
دریافت نمود ولی در سالِ ۱۹۳۳ دیگربار ارتش را ترک کرد تا به ادامه
تحصیل بپردازد. در سال ۱۹۳۳ نیدرمایر به حزبِ نازیِ آلمان پیوست.
او در ماهِ
جولایِ سالِ ۱۹۳۳ در دانشگاهِ بن به تدریس در رشتههایِ جغرافیا و سیاست
از منظرِ نیرویِ ارتش پرداخت. منطقههایِ تدریسی او آتلانیک، فرانسه، بریتانیا و
روسیه بودند.
از
سالِ ۱۹۳۵ نیدرمایر دوباره به ارتش بازگشت و درجه سرهنگی دریافت نمود و
از سالِ۱۹۳۹ به گروهِ پژوهش و تحقیقِ حزبِ نازی در موردِ مساله یهودیان
پیوست.
با فرا رسیدن
جنگِ جهانیِ دوم نیدرمایر خواهانِ رفتن به خطوطِ مقدمِ جبهه شد. به این درخواستِ
نیدرمایر توجهی نکردند زیرا برخی در ارتش به خاطرِ اقامتِ طولانیِ او در روسیه و
برخی از اظهاراتِ او مبنی بر مخالفت با درگیرشدنِ با روس ها، معتقد بودند که او
دارایِ احساساتِ طرفدارِ روسیه هست و حتی در اینمورد او درگیریِ لفظیِ نسبتاً
شدیدی با گوبلز تئوریسین فعال حزب نازی آلمان پیدا کرد. سرانجام با پافشاریهایِ
نیدرمایر و مراجعه به برخی از تیمسارانِ ارتش که زمانی شاگردان او در دانشگاه
بودند، نیدرمایر موفق شد تا فرماندهی یک دسته را که قرار بود با گردآوریِ داوطلبین
از ناحیه قفقاز تشکیل شود و از پشت به ارتشِ روسیه حمله کند را بدست آورد. او
توانست گروهی از ارمنیها، گرجیها و مردمِ ترکستان را بدورِ خود گرد آورده و از
ناحیه اوکرایین به ارتشِ سرخ حمله هایِ نامنظم بکند. پسان نیز او و گروهش را به
اسلوانی و شمالِ ایتالیا فرستادند تا با پارتیزانها مبارزه کند.
در
سالِ ۱۹۴۴در پیِ بیاناتی که او در موردِ رهبر کرده بود، دستگیر گردید و مدتی
را در زندان ارتش بسر برد. سپس از ارتش اخراجش کردند تا پرونده اش را به دادستانی
شخصی محول نمایند اما هنوز در زندان بسر می برد که پایان جنگ جهانی دوم فرا رسید.
با پایان یافتن جنگ، نیدرمایر به شهر زادگاهش بازگشت و آنجا بود که ارتش سرخ او را دستگیر کرد و
به شوروی فرستاد. بنظر میرسد که آگاهی های او از میزان همکاریهای کشورش در زمان
آلمان نازی با اتحاد جماهیر شوروی در این دستگیری بی تاثیر نبوده باشد. شوروی نمی خواست
که این رازها فاش گردند. در شوروی او به بیست و پنج سال بندی شدن در اردوگاههای
کار محکوم گردید و به اردوگاه کار ولادیمیر در خاور
مسکو فرستاده شد.
نیدرمایر در
بیست و پنجم سپتامبر سال ۱۹۴۸ در بیمارستان اردوگاه درگذشت.
برخی از منابع و
مآخذها :
1-Seidt, Hans-Ulrich (2001), From Palestine to
the Caucasus-Oskar Niedermayer and Germany's Middle Eastern Strategy in
1918.German Studies Review,
2-Hughes, Thomas L (2002), The
German Mission to Afghanistan, 1915-1916.