جستجوگر در این تارنما

Saturday, 27 July 2024

چرا هوش مصنوعی برای خواندن گل نبشته ها مناسب است؟

 

گل نبشته های بسیاری به خط میخی در انبارهای موزه های سراسر جهان انباشته شده اند: هوش مصنوعی رمزگشایی این گل نبشته ها را شتاب زیادی بخشیده است. این گل نبشته ها چه چیزهای جدیدی را در مورد شیوه زندگی در نخستین شهرهای بشریت به ما می گویند؟

نخستین بخش از تاریخ مدون انسان ها به خط میخی نوشته شده است. حدود پنج هزار سال پیش در سرزمینی که از دو سو به دجله و فرات منتهی می شد و میان رودان (به عربی بین النهرین) نام داشت، بابلی ها برای ما گل نبشته هایی به خط میخی بجای گزارده اند که بر روی آنها از سرودهای نظامی گرفته تا دستور تهیه خوراک، ستاره شناسی، امورات مالی و داستان ها و حتی سرگذشتها و گزارشات و نامه های کاملا شخصی برای ما به یادگار مانده اند. خط میخی بابلی ها مدتهاست که رمز گشایی شده است ولی با وجود در انبار موزه های جهان حدود نیم میلیون گل نبشته بابلی در اندازه های گوناگون وجود دارند که هنوز بازخوانی نشده اند.  

خواندن این گل نبشته ها و مهرهای گلی به هیچ روی آسان نیست زیرا حروف و واژه هایی که بر روی آنها قرار دارند به تناسب جای واقع بودنشان در جمله  و پشت سر هم قرار گرفتنشان موارد استفاده متعدد و در پی آن معانی نو با وزنها و اشارات گوناگون پیدا می کنند. بسیاری از این گل نبشته ها و مهرهای گلی بصورت کامل بدست ما نرسیده بودند بلکه با گذشت زمان شکسته شده بودند. کم پیش نیامده که تکه های جدا شده از یک گل نبشته به دست افراد گوناگون افتاده و از یکدیگر  جدا و از هم دور شده اند بگونه ای که بخش هایی از این اجزا که یک واحد را تشکیل می داند اکنون در موزه های گوناگون هستند. در گذشته اگر باستان شناسی می خواست محتوای نوشته های این گل نبشته ها را پیگیری کند، می بایستی آنرا نخست برای خود بر روی کاغذ بیاورد و سپس با آن به موزه و یا نبشته انباری برود و آنرا با محتویات گل نبشته های حاضر در آنجا مقایسه کند و احتمالا پیگیری کند.

از آنجا که خواندن این موارد بگونه الکترونیکی برای هوش مصنوعی آسانتر است، در نتیجه هوش مصنوعی موفق شد با دریافت نگاره هایی از تکه های از هم جداشده و در کنار هم قرار دادنشان مقادیر زیادی از این گل نبشته ها را خوانده و محتوای آنها را دریابد.

چندی پیش پژوهشگران دانشگاه ییل موفق شدند تا با کمک هوش مصنوعی دستور پخت غذاهایی را به انگلیسی برگردانده و آنها را بپزند. هنگامی که از آنها پرسیده شده بود که این دستور پخت را از کجا آورده اید؟ آنها به چند گل نبشته اشاره کرده و گفتند از اینجا. یکی از غذاها از لبو و گوشت گوسفند درست می شد و دیگری از تره و پیاز گویی که گیاه خواری آن زمان هم وجود داشته باشد و سومی هم ترکیبی بود از گوشت گوسپند با شیرترش. مزه این خوراکی ها برای امروزی ها نخست غریب و ناآشنا می نمودند ولی بزودی روشن گردید که آنها پس از مهیا شدن غذای کاملی را تشکیل می دهند.  




Sunday, 21 July 2024

کشف اسکلت 2400 ساله در انگلستان

 

گزارش پژوهش ها بر روی بقایای اسکلت یک زن از دوران عصر آهن که در انگلستان پیدا شده بود پایان وحشتناکی را برای او رقم می زند. یک اسکلت تقریباً 2400 ساله که در سال 2010 در روستای Winterborne Kingston در شهرستانی دورست در جنوب غربی انگلیس کشف شد که بار دیگر توجه پژوهشگران را به خود جلب کرد. نخستین تجزیه و تحلیل های انجام شده بر روی اسکلت این زن نشان دادند که متوفی باید در طول زندگی خود رنج قابل توجهی را متحمل شده باشد.

 ادامه پژوهش های اخیر حتی نتایج ترسناک تری را نشان داده است.

به گفته مایلز راسل سرپرست تیم پژوهشگران از دانشگاه بورنموث، شرایط غیرعادی دفن نشان می دهد که این زن به صورت آیینی قربانی شده است. مارتین اسمیت، انسان‌شناس پزشکی قانونی از همان دانشگاه توضیح می‌دهد: «در دفن‌های دیگری که پیدا کردیم، با مردگان با احترام رفتار شد و با دقت در گودال قرار گرفتند. اما در مورد این زن بیچاره اینطور نبود.»

استخوان های کشف شده نشان می دادند که مقتول با ضربه چاقو به گردن کشته شده است.  ستون فقرات نیز نشانه هایی از کار سخت و شکستگی دنده ها را نشان می داد.  

تجزیه و تحلیل ایزوتوپی دندان‌های این زن نیز حاوی ایزوتوپ‌هایی بودند که نشان می‌دهند زن ممکن است از منطقه‌ای که در آن پیدا شده است نیامده باشد. حتی همانگونه که اسمیت استدلال می کند، او ممکن است از جنوب انگلستان یا حتی یک کشور اروپایی دیگری آمده باشد.

سبب قطعی چگونگی شکستن دنده های اسکلت زن جوان را نمی توان مشخص کرد. با این حال، تیم پژوهشی بر این باور است که به احتمال زیاد آنها چند هفته پیش از قربانی کردن او بوجود آمده اند و بنابراین بخشی از این مراسم نبوده اند. این یک موضوع را نیز مشخص می کند. از آنجا که منطقه ای که اسکلت در آن پیدا شده در 2400 سال پیش منطقه کشاورزی بوده که در آن کارهای سخت انجام می گرفتند، این زن غیربومی که به احتمال زیاد از جای دیگری به آنجا آمده یا آورده شده بود با دنده های شکسته دیگر نمی توانست درست کار کند و از اینرو بهترین کاندیدا برای قربانی شدن به درگاه خدایان بود.




Monday, 15 July 2024

آسیب شناسی دروغ

 

هدف از دروغ گفتن مدام و پیوسته این نیست که مردم آن دروغها را باور کنند، بلکه این است که اصلا دیگر کسی چیزی را باور نکند.

مردمی که نتوانند فرق میان حق و باطل را تشخیص دهند، میان درست و غلط هم نمی توانند فرقی بگذارند. قومی که قادر نباشد که بیندیشد و قضاوت کند، آگاهی و خواسته ای هم ندارد و بی آنکه بداند تابع قوانین دروغ است.

با چنین مردمی می توانی هر کاری که بخواهی، انجام دهی.

هانا آرنت، نویسنده و فیلسوف آلمانی - آمریکایی




Saturday, 13 July 2024

فارسی دری، چون ندیدند حقیقت..

 

نزدیک به یکی دو دهه است و یا شاید هم بیشتر که برخی از باشندگان هیجان زده سه کشور افغانستان، تاجیکستان و ایران خود را به گیر گفتگو و بحث عبثی انداخته اند که هنوز هم ادامه دارد.

من نه می خواهم و نه دوست دارم که به کسی اندرزی یا پندی بدهم که هرکس خود داند اگر زیرک و عاقل باشد.

از سر خط نبشته مشخص است که در چه مورد می خواهم بنویسم. آری در مورد زبان مشترکی که همه ما با گویش های گوناگون صحبتش می کنیم و با دادن نام های گوناگون بدون هیچگونه آزرمی می کوشیم تا از اشتراک اشتقاق درست کنیم.

زبانی که ما ایرانیها آن را تنها فارسی می خوانیم. همان زبان را دوستان افغان تنها برای اینکه هیچگونه نقطه مشترکی با دیگران نداشته باشند، تنها دری اش می خوانند و دوستان تاجیک، این پاسداران فرهنگ مشترک که نه این هستند و نه آن، زبان را بکل تاجیکی می گویند و خود را از هفت دولت هم آزاد می سازند. برای دوستان جوانی که نمی دانند و یا دوستانی که به هنگامی که جوان بودند می دانستند ولی اکنون فراموش کرده اند بگویم، بهنگامی که من کودکی بیش نبودم و به دبستان می رفتم، یکی از درس های ما در دبستان های ایران فارسی دری بود.

به یاد نمی آورم که بحث نام زبان مشترکمان آن موقع میان ما به این شدت و به این درجه از تعصب بوده باشد. در مورد این که چرا اینگونه شد و سبب چه بوده و از چه موقع و چه کسی و غیره بهیچ وجه حتی یک کلمه هم نمی خواهم با کسی به جر و بحث بنشینم.

دوستان، گرامیان، یاران و هم چنین ای کسانی که رگهای حجت تان به گردن قوی شده، اینگونه ما کار به جائی نخواهیم برد و فاصله میان خود را هر روز و با هر بحث عبث بیشتر و بیشتر می کنیم. تنها برای یادآوری شما عزیزان تعداد نفرات همه ما را ( فرقی نمی کند که به کدام لهجه و گویش و زیرگویش و شاخه زبانی تعلق داشته باشیم) اگر با هم جمع کنند حتی یک درصد از کل جمعیت جهان را هم تشکیل نمی دهیم. لازم است که همین مقدار کم را هم که هستیم تجزیه کنیم؟ از طرف دیگر تخم لقی در دهان ما شکسته شده است و بهمین راحتی هم نمی شود همه چیز را فراموش کرد. چاره چیست؟

به داور مشترک نیاز داریم که خود از بوجود آمد چنین ماجرایی دل خون می بود اگر می بود.

پندارم که همه ما به فردوسی مهر می ورزیم و گرامیش می داریم از اینرو پیشنهاد می کنم که سر رشته را به دست او بدهیم و تنها گوش دهیم که چه می گوید، زیرا به مصداق گفته او:

خردمند کاین داستان بشنوَد                 بدانش گراید بدین نگرود

ولیکن چو معنیش یادآوری                 شود رام و کوته کند داوری

فردوسی در بخشی که مربوط به داستان جمشید می شود، در یک جا خواننده شاه نامه گان را آماده ورود ضحاک به صحنه داستان می کند و نخست از پدر ضحاک می گوید که مردی بود درست کار و درست پیمان. نیک مردی با داد و دهش که دام و مال فراوان داشت. پسر او که برعکس پدر بود نیز دام فراوان داشت و از اینرو بیوراسپ نامیده می شد. فردوسی در جایی می خواهد بیوراسپ را معرفی کند و معنای نام او را برای کسانی که نمی دانند (گوئی که می دانست زمانی مردمان بهمین خاطر به جان هم خواهند افتاد) باز می گوید:

پسر بد مر این پاکدل را یکی              کش از مهر بهره نبود اندکی

جهانجوی را نام ضحّاک بود              دلیر و سبکسار و ناپاک بود

کجا بیور اسپش همی خواندند              چنین نام بر پهلوی راندند

کجا بیور از پهلوانی شمار                  بود بر زبان دری ده هزار

ز اسپان تازی به زرین ستام               ورا بود بیور که بردند نام

پارسی میانه همان پهلوی است. استاد سخن دو واژه را برابر دانسته پهلوی دری یا پارسی میانه دری که امروزه با تحولات و دگرگونی هایی هنوز نام باستانی خویش فارسی دری را حفظ کرده است.

Thursday, 11 July 2024

کاربرد واژه کی در شاهنامه

 

اینکه واژه کی به چم شاه از چه ریشه واژه ای و از چه زمانی پدید آمده است را من به زبان شناسان وامی گذارم که بسیار آگاه تر و پخته تر از من هستند و کار را بایستی به کاردان سپرد و پرسیدن از این فرهیختگان و خواستار توضیحات بیشتر از ایشان شدن را هم نبایست فراموش کرد.

در شاهنامه واژه کی به دو گونه و برای افراد گوناگونی به کار گرفته شده است. یکی به چم شاه که آن از گاه کیومرث مورد مصرف داشته که در زیر به چند تای آن اشاره خواهم کرد و دگر اینکه بعنوان پیشوند و بخشی از نام یک شخص مانند کیقباد (کی کواد) و یا کیخسرو.

به این نیز اشاره کنم که به گمان من از ریشه واژه کی هست که در زبانهای دیگر از شاه با واژه هایی مانند King در انگلیسی یا کایزر Kaiser در آلمانی، سزار در رومی و کسری در عربی یاد می شود.

اینک نمونه هایی چند در شاهنامه فردوسی که در آنها از واژه کی برای افراد گوناگون استفاده شده است.

در بخش کیومرث شاه می خوانیم:

سپه کرد و نزدیک او راه جست           همی تخت و دیهیم کی شاه جست

و یا در همان داستان کیومرث باز آمده:

کی نامور سر سوی آسمان                 بر آورد و بدخواست بر بد گمان

در اینجا کیومرث به در گاه یزدان به بد گمان ها نفرین کرده است.

یا در گاه پسر کیومرث یعنی تهورث دیوبند، دسته ای از دیوان که به بند او گرفتار می شوند، از تهمورث درخواست می کنند که آنها را نکشد و به جای آن آنها خواندن و نوشتن نزدیک به سی زبان را به او یاد می دهند:

کی نامور دادشان زینهار                   بدان تا نهانی کنند آشکار

چو آزاد گشتند از بند او                     بجستند ناچار پیوند او

نبشتن به خسرو بیاموختند                  دلش را به دانش برافروختند

نبشتن یکی نه، که نزدیک سی             چه رومی، چه تازی و چه پارسی

اینجا یک اشاره کوتاه هم به چیزی بکنم. ببینید که مقام آموزش و بالابردن سطح فرهنگ باشندگان ایرانی تا چه اندازه برای برخی از شاهان اسطوره ای و باستانی با اهمیت بوده که دیوان را از بند می رهانیدند برای اینکه به باشندگان ایرانی خواندن و نوشتن آموزش دهند. لهراسب پدر گشتاسپ هم چیزی شبیه به همینکار را بدون جنگیدن و نبرد کردن انجام داد.

در شاهنامه جایی از ضحاک نیز با واژه کی نام برده شده است:

کی اژدهافش بیامد چو باد                  به ایران زمین تاج بر سر نهاد

یا در همان داستان ضحاک زمانی که به داستان کاوه آهنگر می رسیم و کاوه جسورانه به کاخ ضحاک می رود و گواهینامه بی گناهی ضحاک را که بزرگان ایران امضا کرده بودند پاره کرده و دست پسرش را می گیرد و از کاخ بیرون می رود، بزرگان ایرانی دربار ضحاک به او انتقاد می کنند که چرا جلویش را نگرفتی؟ این آهنگر امضای ما را هم گرامی نداشت (ن. ک. به  نگرشی دیگر به داستان کاوه آهنگر در شاهنامه ). ضحاک در پاسخ می گوید ابهت یا بعبارت امروزی کاریسمای او چنان زیاد بود که هنگامی که او وارد  دربار شد و من او را بدیدم گوئی کوهی بزرگ از آهن میان من او بوجود آمده و تیرهای من بر او کارگر نیست:

کی نامور پاسخ آورد زود                  که از من شگفتی بباید شنود

  میان من و او ز ایوان درست            تو گفتی یکی کوه آهن برست

و یا در جائی که برادران ایرج به جنگ منوچهر نوه ایرج می آیند، فریدون شاه که هنوز زنده و داغدار پسرش ایرج بود، منوچهر نبیره اش را برای مبارزه با پسرانش می فرستد. آنجا باز فرزانه طوس از واژه کی برای فریدون استفاده می کند:

سپه چون به نزدیک ایران کشید           همانگه خبر با فریدون رسید

بفرمود پس تا منوچهر شاه                  ز پهلو به هامون گذارد سپاه

یکی داستان زد جهاندیده کی               که مرد جوان چون بود نیک ‌پی

در جائی دیگر منوچهر شاه از عشقی که میان زال و رودابه بوجود آمده بود آگاه شد و بیمناک از اینکه اگر از ایندو فرزندی بوجود آید آیا این فرزند به طرف خانواده مادری خود می رود و برای ما دردسرساز می شود یا اینکه با ما خواهد بود؟ از اینرو سوارانی را بهمراه پسرش نوذر بنزد سام فرستاد و از او توضیح خواست. سام که شنید سواران ایرانی بهمراه نوذر پسر شاه دارند می آیند:

چو زین کار سام یل آگاه شد                پذیره سوی پور کی  شاه شد

ز پیش پدر نوذر نامدار                     بیامد به نزدیک سام سوار

همه نامداران پذیره شدند                    ابا ژنده ‌پیل و تبیره شدند

رسیدند پس پیش سام سوار                 بزرگان و کی نوذر نامدار

در اینجا هم از منوچهر با صفت (نه نام) کی شده و هم از نوذر پسر او که پس از منوچهر شاه شد. پسری هم که منوچهر از آن نگران بود، رستم بود که دیده به جهان گشود و بارها ایران و ایرانیان را نجات داد.

پس از مرگ منوچهر، نوذر پسرش سوگواری کرد و پس از سوگواری:

چو سوگ پدر شاه نوذر بداشت            ز کیوان کلاه کیی برفراشت

منظور اینجا از کلاه کیی اینست که منوچهر تاج شاهی بر سر می نهد. از تاج شاهی با واژه کلاه کیی یاد شده است. اینجا کلاه کیی کاملا معنا و چم واژه کی را روشن می کند که به تنهایی شاه را معنی می دهد.

برای افراسیاب و دیدیم که حتی برای ضحاک نیز واژه کی به کار گرفته شده که به چم شاه بودن آنها بوده و اینها شاه هم بوده اند ولی هیچکدام از اینها واژه کی را بعنوان پیشوند در نام خود نداشتند. داشتن پیشوند کی با نام تنها متعلق به کسان بخصوصی بوده است.

ما کی ضحاک نمی شناسیم، نام افراسیاب را کی افراسیاب نمی گوئیم. کی منوچهر و کی فریدون هم می توان گفت ولی با گفتن آن اشاره به مقامشان می کنیم و نه نامشان.

از گاه کیقباد است که این پیشوند با نام شاه ادغام گشته و جداناپذیر می نماید که اوج آن را در کیخسرو می بینیم که بخش خسرو در نام او به تنهایی معنای شاه را می داد و پیشوند کی تاکید بر بار مسئولیتش داشته و در شاهنامه با آمدن گشتاسپ  که شاهی خودخواه بود و با کارهایش بار مسئولیتی را که واژه کی بعنوان پیشوند نام برایش داشت (ن. ک. به ارزیابی رستم در نبرد با اسفندیار – بخش دو  )، نمی خواست بکشد، کاربرد این واژه بعنوان پیشوند نام شاهان نخست کم رنگ و سپس بی رنگ می شود و سرانجام نیز به پایان می رسد. 

فرزندان اسفندیار هم که در نبرد ناخواسته رستم با برادران رستم کشته می شوند کی زاده خوانده می شوند:

چو بهمن برادرش را کشته دید            زمین زیر او چون گل آغشته دید

بیامد دوان نزد اسفندیار                     به جایی که بود آتش کارزار

بدو گفت کای نره شیر ژیان                سپاهی به جنگ آمد از سگزیان

دو پور تو نوش‌آذر و مهرنوش            به خواری به سگزی سپردند هوش

تو اندر نبردی و ما پر ز درد              جوانان و کی‌زادگان زیر گرد

بهمن پسر اسفندیار هم که پس از گشتاسپ بر تخت شاهی می نشیند، شاه و کی هست ولی او دیگر نام کی بهمن ندارد.

پس از بخش دوران پهلوانان به بخش تاریخی شاهنامه می رسیم که در آنجا نیز از واژه کی به معنای شاه کار گرفته شده است ولی در آنجا نیز دیگر شاهی با پیشوند نامی کی سراغ نداریم.






Wednesday, 10 July 2024

طالع آخرین گروه های آنها مدد نکرد

 

ماموت پشمالو که با نام ماموت پشمی یا خز نیز شناخته می شود (Mammuthus primigenius)، گونه ای منقرض شده از خانواده فیل ها است. این نوع ماموت در سیبری به هنگام گذر از دوران یخبندان اولیه به دوران یخبندان میانی یعنی حدود 800000 تا 600000 سال پیش تکامل پیدا کرد و در استپ های سرد در شمال اروپا و آمریکای شمالی ساکن شد.

ماموت پشمالو حیوانی سازگار با سرما بود و آب و هوای بسیار سرد شمالی را به آب و هوای زیر قطبی ترجیح می داد و از اینرو عمدتا در سیبری و شمال کانادا ماوا داشت.  در اواخر عصر یخبندان میانه، حدود 300،000 تا 250،000 سال پیش، حیطه مسکونی این گونه ماموت به سمت جنوب یعنی بطرف اوراسیا نیز گسترش یافت. آنها به اروپای مرکزی هم در عصر یخبندان Saale (300000 تا 126000 سال پیش)، رفتند ولی با پایان یافتن دوره های یخبندان این حیوانات هم اروپای مرکزی و هم اوراسیا را ترک کرده و دوباره به مناطق شمالی که مناطق اصلی سکونت آنها بودند، پس روی کردند.

حدود 4000 سال پیش، آخرین ماموت های پشمالوی اروپایی مردند. همنوعان ایشان 6000 سال پیش از آنها در سرزمین اصلی اروپا و در جزیره رانگل منقرض شده بودند. جزیره رانگل در خاور دریای سیبری واقع است که مجاور اقیانوس منجمد شمالی می باشد. بدینوسیله این جزیره حدود 2000 کیلومتر از قطب شمال بدور است.  


جزیره رانگل که با رنگ سرخ مشخص شده است

نتایج پژوهش ها نمایانگر این هستند که از میان رفتن نسل این ماموت ها بر اثر ضعیف شدن ژنوم آنها نبوده است. ضعیف بودن ژنوم زنده جان می توانست با گذر زمان حیوانات را مستعد ابتلا به بیماری و یا کاهش نرخ زاد و ولد نماید.

بنا به پژوهشهایی که بوسیله  Love Dalén از دانشگاه استکهلم انجام گرفتند، آزمایش ها نشان دادند که کمی پیش از پایان کار ماموتهای پشمالو، مخازن ژنتیک این حیوانات و ترکیب ژنتیکی آنها با وجود جمعیت کمشان، همچنان نسبتاً متنوع بوده است.

اعضای تیم پژوهشی در طی کار خود، ژنوم 21 ماموت پشمالو را تجزیه و تحلیل کردند که 14 تای آنها در جزیره Wrangel و هفت مورد در سرزمین اصلی زندگی می کردند. نمونه های ماموت های باقی مانده دارای قدمت های گوناگون بودند بدینگونه که بقایای این حیوانات از50000 سال پیش تا بقای نمونه های ماموت های پیش از کاهش جمعیت ماموت ها مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات بدست آمده حاکی از آن است که  جمعیت اولیه گروه ماموتهای پشمالو حداکثر از هشت ماموت تشکیل شده بود یعنی زمانی که بالا آمدن آب سطح دریا، رابطه مستقیم این جزیره را از سرزمین اصلی قطع کرد.  در طی حدود 20 نسل، تعداد آنها به 200 تا 300 حیوان رسید که احتمالاً با محدودیت ظرفیت جزیره مطابقت دارد. با این حال، این جمعیت ظاهراً در طول هزاره‌ها ثابت ماند، اگرچه نشانه‌هایی از افسردگی همخونی و تنوع ژنتیکی ضعیف در ژنوم مشهود شد.

دالن در بیانیه‌ای گفت: «اکنون می‌توانیم با خیال راحت این ایده را رد کنیم که چون جمعیت آنها بسیار کوچک بوده است پس به دلایل ژنتیکی محکوم به انقراض بودند.  احتمالاً این فقط یک رویداد تصادفی بوده که گونه را از بین برده است و اگر آن اتفاق نمی افتاد، احتمالا امروز هم ماموت ها وجود می داشتند».  با این حال، مشخص نیست که این چه نوع رویدادی بوده است که رخ داده و سبب انقراض نسل ماموتهای پشمالو شده است؟  چندین سال شرایط بد آب و هوایی و غذای کم، یک رویداد شدید آب و هوایی، یک بیماری معرفی شده یا یک تغییر عمده در نسبت جنسیتی باشد، زیرا تعداد زیادی نر به دنیا آمدند یا تعداد زیادی ماده مردند؟

برای گونه هایی با جمعیت بسیار کوچک، چنین رویدادهای تصادفی  خطر انقراض را افزایش می دهند. بنابراین، مطالعات بر روی ماموت هایی که در 300 سال پیش از ناپدید شدن نهایی زندگی می کردند، می تواند اطلاعات بیشتری را به ما ارائه دهد.  نمونه هایی از بقایای ماموتهای پشمالوی این دوره در حال حاضر پیدا شده اند و قرار است مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند.



Friday, 5 July 2024

گفتار تیر ماه "اگر"

 

اگر مردم در موارد گوناگون و بهنگام روبرو شدن با یکدیگر، از خود بیشتر می پرسیدند که اگر من به جای طرف مقابل خود و در حالت او می بودم، چه احساسی می داشتم و به چه می اندیشیدم؟ آنگاه خشم و ناامیدی در جهان کمتر و مهر و تفاهم بیشتر می بود.



Thursday, 4 July 2024

تداوم نمایش یک هنر رزمی

 

نگاره سمت چپ بر روی کوزه یونانی باستان از سده چهارم پیش از زایش زنی آکروبات را نشان می‌دهد که با پاهایش هدفی را نشانه گرفته و تیری پرتاب می‌کند. موزه متروپولیتن نیویورک (MET). کوزه هایی از این دست در یونان باستان پلیکه (πελίκη pelíkē)  نام داشتند و آنها کوزه هایی بودند که بر رویشان نقوش زیبا نمایش داده می شدند.  

نگاره سمت راست یک کماندار آکروباتیک را در مسابقات جهانی عشایر در سال 2016 نشان می دهد که در قرقیزستان برگزار شد.

بنظر می رسد با رسیدن یونانی ها به باکتریا این هنر رزمی به این گوشه از جهان هم منتقل شده باشد.



Tuesday, 2 July 2024

خودرو برقی ترکیه

 

خودروساز جوان ترکیه   Togg  از سال گذشته یعنی پنج سال پس از تاسیس، تولید انبوه خود را آغاز نمود. خودرو شاسی بلند الکتریکی  T10X از تابستان 2023 در بازار ترکیه در دسترس خریداران بود اما شرکتهای سرمایه گذار و حکومت ترکیه بر این نظر بودند که این وضع نباید در آینده بهمین صورت باقی بماند. همانطور که رسانه های محلی گزارش می دهند، کنسرن متشکل از چند شرکت ترکیه ای که بر روی این خودرو سرمایه گذاری مشترک کرده بودند، اکنون می خواهند برای T10X   از اروپا تا پایان سال 2024 سفارشات بپذیرند.

یک SUV مستحکم، یک موتور محرک الکتریکی قدرتمند، طراحی از ایتالیا: T10X نیز از مجموعه این چیزهای محک خورد و موفق ساخته شده است. مدل جمع و جورتر آن در دو مدل گوناگون که  V1 و V2 نام دارند و با دو باتری در اندازه های گوناگون عرضه می شوند به بازار خواهند آمد. یکی با باتری کوچکتر دارای ظرفیت 52.4 کیلووات ساعت برای برد 314 کیلومتر و دیگری با باتری بزرگتر دارای 88.5 کیلووات ساعت برای مسافت 523 کیلومتر در نظر گرفته شده است. هر دو مدل از یک موتور الکتریکی که قدرتی برابر با 218 اسب بخار دارند، استفاده می کنند. 


نخستین بازاری که خارج از ترکیه در آن SUV الکتریکی عرضه می شود، کشور آلمان که روزی تاج سر صنایع خودروسازی جهان شمرده می شد، خواهد بود.  این خودروساز ترکیه ای از سال 2021 نماینده ای در اشتوتگارت دارد که در حال آماده شدن برای بزرگتر شدن است. Togg  بر آنست که در این کشور T10X را از پاییز 2024 عرضه کند. قیمت این خودرو در بازار آلمان هنوز مشخص نیست. در ترکیه مدل پایه با دیفرانسیل عقب، 160 کیلووات (218 اسب بخار) و حداکثر 350 نیوتن متر و همچنین برد استاندارد 314 کیلومتر با باتری 52.4 کیلووات ساعت دستکم 1.43 میلیون لیر ترکیه قیمت دارد. (در حال حاضر معادل کمتر از 40700 یورو با قیمت ارز رسمی).

سالهاست که در ترکیه سالانه میلیون‌ها خودروی جدید تولید می شوند - البته برای شعبات شرکت‌هایی مانند فیات، فورد، هیوندای و تویوتا.  با این حال، تا کنون یک برند خودرو خودی وجود نداشت.  این وضعیت در سال 2019 تغییر کرد، زمانی که اردوغان رئیس جمهور ترکیه شخصاً برند جدید Togg را معرفی کرد - همانطور که در آن زمان "با هیاهوی بزرگ" گزارش شد، یک کنسرن مشترک میان چند شرکت ترکیه ای، در حال برنامه ریزی پنج مدل و حداکثر 175000 خودروی جدید در سال است که در آنها شمار زیادی از دستگاههای دیجیتال وجود دارند.

علاوه بر صفحه نمایش 12 اینچی پشت فرمان، یک صفحه نمایش لمسی 29 اینچی برای هر چیز مهم وجود دارد که تقریبا تا شیشه کناری امتداد دارد. گرمایش، رادیو و سایر عملکردها از طریق صفحه نمایش دیگری برنامه ریزی و کنترل می شوند.