در سال 2001 زمانیکه به گروهی از باستان شناسان آلمانی به سرپرستی لوتز مارتین Lutz_Martin وظیفه بهم چسباندن 27000 قطعه از هم جدا شده را محول نمودند کسی هرگز فکر نمیکرد که آنها بتوانند بیش از دو یا سه مجسمه را دوباره سازی کنند. امروز آنها این محال را ممکن ساختند. جریان بر میگردد به آثاری باستانی که در زیرزمین موزه برلین در جریان جنگ جهانی دوم بشدت صدمه و آسیب دیده بودند.
تجسم شهری که در روزهای پایانی جنگ بشدت بمباران شده و بکلی خراب گشته بود در 66 سال پیش برای خیلیها که امروزه به برلین میروند امری مشکل میباشد. مشکلتر از آن تجسم کردن ملتی جنگ زده و مغلوب است که در بحبوحه اشغال گشتن هنوز هم تکه سنگهای مجسمه های باستانی را در میان خرابه های شهر خودش نگاه میدارد و حفظ مینماید تا 56 سال پس از پایان جنگ دوباره کنار هم بچیندشان.
چیزی شبیه این اتفاق که ملتی با وجود اشغال شدن و شرایط جنگی حاکم بر مملکت، گذشته های باستانی و فرهنگی خود را فراموش نکند در عصر حاضر در کشور افغانستان مشاهده کردیم.
ماکس فون اوپنهایم Max von Oppenheim که در خانواده ای بانکدار از شهر کلن بدنیا آمده بود، در سال 1899 در تل حلف Tell Halaf سوریه مجموعه ای از کاخ یک حکمران آرامی بنام کاپارا kapara را یافت که قدمتش به 3000 سال میرسید.
این مجموعه که دارای تالارهای بزرگ و محراب و محل جلوس است از سنگ خارا ساخته شده بود و جزو مهمترین آثار یافته شده در خاورمیانه در سده گذشته بشمار میرود.
آثار یافته شده در تل حلف برای انسان امروزی نمایان ساخت که مردمان شهر گوسانا به چه پایه از تمدن و پیشرفت در آنزمان دست یافته بودند.
وجود این شهر و تمدن وابسته به آن تا پیش از کشف و کاوشهای ماکس فون اوپنهایم کاملا به فراموشی سپرده شده بود.
اوپنهایم در حلب موزه کوچکی بخرج خود برپا نمود و بخش کوچکی از یافته های باستانی خود را به این موزه داد اما بخش عمده آنرا به موزه برلین فرستاد.
در آینده نوشتاری در مورد ماکس فون اوپنهایم و کارهای باستان شناسیش در همین تارنگار پخش خواهد شد که خواندن آنرا توصیه میکنم.
1 comment:
درود
خیلی جالب و عبرت انگیز بود
Post a Comment