جستجوگر در این تارنما

Wednesday, 2 March 2011

تاریخچه مختصر سازمانهای اطلاعاتی در جهان - بخش سوم

شیوه های  خبرچینی برای مقاصد سیاسی و نظامی هر روز پیچیده تر و هوشمندتر میشدند و خبرهایی که پیشتر به طریق نقل سینه به سینه بطور مستقیم گزارش میگردیدند، بزودی  صورت پنهانی پیدا کردند.   
هرودوت مینویسد  اسپارتیها  اخبار مخفی را بر روی لوحه های چوبین حکاکی میکردند و روی آنها  را با موم سخت میپوشاندند و سپس بر روی  موم سخت شده  اخبار عادی از مراودات  و معاملات و سپارشات بازرگانی  خود را نوشته و آنها را توسط  بازرگانان روان میداشتند بطوریکه  گمان  کسی را برنمی انگیخت.
اینگونه گزارشات حساس مخفی میماندند تا اینکه به مقصد برسند. در آنجا موم را با آب جوش از چوب جدا میکردند تا نبشته های زیرین بر روی چوب حک شده نمایان گردند. یا اینکه سر بردگان خود را میتراشیدند و اخبار مهم را بر روی سر ایشان خالکوبی میکردند و میگذاشتند تا موهای ایشان دوباره رشد کند و سپس آنها را  با خود میبردند.

در خاور زمین در دومین کتاب  دولتی که  تا  به امروز برای ما باقی مانده  است  و آرتاشاسترا  نام دارد، وزیر چاندرا گوپتا  پادشاه هند در سال 340 پ.م. فهرستی از نام خبرچینان هندی را برای ما به جای گذاشته است و در آن حتی از  تنخواه (مواجب) آنها گزارش داده شده است.  
نام آرتاشاسترا از دو جزء آرتا بمعنای قدرت و شاسترا  بمعنای کتاب تشکیل شده است و آن سلسله قوانین مکتوبی بودند که توسط  شخصی بنام  چاناکیا Chanakya   یا  کائوتالایا  kautalaya  وزیر  چاندراگوپتای نخستین  که  از پادشاهان  سلسله مائوریای  هند بود، نوشته شدند. 
مائوریاها سکاهایی بودند که از راه افغانستان و تنگه خیبر به هند وارد گشته بودند.  این  کتاب  حدود  دویست  سال  بعد دوباره  توسط  شخصی بنام  ویشنوگوپتا  که  پانویسهایی به آن اضافه نمود، به روز گردید.  
در این کتاب که در آن دکترین مملکت داری هند باستان با توجه به شرایط زمان و اجتماع  تدوین و مشخص گردیده به هفت ستون و رکن اصلی برای ادامه بقای کشور هند باستان اشاره شده است : پادشاه، وزیر، ایالات، پایتخت، خزانه، ارتش و متحدین که تقویت و بکار گیری بجا و درست آنها بقای مملکت را تضمین میکند.
در این میان پادشاه نقش مرکزی را بازی میکند. مبنای اصلی این ارکان بر این قرار گرفته بود که همسایه، دشمن طبیعی مملکت میباشد و همسایه همسایه دوست طبیعی مملکت قلمداد میشد. 
هدف این بود که پیوسته توسط تقویت خود و تضعیف دیگران، نخست دشمن را به انقیاد درآورد، سپس بیطرفان و آخر سر همه را.
آرتاشاسترا برای نیل به این منظور محدودیتی در استفاده از شیوه های نامانوس و غیر اخلاقی  قایل  نشده بود و در آن رسیدن به هدف  استفاده از هر وسیله  و شیوه ای را مجاز میکرد. بخاطر همین نیز از کائوتالایا بعنوان تئوریسین یک حکومت بیرحم و قسی القلب یاد میگردد. به او ماکیاولی گاه باستان نیز میگویند. 

داشتن اطلاعات مخفی نه تنها در زمینه امور داخلی کشور بلکه بیشتر در امور خارجی، معنای نگاهداشتن سیادت و قدرت کشور را میداد و آنرا میتوان از کردار سردارانی  مانند سزار بهنگامیکه در گالیای  فرانسه بود  و یا اسکندر دریافت. 
اینها از اطلاعات  و آگاهیهای  سوداگران، بازرگانان،  فراریان ارتش  مخالف ولی از همه بیشتر از آگاهیهای  اسرای جنگی سود میبردند تا به  مقاصد دشمنان خود پی ببرند و بدین ترتیب نقشه های جنگی خود را بطور مناسبی طراحی کنند.  این روش کسب اطلاعات از اسرای جنگی و سپس شستشوی مغزی دادن آنها چنان در آنزمان معمولی و عادی بود که دیگر کسی به سربازان خودی که زمانی را در اسارت دشمن بسر برده و موفق و به فرار گشته بودند، اعتماد نمیکرد.  نخست  میبایست از ایشان آزمایشات  سخت  و مداوم  بعمل میآوردند تا دوباره به وفاداریشان پی ببرند. 
پروفسور بوریس رانکف  Boris Rankov  استاد تاریخ رومی  و متخصص  فنون نظامی رومیها  از دانشگاه  لندن میگوید : بنظر میرسد که حتی  در  آنزمان نیز  اسیران جنگی را شستشوی  مغزی میدادند و نخست مامور خود میکردند و سپس آزادشان  میساختند  وگرنه  انجام چنین آزمایشاتی پس از بازگشت  اسرا  بیهوده  و بی معنا  بنظر میرسد. برای مقابله با  جاسوسان  خارجی  رومیها  از بگردن گرفتن  مخارج  سنگین نیز ابایی نمیکردند. 

این کار را تنها رومیها نمیکردند بلکه چنانچه سرهنگ رزماری شلدون Colonel Rose Mary Sheldon  تاریخ دان سازمان  مطالعات نظامی ویرجینیا در مورد جنگهای هانیبال نوشته است، هانیبال هم سالهای سال برخی از فرماندهان درجه پائین رومی را در لیست حقوق بگیران خود قرار داده بود تا بتواند از اهداف  فرماندهان  بالاتر رومی آگاهی یابد و همزمان ایشان را پیوسته  بوسیله پخش اطلاعات نادرست خود گمراه  و یا دستکم  مردد و گیج کند.
خانم شلدون همچنین مینویسد : هانیبال در سال 207 پ.م.  پس از نبرد با  مارکوس کلاودیوس مارسلوس  و شکست دادن او، با  مهری  که بدستش افتاده بود، نامه هایی  را بنام او مینگاشت و در آنها اطلاعات اشتباه  و گمراه کننده در مورد لشکریان و اهداف جنگی خود قرار میداد و به همراه سربازان خود که البسه جنگی رومیها را به تن کرده بودند،  به اردوی رومیها ارسال مینمود و همزمان قرارگاه های رومی را بدینوسیله زیر نظر قرار میداد.  
این سربازان که در میان اردوهای رومیها رفت و آمد میکردند، میتوانستند پیوسته  گزارشهای  گرانبها و مستندی  در مورد آخرین  نقشه ها وآرایشهای رومیها برای هانیبال روان نمایند.

رومیها بزودی  این کار را فرا گرفتند و شواهدی کتبی موجود  است که نشان میدهند رومیها از آن پس  از میان هر لژیون رومی ده سرباز زبده و ورزیده را که جزو واحدهای ویژه  لژیونها بودند، انتخاب میکردند و آنان را آموزش میدادند تا  بتوانند در پشت خطوط دشمن به گونه موثر به مشاهده  اوضاع  و ارسال گزارش بپردازند. اینان اسپکولاتور Speculator  نامیده میشدند.
یکی از نامی ترین این اسپکولاتورها مردی بود بنام  سرتوریوس Quintus Sertorius  که از خانواده ای با سابقه خدمت در هنگ سوارکاران میآمد. او در سال  102 پ.م. برای  جاسوسی به میان سلتی ها و ژرمنها فرستاده شد و توانست که خدمات شایانی را به ارتش روم عرضه کند. 
پلوتارک تاریخ نگار یونانی مینویسد : سرتوریوس پیش از روان شدن به محل ماموریتش، زبان و آداب و عادات سلتی را بخوبی فراگرفت بطوریکه خارج از روم اصلیت او دیگر قابل تشخیص نبود. سرتوریوس بعدها  پس از بازگشت به روم سیاستمدار و فرمانده لایقی گردید. 

رومیها شیوه های دیگری  نیز برای  خبرگیری بکار میبردند که چندان هم نظامی و پنهان نبودند و آن استفاده دوگانه از کادر سیاسی روم بود. 
ولفگانگ کوهوف  Wolfgang Kuhoff   استاد دانشگاه آگسبورگ آلمان در جلد هژدهم تاریخ رومیها در همین رابطه  بنقل  از تاریخنگار رومی  آمیانوس مارسلینوس نبشته است : برای نمونه میتوان  از فرستادگان و نمایندگان رومی که به دربار شاپور دوم روان گشته بودند، نام برد. 
آنها ظاهرا  وظیفه داشتند که  در مورد مذاکرات صلح   با  ایرانیان به گفتگو بنشینند  و این مذاکرات را به پیش برند، اما  در واقع همزمان نیز در میان ارتش ایران میگشتند و گزارشهایی در مورد موقعیت یگانها، قدرت واحدها، روحیه و آرایش سپاه و نوع سلاح اینان فراهم آورده و بر روی کاغذی مینوشتند و کاغذ را با مهارت در نیام شمشیر جای میدادند و همراه با بازرگانانی که به مقصد غرب  در راه بودند، به سوی اردوگاه رومیها روان میساختند.

No comments: