جستجوگر در این تارنما

Monday, 3 December 2012

به بهانه انتشار نوشتاری در دویچه وله


در آغاز میخواهم یادآوری کنم که انسانها شنیدن و گفتن را خیلی پیشتر از نوشتن و خواندن فرا میگیرند. حال میتوانم به اصل مطلب بپردازم.
چندی پیش در دویچه وله نوشتاری بنام   وبگردی- در رثای زبان فارسی که دیگر "شکر" نیست  پخش گردید که در آن از ناآگاه بودن (اگر نخواهیم که بگوییم کمسواد یا بیسواد بودن) در زمینه های املایی و انشایی و گفتاری برخی از وبلاگ نویسان گلایه شده بود. گلایه ای بسیار بجا و درست.
در این نوشتار اشاره شده بود به اینکه فارسی دیگر شکر نیست و من به آن اضافه میکنم که دیگر "قند پارسی در راه رفتن به بنگاله"  و یا هیچ کجای دیگری نیست. 
مخاطب دویچه وله وبلاگهای فارسی بودند. از آنجا که فرهنگی – تاریخی – صنعتی نیز یک وبلاگ فارسی میباشد، من از فرصت استفاده کرده و نظرم را در اینزمینه ابراز مینمایم.

بدبختی مبدل شدن  "قند پارسی" به یک معجون بد مزه در ایران  زمانی آغاز گردید که ایرانیها شروع کردند به نان نون بگویند و ایران برایشان ایرون شد. لواسانشان لواسون شد و سیزده شان سینزده گردید. سخن گفتن به شیوه جان وین و رضاموتوری و ستوان کلمبو در حد یک تفریح سینمایی باقی نماند و بسرعت گسترش پیدا کرد و برای خیلیها حتی نشانی از به روز بودن گردید و غیره و غیره وغیره.  کسی هم نه تنها اعتراض چندانی ننمود بلکه در خیلی از موارد این دگرگونیهای زبانی از دید بیشتر مردم جالب و سرگرم کننده هم تلقی گشتند.
اینکه بکارگیری این روش اشتباه یا بدآموزی که عمدتا از نا آگاهی ژرف ادبی نشئت میگرفت، چه تاثیرات مهمی در زبان تحریری و تقریری بوجود خواهد آورد را که هیچ کس تصور هم نمیکرد. شاید نیز از آنرو که کسی این از خط خارج شدن را جدی هم نمیگرفت. 
نویسندگان و خامه بدستان نیز اعتراض نکردند شاید از اینرو که ساحه نوشتن عمومی به صورت گسترده در دست همه کس نبود و کسانی که مقیم حریم حرم خامه بودند میبایستی پیش از آن از سد اساتید و معلم گونه ها عبور کرده بوده باشند.
مطبوعات نیز که مدیران و نویسندگان خود را داشتند و انتخاب نویسندگان جراید نیز شرایط  خود را داشت. پس در نتیجه این غلطهای رایج محاوره ای در زبان ، فرصت نیافته و تحریری نگشته بودند تا بر همگان روش اشتباه محاوره ای در پیش گرفته شده  روشن و مشخص گردد.
امروزه تقریبا هر کسی قادر به خرید رایانه است و همه نیز بسرعت بکار گرفتن کیبورد و صفحه کلید رایانه را  فرامیگیرند.
صفحه کلید  ولی یاد نمیدهد که واژه های درست و جملات صحیح را چطور باید نوشت.  واژه های بد ادا شده و بدآموخته شده  را میتوان بهمان صورت  بد نیز نوشت و معترض مستقیمی نیز وجود ندارد و اینجاست که با پخش شدن نوشته ها، اشتباهات نیز نزد صاحبان فن نمایان میگردند. در واقع پیشتر هم این اشتباهات وجود داشتند و تنها  "به چشم"  نمیخوردند. زباله ها را به زیر میز و قالی رفته بودیم. نه مایل به صحبت کردن در باره آنها بودیم و نه قادر به زدودنشان زیرا توان فرهنگیش نبود. ولی آنها وجود داشتند. طبق معمول حل مشکل را به نسلهای آینده واگذاشتیم.

امروزه این مشکل بدون بیان، عیان گشته. با اینوجود بازهم عده زیادی یا برخورد با این گونه نوشتارها را در شان خود نمیبینند و یا اینکه اگر بخواهند که بزرگی کرده و در مورد آن بگویند از هجوم موج سخر دیگر نویسندگان غلط نویس (نویسندگانی که در واقع نویسنده نیستند بلکه ادای نویسنده بودن را در میآورند. در دنیای مجازی این کار ساده ای هم میباشد.) در امان نخواهند بود و بهمین خاطر ترجیح میدهند تا نیروی خود را هدر ندهند و بقول معروف میخ آهنین بر سنگ نکوبند.  در حاشیه نیز بنویسم که اکثریت هرگاه چیزی را نفهمد، مسخره اش میکند یا بصورت مسخره از آن نام میبرد.

گاهی با علاقه فراموش میکنیم که :
درختی که اکنون گرفتست پای
به نیروی شخصی برآید زجای

وگر همچنان روزگاری هلی
به گردونش از بیخ بر نگسلی

سرچشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل
در دیگر کشورها هم نسل جوان، درست نویسی را ( املایی و انشایی)  تا حد زیادی از یاد برده است و از این نظر میانگین درست نویسی در همه کشورها بسیار پایین آمده است بطوریکه از سوی صاحبان قلم مرتب هشدار داده میشود و جراید و رسانه ها هم در فرصتهای گوناگون به آن اشاره میکنند. اما این  امر که در دیگر کشورها هم این معضل وجود دارد، عذر بدنویسی و غلط نویسی را نزد ما نباید که موجه گرداند. دیگران بشدت در تلاشند تا ضمن ترمیم جراحات موجوده در زبانشان از مورد آسیب قرار گرفتن بیشتر نیز پرهیز و جلوگیری نمایند. 
ما بجز تاسف خوردن و گلایه چه میکنیم؟

نکته دیگر که شاید بهمان اندازه در بوجود آمدن این بدنویسی و غلط نویسی موثر باشد، همانا خلاصه نویسی است به صورتی که در انگلیسی رایانه ای هم وجود دارد. برای نمونه نوشتن  U  به جای   You و نوشتن  4  به جای  for یا  Four که در اینجا نویسنده این آزادی را برای خود قائل میگردد که خلاصه های جدیدی را حتی اختراع و پیشنهاد نماید.

اسمایلیها هم که وظیفه ذهنیت گرایی، خوشگویی و خوشنویسی را تا حد بسیار زیادی متقبل شده و به فاست فود تحریری مبدل گشته اند. اینها نیز بنوبه خود ضربات پنهان و آشکاری را بر پیکر یک زبان فرود میآورند. بخصوص زمانیکه فرهنگ نوشتاری رایج در میان نسل جوان یک کشور زیاد هم قوی و غنی نباشد. مطالعه و میزان مطالعه از دیرباز نقطه قوت ما ایرانیها نبوده و اینرا میانگین سرانه مطالعه که سالانه ( چه در رژیم گذشته و چه حال) منتشر میگردد، نشان میدهد.
در خاتمه باز هم تاکید و خلاصه میکنم که این بد نویس و غلط نویسی از دیرباز وجود داشته، ریشه گیری و پیگیری نشده و چون بدلایلی در مقدار کمی بالا عرضه نمیگشت، به چشم هم نمیخورد. حالا بواسطه وسایل و امکانات نوین، خیلیها موقعیت نوشتن و پخش پیدا کرده اند و این معضل بصورت انبوه نمایان گشته و از اینرو نیز بچشم میخورد.

درکنار عوامل نامبرده شده بالا مسلما میتوان عوامل بسیار دیگری را نیز یافت که در بوجود آمدن این بدنویسی و یا غلط نویسی موثر بوده اند و هستند. برای نمونه، نویسنده این سطور بهنگام استفاده از صفحه کلید کامپیوتر اشتباهات املایی  را مرتکب میشوم که بر روی صفحه بازیافتنش برایم مشکل است. همان نوشته را اگر چاپ کنم و دوباره بخوانم یا بقول معروف خودم ویرایشش کنم، غلطهای املایی نوشته شده را پیدا میکنم. این تنها یک نمونه بود.

بکوشیم تا از هدر رفتن بیشتر کیفتیت و محتوای زبانی که جزو چهار زبان کهن زنده جهان میباشد، جلوگیری کنیم.



No comments: