در سده هشتم پیش از میلاد دسته اقوامی روی بسوی شمال و مرکز اروپا نهادند. نخستین دسته های بزرگ که به اروپا آمده بودند کلتیها (سلتها) بودند و تا غرب اروپا و انگلستان و حتی تا اسپانیا نفوذ کرده و در آنجاها ساکن شده بودند.
کلتیها بر خلاف پندار عمومی از اقوامی مختلف با نژادهای گوناگون اما فرهنگ و زبان یکسان تشکیل شده بودند.
محل سکونت کلتیها (سلتها) در اروپا عبارت بودند از دورکهایم، دونسبرگ، دونرسبرگ، هایدلبرگ، ایفل، آلتنبورگ، دورنبورگ و هوینه بورگ در آلمان، روسلدورف در اتریش، برن و بازل در سویس، تیتل برگ در لوکزامبورگ و آلسیا و بیراکته در فرانسه. بغیر از آن کلتیها در انگلستان و اسپانیا و نیز بخشی از ایتالیا پراکنده بودند.
آلمانیها یا ژرمنها (با تلفظ فرانسوی)، گرمنها (با تلفظ خود آلمانیها و رومیها) از تیره قبایل هند و اروپایی بودند که چند سده پس از کلتیها روی به باختر نهادند و به اروپا کوچ کردند.
پس از گرمنها نیز اسکیتیها (سکاها) بنای حرکت بسمت اروپا را نهادند.
بدین گونه بود که گرمانهایی که به اروپا آمدند پس از مدتی میان کلتی ها در باختر و اسکیتها ( سکاها ) در خاور قرار گرفتند. گرمانها و همچنین اسکیتیها (سکاها) و نیز بخش بزرگی از کلتیها از دسته خانواده اقوام هند و اروپایی بودند که از خاور بسوی باختر روان گشتند اما این بدین معنا نبود که میان ایشان پیوسته آرامش و صلح برقرار بود.
اینان همچون ایرانیان و تورانیها ( تورانیان نیز از خانواده اقوام سکاها بودند) که هر دو از شاخه های اقوام هندواروپایی بودند و گاها خدایان و اعتقادات و آداب و مراسم مشترک فراوانی باهم داشتند، در مقاطع مختلف زمانی فرصتی را برای جنگ بر سر برتری جستن بر یکدیگر و رقابت نمودن با هم فرو نمیگذاشتند.
مواقعی نیز پیش میآمد که گروهی کوچکی از یکطرف بسوی طرف دیگر متمایل گشته و با ایشان در آرامش بسر میبرد.
باری بزبان دیگر و روشنتر میتوان گفت که قبایل آلمانی در جنوب اسکاندیناوی و بیشتر نواحی آلمان امروزی تا به بخشهای بزرگی از لهستان و جمهوریهای چک و سلواکی و اتریش و مجارستان بصورت پراکنده و نیم پراکنده اما مستقل از هم زندگی میکردند.
تنها چیزی که گروه مهاجرین جدید را بهمدیگر پیوند میداد وجود زبان، فرهنگ و دشمنان مشترک بود هرچند که اختلاف در میان خود نیز کم نداشتند.
قبایل ژرمن هریک بنام خود خوانده میشدند اما زمانی رسید که برای همگی آنها از نام و واژه مشترکی استفاده کردند و این نامواژه تا به امروز هم پایدار مانده است.
بنا به نوشتجات تاکتیوس تاریخنگار رومی در سده نخست میلادی در کتاب قوم شناسی آلمانیها Ethnografie Germania چگونگی پیدایش نام ژرمن یا گرمن را یگونه زیر توضیح میدهد و اینکه پسان نیز ایشان هم خود را به این نام خواندند.
نخستین کسانیکه که از رودخانه راین گذر کردند و قوم گل را پس نشاندند قبایل گرمن بودند. گرمن نسب بود و نه نام یک ملت. گر ( Ger ) در زبانی آلمانی معنای زوبین را میدهد و من بمعنای مرد که کلا معنای مردانی با زوبین یا نیزه داران که این نام از سوی گلهای شکست خورده بدیشان داده شد و از شدت ترس همه آنها را به این نام میخواندند. پسان این نام ژرمنها را خوش آمد و همگی در کنار نام قبیله خود ازاین نام هم برای شناساندن خود استفاده میکردند.
گلها خود تیره ای از قبایل آریایی کلتی بودند نام ایتالیایی گالی یا فرانسوی گل ماخوذ از کلتی (خود واژه کلتی بزبان یونانی باستان معنای دلاور و یا نجیب را میدهد) میباشد. اینان نیاکان فرانسویهای امروز را تشکیل میدادند که پسان با گذشت سده ها با گرمانها و رومیها ادغام گشته و تشکیل دولت و ملت واحد و مجزایی را دادند.
گلها بعدها قبایل ژرمن را به نام یکی از قبیله های ایشان که آله مان ها بودند، خواندند که تا به امروز نیز این نام در کنار ژرمن یا جرمن بر روی ایشان مانده است.
هرچند که با گذشت زمان از قبیله مستقلی بنام آله مانها دیگر خبری نیست.
ایرانیها نیز به اقتباس از فرانسویها کشور موجود امروزی را آلمان و مردمش را آلمانی مینامند.
باز گردیم به واژه گر یا ژر. فیلسوف و تاریخنگار یونانی پوسیدونیوس که در سال 135 پ. م در سوریه بدنیا آمده بود، نیز ایشان را بهمین نام یعنی مردان زوبین دارمیخواند و گزارش میدهد که محل اسکان ایشان در سواحل دریای شمال تا بخش سفلای رودخانه راین بوده است.
اما این محدوده جغرافیایی تعریف شده در مورد محل سکونت ژرمنها تنها بخشی از واقعیت در مورد آنها میباشد.
ژرمنها را بطور کلی میشد به سه گروه عمده تقسیم نمود که تیره ها، شاخه ها و قبایل گوناگون از میان این سه گروه عمده برخاسته بودند.
ژرمنهای شمالی :
هارودها (در نروژ امروزی)، گوتهای شمالی ( در سوئد امروزی)، سیتونها ( در سوئد امروزی و بنا به گزارشات تاکتیوس پادشاه ایشان زن میبود)، سوئیون ها که کشور سوئد نام خود را از ایشان گرفته است. سوئیون ها در شمال سرزمین گوتهای شمالی ساکن بودند نام دیگر سوئیونها سوئیرها بود (سوئدیها کشور خویش را با نام سورسک برگرفته از سویرها میخوانند). دانها که نام کشور دانمارک برگرفته از ایشان میباشند، هیله ویونها، یوتها ( در شمال دانمارک).
ژرمنهای شرقی :
باستارها در جنوب شرقی اروپا، بورگوندها که ابتدا میان لهستان و آلمان امروزی ساکن بودند اما بعدها بسوی سویس و فرانسه مهاجرت کردند.، کاپیدها در رومانی، گوتهای جنوبی که دریای بالتیک در شمال آلمان امروزی و لهستان تا دریای سیاه را بصورت پراکنده مسکونی کرده بودند، هرولها که در نواحی دریای سیاه زندگی میکردند ولی اصلا از اسکاندیناوی میآمدند، له موویها که آنها هم اصلا از اسکاندیناوی میآمدند اما با روگیرها ادغام شده و در کرانه های رودخانه وایکسل و اودر در لهستان زندگی میکردند، لوگیها ، سیبی نها، ویسبورگها و زومها
ژرمنهای غربی :
آدرابکامپها که در نواحی بایرن و جنگلهای سیاه بودند، آمبرونها که نامشان بمعنای کسانیکه در کنار آب و یا زیر باران زندگی میکنند بود و از کرانه های دریای شمال به جانب جنوب آمده بودند، آویونها، بایووارها که نام ایالت باواریا و بایرن امروزی از ایشان گرفته شده و در جنوب آلمان امروز و اتریش ساکن بودند و با آله مانها و اتحادیه قبایل فرانکها قرابت داشتند، کائروسها که از میان کلتی ها برخاسته و بمیان ژرمنها آمده بودند، کامپسیانها، هارودها که یک قبیله را تشکیل نمیدادند بلکه اتحادیه ای از قبایل کوچک و متعددی بودند که از اسکاندیناوی رو بجنوب نهاده بودند، شروسکها که در ایالت ساکسن سفلای آلمان امروز سکونت داشتند و قهرمان ملی آلمانیها یعنی هرمان از میان ایشان برمیخاست، دولگوبنیها که در هامبورگ امروزی بودند، ابورونها که در ایالتهای نورد راین وستفالن آلمان امروز بودند ایشان نیز قرابت با کلتی ها داشتند، فوسها که در همسایگی شروسکها زندگی میکردند، پائه مان ها که مخلوطی از کلتیها و ژرمنها بودند، هرمینونها که خود از چند قبیله با نامهای مختلف تشکیل میشدند و خود نام هرمینون در زبانهای آلمانی باستان معنای مجموعه و یا اتحادیه (واژه یونیون را میتوان گونه نو نام هرمینون دانست) را میداد و حقیقتا نیز قبایل نامی مختلفی به هرمینونها تعلق داشتند. قبایلی مانند سوئبیها، آله مانها که نامشان معنای همه مردها و یا انسانها را میدهد، هرموندورها که در حوالی رودخانه البه زندگی میکردند، لانگوباردها که با سمنونها قرابت بسیار نزدیک داشتند و سرانجام مارکو مانها.
در اینجا از نامبردن دیگر قبایل خودداری میکنم و به دو گروه از قبایل ژرمن میپردازم که در تاسیس نخستین کشور مستقل آلمانی سهمی بیش از دیگران داشتند. قبیله شروسکی ها و قبیله مارکومانها.
4 comments:
با درود فرهاد گرامی
نوشته جالبی بود همیشه از خود پرسیده ام که براستی خاستگاه راستین مردمان
اروپا در کجا بوده است،در ین پرسش چند نکته بررسیدنی است یکی اینکه برای نمونه یونانیها(هلنی ها) و لاتینها هیچکدام همانندیهای نمایی بسان اسکاندیناویها و ژرمنهای شمالی را نداشته اند
دیگر اینکه لاپ های شمال اروپا و تا اندازه ای سوومیها(فنلاندیها)که بزبانی غیر آریایی سخن میگویند از ساکنان کهن اروپا هستند پس پرسش در اینجاست که آیا زبان هندو ژرمنی در شمال اروپا تنها جز چیرگی زبانی قومی خاوری (سکاهای استروگت)بر مردم بومی باشد همانگونه که در هند و ایران و ایتالیا رویداد ؟
ادب دوست عزیز،
مسلم میباشد که پیش از ورود آریاییها به اروپا اقو امی و مردمانی وجود داشتند. نه تنها در شمال اروپا بلکه حتی در جنوب نیز، برای مثل باسکها.
در همه نواحی که شما ذکر کردید، نسبت به مساحت جمعیت بسیار کم زندگی میکرد و برای آن زمان این چیز عجیبی نبود. در خاور اما جمعیت روی به فزونی نهاد و این مردمان به دنبال یافتن چراگاه و غذا روی به غرب نهادند.
درود فرهاد عزیز
این مجموعه نوشتار جالب را هم در تالار گفتمان امرداد نقل خواهم کرد
آقای صفایی عزیز،
خوشحالم که این نوشته مورد پسندتان قرار گرفت. در مورد انتشار آن در هر تارنمایی با یادآوری ماخذ (نشانی کامل تار نگار) آزاد است.
موفق و پیروز باشید.
Post a Comment