داردانوس شهری بود یونانی و نزدیک به شهر تروا یا تروی که برکناره آسیایی تنگه داردانل قرار داشت.
نام تنگه داردانل از شهر داردانوس برگرفته شده بود و آن باریکه آبی است که دریای اژه (ن. ک. به افسانه نام دریای اژه ) را به دریای مرمره پیوسته میسازد.
این راه آبی بطول 65 کیلومتر، از دیرباز اهمیت اقتصادی و سیاسی داشته است. امروزه نیز کشتی های بازرگانی، نظامی و نفتکشهایی که از دریای سیاه میآیند تنها از طریق تنگه بسفر و متعاقبا تنگه داردانل میتوانند بار خود را به دریاهای آزاد برسانند. ژرفای تنگه تا 82 متر و پهنایش از یک تا شش کیلومتر متغیر است. این شهر تا اوایل قرون وسطی هنوز مسکونی بود و پس از آن چنان متروکه گردید که حتی باستان شناسان چیز قابل توجهی از آن بدست نیاوردند.
تنگه داردانل به گاه باستان هلسپونت هم نامیده میشد. سبب هلسپونت نامیدن آن بشرح زیر است.
هلسپونت، تشکیل شده از دو جزء هله بعلاوه حرف مالکیت "س" و پونت ، در زبان یونانی باستان معنای دریای هله را میدهد که همان تنگه داردانل باشد.
بنا بر روایات یونانی : اینو همسر دوم آتاماس پادشاه تبس از دو کودکی که آتاماس (هله و برادرش فریکسوس) از همسر نخستش میداشت بدش میآمد.
او برای اینکه آتاماس پسر خود را بکشد، به خدمتکاران خویش دستور داد تا بذر گندمهای برزگران را پیش از کاشت طوری دست کاری کنند که سبز نشوند.
این نقشه موثر واقع گشت و در آن سال گندمی نروئید و محصولی نیز برداشت نشد. مملکت را قحطی گرفت و مردم گرسنه ماندند.
اینو از آتاماس خواست تا شخصی را به نیایشگاه دلفی فرستد و نظر خدایان را برای حل مشکل جویا شود ولی پیش از آن خود پیشکشهایی برای کاهنان و غیبگویان معبد دلفی فرستاده بود تا آرای ایشان را بخرد. پیشگویان که هدایای گرانقیمت اینو را دریافت کرده بودند، بنا به خواست اینو نظر دادند که اگر آتاماس پسر خویش را برای زئوس قربانی کند، خدایان آرام گرفته و گرسنگی در میان مردم از بین خواهد رفت و محصول سالهای بعد نیز فراوان خواهد شد.
پیش از اینکه رای معبد دلفی بدست آتاماس برسد، یکی از هواداران فریکسوس جریان را به اطلاعش رسانید و فریکسوس را از خطری که تهدیدش میکرد، آگاه ساخت. فریکسوس و خواهرش هله از دست حسادت و نفرت نامادریشان اینو سوار بر قوچی با پشم زرین شدند که توسط مادرشان نفه له فرستاده شده بود و میتوانست که هم صحبت کرده و هم پرواز کند.
سوار بر این قوچ، آنها بسوی نفه له مادر خود که در کولخوزیا بود، فرار کردند. در میان راه بهنگامیکه از فراز تنگه داردانل پرواز میکردند، هله علیرغم اینکه از پیش به او گفته شده بود که در تمامی طول پرواز نبایستی به پایین نگاه کند، از روی کنجکاوی فراوان، نظری به پایین افکند و با مشاهده دریا و امواجش از ورای بلندیهای زیاد، سرش گیج خورد و بدریا فرو افتاد.
تلاشهای برادر برای دوباره از آب بیرون کشیدنش ثمری نبخشید و هله در دریا غرق شد.
از آن پس یونانیها تا دیر زمانی تنگه داردانل را بیاد هله دریای هله و یا هلسپونت مینامیدند. فریکسوس بهمراه قوچ زرین سالم به سرزمین کولخوزها رسید. پشم زرین قوچ را پس از مرگ قوچ بر درختی آویزان کردند و از خصوصیات این پشم زرین یکی این بود که اگر آنرا بر روی بیمار سخت و یا زخمی جنگی میکشیدند، او را شفا میداد و از آن گذشته از سرزمین کولخوزها حفاظت میکرد و خود اژدهایی چند سر را بعنوان محافظ داشت که نگذارد تا پشم زرین بسرقت رود. این پشم سرانجام توسط یاسون که با کشتی آرگو یا بزبان یونانی آرگونات به سرزمین کولخوز رفته بود، ربوده شد.
آتاماس که از اینو نیز دو فرزند داشت نیز نتوانست که خوشبخت شود. او دچار دیوانگی گردید و فرزند خود لئارخوس را کشت و اینو نیز که به سرنوشتی شبیه او دچار گردیده بود بهمراه فرزند دیگرش ملیکرتس خود را بدریا فکند و هر دو غرق گشتند.
در حالیکه در تمامی جهان این تنگه به نام اصلی خود تنگه داردانل خوانده میشود، در ترکیه به آن بواسطه نام استان و شهر همجوارش چاناک قلعه میگویند.
1 comment:
یادداشتی درباره یکی از منارهای اصفهان که روزگاری به نام «کون برنجی» مشهور بوده و امروز چیزی از آن بر جای نمانده است و تنها تصویری از آن را در یک سفرنامه، در دست داریم و خرده یادداشتهایی که به این منار پرداختهاند. بی گمان گوشهای از فرهنگ عامه مردم اصفهان در این منار جلوه گری میکند و خواندن برگی از فرهنگ فولکلور مردم اصفهان، شاید برای شما هم جالب باشد.
http://nikoosegal.blogspot.com
Post a Comment