در اواخر سده پانزدهم میلادی نخستین کسانیکه شغل اصلیشان جاسوسی بود پا به عرصه تاریخ نهادند. به خواست یوهان دوم John_II_of_Portugal پادشاه پرتغال یک دیپلمات که به چند زبان زنده آنزمان تکلم مینمود، بنام پدرو دو کویلهائو Pedro da Covilhão در کسوت بازرگانی مسلمان به سوی اقیانوس هند به راه افتاد.
هدف سفر او کرانه فلفل بود. کرانه فلفل یا کرانه ادویه نامی بود که آنزمان کشورهای اروپایی به بخش غربی کشور هند داده بودند و از آنجا بود که کشتی های تجارتی خویش را با انواع ادویه جاتی که در اروپا یافت نمیشدند، پر میکردند و بسوی اروپا روان میساختند.
در سال 1453 شهر کنستانتینوپل (این شهر پس از تسخیر شدن بدست عثمانیها به مناسبت نام ایستیم پولی یونانی که به معنای مرکز شهر بود به استانبول تغییر نام داد) پایتخت روم شرقی توسط عثمانیها گشوده شد.
پس از آنکه کشور عثمانی راههای بازرگانی را تحت سیطره خود گرفت، بازرگانان مسیحی به سختی میتوانستند که از راههای زمینی برای حمل و نقل کالاهای خود استفاده نمایند بدون اینکه مجبور به پرداخت عوارض سنگین به عثمانیها نگردند. اروپائیها پیوسته بدنبال راهی (بخصوص راه دریایی، زیرا کشتیرانی را بهتر از ملل شرقی میدانستند) بودند که بتواند آنها را از عثمانیها بی نیاز سازد.
آنها میخواستند که توسط حمل کالا از راههای مستقیم دریایی (مانند دریای سرخ و گذشتن از مصر و یا دور زدن قاره آفریقا که توسط واسکو دا گاماس پرتغالی انجام گرفت) انحصار بازرگانی اینگونه کالاها را از دست عثمانیها خارج سازند.
کویلهائو توانست پس از رفتن به ناپل و سپس جزیره رودوس با زیرکی از سد دریایی عثمانها گذشته و بهمراه دو بازرگان عرب از مراکش و الجزایر در نقش تاجر عسل نخست به اسکندریه برود جائیکه نزدیک بود بر اثر یک بیماری مسری جان سپارد.
او پس از بهبودی از آنجا نخست به سوی قاهره و سپس بندر سواکن در کنار دریای سرخ و از آنجا به شهر عدن در یمن روان شد. از عدن او با کشتی بسوی بندر کالیکوت (با کلکته اشتباه گرفته نشود) رفت و پس از انجام چند معامله بازرگانی بسوی شهر گوا در هند و از آنجا با کشتی بسوی تنگه هرمز و خلیج پارس روان گردید و تمامی این مناطق را بررسی نموده و از آنها گزارش کامل تهیه کرد.
در کرانه جنوبی تنگه هرمز کویلهائو از کشتی پیاده شد و پس از گذشتن از صحرای عربستان وارد شهر جده گشت و حتی با وجودیکه مسلمان نبود توانست سفر خود را ادامه داده و پنهانی به مکه و مدینه نیز وارد گردد. در تمامی مدت سفر او اطلاعات بدست آورده خود را مینوشت و بصورت نامه برای دربار پرتغال ارسال میکرد. از جزیره عربستان او به اتیوپی سفر نمود. اسکندر حاکم مسیحی اتیوپی درآنجا از او با احترام زیاد پذیرائی کرد و زمین و مستغلاتی بهمراه خدمه به او داد ولی زمانیکه وی قصد بازگشت از اتیوپی را داشت به او اجازه خروج از اتیوپی را ندادند و او چهل سال آنجا بماند تا بمرد.
ماموران مخفی پیوسته با خطراتی که جان ایشان را تهدید میکرد مواجه بودند اینرا نمونه ای از همان دوران نشان میدهد. آنتوان رینکونس در سال 1538 از سوی فرانس اول پادشاه فرانسه به طور مخفی به اردوی سلطان سلیمان عثمانی روان شد تا در آنجا با ترکها در مورد بازخرید کالاهای ضبط شده بازرگانان ونیزی مذاکره و معامله کند. او پس از اتمام ماموریت خود زمانیکه پس از سفری طولانی و سخت و گذشتن از دریای متلاطم و طوفانی خسته و بیمار به شهر ونیز وارد شد از سوی ماموران مخفی ونیزی کارل پنجم که از قصد سفر او آگاهی داشتند، بقتل رسید.
دو مورد بیان شده فوق نشان میدهد که در آنزمان هیچگونه قانون و معاهده ای برای حمایت از جاسوسانی که شناسایی و دستگیر میشدند، وجود نداشت.
نخستین دستگاه اطلاعاتی دقیق و برنامه ریزی شده ای که بصورت سازمان داده شده و مرتب عمل میکرد در زمان اولیور کرامول Oliver Cromwell و وزیر پست کشور انگلیس جان ترلو John Thurloe پایه گذاری نموده شد. ایندو نه تنها توانستند که سیستم سانسور اطلاعات را کامل کرده و در خدمت خود بکار گیرند بلکه برای ارسال هدفمند جاسوسها به محل ماموریتشان از پیش شبکه ای از همیاران و همکاران را برای آنها فراهم و مشخص مینمودند و در اختیارشان قرار میدادند.
ترلو خود در مورد وظایف و کارهای ماموران انگلیسی چنین مینویسد : استخدام مامورانی که به ما گزارش دهند که در جهان چه میگذرد. هدف پنهان نگاهداشتن مقاصد خودی و آگاهی یافتن از مقاصد دیگران میباشد.
از شیوه های کار این سازمان مخفی انگلیس یکی نیز این بود که پیوسته گروه کوچکی از معتمدان را در جریان امور طرحها و میزان پیشروی آنها و مقاصد دولتی قرار دهند تا با از میان رفتن یکی وقفه ای در سیاستهای پنهان دولت انگلیس ایجاد نگردد. ترلو و کرامول برای درجریان کار دیگران قرار گرفتن تنها به سفرای خود اتکا نمیکردند بلکه از وجود جاسوسانی که کمتر شناخته شده بودند نیز بهره میبردند.
برای اینکار استفاده از افراد باهوشی که در سلسله مراتب اداری کشورهای خود مقامات بالایی را در اختیار نداشتند، مناسبتر بنطر میرسید. وجود این افراد و کارهایی که برای انگلستان انجام میدادند چندان به چشم نمیخورد. بدینوسیله بود که ترلو در مورد وقایعی که در فرانسه، آلمان، اسپانیا و جمهوری ونیز اتفاق میافتادند و رابطه آنها با یکدیگر و عللشان پیوسته آگاه و به روز بود.
ترلو دو یهودی بازرگان بنامهای آنتونیو فرناندز کارواخال Antonio_Fernandez_Carvajal پرتغالی و سایمون فون کاریرز Simon von Careers را در راس هرم سازمان مخفی خود قرار داد. توسط شبکه و ارتباطات بازرگانی که ایندو در دیگر کشورهای داشتند، با افرادی در تماس بودند که میتوانستند برای دولت انگلیس مفید واقع گردند. پایگاههای فعالیت اینان بیشتر شعبات تجاری و کنسولگریهای بریتانیا بودند. بودجه ای که برای این سازمان مخفی در نظر گرفته شده بود بالغ بر 7000 پوند در سال میشد که برای آنزمان مبلغ قابل توجهی بود.
این مبلغ چنان به بودجه دولتی گران آمد که چارلز دوم پادشاه وقت انگلیس در سال 1660 آنرا کم کرده و فعالیتهای جاسوسان را تنها به خاک انگلیس محدود نمود.
No comments:
Post a Comment