جستجوگر در این تارنما

Wednesday, 19 June 2024

"رویداد خیر"

 

در سال 1800، نیروهای ویژه عثمانی به یک دولت در داخل دولتی تبدیل شده بودند که به شدت در برابر اصلاحات مقاومت می کرد.  در ژوئن 1826، سلطان محمود دوم جرأت پیدا کرد که برای دستیابی به قدرت بجنگد و از اینرو به سربازان به شیوه نوین تربیت یافته خود دستور تا بر روی ینی چری ها آتش بگشایند.

سفیر بریتانیا در استانبول استراتفورد کانینگ به یاد می آورد: « هوا گرم بود و ما نسبتا زود شام ​​ خوردیم. من هنوز درست بر جایم ننشسته بودم که دو ستون نازک دود را دیدم که در افق بالا می‌آمدند.»

در 16 ژوئن 1826 یعنی درست 198 سال پیش در چنین ایامی عملیاتی آغاز شد که در تاریخ امپراتوری عثمانی از آن به عنوان یک «رویداد خیریه» یاد می شود: انهدام سپاه معروف ینی چری  توسط سلطان محمود دوم.

سده ها ینی چری ها به عنوان یک نیروی زبده در ارتش امپراتوری عثمانی خدمت می کردند. عثمانیها نیز همانند بسیاری از فرمانروایان مسلمان پیش از خود برآن شده بودند که نگاهبانان شخصی خویش را از میان «بردگان جنگ» انتخاب کنند. از اینرو در سده چهاردهم میلادی سلطان مراد که با کمبود نیرو برای مقاصد بعدی خویش روبرو بود، به بهانه دریافت جایگزین برای مالیات های معوقه، فرزندان اتباع جدید خویش را گروگان می گرفت. منابع عثمانی معتقدند که تاسیس سپاه ینی چری توسط اورهان یکم یا اورهان غازی پدر سلطان مراد صورت گرفت. واقعیت اینست که اورهان یکم نخستین ارتش دائم را در جهان بنیاد نهاد ولی پژوهش های نوین نمایانگر این هستند که ایده ایجاد ارتش ینی چری از پسرش سلطان مراد یکم بوده است.

بهر روی، این پسران کوچک و جوان فرزندان اتباع مسیحی (عمدتا مسیحیان یونان، بالکان و آناتولی) امپراتوری عثمانی بودند که به زور از خانواده های خود جدا شده بودند تا به اسلام درآورده شوند و آموزشهای سخت نظامی ببینند و سلاح های زیاد دریافت کنند زیرا به برده گی گرفتن پسران رعایای مسلمان بنا به احکام شرعی جایز نبود. پس از جدا کردن این پسران از خانواده هایشان چنان بر روی آنها کار می شد که آنها گذشته خویش را کاملا فراموش کرده و خود را کاملا وقف سلطان می کردند. سلاطین عثمانی نیز با آنها جنگهای بزرگ و زیادی را فتح  و یک امپراتوری مقتدر تاسیس کردند که از رود دانوب تا سودان و از ایران تا ونیز امتداد داشت.

 مهمتر از همه چیز این بود که ینی چری ها تنها در برابر سلطان پاسخگو بودند و همچنین با واحدهای نظامی و جنگی خویش او را از واحدهای نظامی قبایل و مناطق امپراتوری عثمانی و همچنین از ارتش دائمی آن بی نیاز می ساختند. ینی چریها از امتیازات بخصوصی نیز برخوردار بودند و برای ینی چری هایی که دیگر از عهده خدمات ارتشی و نظامی بر نمی آمدند حقوق و مستمری در نظر گرفته می شد و بازنشسته می شدند. اینگونه بود که ینی چری هایی که این میان رابطه بسیار خوبی با رهبران مذهبی عثمانی و دستگاه دیوانی امپراتوری برقرار کرده و خانواده نیز تشکیل داده بودند به طبقه ای در جامعه عثمانی مبدل گشتند که از قدرت نسبتا زیادی برخوردار بود و حرف های زیادی برای گفتن داشت بطوریکه با طبقه اشراف امپراتوری عثمانی رقابت می کرد.

اما همه اینها در پایان سده هژدهم تبدیل  به خاطراتی از یک گذشته دور شده بودند. هنگامی که محمود به عنوان پسر سلطان عبدالحمید اول در سال 1785 دیده به جهان گشود، سپاه ینی چری مدتها بود که به یک دولت در دولت در داخل امپراتوری عثمانی تبدیل شده بود که از امتیازات زیادی برخوردار بود. در این میان، آنها دیگر از "طبقه پسران" در میان مسیحیان استخدام نمی شدند، بلکه تبدیل به مرکز تدارکاتی برای ترک ها و سایر مسلمانان شده بودند که هر کاری از دستشان بر می آمد برای اسکان فرزندان خود در سپاه انجام می دادند. خانواده های آنها در محله های خود بودند و با هر چیزی که پول می آورد زندگی می کردند.  به عنوان مثال، آتش نشانی: آنها دستمزدهای بسیار بالایی را برای خدمات خود جهت خاموش کردن آتش هایی درخواست می کردند که قبلاً توسط آتش افروزان ینی چری انجام می شد.

اینکه سپاهیان چه قدرتی دارند را محمود در جوانی آموخته بود. پسر عموی او سلیم (سوم) در سال 1789 جانشین عبدالحمید اول شد. او با یک برنامه اصلاحی گسترده سعی کرد امپراتوری را دوباره به حریفی برابر روسیه و اتریش تبدیل کند که در سده هژدهم مناطق وسیعی از گستره امپراتوری عثمانی را از دست ایشان بدر آورده بودند. در برابر ارتش های مدرن و آموزش دیده توسط غرب، قدرت نظامی ترکیه به طرز نا امید کننده ای منسوخ و کهنه شده بود.  اما زمانی که سلیم به دنبال ساختن یک نیروی نوین افتاد، ینی چری ها متحدان اداری و مذهبی خود را بر علیه او بسیج کردند.  سلیم در سال 1807 به قتل رسید و مصطفی چهارم، برادر محمود، از چهره‌های سنت‌گرایان، به سلطنت رسید.

اما حزب نوین گرایان به مقابله پرداخت. مصطفی سرنگون شد و محمود در سال 1808 بر جای او نشست.  وزیر اعظم به نام او تلاش کرد تا یک اتحاد اجتماعی به عنوان مبنایی برای اصلاحات دولتی ایجاد کند اما باز هم ینی چری ها مخالفت کردند و صدراعظم به قتل رسید. اینجا محمود نشان داد که بر قواعد جنگ قدرت تسلط دارد. مصطفی را به قتل رساند تا مردی از خاندان عثمان به جز او مدعی تخت نباشد. این امر تاج و تخت را برای او تضمین کرد.

در این میان ناتوانی نظامی نیز انسجام امپراتوری را تهدید می کرد.  فرمانداران ایالتی مرتد مانند علی پاشا از ایونیه یا عثمان پزوانت اوغلو از ویدین مانند جنگ سالاران مستقل رفتار می کردند.اینها کافی نبودند که جنگ چریکی تلخی نیز در صربستان آغاز شد که در سال 1817 به این کشور خودمختاری داد. در مصر، فرماندار محمد علی عملا مانند یک رژیم مستقل شده بود.

شیوه کار محمد علی برای محمود یک الگو شد. محمدعلی آلبانیایی الاصل، ممالیک، اشراف جنگجوی کشور نیل را در سال 1811 به ضیافتی در قاهره دعوت کرد.  در آنجا او مهمانان را توسط نیروهای وفادارش قتل عام کرد.  او سپس برای مصر نوسازی رادیکال را تجویز کرد.

با توجه به توازن قدرت سیاسی داخلی در امپراتوری عثمانی، محمود نمی توانست تا این حد پیش برود. اما او به ساختن نیروهای مدرن پایبند و معتقد بود. از آنجایی که ینی چری ها نتوانستند این قیام ها را سرکوب کنند، به طور فزاینده ای حمایت بخش های بزرگی از جامعه را از دست دادند.

این امر به ویژه زمانی آشکار شد که مبارزه یونانیان برای آزادی در سال 1821 آغاز گشت.  پس از شکست های سخت، محمود مجبور شد در سال 1824 از محمدعلی در مصر کمکهای تسلیحاتی بخواهد و ارتش او فوراً نشان داد که نیروهای آموزش دیده غربی چه توانایی هایی دارند. تنها دو سال بعد، به نظر می رسید که کار یونانی ها تمام شده باشد. این امر حزب نوگرایان را که اکنون اکثریت روحانیون به آن پیوسته بودند، تقویت کرد (این واقعیت که بخشی از یونان مستقل شد به لطف قدرت های بزرگ انگلیس، فرانسه و روسیه بود که ناوگان مصر و ترکیه را در نزدیکی ناوارینو در سال 1827 نابود کردند).

اینجا دیگر محمود شانس خود را دید که سرانجام بتواند از شر ینی چری ها خلاص شود.  او در زمستان سال 1825 توپخانه را در استانبول و در دژهای بسفور تقویت کرد.  در ماه مه 1826، مقررات نیروهای جدید برای کل ارتش الزام آور شد. در آغاز ماه ژوئن، سلطان در یک رژه با لباس غربی ظاهر شد و اعلام کرد که از 18 ژوئن نیروهای ینی چری نیز به روش های مدرن تعلیم داده خواهند شد.

همانطور که انتظار می رفت، آنها بلافاصله پاتیل های خود را که نشانه سنتی شورش بود، واژگون کردند.  پیام رسان های آنها در شهر دویدند و از ساکنان آن خواستند تا از آنها حمایت کنند. اما این بار واکنش مردم خاموشی بود. آلن پالمر، مورخ بریتانیایی، می‌نویسد: «تنها صنعت‌گران فقیرتر که در صورت ادامه «غرب‌گرایی» از معیشت ناچیز خود می‌ترسیدند، از ینی چری‌ها حمایت کردند. اما اکثریت از روحانیون الگو گرفتند و منفعل ماندند.

سربازان ینی چری

راهپیمایی ینی چری ها به سمت کاخ توپکاپی با رگبار اسلحه های نیروهای جدید متوقف شد. سپس فرمانده آنها دستور ضد حمله را داد. اراده های توپ ها جلوی محله ی ینی چری ها ظاهر شدند و به سوی ساکنان آن آتش گشودند. کسانی که قصد فرار داشتند اسیر شدند. سفیر استراتفورد کانینگ نوشت: «تنها کسی را ینی چری خواندن سبب می شد که آن شخص به اعدام محکوم شود و فرقی هم نمی کرد که او واقعا ینی چری بوده است یا نه.»

ادرنه و ازمیر نیز آتش بر روی پادگانهای ینی چری گشوده شد. بازماندگان به صورت سریع محاکمه می شدند. هشت قاضی در نیمه دوم ژوئن فرصت سر خاراندن نداشتند. این گونه بود که دوران نیروهای زبده ای که عثمانی ها زمانی امپراتوری جهانی خود را با آنها فتح کرده بودند، پایان یافت.

این ماجرا یک مورد منحصر بفرد نبود. در سال 1689، تزار پیتر اول، گارد قدیمی استرلیتز روسیه را به روشی بسیار مشابه  سر به نیست کرد. در سال 1877، مقاومت سامورایی‌ها هم در برابر سیاست مدرن‌سازی امپراتور میجی به گلوله‌های توپ‌های مدرن ختم شد.


پایان


No comments: