"
من، شاهِ شاهان، شاپور، همدمِ ستارگان، همزادِ خورشید و ماه، به
برادرم سزار کنستانتیوس درود میفرستم و برایش خوشی آرزو میکنم."
" من، کنستانتیوسِ
شریف، پیروزمند در دریا و در خشکی، به برادرم شاپور درود میفرستم و برایش خوشی آرزو میکنم."
بنا به گزارشاتِ تاریخیِ آمیانوس مارسلینوس Ammianus_Marcellinus ، تاریخ نگارِ گاهِ باستان، این آغازِ یک تماسِ دیپلوماتیک میانِ کنسانتیوس دوم Constantius_II سزارِ روم و شاپور دوم Shapur_II شاهِ ایران بود.
هر دو کشور جنگهایِ سختی با
یکدیگر را پشتِ سر گذاشته بودند. گاه با پیروزیِ این و گاه با پیروزیِ
آن.
هر دو کشور پس از آنهم به جنگهایِ
سختِ میانِ خود ادامه دادند، اما همه اینها باعث نگردیدند که
به هنگام تماسهایِ دیپلوماتیک، عرصه ادب را ترک کرده و احترام و هموزن
شناختنِ طرفِ مقابل را فراموش نمایند.
پس از این نامه نگاری ها و باوجود
آن، کار باز هم به جنگ کشیده شد و در آن شاپور دوم فرصت را از دست نداد و شهرِ آمیدا ( امروزه در ترکیه بنام دیاربکر Diyarbakir خوانده میشود. نام این
شهر هنوز در میان کردها بگونه آمید خوانده میشود) را که موقعیت استراتژیکی مهمی داشت، با دشواری گرفت. .
در طی ۴۰۰
سال جنگِ
مداوم میانِ روم و ایران که پیوسته به برخوردهایِ تلخ و جدی مینجامیدند، ایندو کشور هیچ گاه فراموش نکردند
که علیرغم رقابتها و جنگها، در مراوده با
هم ادب را رعایت کنند. رعایت ادب، شیوه ای در میان
ایرانیان که حتی تا گاه حافظ هم دوام خویش را حفظ کرده بود و از اینرو او آگاهانه
میسرود :
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد؟
حالیا رفتیم و بذری کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتیم
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرو نگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم
No comments:
Post a Comment