جستجوگر در این تارنما

Friday 31 August 2012

کاری که نهنگ آبی برای اقیانوسها و جهان انجام میدهد

نهنگهای رنگ آبی  بزرگترین و سنگین ترین موجودات زنده روی زمین هستند. از همینرو نیز شگفت انگیز نیست که مدفوع ایشان نیز بدون گذاشتن اثری همینطور در اقیانوسها ناپدید نمیشود.
پژوهشگران در تلاشند تا دریابند که مدفوع این موجودات چگونه بر روی تعادل بیولوژیک دریاها تاثیر میگذارد.
نهنگهای آبی از کریل نوعی از بی مهرگان سخت پوست که شبیه میگو میباشند و هنوز در اقیانوسها به اندازه کافی یافت میشوند، تغذیه میکنند. بر اثر این تغذیه، نهنگها مدفوعی نارنجی رنگ را از خود در اقیانوس بجای میگذارد که برای موجودات و گیاهان دریایی که در زنجیره مواد غذایی دیگر حیوانات قرار دارند، نقش بسزایی را بازی میکند.
بعبارتی میتوان گفت که نهنگ ها با انجام عمل گوارش خود به گونه ای به دریاها کود میدهند و از همینرو نیز آنها در نزد زیست شناسان دریایی به باغبانان دریا معروفند.
در سال 2010 زیست شناسان دانشگاه هاروارد به چگونگی کار چرخه گوارشی نهنگهای آبی پی بردند. این نهنگها که در اعماق دریاها به تغذیه میپردازند، مدفوعات خویش را در نزدیکی سطح آب در دریاها رها میکنند. در اینجا که درجه حرارت آب گرمتر از در ژرفاست، مدفوعات خوان غذایی گسترده ای برای پلاکتونها که کریل نیز از جمله آنها حساب میشوند، میگردند.
پیشترها یعنی پیش از اینکه نهنگها را بسبب منافع اقتصادی شکار کنند، آنها در مدت طول عمر خود سه برابر نیتراتی را که خود مصرف کرده بودند، تولید کرده و به چرخه بیولوژیکی زمین پس میدادند. البته حیوانات و موجودات دیگر نیز همینکار را انجام میدهند اما نه به اندازه و تناسب نهنگ های رنگ آبی.
چرخه نیتروژن یکی از مهمترین و اساسی ترین بخشها در ساختمان موجودات زنده است که دستورات راهنمای ضروری برای همه فعالیتهای زندگی را حمل میکند.
پیشتر از این حدود 200 هزار نهنگ آبی در اقیانوسها زندگی میکردند و امروزه این تعداد به 8 هزار رسیده است. هنوز برای دانشمندان نامشخص میباشد که این کم شدن تعداد نهنگها چه تاثیر آشکار و نهانی بر روی اکوسیستم دریاها گذاشته است و چگونه و در چه مدت و تحت کدام شرایطی میتوان آنرا جبران نمود.

Sunday 12 August 2012

معادن غنی افغانستان


نقشه بالا نظرها را بخود جلب میکند. در یک پروژه منحصر بفرد زمین شناسان با هواپیما بر فراز افغانستان به پرواز درآمدند و از بالا آنرا از دید گسترش معادن و کانها مورد بررسی و اندازه گیری قرار دادند. نتایج پژوهشها مقادیر زیادی از فلزهای گوناگون را در زیر خاک افغانستان مشخص نمودند. پرسش اصلی تنها اینستکه در چنین کشوری چگونه میتوان به ذخایر زیرزمینی دست یافت؟

پیدایش این ذخایر در افغانستان را میتوان یک خوش بختی نامید که بر اثر تصادم صفحات بزرگ زیرزمینی و در نتیجه آن اتفاق افتادن هزاران آتشفشان در میلیونها سال پیش بوجود آمده است. بدینگونه فلزات مذاب قلب زمین به نزدیکی سطح زمین منتقل گشتند و خنک شده و معادن عظیمی را تشکیل دادند. از وجود این کانها کسانی مانند اسکندر مقدونی و چنگیزخان نیز اطلاع داشتند. در سده بیستم کشورهای غربی و از جمله آلمان نیز افغانستان را مورد مطالعه و مداقه قرار دادند. پسان زمین شناسان روسی همینکار را انجام دادند اما نقشه های تهیه شده توسط آنها تنها نقاط محدودی را در بر میگرفت.
نقشه جدید اما چیز دیگریست. بنا به این نقشه امید میرود که افغانستان بتواند روزی بر روی پاهای خود ایستاده و به ثروت و مکنت برسد.

از زمان سرنگونی طالبان، بنگاه زمین شناسی آمریکا USGS  خدمات  پژوهشی و کاوشی خود را در افغانستان نیز عرضه میکند و از آنجا که بررسیها و پژوهشهای زمین شناسی بخاطر درگیری مستقیم با طالبان با خطر زیاد همراه است، بنابراین زمین شناسان آمریکایی پژوهشها و جستجوهای خود را در مدت 43 روز با پیمودن 37000 کیلومتر از راه هوا انجام دادند. آنها تنها نواحی مرزی را اندازه گیری نکردند.
زمین شناسان آمریکایی معتقدند که افغانستان بهشت زمین شناسان است : بندرت پوشش گیاهی باعث میشود که تحقیقات زمین شناسی از راه آسمان به مشکلی برخورد پیدا کند. هم اکنون 70% مساحت افغانستان از راه هوا توسط شیوه هایپر اسپکترال اندازه گیری شده است.

هایپر اسپکترال بگونه زیر عمل میکند : رنگ، تراکم و چگونگی بازتاب پرتوی خورشید که بر زمین میخورد، مشخص مینماید که چه ماده معدنی در زیر خاک آن پنهان شده است. جائیکه انسانها بیشتر از چند رنگ را نمیتوانند از هم تشخیص دهند، هایپراسپکترال صدها رنگ را که امواج پرتویی گوناگون دارند از یکدیگر تمیز میدهد.
رنگها در مورد ترکیبات خاکی اطلاعات زیادی به ما میدهند. مواد معدنی در خاک مانند قطره باران پرتو خورشید را میشکنند و این رنگهای گوناگون (بمراتب بیشتر از طیف های رنگی حاصله از شکستن نور توسط قطره باران) هستند که نوع و مقدار مواد معدنی در دل خاک پنهان شده را مشخص مینمایند.
بنا به اظهارات جیم بولیون  Jim Bullion  سرپرست گروه کاری زمین شناسان که در وزارت دفاع آمریکا عنوان کرد، این نقشه ابزار کاری بسیاری خوبی برای و در دست رژیم افغانستان میباشد.
این معادن در کجای افغانستان قرار دارند؟ نواحی زیر معادن زیر را در دل خاک خود دارند :
استان هیلمند، در این استان معادن خاکهای کمیاب  و همچنین کربونات موجود است. فلزات خاکهای کمیاب کاربرد زیادی در ساخت  نمابر رایانه و خود رایانه و همچنین توربینهای بادی برای تولید برق و باتری خودرو و بخصوص خودروهای برقی  دارند.
نواحی مرکزی افغانستان، کانهایی مانند معادن مس عینک. این معدن یکی از بزرگترین معادن مس در جهان می باشد و بهای مس موجود در آن با قیمت امروزی چیزی برابر با 70 میلیارد یورو تخمین زده میشود.
در خاور افغانستان لیتیوم  و فلزات دیگر. در اینجا پگماتیت ها قرار دارند. پگماتیت ها مواد مذاب منجمد شده آتشفشانهایی هستند که حدود یک میلیون سال پیش در اینجا اتفاق افتاده اند. این معادن ضریب خلوص بالایی را نشان می دهند. میزان لیتیوم موجود در افغانستان را بسیار بیشتر از لیتیوم موجود در کشور بولیوی تخمین می زنند بطوریکه افغانستان را عربستان لیتیوم می خوانند. کشورهای ترکیه و چین به این بخش از افغانستان علاقه مند هستند.
شمال باختری کابل، آهن.
هرات، معدن مس. میزان ذخایر مس افغانستان را بیش از دومیلیارد تن سنگ مس برآورد کرده اند. در حال حاضر کشور چین به معادن مس افغانستان علاقه ویژه ای نشان داده است.
جنوب خاوری افغانستان، طلا.
بدخشان و بستر آمودریا، به میزان بیش از یک و نیم میلیارد بشکه نفت در ناحیه بدخشان و مقاد زیادی گاز در بستر رود آمو دریا در بخش افغانی آن شناسایی شده اند.
از این معادن غنی افغانستان در حال حاضر تنها مقدار کمی بهره برداری میشود. در کنار استخراج نفت و گاز شمال افغانستان توسط شرکتهای چینی و کانادایی ( دولت افغانستان این شرکتها را موظف کرده که در مناطق حوزه استخراج خویش بیمارستان، دبستان، کتابخانه و مراکز ورزشی برای مردمان بومی بسازند و کارگران و کارمندان مورد نیاز خویش را حتی المقدور از میان مردم بومی استخدام نمایند)، تنها معادن یاقوت و زمردهستند که از سوی دولتیان و مردم افغانستان جدی گرفته میشوند آنهم بخاطر اینکه صدور غیرقاقونی آنها به خارج از افغانستان به آسانی انجام پذیر است. این در حالیست که معدن شناسان و زمین شناسان متخصص افغانی بیکار و یا کم درآمد هستند و اجبارا برای گذران زندگیشان تاکسیرانی میکنند.
بنظر میرسد که بدون کمکهای خارجی افغانستان قادر نباشد که از ذخایر زیرزمینی خود استفاده مفید و کامل ببرد. اما همزمان نیز نباید از یاد برد که کشوری مانند شوروی سابق یکبار بی مطالعه در باتلاق افغانستان گرفتار آمد و پروسه از هم پاشیدنش سرعت گرفت. همچنین دشواریهایی که ایالات متحده و ناتو در افغانستان با آنها دست بگریبانند را بایستی نشانه ای از دشوار بودن همکاری بشیوه ای که آنها میپنداشتند، دانست.
فساد اداری و اجتماعی و نبود سازماندهی و امنیت در کنار دسته بازی، قوم بازی، باند بازی و نداشتن خط مشی صحیح در این خصوص از عوامل بازدارنده کشور افغانستان برای استفاده مفید و بهینه از منابع زیرزمینی خود هستند.
بنابراین استفاده منظم و باقاعده منابع زیرزمینی در افغانستان توسط خود افغانها را نباید زودتر از یک و نیم دهه دیگر انتظار داشت. تازه آنهم اگر همه چیز تا آنوقت مرتب و طبق برنامه درست، هدایت شده توسط کاردانان و مدیران لایق و دلسوز بومی که منافع ملی را بر بستگیهای شخصی و قومی ترجیح دهند، به پیش برود.

Wednesday 8 August 2012

سروده منتخبِ ماه از سعدی

هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری, خاطر نرود جایی

با چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی

.دیوانه عشقت را جایی نظر افتاده‌ست
کان جا نتواند رفت, اندیشه دانایی

امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی

زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت زیبایی

گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی

زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی

در پارس که تا بودست از ولوله آسوده‌ست
بیمست که برخیزد از حسن تو غوغایی

من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی

گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی





Sunday 5 August 2012

پادشاه وایکینگها و تاریخ دانان شگفت زده


هنگامیکه همسر دارن وبستر انگلیسی دستگاه فلزیابی را بعنوان هدیه کریسمس به شوهرش داد، ایندو هیچ گمان نمیکردند که این بهترین هدیه ای خواهد بود که دارن تا آنزمان دریافت کرده است.
اواسط سپتامبر سال 2011 بود که دارن به ارزش واقعی هدیه اش پی برد. روزی  بهنگامیکه  دارن پسرش را با خود به مدرسه برده بود و میخواست که بسر کارش برود، بر روی جاده ای کنار مرغزاری خودروی خود را نگاه داشت تا کمی با فلزیاب خویش به جستجو بپردازد.
او پیشتر هم در این مرغزار به کاوش پرداخته بود و یکی دو سکه بسیار کم ارزش را نیز پیدا کرده بود اما در آنروز هنوز با فلزیاب خود پا بدرون مرغزار نگذاشته بود که دستگاه بصدا درآمد.
دارن بلافاصله به خاکبرداری پرداخت و زمانیکه به یک شیئی حلبی رسید نخست مایوس گردید اما با ادامه خاکبرداری بزودی مشخص گردید که شیئی حلبی در واقع یک جعبه است که به محض بیرون کشیدنش از دل خاک 27 سکه زر، ده دستبند، 2 انگشتری، 14 شمش، شش نشان جواهری، یک شانه نقره تزئینی و 141 سکه نقره و مقدار زیاد دیگری از سکه های نقره خرد شده  شمش های طلا و نقره ای شکسته و خرد شده  از درون آن بر روی پای دارن ریخت. سکه های خرد شده وشمشهای طلا و نقره شکسته را برای پرداخت قیمت خریدهای کوچک به کار میبردند.
دارن وبستر میگوید: به محض دیدن دستبندها دانستم که این اشیاء یافته شده بایستی متعلق به دوران بودن وایکینگها در بریتانیا بوده باشد. همان شب دارین وبستر به مامورین دولتی که مسئول ثبت چنین یافته هایی هستند و هم چنین به پلیس تلفن کرد و آنها در جریان امر قرار داد.
هنگامیکه گارت ویلیامز از سوی موزه بریتانیا اعزام گردید تا اشیاء یافته شده را ارزیابی و ارزشیبابی کند، بزودی مشخص گردید که این کشف شگفتیهای مربوط به خود را نیز دارد و ناشناخته هایی را مطرح خواهد کرد.
در میان 27 سکه ای که یافته شده بودند، سکه مخصوصی وجود داشت. بر روی این سکه نام کسی که سکه بنام او زده شده بود، وجود داشت. آنهم یک نام عجیب. آیردوکنوت.

اما پادشاهی بدین نام را کسی نمیشناخت.
ابتدا گمان برده شد که این نام یک پادشاه وایکینگ است که سازنده سکه آنرا با لهجه محلی نوشته است زیرا نام هارتاکنوت در میان وایکینگها وجود داشت. حتی هارتاکنوت نامی از سال 1035 تا سال 1042 در دانمارک حکومت میکرد. این پادشاه حتی از سال 1040 بخشهایی از انگلستان را به زیر اختیار خویش درآورده بود اما مشکل بزرگ این بود که آزمایشهای کربن نشان دادند که سکه یافته شده متعلق به این دوران نبوده و قدیمی تر میباشد و از نظر ظاهری به سکه های پادشاهان وایکینگی بنامهای زیفردوس  Siefredus  و کنوت  نورث اومبریا    Northumbria Cnut von       شباهتهای فراوانی داشت.
اما این پادشاهان یک سده پیشتر از هارتاکنوت میزیستند.یعنی این مشکل را حل که نمیکرد، هیچ بلکه بر پیچیدگی حل معمای  نام  سکه نیز می افزود.
گارت ویلیامز متخصص سکه موزه بریتانیا با خوشحالی میگوید : ما در اینجا با یک پادشاه ناشناخته وایکینگها روبرو هستیم که نمیدانیم در کدام بخش از تاریخ جایش دهیم.  اما بناگاه  او یک نظر نو را عنوان میسازد. یک پادشاه وایکینگ بنام گوت هرد وجود داشت که از سال 883 تا 895  در اومبریای شمالی پادشاهی میکرده. از روی تعاریف تاریخ نام پدر او را هم میشناسیم : هارتاکنوت.
ما همچنین میدانیم که در میان وایکینگها این رسم وجود داشته که نام پدر بزرگ را به نخستین نوه پسری میدادند. از اینرو سکه هارتاکنوت یافته شده میتواند که واقعا سکه پسر گوت هرد که بنام پدربزرگش خوانده میشده، بوده باشد.
این تنها جنبه جالب سکه یافته شده نیست. این سکه همچنین زمانی را ما نشان میدهد که در آن مسیحیت دین پیشین وایکنیگها را به کناری میراند. بر پشت این سکه حرفهای DNS  ضرب شده بودند که در زبان لاتین مخفف دومینوس بمعنای خدا میباشد.
آیرودوکنوت یا هارتاکنوت واضحا پادشاهی بود که علیرغم اینکه پدر و پدربزرگش به بریتانیا حمله میکردند و آنجا را غارت مینمودند و در حین غارتهایشان دیرهای مسیحی را خراب و نابود میکردند، میخواست بهر وسیله ای به دیگران دین خویش را نشان دهند.