جستجوگر در این تارنما

Sunday 28 April 2013

کشمکشِ میان اتحادیه اروپا و مرسدس بنز


کارخانهٔ‌ خودروسازی مرسدس بنز در نظر دارد که تنشِ میانِ این کنسرن و اتحادیه اروپا را بر سرِ ماده به کار گرفته شده در شبکه تهویه مطبوعِ خودرو را با استفاده کردن از دی اکسیدِ کربن حل نماید.
اینرا نماینده کارخانهٔ‌ خودروسازی بنز در نمایشگاهِ خودرو در ژنو بیان نمود.  او همچنین گفت که اسنادِ لازم در اختیارِ مجلسِ اتحادیه اروپا قرار گرفته اند اما این اسناد هنوز از سویِ نمایندگان ذیصلاحِ مجلس اروپا موردِ بررسی قرار نگرفته اند.

دی اکسیدِ کربن در نزدِ بسیاری از کارشناسان نسبتا یکی‌ از مناسبترین گزینه‌ها برای شبکه تهویه مطبوع خودرو در رابطه با آلودگیِ محیطِ زیست میباشد (ن. ک. به معجونی بسیار خطرناک – پنهان سازی خودروسازان  ). اما بایستی‌ در نظر داشت که دستگاه‌هایِ تهویه مطبوع را می‌باید تجهیز نمود که فشارِ لازم برای استفاده دی اکسیدِ کربن را تولید نمایند.
از دیدِ کارخانهٔ‌ بنز این امری شدنیست اما اینکه این دگرگون کردن چه مدت زمان و هزینه نیاز دارد را این کارخانه نتوانست پیش بینی‌ نماید
آنچه بدیهیست، اینستکه راه حلِ سریعی برای این مشکل وجود ندارد زیرا که هیچ قطعه سازی تا کنون دستگاهِ تهویه مطبوعِ خودرو را که در آن از دی اکسیدِ کربن استفاده شده باشد در مرحله تولیدِ انبوه خود ندارد.
بنابراین در اشتوتگارت (مقرِ مرسدس بنز) تنها میتوان امید داشت که اتحادیه اروپا برایِ مدتی‌ چشم پوشی کرده و بکار گیریِ ماده خنک کننده  R134a   در مدل‌هایِ فعلی و در حالِ طراحی‌ را مجاز بداند.
توماس وبر مدیر کلِّ شرکتِ خودرو سازی مرسدس بنز میگوید در امرِ طراحی‌ و تولید دستگاهِ تهویه مطبوعِ خودرو با دی اکسیدِ کربن، کارخانه بنز تنها نیست بلکه گروهی از سازندگان نامدار آلمانی مانندِ  آئودی، پورشه، فولکس واگن و ب. ‌ام . و نیز همکاری میکنند

کمیسیونِ جلوگیری از آلودگی محیطِ زیستِ مجلسِ اتحادیه اروپا توانسته بود قانونی به تصویب رساند که از اولِ ژانویه امسال بکارگیریِ موادِ آلوده کننده محیطِ زیست مانند ماده سردکننده R134a  و  R134ya حتی دی اکسیدِ کربن در دستگاههای تهویه مطبوع خودروهای نوساز، ممنوع اعلام گردند اما از آنجا که دی اکسیدِ کربن نسبت به ماده اول بیغرض تر به نظر میرسد، فعلا تمامِ نیرو بر رویِ ممنوع نگاه داشته شدنِ R134ya و R1234yf   متمرکز گشته است.
بخصوص ماده سردکننده دوم یعنی R1234yf   که به هنگامِ آزمایشاتِ تصادف، جاری شد و پس از گرم گشتن، اسید فلوریک را تشکیل داد.
مرسدس بنز این تصمیمِ مجلسِ اروپا را تحریم کرد و بدینوسیله ریسکِ بسیار بالایی را پذیرا شد، این موضوع میتوانست حتی به صادر نشدنِ جوازِ فروش مدل‌هایِ A و B و C مرسدس که جدیدترین مدلِ آن تابستان امسال به بازار عرضه میشود بینجامد.

این جریانات در موردِ دیگر سازندگان خودروی آلمانی و بین المللی صدق نمیکرد، زیرا بنا به مقررات اتحادیه اروپا تنها مدل‌هایِ نو که جواز ساختنشان از اولِ ژانویه ۲۰۱۱ آغاز میشد، شامل مقرراتِ نو می‌شدند، مجوز ساخت و مدل‌هایِ دیگر سازندگان قدیمی‌تر از این تاریخ بودند و بدینوسیله  زمان بیشتری برایِ مطابقت دادنِ خود داشتند.
این کارخانجات اجازه دارند تا آغازِ سالِ ۲۰۱۷ میلادی از همان ماده خنک کننده قدیمی‌ استفاده نمایند ولی پس از آن باید خود را با مقررات جدید وفق دهند.


Friday 26 April 2013

سروده ای از عطار نیشابوری


سوختی جانم چه می‌سازی مرا؟
بر سر افتادم چه می‌تازی مرا

در رهت افتاده‌ام بر بوی آنک
بوک بر گیری و بنوازی مرا

لیک می‌ترسم که هرگز تا ابد
بر نخیزم گر بیندازی مرا

بندهٔ بیچاره گر می‌بایدت
آمدم تا چاره‌ای سازی مرا

چون شدم پروانهٔ شمع رخت
همچو شمعی چند بگدازی مرا

گرچه با جان نیست بازی درپذیر
همچو پروانه به جانبازی مرا

تو تمامی من نمی‌خواهم وجود
وین نمی‌باید به انبازی مرا

سر چو شمعم بازبر یکبارگی
تا کی از ننگ سرافرازی مرا

دوش وصلت نیم شب در خواب خوش
کرد هم خلوت به دمسازی مرا

تا که بر هم زد وصالت غمزه‌ای
کرد صبح آغاز غمازی مرا

چو ز تو آواز می‌ندهد فرید
تا دهی قرب هم آوازی مرا


Tuesday 23 April 2013

تعامل میان جنگلبانان، دولتیان و طرفداران محیط زیست در آلمان

هر سال یکبار از سویِ دولتِ آلمان کسانی‌ از میانِ جنگلبانان مأمور میشوند که تاجِ درختانِ جنگلها را بررسی  کنند و ببینند که آیا سالم مانده اند یا آفت زده  شده و بایستی‌ قطعشان نمود.
با اینکار هر ساله به نوعی میزانِ درختان سرشماری شده و وضعیتِ ایشان گزارش میشود تا در صورتِ نیاز اقدامات لازم، بموقع انجام گیرند.
گزارشِ امسال : حالِ جنگلهایِ آلمان پایدار است و حتی به خاطرِ رسیدگی و مراقبت‌هایِ جنگلبانان (که موردِ پشتیبانی دولت و توجهِ ملت قرار دارند) وضعشان کمی‌ بهتر هم شده است. از همه بهتر موقعیتِ درختان سوزنیست.
با وجودِ این متخصصینِ مستقلِ اتحادیه مصرف کنندگان چوب می‌گویند هنوز مواردِ نگرانی‌ برطرف نشده اند و از اینرو جنگلها هنوز در خطر میباشند. اینها می‌گویند رسیدگی به وضع جنگلها در آلمان که چندین سالِ پیش آغاز شد، سبب گردید که درختانِ بیمار را قطعه نمایند جنگلهایِ آلمان هنوز به اندازه‌هایِ پیشین خود باز نگشته، از اینرو از بهبود وضعِ جنگلها سخن گفتن، یاوه بنظر میرسد.
درختانی که هستند سالم‌تر از چند سال پیش هستند ولی‌ تعدادِ درختانِ جوان در میانشان را اگر با پیشتر از آن مقایسه کنیم، کاهش یافته است.
درختانِ سوزنی (مانند کاج) دارایِ دو مزیت نسبت به دیگر درختان میباشند :
زود تر از دیگر درختان رشد میکنند
به هنگام استفاده از چوبشان در صنعتِ درودگری، محصولاتِ پایدارتری را میتوان با ایشان تولید کرد که از نظرِ محیطِ زیستی‌ هم مفیدتر هستند.
 هم اکنون در آلمان برایِ این موردِ بخصوص سه‌ دسته عمده تشکل یافته است:
دولتیان که می‌گویند در وضع درختان بهبود حاصل شده، دروغ هم نمیگوید ولی‌ تمامِ واقعیت را هم نمیگویند.
اتحادیه مصرف کنندگان که به قضیه تنها از منظرِ اقتصادی، آنهم کوتاه مدت و میان مدت می‌نگرد و تا حدِ زیادی نیز از حفظِ محیطِ زیست پشتیبانی میکنند.
گروهِ سوم دسته‌ای هستند که ضمنِ پشتیبانی از حفظِ محیطِ زیست، معتقد هم هستند که بایستی‌ به درختانِ بومی بیشتر اهمیت داد تا درختانی که از بیرون آورده میشوند تا جایِ خالی‌ِ درختان غرس شده بومی را پر کنند.

در هر سه‌ گروه کارشناسان و صاحبنظران وجود دارند که به گفتگو و بحثِ جدی با یکدیگر میپردازند، خوبی کارِ ایشان اینستکه هم مجاب میکنند و هم آمادگی مجاب شدن را دارند.

برایِ نمونه زمانیکه یکی‌ از متخصصینِ گروهِ دوم یعنی پرفسور دیتر هرمان اسپلمن، رئیسِ موسسه تحقیقاتی‌ امورِ جنگلی‌ بیان نمود که بخاطرِ دگرگون شدن وضعِ هوا، آلمان اکنون قادر است که درختانِ حوزه مدیترانه را که مقاومتر هستند بکارد و دلایل خود را نیز عنوان نمود، نمایندگان گروه‌هایِ دیگر تا حدی متقاعد شدند.



Sunday 21 April 2013

بمناسبت گرامیداشت روز جهانی زمین


بمناسبت یکم اردیبهشت، روز سعدی


وقت آنست که ضعف آید و نیرو برود
قدرت از منطق شیرین سخنگو برود

ناگهی باد خزان آید و این رونق و آب
که تو می‌بینی ازین گلبن خوشبو برود

پایم از قوت رفتار فرو خواهد ماند
خنک آن کس که حذر گیرد و نیکو برود

تا به روزی که به جوی شده بازآید آب
یعلم‌الله که اگر گریه گریه کنم جو برود

من و فردوس بدین نقد بضاعت که مراست؟
اهرمن را که گذارد که به مینو برود؟

سعیم اینست که در آتش اندیشه چو عود
خویشتن سوخته‌ام تا به جهان بو برود

همه سرمایهٔ سعدی سخن شیرین بود
وین ازو ماند که چه با او برود
  



Friday 19 April 2013

چند گفته زیبا از نامداران جهان



کسی‌ که تنها خودش را دوست دارد، از هیچ چیز به اندازه با خود تنها ماندن نمیترسد.
پاسکال، فیزیکدان، ریاضیدان و نویسنده فرانسوی


داشتنِ توان و کارایی‌ به تنهایی‌ کافی‌ نیست، شخص باید کسی‌ را نیز بیابد که ارزش ِ آنرا دریابد.
مارسل مار، نویسنده فرانسوی 

خیلیها را چنان خوب تربیت کرده‌اند که میدانند، نبایستی با دهانِ پر صحبت کنند، امّا اینها هیچگونه ابایی از اینکه با مغزِ خالی‌ صحبت بکنند، ندارند.
ارسون ولز، نویسنده، کارگردان و هنرپیشه آمریکایی



Thursday 18 April 2013

بهشت آرزو - رهی معیری


بر جگر داغی ز عشق لاله رویی یافتم
در سرای دل بهشت آرزویی یافتم

عمری از سنگ حوادث سوده گشتم چون غبار
تا به امداد نسیمی ره به کویی یافتم

خاطر از آیینه صبح است روشن تر مرا
این صفا از صحبت پاکیزه رویی یافتم

گرمی شمع شب افروز آفت پروانه شد
سوخت جانم تا حریف گرم خویی یافتم

بی تلاش من غم عشق تو ام در دل نشست
گنج را در زیر پا بی جستجویی یافتم

تلخکامی بین که در میخانه دلدادگی
بود پر خون جگر هر جا سبویی یافتم

چون صبا در زیر زلفش هر کجا کردم گذار
بک جهان دل بسته بر هر تارمویی یافتم

ننگ رسوایی رهی نامم بلند آوازه کرد
خاک راه عشق گشتم آبرویی یافتم


Wednesday 17 April 2013

خریدارِان خودروهایِ نو بیشتر مسن ترها هستند


به گزارشِ پروفسور فردیناند دودنهوفر از  مرکز پژوهشی دانشگاه دویسبورگ – اسن   کشورِ آلمان، میانگینِ سنی‌ خریدارانِ خودرو  آلمان در سالِ گذشته ۵۲ سال بوده که در مقایسه با سالِ ۱۹۹۵ شش سال بالا رفته است.
تقریباً یکسومِ خریدارنِ خودرو، بالای ۶۰ سال سنّ داشتند و تنها ۷ در صدِ از خریدارانِ خودروهایِ نو زیر سی‌ سال بودند.
حتی خودرو‌هایی‌  که تولیدکنندگان برایِ نسلِ جوانتر ساخته بودند را افرادی با میانگینِ سنی‌ بالایِ ۴۰ سال خریدند.
از میانِ مارک‌هایِ خودروهایِ آلمانی مرسدس بنز با ۵۶ سال بالاترین میانگینِ سنی‌ خریداران را داشت.
جوانترینِ میانگینِ سنی‌ خریدارانِ خودرویِ سال گذشته آلمان با ۴۴ سال متعلق به کارخانهٔ‌ خودرو سازی سیات بود.
دودنهوفر معتقد است که خودرو به عنوان وسیله پرستیژی در شهرها، محبوبیتِ خود را در میانِ قشرِ جوان نتوانسته حفظ کند و کارخانجاتِ خودرو سازی که میخواستند که تنها با بالا بردن قدرتِ ‌اسبِ بخار و عرضه طراحیهایِ نو، به قلبِ مشتریانِ جوان راه یابند،  چندان موفّق نبوده اند.
از دید روانشناختی اجتماعی مسلما دلایل دیگری نیز میتوانند وجود داشته باشند که بر روی این روند رفتاری خریداران خودرو، تاثیر گذار بوده اند.


Sunday 14 April 2013

چگونه همه خوشحال بودند


نود و نه سال پیش در چنین روزی (چهاردهم آوریل) قبله عالم، اعلیحضرت، سلطان احمد شاه اعلام نمودند که در صدد گرفتن یکصد هزار لیره وام با بهره از بانک انگلیس هستند تا بمحض رسیدن به سن قانونی هزینه تاجگذاری شریفشان نمایند که مملکت بی سرپرست نماند.
مردم هم خوشحال بودند که ایشان مالیات قند و چای را برای نیل  به منظورشان بالا نبردند.

اینکه اینگونه تاجگذاریها چه ثمراتی برای آینده به پیش میآورند را کسی مورد مداقه قرار نداد و یا نخواست که بدهد. میگویند عده ای نیز کماکان  همچنان در تلاش بودند تا نگذارند سطح فرهنگ مملکت افول نماید.


Friday 12 April 2013

سروده برگزیده از هوشنگ ابتهاج


ای عاشقان،ای عاشقان، پیمانه ها پرخون کنید
وزخونِ دل چون لاله ها، رخساره ها گلگون کنید

آمد یکی آتش سوار، بیرون جهید از این حصار
تا بر دمد خورشید نو، شب را زخود بیرون کنید

آن یوسف چون ماه را، از چاهِ غم بیرون کشید
در کلبه احزان چرا این ناله محزون کنید؟

از چشمِ ما آینه ای در پیشِ آن مه رو نهید
آن فتنه فتانه را بر خویشتن مفتون کنید

دیوانه چون طغیان کند، زنجیرو زندان بشکند
از زلف لیلی حلقه ای در گردن مجنون کنید

دیدم به خوابِ نیمه شب، خورشید و مه را لب به لب
تعبیر این خوابِ عجیب ، ای صبح خیزان چون کنید؟

نوری برای دوستان، دودی به چشم دشمنان
من دل بر آتش مینهم،  این هیمه را افزون کنید

زین تخت و تاجِ سرنگون،  تا کی رود سیلاب خون؟
این تخت را ویران کنید، این تاج را وارون کنید

چندین که از خم در صبوح، خونِ دل ما میرود
ای شاهدانِ بزم کین،  پیمانه ها پر خون کنید


Tuesday 9 April 2013

سروده برگزیده از فرخی سیستانی


شرف و قیمت و قدر تو به فضل و هنر است 
نه به دیدار و به دینار و به سود و به زبان 

هر امیری که به فضل و به هنر گشت بزرگ 
نشود خرد به بد گفتن بهمان و فلان 

گر چه بسیار بماند به نیام اندر، تیغ 
نشود کند و نگردد هنر تیغ، نهان

ور چه از چشم نهان گردد ماه اندر میغ 
نشود تیره و افروخته باشد به میان 

شیر هم شیر بود گر چه به زنجیر بود 
نبرد بند و قلاده شرف شیر ژیان 

باز هم باز بود گرچه که او بسته بود 
شرف بازی از باز فگندن نتوان



Saturday 6 April 2013

میرزا جهانگیرخان شیرازی، یاد آر ز شمع مرده یاد آر


علی‌اکبر دهخدا ادیب، واژه شناس، سیاستمدار و شاعر ایرانی و بنیان‌گذار لغت‌نامه دهخدا سروده یادآر زشمع مرده  را بیاد همرزم سابق خود میرزا جهانگیرخان شیرازی یا جهانگیرخان صوراسرافیل سرود. گویا زمانی میرزا جهانگیرخان شیرازی به خواب دهخدا میآید و از او میپرسد " چرا نگفتی دو جوان افتاده "؟ دهخدا میگوید که من از این پرسش چنان برداشتم که جهانگیرخان شیرازی پرسیده بود چرا خبر مرگ مرا در جایی ننوشتی و به کسی نگفتی؟ و بلافاصله این جمله از خاطرش گذشت : یادآر ز شمع مرده یادآر.

میرزا جهانگیرخان شیرازی، پسر آقا رجبعلی در خانواده ای تنگدست در شیراز متولد شد.
                                                       میرزاجهانگیرخان شیرازی
در کودکی پدر خویش را از دست داد و عمه و مادربزرگش ویرا سرپرستی کردند. او نخست در شیراز به مکتب خانه (دبستان) رفت و سپس در تهران وارد دارالفنون شد و به آموختن علوم جدید پرداخت. پس از اتمام تحصیلات در دارالفنون با علی اکبر دهخدا و میرزا ابوالقاسم تبریزی آشنا و دوست شد.
                                            میرزا ابوالقاسم خان تبریزی (صور اسرافیل)
زمانیکه مجوز انتشار صور اسرافیل برای میرزا ابوالقاسم خان تبریزی که با خانواده قاجار نیز قرابتی داشت، صادر گردید، او سردبیری این روزنامه را به میرزاجهانگیر شیرازی سپرد.
میرزا جهانگیر خان در روزنامه صوراسرافیل مطالب مستقیم، مبسوط و محکمی در رد استبداد و حکومت خودکامه محمدعلیشاهی مینوشت که مورد توجه عموم مردم قرار میگرفت. در زیر نمونه یکی از نبشته های میرزاجهانگیرخان شیرازی را مشاهده میفرمایید:
....معنى كلمه جديد آزادى كه تمام انبيا، حكما و علماى دنيا مستقيم و غيرمستقيم براى تكميل معنى آن كوشيده‌اند و ما تازه با هزار ترديد و لكنت اسم آن را به زبان جارى مى‌كنيم، همين است كه مدعيان توليت قبرستان ايران، كمال انسان را به معرفى‌هاى حكيمانه  خودشان محدود نكرده و اجازه فرمايند نوع بشر به همان وسايل خلقتى در تشخيص كمال و پيروى آن بدون هيچ دغدغه خاطر ساعى باشند.
معنى كلمه آزادى كه قرن‌هاست در تحصيل آن سيل‌هاى خون در پستى‌ها و بلندى‌هاى دنيا جارى است، فقط تحصيل چنين اجازه يا استرداد همين حق طلق و ملك خالص‌الملكيه بشرى است.  بي‌تحصيل اين حق، تميز شخصيت انسان امكان ندارد.  بى تحصيل اين حق، اعمال و افعال هيچ كس اعمال و افعال شخصى او نخواهد بود.  بى تحصيل اين حق، انسان به شناسايى نفس خود قادر نمى شود.  بى تحصيل اين حق، توسعه افكار و ترقى جسمانى و عقلانى انسان ممتنع است.  بى تحصيل اين حق، طرق تمام ترقيات متصوره بر روى انسان مسدود است.....
میرزا جهانگیر خان شیرازی بهمراه علی اکبرخان قزوینی (علامه دهخدا) در صوراسرافیل چنان بی محابا مینوشتند که ایشان را تکفیر کردند و بساط روزنامه را بارها برچیدند. پادشاه مملکت محمدعلی شاه نیز که از این جهت عرصه را بر خودکامگیهای خویش بسیار تنگ میدید و از اینرو اصلا میانه خوبی با آزادیخواهان نداشت، کینه شدید آنها را بدل گرفت. محمد علی شاه همانند همه خودکامگان دیگر، مملکت و مقدرات آن را تنها وسیله ای  برای رسیدن به آمال خویش میدانست و میخواست که از پادشاهی استفاده ابزاری بسود خود و یارانش نماید.
سرانجام نیز در سوم تیر سال 1287 خورشیدی مجلس شورای ملی بفرمان محمد علی شاه پادشاه  کشور ایران، توسط ژنرال لیاخوف روسی فرمانده بریگاد قزاق به توپ بسته شد. میرزاجهانگیرخان که در صحن مجلس حضور داشت بهمراه عده ای از جمله  حکیم الملک، مستشارالدوله، ممتازالدوله، قاضی قزوینی، داود خان علی آبادی، ملک المتکلمین، سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبائی با سوراخ کردن دیوار مجلس از آنجا فرار کرده و به پارک امین الدوله رفتند.
                                                             ملک المتکلمین
پارک امین الدوله که به حاج محسن خان امین الدوله (داماد مظفرالدین شاه و پدرش صدراعظم مظفرالدین شاه بود و خودش پدر دکتر امینی نخست وزیر زمان محمدرضا شاه پهلوی) تعلق داشت و نامبرده با قبول تنها سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی عملا دیگران را پناه نداد و حتی با تلفن کردن به پادگان باغشاه ایشان را لو داد بطوریکه سربازان باغشاه ملک المتکلمین، میرزا جهانگیرخان شیرازی و چند نفر دیگر را دستگیر کرده و به باغشاه بردند و در آنجا در حضور پادشاه مملکت محمدعلی شاه بطرز دلخراشی به دار آویختند.
خواهر زاده میرزاجهانگیرخان شیرازی بهنگام بتوپ بستن مجلس با نشان دادن رشادت های فراوان به مقاومت برخاست و او نیز در آنجا کشته شد.
از اینرو جمله معروف در خوابی که دهخدا دیده بود " چرا نگفتی دو جوان افتاده "؟  و بدنبال آن سروده دهخدا در همین رابطه.

ای مرغ سحر، چو این شب تار                  بگذاشت   سر  سیاه   کاری
وز  نفحه   روح  بخش   اسحار                  رفت از سر خفتگان خماری
بگشود   گره  ز  زلف   زرتار                   محبوبه   نیلگون     عماری
یزدان   به   کمال   شد  پدیدار                   و اهریمن  زشتخو حصاری
                                   یاد آر ز شمع مرده، یادآر
ای مونس یوسف اندر این بند                     تعبیرعیان چو شد تورا خواب
دل پر زشعف، لب از شکرخند                  محسود عدو، به کام اصحاب
رفتی  بر یار خویش و  پیوند                      آزادتر  از  نسیم   و  مهتاب
زان کو همه شام با تو یکچند                     در آرزوی  وصال،  احباب
                                   اختر به سحر شمرده، یادآر
چون باغ شود دوباره خرم                        ای    بلبل   مستمند  مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم                      آفاق،      نگارخانه      چین
گل، سرخ و برخ عرق زشبنم                    تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نو گل پیشرس که در غم                     نا داده  به نار  شوق  تسکین
                                   از سردی دی فسرده، یاد آر
ای  همره  تیه پور  عمران                        بگذشت چو این سنین معدود
وان شاهد نغز بزم عرفان                         بنمود چو وعد خویش مشهود
وز مذبح زر چو شد به کیوان                     هر صبح شمیم عنبر و عود
زان کو به  گناه  قوم  نادان                       در حسرت روی ارض موعود
                                   بر بادیه جان سپرده، یادآر 
چون گشت زنو زمانه آباد                         ای کودک دوره طلایی
وزطاعت بندگان خودشاد                          بگرفت زسر خدا، خدایی
نه رسم ارم، نه اسم شداد                          گل بست زبان ژاژ خایی
زان کس که ز نوک تیغ جلاد                     ماخوذ به جرم حق ستایی
                                   پیمانه وصل خورده، یادآر


Tuesday 2 April 2013

سروده ای برگزیده از سعدی برای فروردین 92


اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادست

خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادست

به دلارام بگو ای نفس باد سحر
کار ما همچو سحر با نفسی افتادست

بند بر پای تحمل چه کند گر نکند
انگبینست که در وی مگسی افتادست

هیچ کس عیب هوس باختن ما نکند
مگر آن کس که به دام هوسی افتادست

سعدیا حال پراکنده گوی آن داند
که همه عمر به چوگان کسی افتادست