جستجوگر در این تارنما

Monday 28 March 2011

یک دیاگرام ساده اما گویا

دیاگرام زیر میزان درصدی را که مردمان کشورهای مختلف بایستی از حقوقشان تنها خرج غذای ماهانه خود نمایند، نشان میدهد. 
در کشورهایی که این درصد بالاتر است، میزان و مقدار تولیدات مواد غذایی داخلی نیز کمتر میباشد.
بدیهی است که هرچه میزان مخارج غذا بالاتر باشد، امکانات انسانها برای تهیه مخارجی مانند آموزش، بهداشت، آسایش و غیره کمتر خواهد بود.

Sunday 27 March 2011

بازسازی یک گنجینه باستانی

در سال 2001 زمانیکه به گروهی از باستان شناسان آلمانی به سرپرستی لوتز مارتین  Lutz_Martin    وظیفه بهم چسباندن 27000  قطعه از هم جدا شده  را محول نمودند کسی هرگز فکر نمیکرد که آنها بتوانند بیش از دو یا سه مجسمه را دوباره سازی کنند. امروز آنها این محال را ممکن ساختند. جریان بر میگردد به آثاری باستانی که در زیرزمین موزه برلین در جریان جنگ جهانی دوم بشدت صدمه و آسیب دیده بودند. 

تجسم شهری که در روزهای  پایانی جنگ  بشدت  بمباران شده  و بکلی خراب گشته بود در 66 سال پیش برای خیلیها که امروزه به برلین میروند امری مشکل میباشد. مشکلتر از آن تجسم کردن ملتی جنگ زده و مغلوب  است که در بحبوحه اشغال گشتن  هنوز هم تکه سنگهای مجسمه های باستانی را در میان خرابه های شهر خودش نگاه میدارد و حفظ مینماید تا 56 سال پس از پایان جنگ دوباره کنار هم بچیندشان.
چیزی شبیه این اتفاق که ملتی با وجود اشغال شدن و شرایط جنگی حاکم بر مملکت،  گذشته های باستانی و فرهنگی خود را فراموش نکند در عصر حاضر در کشور  افغانستان  مشاهده کردیم.

ماکس فون اوپنهایم   Max von Oppenheim    که در خانواده ای بانکدار از شهر کلن  بدنیا آمده بود، در سال 1899  در تل حلف  Tell Halaf   سوریه مجموعه ای  از کاخ  یک حکمران  آرامی بنام کاپارا kapara  را یافت که قدمتش به 3000 سال میرسید.
این مجموعه که دارای  تالارهای بزرگ و محراب و محل جلوس است از سنگ خارا ساخته شده بود و جزو مهمترین آثار یافته شده در خاورمیانه در سده گذشته بشمار میرود. 
آثار یافته شده در تل حلف برای انسان امروزی نمایان ساخت که مردمان شهر گوسانا به چه پایه از تمدن و پیشرفت در آنزمان دست یافته بودند.
وجود این شهر و تمدن وابسته به آن تا پیش از کشف و کاوشهای ماکس فون اوپنهایم کاملا به فراموشی سپرده شده بود. 

اوپنهایم در حلب موزه کوچکی بخرج خود برپا نمود و بخش کوچکی از یافته های باستانی خود را به این موزه داد اما بخش عمده آنرا به موزه برلین فرستاد.
در آینده نوشتاری در مورد ماکس فون اوپنهایم و کارهای باستان شناسیش در همین تارنگار پخش خواهد شد که خواندن آنرا توصیه میکنم.

Thursday 24 March 2011

شیر سنگی باستانی احتمال دارد که موزه برلین را ترک کند

این یک تهدید کاملا جدی بود. اگر مجسمه شیر سنگی 3000 ساله موزه برلین به ترکیه پس فرستاده نشود، بایستی باستان شناسان آلمانی محلهای کاوش مهمی را در این کشور ترک نمایند.
آنکارا بیش از ده سال است که بدنبال بازپس گرفتن این مجسمه از موزه پرگامون برلین میباشد. چندی پیش مصر نیز نظیر این  درخواست  را از موزه های آلمانی کرده بود.
وزیر فرهنگ ترکیه آقای  ارطغرل گونای  بطور جدی بدنبال بازگرداندن این مجسمه به موزه ترکیه میباشد  وگرنه بنا به نظر او بایستی که باستان شناسان آلمانی جواز حفاریهای خود را پس داده و این کشور را ترک نمایند.

در سال 1906 هوگو وینکلر  HugoWinckler  آشورشناس و متخصص خط میخی از برلین و همکارش کورت  بیتل  Kurt_Bittel  در هاتوشا پایتخت هتیتی ها به کاوش و حفاری پرداختند. چیزی طول نکشید که آنها نخستین قرار داد صلح جهان را که میان دو دولت مصر و هتیتی امضا شده بود، پیدا کردند.
در کنار این قرار صلح، آرشیو سلطنتی پادشاهان هتیتی را که از خشت خام ساخته شده بودند بهمراه دو مجسمه شیر سنگی یافتند. وضع مجسمه های سنگی بطوری خراب بود که آنها را بمنظور بازسازی به برلین فرستادند. یکی از ایندو مجسمه پس از بازسازی به ترکیه پس فرستاده شد و دومی از سال 1930 در اختیار موزه دولتی برلین قرار گرفت.

پادشاهان هتیتی که از اقوام هندواروپایی بودند از سال 1600 تا 1200 پیش از میلاد بر بخشهای بزرگی از آسیای صغیر و سوریه  فرمان میراندند. حفاریهای آلمانیها در هاتوشا یا خاتوشا که در نزدیکی بغازکاله یا بغازکوی سابق قرار دارد و امروزه جزو میراث حفاظت شده فرهنگی یونسکو به ثبت رسیده شده است، سابقه ای  بیش از صد سال دارند که تنها در دوران جنگ جهانی برای مدت کوتاهی متوقف گردیدند.

سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان در اینمورد اظهار داشت که تصمیم نهایی در مورد بازپس دادن این اثر بعهده  سازمان حفاظت میراث فرهنگی پروس  خواهد بود ولی پیش از آن گفتگوهایی میان متخصصین آلمانی و ترکیه در نیمه نخست امسال مسیحی انجام خواهند شد.
هرمان پارزینگر  رئیس سازمان حفاظت میراث فرهنگی پروس  معتقد است که بایستی بدنبال راه حلی بود که بتواند مورد قبول هر دو طرف قرار گیرد. تهدید به اخراج کارشناسان و باستان شناسان آلمانی که در طی دهه ها خدمات ارزنده ای در ترکیه انجام داده اند و کارهای بزرگی نموده اند، جو را میان کارشناسان دو کشور به گونه ای خراب میکند که یافتن راه حل مناسب و مثبت دشوار میگردد.

Sunday 20 March 2011

نوروزتان خجسته باد

با آرزوی سالی پر از کامیابی، تندرستی، پیروزی و شادی.
چنان سالی که چون آیندگان بازپس بر آن نگرند، لبخند آرامش و خوشنودی بر لبانشان پدیدار گردد.



هفت سین نوروزی در ایران


 
هفت سین و مراسم نوروزی در تاجیکستان



مراسم نوروزی در افغانستان

Friday 18 March 2011

جام بریتانیائیهای نخستین

درست کردن جام برای نوشیدن از کاسه سر انسانها برای پژوهشگران چیز شناخته شده ای بود. آلبوین شاه از پادشاهان لانگوباردها که از قبایل ژرمن  به حساب میرود، در سده  ششم میلادی  پدر زن خود را کشت  و از کاسه سر او برای خویش جام درست  نمود.
یونانیهای باستان معتقد بودند که اسکیتها (سکاها) که از اقوام هند و ایرانی بودند، از کاسه سر دشمنان خود جام درست میکردند و بهمین رو یونانیها آنها را اسکیث که به یونانی باستان معنای پیاله را میدهد، مینامیدند. 
هردوت (که هیچگاه به هند نرفته بود) در آثار خود از آدمخواران هندی سخن میگوید و همچنین در گزارشات مارکوپولو در آنجا که از زردپوستان و قبایل دیگر (احتمالا تیره هایی از مغولها) سخن بمیان آمده ، اشاراتی نیز به اینگونه آداب در میان آنان شده است.

به تازگی موزه علوم طبیعی لندن از چیزی پرده برداشت که نمایانگر قدیمی تر بودن این سنت زشت در نزد بشر میباشد. بریتانیائیهای دوران سنگی از کاسه سر انسان مینوشیدند.
در جنوب غرب انگلستان یعنی جائیکه دره لردنشین سامرست Somerset قرار دارد، گروه دیرین مردم شناسان به سرپرستی خانم سیلویا بلوSilvia Bello   بازمانده هایی از بدن و اعضای انسانها را یافت که 14700 سال قدمت داشتند.
آنطوریکه خانم بلو در مجله علمی  plos  منتشر نموده، آثار یافته شده بر روی سه جمجمه که متعلق به دو انسان بزرگسال و یک کودک سه ساله بودند، جای شک و شبهه ای  در این زمنیه برای ما باقی نمیگذارند.
جمجمه ها به گونه ای دقیق برای این منظور بازسازی شده بودند. آنها نخست جمجمه را بطور کامل پاک میکردند تا بتوانند از بخش فوقانی آن جام بسازند. 
با توجه به وسایل و ابزاری که در آنزمان وجود داشته، این یک کار کاملا ظریف به حساب میرفته است.
این اما پایان داستان وحشت انگیز جام سازی نبود زیرا گروه پژوهشگران بر این گمان است که بریتانیائیهای دوران سنگی بهنگام پاک کردن کاسه سر انسانها جهت ساختن جام، بخشهایی از مغز را میخوردند.

خانم بلو معتقد است که این انسانها ذاتا و فطرتا کانیبال یا همنوع خور نبودند بلکه خوردن مغز انسان و ساختن جام از کاسه سر آنها بخشی و گونه ای از مراسم عبادی و مذهبی ایشان بشمار میرفته است.
به عنوان دلیل خانم بلو میگوید اگر هدف تنها خوردن مغز سر انسانها میبود، برای رسیدن به آن لازم نمیبود که دقت بخرج دهند تا کاسه سر صدمه نبیند. با زدن ضربه ای محکم بر روی سر میشد که آنرا شکست و به مغز رسید. در عوض آن بریتانیائیهای دوران سنگی کوشش میکردند که بخش بزرگی از کاسه سر را بطوری بشکنند که بتوان از آن جام درست کرد.
نگرش کارشناسانه برآمدگیها و فرو رفتگیهای روی جمجمه حاصل از ضربه زدن بر روی آن نمایانگر دقتی است که این انسانها بخرج میدادند تا جمجمه را کامل خراب نسازند. آنها ابتدا سر را کاملا پاک میکردند و سپس استخوانهای چهره را از آن جدا میکردند و آخر سر به شکستن کاسه سر میپرداختند.
                      
محلی که این سه جمجمه در آن پیدا شدند یعنی غار گافس در نزدیکی روستای چدار از سال 1903 توسط  کاوشگران و دیرین مردم شناسان کشف گردیده بود. آنها در این محل تعداد بسیار زیادی از باقیمانده های انسانهای نخستین را بدست آورده اند. 
کهن ترین اسکلت کامل انسانی یافته شده در بریتانیا که ده هزار سال قدمت دارد نیز در همین محل یافته شده است. بیشتر این باقیمانده های انسانی یافته شده در موزه علوم طبیعی لندن نگاهداری میشوند.

در حدود 15000 سال پیش میان دو دوره یخ بندان برای مدت زمان نسبتا کوتاهی هوا رو بگرمی گذاشت و فرصتی را برای انسانها فراهم کرد که  آنها بتوانند از جنوب قاره اروپا بسوی شمال یعنی مناطقی که هنوز از سوی انسان مسکونی نبودند، مهاجرت کنند.
این انسانها که آنها را انسانهای کرو- ماگنون (کرو- ماگنون نام مکانیست که در آن بازمانده های این انسانها که از تیره هومو ارکتوس یا انسان راست قامت بودند، برای نخستین بار پیدا شدند) مینامند، شکارچیان و میوه چینانی بودند که پیوسته در حالت کوچ از مکانی به مکان دیگر بسر میبردند.
آنها زمانیکه در تنگنای یافتن مواد غذایی قرار میگرفتند از خوردن گوشت انسان نیز ابایی نداشتند. بطور کلی افراد قبایل و دسته های مخالف پس از شکست در جنگ، برای پیروزان زد و خوردها بعنوان مواد غذایی حساب میشدند. 
خانم بلو و گروه همکارانش معتقدند که این انسانها آناتومی بدن انسان را بخوبی میشناختند و حتی مغز استخوان نیز در فهرست مواد غذایی آنها قرار داشت.
اما اینکه آنها در کاسه سر انسانهای دیگر چه مینوشیدند را نمیتوان با قاطعیت پاسخ داد. شاید شراب و یا خون و یا اینکه در کاسه سر انسانها برای مراسم مخصوصی گوشت انسان را قرار میدادند.

همانگونه که در ابتدا نیز بدان اشاره شد، ساختن جام برای آشامیدن از کاسه سر انسانه در میان اقوام نخستین برخی دیگر از کشورها از جمله تبت، هند و جزایر فیجی هم معمول بوده اما جام سر بریتانیان تا کنون کهن ترین اثری از ایندست میباشد که یافته شده است.

Tuesday 15 March 2011

چهارشنبه سوری

از جشنها و سنن باستانی که برای ما تاکنون باقیمانده  است یکی هم جشن چهارشنبه سوری است که در گذشته های دور با نام  دیگری (وهیجک) برگزار میگردید. در مورد این  جشن و مراسم  و آئینهای مربوط به آن نظیر نمک دور سر گرداندن، قاشق زنی، فالگوش ایستادن، اسپند دود کردن، افروختن مناسب آتش در معابر و پریدن از روی آن  و .....که بهمراه تناول آجیل و میوه میباشد، چیزی نمینویسم زیرا که برای همه چیزهای شناخته شده و دوست داشتنی هستند. 
تنها  بصورت کوتاه  به دو چیز در این باره اشاره ای گذرا میکنم. 

نخست اینکه گویا از طرف عده ای از ایرانیان  از مدیر کل و رئیس بخش فرهنگی یونسکو تقاضا شده تا این جشن را جزو میراث معنوی جهان به ثبت برسانند که از نظر من ایده زیبایی است جهت ثبت  آداب  و سنن کشورمان و حفظ آنها پیش از آنکه دیگران بنام خودشان ثبتش نمایند.  نمیدانم که این پیشنهاد تا  کجا پیش رفته و آیا پشتیبانانی نیز  پیدا کرده  است یا نه.

دوم اینکه ترقه را تا آنجا که من خبر دارم گذشتگان ما در این مراسم بکار نمیگرفتند. بکار گرفتن ترقه و فشفشه  تقلیدی از مراسم سال نو مسیحیان بنظر میرسد. اینکه آیا به این مراسم هم میخورد یا نه پرسشی است که هنوز پاسخ قطعی در عمل نیافته است. شاید بتوان پرسید، آیا کدوی مراسم  هالوین را هم میتوان در جشنهای ایرانی که روح و فلسفه مخصوص بخود را دارند،  بکار گرفت؟

مراسم چهارشنبه سوری شما شادباد.

Monday 14 March 2011

ایرانیان و یونانیان – گفتار دو بخش ششم

نگرش به تاریخ باستانی یونان غالبا بر پایه افکار ناسیونالیستی بود که در سده نوزدهم  بطور کلی حاکم بوده و پژوهشگران را نیز مستثنی نگذاشته بود. ایشان در یونان باستان از نظر قومی و آرمانی  یگانگی و اتحاد میدیدند و از یونان بگونه ای صحبت میکردند که از کشورهایی همانند آلمان و یا ایتالیا سخن میگفتند. اینگونه نگرش را امروزه میتوان مردود اعلام کرد.
این امر را بیشتر مدیون آثار هانس اریش شتیر (پ1) ، نظیر کتاب اساس و معنای تاریخ یونان (اشتوتگارت 1945)، هستیم که در آنها به تفاوتهای بنیادین احساسات و اندیشه ملی یونانیان به گاه باستان و امروز اشاره کرده بود.
یونانیت در 500 پ.م. حقیقتا بیش از همه تنها در زمینه های مذهبی بود که متحد جلوه مینمود، اعتقاد به خدایان المپ همه هلنی ها را با هم پیوند میداد و از نظر تاریخی این کارهای هومر و اشعار او بودند که در کنار خدایان بیشمار محلی، شخصیتهای المپ در تمامی گوشه های هلاس (یونان) اعتبار و قداست پیدا کرده بودند. بجز این پیوستگی، وجوه مشترک بسیار کمی میانشان وجود میداشت. قدر مسلم اشعار حماسی هومر در همه جا خوانده میشدند اما باوجود این بطور کلی  یک زبان ادبی مشترک در میان یونانیها وجود نداشت. هر یونانی بزبان و یا لهجه شهر و قبیله خود تکلم مینمود و به آسانی میتوان مجسم نمود که محاوره میان یکنفر که از لاسدمونی میآمد با نفر دیگری که از تسالی بود با چه مشکلی مواجه میشد.
تنها در دنیای خارج از هلاس مانند مستعمرات یونانی در آسیای خرد، ایتالیا، جنوب روسیه  و بطور کلی در کلیه مکانهائی که یونانیها اجبارا با دیگر اقوام و یا درکنار ایشان زندگی میکردند بود که  مختصات و شباهتهای ملی و فرهنگی یونانیها در مقایسه با دیگران برایشان روشن میگردید.
مسلما این امری تصادفی نیست که یکباره  واژه  «پان هلنی» را نزد آرکیلوخوس (پ2) میابیم.  شاعر در اینجا از بدبختی  و وجود نکبت در تمام یونان سخن میگوید.
----------------------------

پ 1-  Hans-Erich Stier   متولد در 25 ماه می سال  1902  در شهر روستوک آلمان و درگذشته به تاریخ 28 ژانویه سال 1979 در شهر مونستر آلمان،  تاریخدان  و سیاستمدار حزب دموکرات مسیحی. شتیر از سال 1921 تا 1928 در دانشگاه شهر برلین تاریخ  و زبان های باستانی را  فراگرفت و بدرجه دکترا نائل گردید و سپس با دریافت بورسیه ای به مصر روانه گردید جائیکه تا سال 1935 بعنوان استاد دانشگاه بتدریس اشتغال داشت.  پس از بازگشت به آلمان نامبرده تا سال 1945 استاد ویژه تاریخ باستان در شهر مونستر گردید. از این سال تا 1970 بعنوان استاد رسمی همان دانشگاه بکار اشتغال داشت.
شتیر در امور علمی تحت تاثیر روشها و افکار ادوارد مایر و ادوارد شپرانگر Eduard Spranger  (فیلسوف  و روانشناس) قرار داشت. از سال 1945 شتیر بعضویت حزب دموکرات مسیحی آلمان درآمد، جائیکه از سال 1946 تا 1954  در مقام نایب رئیس حزب در شهر مونستر فعال بود. شتیر همچنین ریاست فراکسیون فرهنگ سیاسی حزب را در سرتاسر آلمان بعهده گرفت.

پ2 Archilochos  آرکیلوخوس شاعر و جنگجو که  حدود  680 پ.م  در پاروس بدنیا آمده  و حدود 645 پ.م  در جنگی  که میان پاروس و ناکسوس انجام گرفت، کشته شد. علت اینکه نویسنده در این رابطه از آرکیلوخوس نام برده میتواند این باشد که ظاهرا  آرشیلوخوس در طول زندگی خود همواره میبایستی که در کنار غیر یونانیها زندگی کند و همین امر نیز پیوسته بیادش میآورد که او درمیان اینان تنها میباشد. بنابراین  به یکباره مشترکاتش با دیگر یونانیان بیادش  آمد و برایش مسلم شد واز آن پس پیوسته آن را مد نظر خویش قرار میداد. 
آنجا که آرکیلوخوس از خود میگوید، خودش را پسر برده فقیری معرفی میکند که در تمامی طول عمر خویش  آواره  بود.  از او حدود 500 بیت شعر باقی مانده  که کامل نیستند اما همین مقدار کم اشعار هم نمایانگر تفاوت فاحش میان او و شاعرانی که پیش از او میزیستند مانند هومر و هسیود میباشد. او بعنوان نخستین یونانی احساسات شخصی خویش را و  چیزهایی که بر او گذشته اند در اشعارش بیان میکند. برای نمونه در بخشی از اشعارش تعریف میکند که چگونه در نبردی سپرش را از دست داد بدون اینکه از این ماجرا زیاد گله مند باشد زیرا که هرچه باشد او توانسته بود که از این مخمصه جان سالم بدر برد. زندگی مهمتر است و سپر را میتوان هر زمان دوباره بدست آورد.
زمانی نیز در اسپارت اقامت داشت اما اسپارتیها او را بخاطر اندیشه های غیرقهرمانانه اش بیرون کردند. هجو و بصورت طنز معنی دار بیان نمودن داستانها در اشعار گویا که از ابداعات اوست و همچنین اشعاری که در چهار بیت گفته میشدند و با نوعی رقص و حرکات بدن همراه بودند.  نمونه زیر بخشی از اینگونه شعر بوده است که در آن شاعر عمل دردآور عقب نشینی را بازگو کرده و همزمان با بکار بردن طنز و اشاره به ناچار بودن در انجام آن سعی در دلداری خود و همرزمانش نموده  :   
......اگر آن به خواست خدای انجام گیرد، پس نباید عقب نشینی را ضعف و ترس نامید.  نه،  ما بازگشتیم تا با شتاب فرار کنیم. گاهی لازم است که فرار نمود. همچنان که تلفوس زمانی لشگر آرکادی را فراری داده  بود...
اشعار آرکیلوخوس بر شعر زمان خویش و سروده های پس از آن تاثیرات عمیقی بر جای گذاشتند.
70
منظور آرکیلوخوس در اینجا تمامی افراد ی هستند که همانند خود او در مستعمره کردن  تاسوس (پ 1)   دست داشتند تا برای یونانیها مسکونیش کنند. این ماجرا در نیمه نخست سده  هفتم پ.م.  اتفاق افتاد.
همچنین در مرثیه ای برای هلن از هسیود (پ 2) میتوان تعابیر مشابهی را یافت.
در برابر این اتحاد آرمانی ولی احتمالی، حقایق تلخ و تند زندگی سیاسی یونانیها قرار داشتند. هر دولتشهری بگونه ای جسورانه  از استقلال خویش پاسداری میکرد. هیچکدام از ایشان حاضر نبودند حتی بسود قدرتمندتر از خودشان از این آزادی خود صرفنظر کنند. بهمین خاطر هم هرگونه پیشرو شدن و قدرت مرکزی شدن در میان همه، از همان ابتدا برای دولتشهرها ناممکن میبود. اگر هم یکی از این دولتشهرها با دیگری پیمان اتحادی میبست، حاضر به گذشت از منافع خویش حتی به اندازه سرسوزنی نمیبود.
از این گذشته تک تک این دولتشهرها غالبا در گذشته ای دور یا نزدیک با یکدیگر دشمنی نشان داده بوده و با یکدیگر در جنگهایی طولانی و فراوانی درگیر شده بودند.
مثلا آتنی ها ده ها سال با اهالی شهر اژینا (پ3) بر سر تسلط بر خلیج سارونی در جنگ بودند.

پ 1-   Thasos  جزیره تاسوس که در شمال شرقی یونان در دریای تراکیه واقع در شمال دریای اژه قرار دارد، حدودا هشت کیلومتر از ساحل مقدونیه - تراکیه  فاصله دارد. از دید جغرافیایی شرقی ترین بخش مقدونیه بحساب میآید.  تاسوس با مساحت 380 کیلومتر مربع دوازدهمین جزیره بزرگ یونان است.  روایات مختلفی درمورد نامگذاری جزیره وجود دارند.  مشهورترین روایت که  ریشه فنیقی دارد میگوید که پس از آنکه زئوس بصورت نره گاوی سپید و زیبا  دختر آگنور شاه فنیقیه ربود، دو برادر او یعنی کادموس و تاسوس در پی یافتن خواهر براه افتادند. زمانیکه ایندو به این جزیره رسیدند و زمانی نیز آنجا بودند، کادموس براه خود بسوی باختر ادامه داد و بعدها  در جایی سکونت گزید و شهر تب را ساخت در حالیکه برادر دیگر در این جزیره ماند و شهری ساخت که بنام خود او تاسوس نامیده شد.
اسکیمنوس جغرافیدان یونانی که حدودا 185 پ.م. میزیست، مینویسد که ابتدا بربرها در این جزیره زندگی میکردند تا اینکه فنیقی ها بدانجا آمدند. در نخستین نیمه سده هفتم پ.م.  مهاجرین پاروسی بدانجا رفتند. در این جزیره علاوه بر معادن سنگ مرمر و فلزات گرانبها، پوشش درختی فراوانی نیز وجود داشت که از آن میشد برای کشتی سازی  استفاده نمود همچنین تاکستانهای فراوان امر صادر کردن انگور، کشمش و شراب را به دیگر نقاط میسر میساختند. مجموع همه اینها ثروتی شد که ساکنان جزیره  با گذشت زمان بدست آورده بودند.

پ 2-   Hesiod  هسیود شاعر که پیش از 700 پ.م. احتمالا در آسکارا در بوتیا بدنیا آمد و پیشه کشاورزی و دامپروری داشت. در کنار ایلیاد و اودیسه هومر، آثار هسیود بخصوص بیش از هزار بیت در مورد نحوه پیدایش جهان، سرچشمه اصلی نقل میتولوژی یونانی میباشند. 
در کتاب  آثار و روزها،  هسیود از کارکردن  و موثربودن بعنوان وظیفه اصلی نوع بشر ستایش میکند و همزمان نیز از زندگی روزمره زمان خودش هم تصویری بدست ما میدهند. برخی از محقیقن بر این نظر هستند که در میان آثار حماسی باقی مانده  از هسیود، او  در سه جای به طور ضمنی شرحی نیز از زندگی خود بدست  داده  است ولی  این نظر مورد قبول همه نیست. اگر به نوشته های هسیود  درمورد خودش باور داشته باشیم، بایستی  بپذیریم که  او در آسکارا بدنیا آمده است.  پدرش که نامش را نمیدانیم از شهر کیمه میآمد. بر سر اینکه از خانواده ای اشرافی بوده یا نه اختلاف است زیرا جمله ای که درآن دنیا آمدن هسیود را تعریف میکند هم میتوان به " فرزندی از نژادگان"  ترجمه نمود و هم به " فرزندی تندرست و خوش اقبال".

پ3 -  Ägina   اژینا  و یا آیگینا جزیره ای است در خلیج سارونی که نام خویش را طبق روایات یونانی از یک پری بهمین نام گرفته است که معشوقه زئوس بود و پسری را که از او حامله شده بود بنام آیاکوس در این جزیره بدنیا آورد. پیش از آن نام جزیره اوینونه بود.
اژینا از هزاره سوم پ.م. مسکونی بوده و ظاهرا در ارتباط فرهنگی و تجاری تنگاتنگی با فرهنگ مینویی که در جزیره کرت بود، داشته است. پس از آن مهاجرینی از اپیداروس به آنجا آمدند و درآن سکنی گزیدند و اندکی بعد جزیره را پایگاه تجارت و دریانوردی نمودند. نخستین سکه یونانی در سرزمین اصلی یونان در این جزیره ضرب شد که نگاره لاکپشت که علامت مخصوص این جزیره بود را بر خود حمل میکرد. بازرگانی دریایی اژینا تا مصر و دریای سیاه و بخشهای زیادی از دریای مدیترانه گسترش یافته بود  و در این جزیره مصنوعات زیادی از حوزه های مختلف دریای مدیترانه کشف گردیده اند.
این جزیره سرانجام در سال 456 پ.م. توسط آتنیها تسخیر شد و مجبور گردید غرامت جنگی سنگینی به آتن بپردازد و اکثر مردمانش از جزیره رانده شدند و دوران شکوفائی جزیره هم بسر آمد.


71
نمایی از موقعیت جغرافیایی جزایر و مکانهایی از سرزمین اتیکا به مرکزیت آتن.


نمایی از موقعیت جغرافیایی اتحادیه پلوپنزی که در غرب و چسبیده به اتحادیه اتیکا قرار داشت  با مرکزیت اسپارت.
 
.
.

Sunday 13 March 2011

یک نوآور ایرانی در نمایشگاه خودروی ژنو

جمشید آرین اصل  Jamshid Aryan Assl   نوآور ایرانی که در زمینه خودروهای مناسب برای محیط زیست پژوهشهایی کرده و اختراعاتی را به ثبت رسانده است، امسال در نمایشگاه بین المللی خودروی ژنو درخشید.

نوآوری عرضه شده در نمایشگاه ژنو از سوی این ایرانی، خودروی هوشمندیست  با نام آریانا 800. بهمراه این خودرو  ایستگاه مولد انرژی پاک  که همزمان  نقش خازن  را هم  بازی میکند، عرضه گشته که در آن  ستون یا میله ای بطور ایستاده قرار دارد و با متوقف  نمودن خودرو در کنار آن، صفحه ای را از دل خود خارج میسازد که فورا میزان  بار باتری  خودروهای برقی را اندازه گرفته و  نسبت به خالی بودن آن اقدام به شارژ و یا حتی در مواقع ضروری تعویض باتری بصورت خودکار مینماید.
آقای آرین اصل میگوید زمان شارژ باتری با این دستگاه چیزی حدود 6 دقیقه میباشد و این درحالتیست که در حال حاضر زمان شارژ باتریهای خودروهای برقی در خانه چیزی میان 6 تا 9 ساعت و زمان پیش بینی شده برای شارژ باتری در ایستگاههای مخصوص اینکار میان سی تا چهل دقیقه میباشد.
خودروی مجهز به این سیستم هوشمند حداکثر سرعتی برابر با 150 کیلومتر درساعت را دارد و خودرو میتواند تا 500 کیلومتر (در شرایط مناسب، ن. ک. به خالی شدن باتری خودروهای برقی بر اثر سرما ) بدون شارژ شدن بپیماید.
بدیهی است که دستگاه شارژ خودرو نیز بایستی مطابق با این ایستگاه طراحی شده باشد تا عمل شارژ بتواند که انجام پذیرد. نام این دستگاه که با شماره 2006200391 در ماه مای سال 2006 به ثبت رسیده است   ISFCEV  یا  Intelligent Solar Fuel Cell Electric Vehicle   میباشد.

ISFCEV  دارای  گواهینامه بین المللی E4 نیز میباشد که به معنای دارا بودن چهار برنامه متواتر و پی درپی خاص محیط زیست است. این چهار مرحله یا برنامه به قرار زیر هستند.
1- تهیه و تولید انرژی پاک در یک ایستگاه تولید انرژیهای پاک
2- ذخیره نمودن این انرژی پاک در یک ایستگاه خازن مخصوص این کار
3- انتقال این انرژی پاک به خودروهای هوشمند که  ICS یا Intelligent Charging Station نامیده میشوند
4- استفاده از سیستمهای iEV  و  iEFCV در خودروهای هوشمند آریانا 800.

جمشید آرین اصل متولد سال 1960 تهران است و با سن سیزده سالگی دلبستگی خود را به امور فنی و بخصوص جریانهای آئرودینامیک نشان داد. او در سن هفده سالگی موفق شد که هواپیمای یکنفره ای که درازای بالهایش 6 متر بود و با موتور یک خودروی فولکس واگن کار میکرد در عرض کمتر از چهارماه طراحی کرده و بسازد بطوریکه میشد با آن پرواز کرد.
در سال 1990 آرین اصل  دو اختراع به ثبت رسانید و در همین سال آرین اصل خودروی برقی آریانا 792 را در ایران طراحی کرد. باتریهای این خودرو میتوانستند بصورت خودکار شارژ گشته و تعویض گردند (اساس همان چیزیکه در نمایشگاه خودرو ژنو عرضه گشت). آریانا 792 نخستین خودروی هوشمند جهان بود که میتوانست بخشی از کارهای خود را (شارژ و یا تعویض باتری) بطور کاملا خودکار و بدون دخالت انسان انجام دهد.  این اختراع آرین اصل در اداره ثبت نوآوریها و اختراعات ایران به ثبت رسید. 

در نوامبر سال 2003 او فرصت  یافت تا  این  اختراع  و نوآوری دیگری بنام آریانا 796 را که پیشتر با شماره  2004203332  ماه جولای سال 2003 در کشور استرالیا به ثبت رسیده بود،  در سمپوزیوم  بین المللی  EVS-20  کالیفرنیا  به  نمایش بگذارد که با استقبال زیادی مواجه گشت.
جمشید آرین اصل بگفته خودش  هنوز برنامه های زیادی در سر دارد و مصمم است که آنها را دنبال کند.
با آرزوی کامیابیها و موفقیتهای روزافزون و بیشتر در زمینه های علمی و شخصی برای  این  ایرانی نوآور.

Friday 11 March 2011

تاریخچه مختصر سازمانهای اطلاعاتی در جهان - بخش چهارم

دامنه جاسوسی تنها در زمینه های ارتشی و سیاسی باقی نماند و بزودی جاسوسیهای صنعتی و بازرگانی هم راه خود را در دل سیاستمداران و برنامه ریزان دولتی کشورها باز کردند.
تاریخ نویس رومی پروکوپیوس  که از سال 500 تا 560 میلادی زندگی میکرد در کتاب هشت جلدی خود در مورد تاریخ جنگهای ژوستینیان سزار روم شرقی و دو جلد نخستش که به جنگهای او با ساسانیان اختصاص دارد، از دو موبد پارسی سخن میگوید که مدتها در چین زندگی کردند و راه و رسم ابریشم ریسی را فراگرفتند. آنها این دانش خود را در سال 555 میلادی در اختیار سزار روم شرقی قرار دادند و سزار روم شرقی ایشان را دوباره به چین روان کرد تا اینبار پیله های کرم ابریشم را دزدیده  و در عصای خود پنهان نمایند و به روم شرقی بیاورند. با کاشت و پرورش درخت توت، بیزانس یا روم شرقی بزودی توانست که انحصار تولید پارچه های ابریشمین و تجارت با آن را برای مدتی بدست خود گیرد.

گونه دیگری از اینکار را چند سده پس از آن (سده دهم میلادی) در نزد حاکمین عرب اسپانیا میابیم. ابراهیم بن یعقوب که یهودی اسلام  آورده  ساکن اسپانیا  اصلا یک پزشک  بود ولی به عنوان بازرگان به دربار عبدالرحمن سوم خلیفه کوردوبا (Córdoba)   راه  یافت.  او چندی  بعد  از سوی عبدالرحمن سوم  به نواحی  اروپای مرکزی و اروپای شرقی  فرستاد ه شد تا با مردمان و دولتهای  آنجا روابط  سیاسی و بازرگانی برقرار کند. 
در این سفرها ابراهیم بن یعقوب که به کسوت بازرگانان سفر میکرد و حتی زمانی نیز به جامه  تاجر بردگان درآمده بود،  بدون هیچگونه تولید شک و تردیدی، نقشه های  دقیق راه  را فراهم  مینمود و گزارشات حساسی در مورد شهرها و موقعیت و بزرگی آنها و بازارهایشان و تاثیر و اهمیتشان برای نقاط مجاور خود، برای خلیفه کردوبا میفرستاد. در مورد ابراهیم بن یعقوب  میگویند که نامبرده  حتی با اوتو  Otto_I.  پادشاه آلمانی  اروپای مرکزی  و شرقی و ایتالیا ملاقات  و مراوده  داشته است.  گزارشات مخفی ابراهیم بن یعقوب بیشتر جنبه های بازرگانی و اقتصادی داشتند.

در اروپای قرون وسطی نیز نمونه های فراوانی را میتوان یافت که سازمانهای جاسوسی و ضد جاسوسی وقت کشورهای اروپایی با کمال میل کشیشان و راهبه ها را به خدمت میگرفتند. برای نمونه میتوان از دو کشیش فرانسوی بنامهای ژان دو سنت آمان  Jean de Saint-Amand  و ژان فوسوری  Jean Fusoris  نام برد که در جنگهای صد ساله برای دشمن فرانسه یعنی انگلیسیها به خبرچینی میپرداختند. هردوی  اینها را بازرگانی انگلیسی که در فرانسه به تجارت اشتغال داشت در ازای  پرداخت  پول به  استخدام  دولت انگلیس درآورده بود. (ن. ک . به کتاب تاریخ سازمانهای اطلاعاتی از فرعون تا سیا نوشته ولفگانگ کریگر).

پاپ اینوسنت چهارم  نبز در سال 1245 یک کشیش فرانسیسکائی بنام پیان دل کارپینی را به سرزمین مغولها روان نمود و از او خواست تا تمامی حرکات و آداب و عادات مغولها را در نظر گرفته، از آنها گزارش تهیه نموده و ارسال نماید. این روحانی مسیحی بیش از هر چیز وظیفه داشت که هر گزارشی  در مورد حمله احتمالی مغولها  به اروپا را در اسرع وقت روان نماید تا اروپائیها  دوباره  در معرض حمله  ناگهانی مغولها قرار نگیرند. چهار سال پیش از آن  لشکریان مغول در  لیگنیتس  سواره نظام  اروپائیها را  که تشکیل  شده از زبده سواران لهستانی و آلمانی بودند و وظیفه حراست  از دروازه های  اروپا به  آنها محول گشته بود، به سختی شکست داده بودند و اگر مرگ خان بزرگ و مسئله  تعیین جانشین او پیش نمیآمد،  لشگریان پیروز مغول از اروپا باز نمیگشتند و به پیشروی خود  در این قاره همچنان ادامه میدادند. 

مسئله سازمانهای اطلاعاتی کشورهای جهان همیشه نیز فرا ملی نبود.  در سال 1310 میلادی هم شورای ده نفره شهر ونیز که قدرت اقتصادی زمان خود بود، اداره امور را در دست داشت. این شورا اداره ای جهت تامین امنیت ملی تاسیس کرده بود و اشخاصی را در آن به کار گماشته بود که سازمان امنیت مخفی جمهوری ونیز را اداره میکردند.
چنانچه شون وینچل Sean P. Winchell  استاد تاریخ و علوم سیاسی ایالت میسوری در سال 2006 بیان کرد، ماموران این سازمان امنیت دهها نفر را در اختیار داشتند که به امر رمزگذاری نامه های خودی و کشف رمز نامه های مشکوک داخلی و خارجی مشغول بودند. از آن گذشته این سازمان آدمکشانی در اختیار داشت که بنا به مصلحت جمهوری ونیز انسانهای مشکوک را در داخل و حتی اقصی نقاط خارج از مرزهای ونیز به قتل میرساندند. با کوچکترین شکی اینها از سوی  شورای ده نفره یا Consiglio dei Dieci   فعال میگشتند و عواملی مشکوک و خطرناک را از میان برمیداشتند. آنها دامنه فعالیتهای خود را حتی به میان دوج ها رسانده بودند. این چنین بود که آنها مارینو فالیرو  Marino_Faliero  که پنجاه و پنجمین دوک ونیز بود، در کاخ دوج ها سر بریدند.  فالیرو که خود  از اشراف بود، تصمیم  داشت با کمک دیگر عناصر اشرافی که از قدرت و حوزه تصمیم گیری  ونیز به کنار گذاشته شده بودند،  با انجام کودتایی  دوباره  اداره  امور را در دست بگیرد.

Monday 7 March 2011

دردسری که بنزین بیو بوجود آورد

از نخستین روز ماه ژانویه امسال نوع جدیدی از بنزین  (E10)  در پمپ بنزینهای کشور آلمان عرضه شد که قیمتش تا 15 سنت اروپایی ( حدود بیست سنت آمریکا) از بنزین سوپر معمولی کمتر بود و چنانچه از نامش پیداست، بمنظور کمک به محیط زیست تهیه شده بود.
این بنزین با وجودیکه در ظاهر همه شرایط برای عرضه و فروشش مهیا گشته بودند و تبلیغات فراوانی از سوی تولید کنندگان آن و هم چنین از سوی دولت آلمان برایش انجام گرفت اصلا از سوی خریداران مورد استقبال قرار نگرفت.
داستان به اینصورت آغاز گشت که در پی کوشش طرفداران محیط زیست برای پائین آوردن میزان دی اکسید کربن تولید شده توسط خودروها، اتحادیه اروپا از اعضایش درخواست نموده بود که سوختی عرضه کنند با نام سوخت بیو  که بخشی از آن توسط دانه های گیاهی فراهم میشود و دارای میزان اتانولی بالاتر از حد معمول است. حد معمول در اتحادیه اروپا پنج درصد بود و بخاطر همین هم بنزین سوپر معمولی را E5  مینامیدند. بنزین جدید  به مقدار ده درصد اتانول در خود داشته و به این سبب  (E10)  خوانده میشود.
پیش از تولید انبوه و عرضه به بازار میان دوستداران محیط زیست و دانشمندان از یکطرف و بوروکراتهای اتحادیه اروپا و اعضای پارلمان این اتحادیه و پارلمان آلمان  که از سوی لابی شرکتهای تولید کننده بنزین نیز پشتیبانی میگشتند، از طرف دیگر مشاجرات  و مباحثات جدی و مفصلی در سطح پارلمان و همچنین خبرگزاریها و نشریات در گرفته بود.
سرانجام شرکتهای تولید کننده بنزین و اعضای پارلمان حرف خود را بکرسی نشاندند و قانون توزیع  (E10)   را به تصویب رساندند و برای اینکه این عمل خود را برای خریداران جذاب نمایند، بهای هر لیتر از این بنزین جدید را تا 15 سنت ارزانتر از بنزین سوپر معمولی تعیین نمودند.
دولت آلمان و اتحادیه اروپا و شرکتهای تولید کننده این نوع بنزین هیچگاه فکر نمیکردند که با مقاومت و امتناع خریداران از خرید مواجه گردند اما این امر اتفاق افتاد و خریداران از خرید بنزین نو سرباز زدند و ترجیح دادند تا برای رسیدن به اهداف طولانی تر از سود ظاهری و کوتاه مدت خویش چشم پوشی نمایند. جالب اینجاست که خریداران اینکار را بطور سرخود و بدون هیچ فراخوانی از سوی دسته و گروهی انجام دادند که نمایانگر بلوغ اجتماعی و درک درست ایشان از این ماجرا بود.

خریداران برای اینکار خود سه دلیل عمده داشتند که به آنها کاملا واقف بودند :
1 – بنزین  سوخت بیو   یا سوپرE10  از دیدگاه زیست محیطی آن چیزیکه را وعده میداد عملی نمیکرد و حتی سرچپه (برعکس) آن به محیط زیست آسیب بیشتری وارد مینمود.
2 – با وجودیکه نرخ هر لیتر این بنزین ارزانتر بود ولی از آنجا که با یک باک پر از این بنزین مسافت کمتری پیموده میشد ( بعبارت دیگر مصرف بالاتر این بنزین برای نیل به توان مشابه)، این سوخت توجیح اقتصادی برای خریدار نداشت.
3 -  میزان بالای اتانول موجود در این بنزین نو باعث میگردید که در درصد بسیار بالایی ( حدود 90 درصد) از خودروهای موجود در آلمان به واشرها، سرسیلندرها و لوله هایی که بنزین را از باک به موتور خودرو میرسانند صدمه وارد گردد و پس از مدتی آنها را فرسوده کرده و از کار بیندازد.

بر اثر خودداری خریداران، دارندگان پمپ بنزینهایی که با خرید دستگاههای جدید مخصوص برای (E10)     در این زمینه سرمایه گذاری کرده بودند، متضرر گشتند. خود تولید کنندگان بنزین نیز با مشکل مواجه گشته اند زیرا سرمایه گذاریهای ایشان برای تولید  سوخت بیو   باطل مانده است.
از آن گذشته  عرضه کم بنزین سوپر معمولی در بازار خطر بالا رفتن قیمت این بنزین و کم گشتن آنرا در بازار بدنبال دارد که در آستانه انتخابات برخی از ایالتهای آلمان میتواند بسیار تاثیر گذار باشد.

Sunday 6 March 2011

بازمانده کودکی از دوران یخ بندان در آلاسکا

کاوشگران بازمانده های استخوان کودکی سه ساله از دوران یخبندان یعنی زمانیکه آسیا و آمریکای شمالی توسط یخ چسبیده بهم بودند و با یکدیگر راه داشتند را در گوری واقع در آلاسکا پیدا کردند. استخوانهای این کودک که اندکی هم سوخته شده بود مربوط به 11500 سال پیش میباشد.
این استخوانها در خانه ای که مقر تابستانی مردمانی کوچگر از آن زمان بود، یافته شدند. بن پاترBen Potter   سرپرست گروه کاوشگران از دانشگاه University of Alaska Fairbanks   به مجله علمی ساینس اظهار داشته که این کشف امکان  پی بردن به آداب  خاکسپاری و نوع زندگی مردمان  آندوران این منطقه را میسر میسازد.
پاتر و همراهانش در حال کاوش در منطقه سکونت  قدیمی تری در کنار  رودخانه تانانا  واقع در مرکز آلاسکا بودند که بطور اتفاقی موفق به  این کشف  گردیدند.
استخوانهای نیمه سوخته این کودک را در اجاقی که میان خانه قرار داشت، پیدا کردند. در این اجاق همچنین بازمانده های اسکلت ماهیها، پرندگان، پستانداران کوچک و گیاهان یافته شدند.
آزمایش رادیو کربن مشخص کرد که استخوانهای کودک مربوط به 11500 سال پیش میباشند. آزمایشهای دیگر بر روی دندانها نمایان ساختند که این کودک هم با بومیان نخستین آمریکا و هم با ساکنین شمال شرق آسیا قرابت ژنتیکی داشته است.
نوع ساخت خانه ای که استخوانها در آن یافته شدند شباهتهای زیادی با خانه های مربوط به آن دوران که در اطراف  دریاچه اوشکی  واقع در شبه جزیره کامچاتکای سیبری پیدا شده اند، نشان میدهد. پاتر و گروه همراهش میگویند که هم گور یافته شده و هم خانه محاط بر آن جزو قدیمیترین آثار یافته شده در شمال قاره آمریکا میباشند.
نوع  مصالح و مواد گوناگون  و شیوه بکار بردن آنها در ساخت خانه  کاوشگران را متقاعد ساخته که این خانه به احتمال بسیار زیاد تنها برای مدتی از سال که در آن هوا گرمتر بوده، مسکونی میشده و زنها و کودکان را در خود جای میداده است. آنها به احتمال قریب به یقین از گوشت پرندگان، پستانداران کوچک، ماهیها و سبزیجات تغذیه میکردند.
اجاق یافته شده در میان خانه نیز به احتمال زیاد هم برای اهداف پخت و پز استفاده میگردیده و هم برای سوزاندن زباله. زمانیکه این کودک در گذشته، جسد وی را بر روی بازمانده های استخوانهای حیوانات گذاشته و بهمراه دیگر چیزها  سوزانده  و  سپس با خاکستر  باقیمانده آنها را پوشانده بودند. مدت زمانی کوتاه پس از آن این خانه برای همیشه ترک شده بود.
پاتر میگوید بازمانده استخوانها بطور شگفت انگیزی سالم و بدور از تخریب باقی مانده بودند بطوریکه شیوه زندگی این انسانها را نمایان میساختند. یافته های نو از آن گذشته مسیر مهاجرت این کوچندگان را در شمال قاره آمریکا معلوم و مشخص نمود.
تا پیش از آن در مورد مسیر احتمالی مهاجرت کوچندگان مباحثات داغ و مفصلی میان دانشمندان در میگرفت.

Friday 4 March 2011

طرحهای نو و تا حدی تخیلی برای هواپیماهای آینده


شرکتهای صنعتی در کنار طرحهای جدی که برای آینده نزدیک در جریان کارهای خود دارند، علاقه مندند که طرحهایی هر چند تخیلی و بنظر ناشدنی را هم برای آینده دور بررسی کنند. این طرحها حتما نبایستی که در زمینه ظاهر و شکل برابر با  فرآورده های کنونی آنها باشد. طرحهای جدید میتوانند به اموری مانند میزان مصرف انرژی، توجه به محیط زیست و یا چیزهای دیگری نیز مربوط باشند.

در زیر چند نمونه از طراحیهای تخیلی مربوط به هواپیماهای آینده بنمایش گذاشته شده است.
سازمان ( آژانس ) هوانوردی و فضایی اروپا ESA   در نظر دارد که با مدل به روز شده    Lapcat  و A2 هواپیماهایی را به بازار عرضه نماید که با هیدروژن پرواز میکنند و میتوانند در مدت چهار ساعت نیم کره زمین را بدون توقف طی نمایند. 

  A2 با  142  متر درازا دو برابر ارباس A380  طول خواهد داشت.
 
ناسا طرح مدل بدون سرنشین زیر را که X-43A    نامیده میشود از سوی شرکت بوئینگ دریافت نموده است.

نیروی هوایی آمریکا نیز طرح مدل جنگنده شکاری زیر را که  Blackswift  نام دارد از شرکت سازنده آن     Darpa دریافت کرده است.

Wednesday 2 March 2011

تاریخچه مختصر سازمانهای اطلاعاتی در جهان - بخش سوم

شیوه های  خبرچینی برای مقاصد سیاسی و نظامی هر روز پیچیده تر و هوشمندتر میشدند و خبرهایی که پیشتر به طریق نقل سینه به سینه بطور مستقیم گزارش میگردیدند، بزودی  صورت پنهانی پیدا کردند.   
هرودوت مینویسد  اسپارتیها  اخبار مخفی را بر روی لوحه های چوبین حکاکی میکردند و روی آنها  را با موم سخت میپوشاندند و سپس بر روی  موم سخت شده  اخبار عادی از مراودات  و معاملات و سپارشات بازرگانی  خود را نوشته و آنها را توسط  بازرگانان روان میداشتند بطوریکه  گمان  کسی را برنمی انگیخت.
اینگونه گزارشات حساس مخفی میماندند تا اینکه به مقصد برسند. در آنجا موم را با آب جوش از چوب جدا میکردند تا نبشته های زیرین بر روی چوب حک شده نمایان گردند. یا اینکه سر بردگان خود را میتراشیدند و اخبار مهم را بر روی سر ایشان خالکوبی میکردند و میگذاشتند تا موهای ایشان دوباره رشد کند و سپس آنها را  با خود میبردند.

در خاور زمین در دومین کتاب  دولتی که  تا  به امروز برای ما باقی مانده  است  و آرتاشاسترا  نام دارد، وزیر چاندرا گوپتا  پادشاه هند در سال 340 پ.م. فهرستی از نام خبرچینان هندی را برای ما به جای گذاشته است و در آن حتی از  تنخواه (مواجب) آنها گزارش داده شده است.  
نام آرتاشاسترا از دو جزء آرتا بمعنای قدرت و شاسترا  بمعنای کتاب تشکیل شده است و آن سلسله قوانین مکتوبی بودند که توسط  شخصی بنام  چاناکیا Chanakya   یا  کائوتالایا  kautalaya  وزیر  چاندراگوپتای نخستین  که  از پادشاهان  سلسله مائوریای  هند بود، نوشته شدند. 
مائوریاها سکاهایی بودند که از راه افغانستان و تنگه خیبر به هند وارد گشته بودند.  این  کتاب  حدود  دویست  سال  بعد دوباره  توسط  شخصی بنام  ویشنوگوپتا  که  پانویسهایی به آن اضافه نمود، به روز گردید.  
در این کتاب که در آن دکترین مملکت داری هند باستان با توجه به شرایط زمان و اجتماع  تدوین و مشخص گردیده به هفت ستون و رکن اصلی برای ادامه بقای کشور هند باستان اشاره شده است : پادشاه، وزیر، ایالات، پایتخت، خزانه، ارتش و متحدین که تقویت و بکار گیری بجا و درست آنها بقای مملکت را تضمین میکند.
در این میان پادشاه نقش مرکزی را بازی میکند. مبنای اصلی این ارکان بر این قرار گرفته بود که همسایه، دشمن طبیعی مملکت میباشد و همسایه همسایه دوست طبیعی مملکت قلمداد میشد. 
هدف این بود که پیوسته توسط تقویت خود و تضعیف دیگران، نخست دشمن را به انقیاد درآورد، سپس بیطرفان و آخر سر همه را.
آرتاشاسترا برای نیل به این منظور محدودیتی در استفاده از شیوه های نامانوس و غیر اخلاقی  قایل  نشده بود و در آن رسیدن به هدف  استفاده از هر وسیله  و شیوه ای را مجاز میکرد. بخاطر همین نیز از کائوتالایا بعنوان تئوریسین یک حکومت بیرحم و قسی القلب یاد میگردد. به او ماکیاولی گاه باستان نیز میگویند. 

داشتن اطلاعات مخفی نه تنها در زمینه امور داخلی کشور بلکه بیشتر در امور خارجی، معنای نگاهداشتن سیادت و قدرت کشور را میداد و آنرا میتوان از کردار سردارانی  مانند سزار بهنگامیکه در گالیای  فرانسه بود  و یا اسکندر دریافت. 
اینها از اطلاعات  و آگاهیهای  سوداگران، بازرگانان،  فراریان ارتش  مخالف ولی از همه بیشتر از آگاهیهای  اسرای جنگی سود میبردند تا به  مقاصد دشمنان خود پی ببرند و بدین ترتیب نقشه های جنگی خود را بطور مناسبی طراحی کنند.  این روش کسب اطلاعات از اسرای جنگی و سپس شستشوی مغزی دادن آنها چنان در آنزمان معمولی و عادی بود که دیگر کسی به سربازان خودی که زمانی را در اسارت دشمن بسر برده و موفق و به فرار گشته بودند، اعتماد نمیکرد.  نخست  میبایست از ایشان آزمایشات  سخت  و مداوم  بعمل میآوردند تا دوباره به وفاداریشان پی ببرند. 
پروفسور بوریس رانکف  Boris Rankov  استاد تاریخ رومی  و متخصص  فنون نظامی رومیها  از دانشگاه  لندن میگوید : بنظر میرسد که حتی  در  آنزمان نیز  اسیران جنگی را شستشوی  مغزی میدادند و نخست مامور خود میکردند و سپس آزادشان  میساختند  وگرنه  انجام چنین آزمایشاتی پس از بازگشت  اسرا  بیهوده  و بی معنا  بنظر میرسد. برای مقابله با  جاسوسان  خارجی  رومیها  از بگردن گرفتن  مخارج  سنگین نیز ابایی نمیکردند. 

این کار را تنها رومیها نمیکردند بلکه چنانچه سرهنگ رزماری شلدون Colonel Rose Mary Sheldon  تاریخ دان سازمان  مطالعات نظامی ویرجینیا در مورد جنگهای هانیبال نوشته است، هانیبال هم سالهای سال برخی از فرماندهان درجه پائین رومی را در لیست حقوق بگیران خود قرار داده بود تا بتواند از اهداف  فرماندهان  بالاتر رومی آگاهی یابد و همزمان ایشان را پیوسته  بوسیله پخش اطلاعات نادرست خود گمراه  و یا دستکم  مردد و گیج کند.
خانم شلدون همچنین مینویسد : هانیبال در سال 207 پ.م.  پس از نبرد با  مارکوس کلاودیوس مارسلوس  و شکست دادن او، با  مهری  که بدستش افتاده بود، نامه هایی  را بنام او مینگاشت و در آنها اطلاعات اشتباه  و گمراه کننده در مورد لشکریان و اهداف جنگی خود قرار میداد و به همراه سربازان خود که البسه جنگی رومیها را به تن کرده بودند،  به اردوی رومیها ارسال مینمود و همزمان قرارگاه های رومی را بدینوسیله زیر نظر قرار میداد.  
این سربازان که در میان اردوهای رومیها رفت و آمد میکردند، میتوانستند پیوسته  گزارشهای  گرانبها و مستندی  در مورد آخرین  نقشه ها وآرایشهای رومیها برای هانیبال روان نمایند.

رومیها بزودی  این کار را فرا گرفتند و شواهدی کتبی موجود  است که نشان میدهند رومیها از آن پس  از میان هر لژیون رومی ده سرباز زبده و ورزیده را که جزو واحدهای ویژه  لژیونها بودند، انتخاب میکردند و آنان را آموزش میدادند تا  بتوانند در پشت خطوط دشمن به گونه موثر به مشاهده  اوضاع  و ارسال گزارش بپردازند. اینان اسپکولاتور Speculator  نامیده میشدند.
یکی از نامی ترین این اسپکولاتورها مردی بود بنام  سرتوریوس Quintus Sertorius  که از خانواده ای با سابقه خدمت در هنگ سوارکاران میآمد. او در سال  102 پ.م. برای  جاسوسی به میان سلتی ها و ژرمنها فرستاده شد و توانست که خدمات شایانی را به ارتش روم عرضه کند. 
پلوتارک تاریخ نگار یونانی مینویسد : سرتوریوس پیش از روان شدن به محل ماموریتش، زبان و آداب و عادات سلتی را بخوبی فراگرفت بطوریکه خارج از روم اصلیت او دیگر قابل تشخیص نبود. سرتوریوس بعدها  پس از بازگشت به روم سیاستمدار و فرمانده لایقی گردید. 

رومیها شیوه های دیگری  نیز برای  خبرگیری بکار میبردند که چندان هم نظامی و پنهان نبودند و آن استفاده دوگانه از کادر سیاسی روم بود. 
ولفگانگ کوهوف  Wolfgang Kuhoff   استاد دانشگاه آگسبورگ آلمان در جلد هژدهم تاریخ رومیها در همین رابطه  بنقل  از تاریخنگار رومی  آمیانوس مارسلینوس نبشته است : برای نمونه میتوان  از فرستادگان و نمایندگان رومی که به دربار شاپور دوم روان گشته بودند، نام برد. 
آنها ظاهرا  وظیفه داشتند که  در مورد مذاکرات صلح   با  ایرانیان به گفتگو بنشینند  و این مذاکرات را به پیش برند، اما  در واقع همزمان نیز در میان ارتش ایران میگشتند و گزارشهایی در مورد موقعیت یگانها، قدرت واحدها، روحیه و آرایش سپاه و نوع سلاح اینان فراهم آورده و بر روی کاغذی مینوشتند و کاغذ را با مهارت در نیام شمشیر جای میدادند و همراه با بازرگانانی که به مقصد غرب  در راه بودند، به سوی اردوگاه رومیها روان میساختند.

Tuesday 1 March 2011

ژئوگلیفهای تازه در کشور پرو

ژئوگلیفهای (بر وزن هیروگلیف) بزرگ پرو در نزدیکی شهر نازکا شهرت جهانی دارند. هم اکنون کاوشگران در این منطقه موفق به کشف آثار جدیدی گشتند که در تپه های اطراف شهر نازکا میباشند.
گلیف در زبان یونانی باستان بمعنای علامت و نشانی مورد استفاده برای نوشتن است  که یا بصورت الفبا، یا بصورت اشکال هندسی و یا بصورت نگاره ای از موجودات میباشد. ژئوگلیف  Geoglyph  بمعنای نشانه های نوشتاری کنده شده بر روی زمین است که معمولا دستکم چند صد متر طول دارند.
دانشمندان ژاپنی 138 اثر جدید را در این منطقه یافته اند که تاکنون ناشناخته بودند. معنای این ژئوگلیفها که تنها از راه  آسمان بصورت  کامل قابل تشخیص و مشاهده هستند، هنوز برای بشر اسرار آمیز و نامعلوم هستند. بسیاری از نگاره های این ژئوگلیفها  نمایه هایی از  انسان، حیوان و یا حتی حشره و گیاهی هستند که بزرگی برخی از آنها حتی تا بیست کیلومتر هم میرسد.
دهها فرضیه و نظریه در مورد علت ساخت این نگاره ها تا کنون مطرح گشته اند اما هیچکدام تا کنون بطور کامل و واضح به اثبات نرسیده است  با وجود این  بیشتر دانشمندان بر این گمان میباشند که ساخت این نگاره ها بایستی عللی آمیخته از نجوم، کشاورزی و مذهبی داشته بوده باشند.
نازکاها که از 800 پ.م. تا  سال 600 میلادی در این منطقه زندگی میکردند همچنین در حدود 2400 سال پیش سیستم آبرسانی ابداع کرده بودند که بسیار زیاد شبیه شبکه کاریز و یا قنات های ایرانی است که قدمتشان به چهار یا پنج هزار سال میرسند. کهن ترین کاریز ایران  کاریز  گناباد از زمان پیش از هخامنشیان میباشد. 
تخمین زده میشود که در زمان هخامنشیان تعداد 40 تا 50 هزار کاریز فعال بوده است.  پیش از ایندو کشور که در دو گوشه دور از هم جهان قرار دارند، کاریز در هیچ کشور دیگری مشاهده نشده بود.

منطقه وسیعی که یادگارهای نازکاها در آن بجای مانده اند در 460 کیلومتری جنوب شهر لیما پایتخت پرو قرار دارد و نخستین آثار ژئوگلیفی دوباره یافته شده از نازکاها در دهه بیست سده گذشته در آنجا کشف گردید.
نشریه ال کومرسیو  El Comercio  به نقل از ماساتو ساکایی  Masato Sakai  دانشمند ژاپنی مینویسد : ما گمان میکنیم که خطوط استفاده شده در ژئوگلیفها نگاره های مذهبی و جریان آبهای زیرزمینی را مشخص میکردند. 
کشفیات جدید با  کمک ماهواره ها انجام  گرفتند و از اهمیت  ویژه ای  برخوردار هستند زیرا تا کنون بغیر از این 138 اثر یافته شده  تنها 62 اثر برای ما شناخته شده بودند.
گروه پژوهشگران در کنار یافت این ژئوگلیفها دو اثر دیگر نیز پیدا کردند که یکی از آنها سر انسانی را نشان میداد و دیگری شبیه حیوانی بود. هر دوی این آثار کوچکتر از دیگر آثار یافته شده هستند بطوریکه تا کنون از راه هواپیما قابل تشخیص نبودند. هشت هزار قطعه کوچک سرامیک نیز در کنار آثار یافته شده پیدا شدند.