جستجوگر در این تارنما

Sunday 31 October 2010

آسیابانان سی هزار سال پیش

تاکنون تصور میشد که انسانهای دوران سنگی گوشتخوارانی بودند که عمدتا از گوشت حیوانات شکار شده و بعضا نیز از میوه جات و گیاهانی که در سر راهشان قرار داشت و قابل خوردن بودند، تغذیه میکردند.
گروهی از پژوهشگران ایتالیایی انستیتوی مطالعات و تحقیقات در مورد دوران سنگی به سرپرستی آنا رودین  Anna Revedin در فلورنس با آزمایش و پژوهشهایی که بر روی هاونهای سنگی یافته شده در سه کشور ایتالیا، روسیه و جمهوری چک انجام دادند به این نتیجه رسیدند که انسانهای دوران سنگی از نظر میزان دانش و آگاهی در موقعیتی قرار داشتند که دانه های گیاهی و حبوبات را آرد کرده و بمصرف غذایی خود برسانند.
این هاونها که باقیمانده های میکروسکپی از آرد حبوبات بر روی آنها پیدا شده اند، ثابت میکنند که دانه های گیاهی نقش بزرگی را در تغذیه انسانهای نخستین داشته اند. همچنین این آسیابهای کوچک این امکان را در اختیار دانشمندان قرار میدهند تا مشخص نمایند چه دانه هایی در نزد انسانهای نخستین بیشتر مورد مصرف داشته اند.
استفاده از این دستگاهها برای تهیه انواع گوناگون  آرد همچنین به زمین وابسته بودن محدود انسانهای نخستین را که تا پیش از آن در پی حیوانات پیوسته در کوچ بودند نمایان میسازند و اینکه احیانا ایشان دارای مزارعی بودند که از آنها بیش از حد دور نمیشده اند.
اینکه این آسیابهای کوچک را در نقاط گوناگون اروپا یافته اند نمایانگر این واقعیت است که شیوه ونحوده تهیه غذا از یک الگوی مشخص پیروی میکرده است که بر اثر آن  سهم گیاهان خوراکی را در تغذیه انسانهای سی هزار سال پیش بنمایش میگذارد.

Saturday 30 October 2010

تندترین قطار سریع السیر جهان

فاصله دویست کیلومتری میان شهرهای شانگهای  و هانگژو در کشور جمهوری خلق چین را اخیرا قطار سریع السیری در مدت چهل و پنج دقیقه پیمود. این سفر شتابان بتازگی توسط قطار سریع السیرHRC380   میسر گشت.
این اعجوبه تکنیکی توانست که رکورد 420 کیلومتر در ساعت را که تا کنون برای قطارهای سریع السیر رسما بکار گرفته شده امری دست نایافتنی و خارق العاده تلقی میگشت، برجای گذارد (ن.ک. به قطارهای جدید سریع السیر ).

Thursday 28 October 2010

هفتم آبان ماه روز جهانی کورش بزرگ

دوهزار و پانصد و چهل ونه سال پیش در چنین روزی (بیست و نهم اکتبر) کار تسخیر شهر بابل با کمترین میزان تلفات برای هر دو طرف از سوی کورش بزرگ به پایان رسید و فرمان آزادی حقوق بشر این پادشاه برای نخستین بار در طول تاریخ بشریت اعلام گردید.
منشور حقوق بشر کورش بزرگ، پدر حقوق بشر شایستگی آنرا دارد که جزو "میراث معنوی بشر" به ثبت سازمان جهانی یونسکو درآید.

نخستین آلمانیها – بخش پنجم

نبرد واروس
مشروحترین گزارش در مورد این جنگ از تاریخنگار رومی کاسیوس دیوCassius Dio  است که حدود دوسده پس از نبرد واروس زندگی میکرد.
او که بر خلاف مورخین دیگر به این نبرد بصورت احساساتی برخورد میکردند، نخست به بازرسی و تفحص در صحنه های نبرد پرداخت و مطالعه و دقت نمود که در چنین نبردگاهی ارتش واروس با آنهمه تجهیزات و امکاناتی که داشت دچار چه محدودیتهایی شده و از چه مزایایی برخوردار بوده است و سپس به تشریح موقعیت هرمان برای خود پرداخت و سرانجام گزارشها و خبرهای پیشینیان را با یافته های خود مقایسه نمود و دست آخر قلم بدست گرفت.  
واروس که از اواخر بهار با لشکریانش در دل سرزمینهای ژرمنها در گذر بود، در اوایل خزان در راه بازگشت به مقر زمستانی خود بود. در میان راه واروس پیامی دریافت کرده که در آن گروهی از ژرمنها تقاضای کمک کرده بودند زیرا ظاهرا مورد هجوم و دستبرد دیگران قرار گرفته بودند.
پس از دریافت نامه واروس از جاده خارج شد و میانبر زدن را صلاح دانست و برای اینکار ستونهای لشکریان را به میان کوهها جنگلهای نزدیک به شهر اوزنابروک Osnabrück  امروزی راهنمایی نمود. راهی که از دیدگاه نظامی بهیچ وجه  برای عبور سپاه مناسب و قابل دفاع نبود.  

دیو مینویسد :  "............. زیرا کوه بزرگ پر بود از پستی ها و بلندیها و درختانی که چنان تنگ در کنار یکدیگر روئیده و سر به آسمان رسانیده بودند که در آن رومیها پیش از آنکه دشمنان به آنها بتازند، سخت مشغول کندن درختان بودند تا بتوانند راهی برای خود در آن جنگل باز کنند. این موضوع به پراکندگی بیشتر آنها می انجامید و زمانیکه باران نیز میبارید و طوفان بطوری میآمد که نوک درختان را کنده و بمیان ایشان می انداخت، گسستگی ایشان بیشتر هم میشد ( جنگلهای آلمان باوجود اینکه نیم پرپشتی جنگلهای دوهزار سال پیش را ندارد اما هنوز هم میتوانند شاهدان خوبی برای صحنه های بازگویی شده توسط دیو باشند و تصور چنین چیزی را به آسانی مهیا نمایند). حرکت درشکه های باری و گاریها بکلی با مشکل مواجه شده بود و رومیها در دسته های کوچک نه چندان دور و نه چندان نزدیک بهم گرد آمده بودند. در این میان متحدین آلمانی ارتش واروس نیز یکی پس از دیگری صفوف ارتش وی را ترک کرده و به شورشیان ژرمن میپیوستند...... "

زمانیکه گل و لای و باران تجهیزات برتر رومیها را از کار انداختند و لژیونرهای رومی نیز بر اثر پیاده رویهای سخت فرسوده شدند، هرمان و متحدینش حمله را آغاز نمودند.
این درست زمانی بود که هرمان نبوغ نظامی خود را نشان داد. او بخوبی میدانست که آلمانها در محیط جنگی باز از پس رومیها برنخواهند آمد و در برابر ماشین آلات جنگی رومیها له میشوند پس با حوصله داشتن و پیگیری کردن ممتد منتظر آمدن شرایط جوی و جنگی شد که در آن رومیها نه تنها برتری و نظم خود را از داست داده بودند بلکه حتی خسته و زبون نیز گشته بودند.
نخست گروههای کوچک آلمانها بهنگامیکه ارتشیان واروس از ارتفاعاتی بالا میرفتند به آنها حمله های متفرق کرده و به آزارشان پرداختند. اما بتدریج این حملات متفرق بیشتر و متمرکزتر شدند و سرانجام آلمانیها همزمان در مسافتی بطول پانزده تا بیست کیلومتر ( طول صفوف درحرکت رومیها) از دو طرف به رومیها حمله کردند. 
آنها نخست با پرتاب تیر از راه دور رومیها را هدف قرار دادند و چون پس از مدتی مقاومتی جدی از سوی رومیها انجام نگرفت و به پاسخگویی مناسب نپرداختند، بناگاه آلمانیها با سرو صدای زیاد بسوی ایشان سرازیر شدند و با کمترین زحمت به کشتن آنها پرداختند. جنگ چهار روز و سه شب بدرازا کشید و در آن سربازان رومی هر لحظه بیشتر از لحظه پیش پراکنده تر میشدند و پیروزی برآنها آسانتر میگشت.
سرانجام واروس و نزدیکانش از ترس اینکه بدست آلمانیها نیفتند خودکشی کردند. هنگامیکه این خبر به گوش دیگران رسید آنها هم یا خود را کشتند یا پس از اسیر شدن بدست آلمانیها کشته شدند. اگر هم کسی قصد فرار میداشت این عمل بسختی میسر میبود.
هر لژیون رومی نشان عقابی را در پیش روی خود داشت. دو عقاب از سه عقاب بدست آلمانیها افتاد و عقاب سوم را هم پس از آنکه محافظش پایه آنرا شکست و در زیر لباس خود پنهان کرد تا با آن فرار کند و عقاب بدست دشمن نیفتد دیگر دیده نشد. از سرنوشت نشاندار هم هیچوقت خبری بدست نیامد.
فاتحین سر واروس را از بدن جدا کردند و میان لشکر به نمایش گذاشتند. پس از چندی هرمان سر واروس را برای ماربد فرستاد و از او خواست که از آن عبرت گرفته و یا با او متحد شود و یا سرنوشت صاحب سر را بخاطر آورد.  ماربد بنا بر پیمان صلحی که با رومیها داشت  با وجود اینکه میدانست موقعیت رومیها تضعیف شده است با هرمان متحد نگردید و سر را به روم برای خانواده واروس فرستاد. 
سزار آگوستوس با احترام زیاد سر واروس را در مقبره خانوادگیش بخاک سپرد.

برادر زاده واروس بهمراه دو لژیون دیگر در پادگانهای زمستانی کنار رودخانه راین باقی ماند و به معدود فراریان جنگ پناه داد.  پادگانهای کنار راین از استحکامات کافی برای دفاع از خود برخوردار بودند و مرز میان رومیها و آلمانیها را تشکیل میدادند.
بازمانده برخی از این پادگانها را که در کشور آلمان وجود دارند بصورت کاملا خوبی نگاهداری و ترمیم کرده اند و سالانه تماشاگران زیادی را بسوی خود جلب میکنند. من خود از چند تای آنها دیدن کردم.
پیروزی آلمانیها در نبرد واروس ثمره محاسبات دقیق هرمان بود که هر حرکت کوچک رومیها را نیز در نظر گرفته بود و توانسته بود که یازده قبیله از آلمانیها را بسوی خویش جلب نماید و اشراف ایشان را بطرف خود بکشاند.

پس از نبرد تویته بورگ، گرمانیکوس (بمعنای فاتح گرمانیا) سردار بزرگ رومی چند حمله را بر علیه آلمانیها ترتیب داد و بر ایشان نیز پیروز گشت ولی اینها پیروزیهایی نبودند که آلمانیها را نابود سازند. بعدها در سال شانزده میلادی پس از آنکه رودخانه های دانوب و راین از سوی رومیها رسما بعنوان مرزهای امپراتوری تعیین گشتند، جنگ نیز رسما پایان یافته اعلام شد.
لژیونهای نابوده شده یعنی لژیونهای هفده، هژده و نوزده هیچگاه دوباره با این نام تاسیس نگشتند و این نیز در تاریخ روم امری منحصر بفرد است. اما سه لژیون دیگر با نامهای دیگر تاسیس گشتند و جایگزین آنها گردیدند.

Tuesday 26 October 2010

یک کشف تازه باستان شناسی

باستانشناسان موفق شدند به کشفی که در نوع خود خارق العاده است دست یابند.  در حفاریهایی که در لیما پایتخت کشور پرو انجام گرفت باستانشناسان چهار جسد مومیایی شده نسبتا سالم را که متعلق به 1600 سال پیش بود پیدا کردند.
همراه با این مومیائیها که در پارچه و الیاف پیچیده شده بودند همچنین سبدهای بافته شده، کوزه های گلی و پارچه یافت شدند.
محل یافت این اجساد در محله ثروتمندان آندوران بود. در میان اجساد یافته شده یک زن و سه کودک وجود داشتند. خانم گلادیس پاز   Gladys Paz سرپرست گروه کاوش میگوید به احتمال زیاد یکی از این سه کودک را قربانی کرده بودند و این مقام اجتماعی بالای زن یافته شده را در آنزمان میرساند.
مومیائیهای یافته شده متعلق به قوم واری  Wari  میباشند که از سال 600 تا 1100 میلادی و پیش از قوم اینکاها در این نوار ساحلی زندگی میکردند.


Sunday 24 October 2010

نخستین آلمانیها – بخش چهارم


پیش از نبرد واروس
نبرد واروس یا آنطور که آلمانیها آنرا مینامند نبرد جنگل تویتوبورگ یا نبرد هرمان را میتوان ساعت تولد کشور آلمان در گاه باستان نامید.
این نبرد در پائیز سال 9 میلادی انجام گرفت (ماه دقیق این نبرد مشخص نیست) و داستانی دارد که به فیلمهای  هیجان انگیز هالیوود شبیه میباشد. هرمان قهرمان ملی آلمانیها در این نبرد سرگذشتی مشابه با سرگذشت ماربد داشت اما با انجامی دیگر.
هرمانHermann der Cherusker   یا آنگونه که رومیها او را میخواندند آرمینیوس Arminius یکی از شاهزادگان محلی ژرمن از قبیله شات قوم شروسکی  بود که در کرانه های باختری رودخانه راین زندگی میکردند.  او پسر زگیمر Segimer  از  روسای قبیله شات  بود که در سال 17 یا 18 پیش از میلاد بدنیا آمد.
جنگ نگار رومی وله یوس پاترکولوسVelleius Paterculus  از زگیمر بعنوانPrinceps gentis eius بمعنای شخص اول در میان قبیله نام میبرد. 
زگیمر و برادرش هر دو از متحدین رومیان در میان شروسکیها بودند و اینچنین بود که هرمان بهمراه برادرش فلاووس از کودکی به رم فرستاده شدند. این فرستاده شدن درست از نوع فرستاده شدن ماربد به رم بود که پیشتر در بخش یکم  از او نوشتم. 

در سال هفتم میلادی پوبلیوس کوینکتیلیوس واروس  Publius_Quinctilius_Varus  که در تاریخ آلمان تنها به نام  واروس مشهور است و از سرداران و سناتورهای سزار آگوستوس بود، ماموریت یافت تا به مناطق ژرمن نشین رفته و نظم نوین آگوستینی را مستقر سازد.
واروس پیش از آن کارنامه درخشانی را در امور حکومتی و سپاهیگری داشت. واروس نخست حکمرانی ایالت آکائه یا شبه جزیره پلوپنزدر یونان را بعهده داشت. 
او در لشکر کشی به خاور زمین  همراه آگوستوس بود و سپس در لشکرکشی به مناطق آلپ بگونه موفقیت آمیزی شرکت کرد. او که در ازدواج دوم خود با مارسلا خواهر زاده آگوستوس پیمان زناشویی بسته بود  پس از مارسلا با کلاودیا خواهرزاده دیگر آگوستوس ازدواج کرد.
در زمینه های سیاسی نیز واروس مدارج ترقی را با شایستگی و با سرعت میپیمود بطوریکه او بزودی بهمراه  تیبریوس که پس از آگوستوس سزار گردید، مقام کنسول را که بالاترین مقام نظامی و اداری در روم بود،  بدست گرفت.
بهرحال واروس در سال هفتم میلادی ماموریت یافت تا به گرمانیا رفته و از آنجا یک استان یا ایالت  تمام و کمال رومی درست نماید.

 به هرمان که در این میان در ارتش روم تربیت نظامی یافته و افسری شایسته و مورد اطمینان گردیده بود بمناسبت توانائیها و آگاهیهای وسیع نظامیش و همچنین آشنائیش با مناطق ژرمن نشین و مردمان آنجا، فرماندهی  ارتش کمکی روم  محول گشته و بهمراه واروس به آلمان اعزام گردید.
پس از اسکان یافتن هیئت نظامی/اداری اعزامی در آلمان، بزودی روشن گردید که مردم آلمان، با نظم نوین رومی میانه خوبی ندارند و همزمان نیز واروس نمیخواست که در انجام وظیفه ای که به او محول گشته بود کوتاهی  بخرج دهد.


هرمان که سختگیریهای واروس و ممانعتهای مردمش را میدید سرچپه (برعکس) برادرش که به رومیها وفادار مانده بود، بزودی روی از ایشان گردانید و متوجه شروسکیها شد.
او میدانست که قبایل ژرمن بصورت کامل تحت تسلط رومیها نیستند و پتانسیل خطرناکی را تشکیل میدهند که در صورت یافتن رهبری درست و متحد گشتن  میتوانند برای روم رقیبی خطرناک گردند. هرمان توانست که قبایل شات، مارسه و بروکترها را که از خانواده شروسکیها بودند به اتحاد بخواند و با نشان دادن نقاط ضعف ارتش روم به ژرمنها دلهای  ایشان را قوی گرداند.
هرمان بازی خطرناکی را شروع کرده بود از یک طرف هم سفره واروس بود و به او وانمود مینمود که طرفدار پیاده شدن سیستم نوین رومی در آلمان میباشد و از سوی دیگر با هموطنانش در تماس بود.
هرمان نقش خود را با چنان مهارتی انجام میداد که حتی هشدار یکی از سران قبایل ژرمن بنام  سگستس    Segestes  که در مورد قیامی که بزودی انجام خواهد شد نیز در واروس موثر نیفتاد. 
سگستس که هرمان دختر او را علیرغم میل سگستس به ازدواج خود درآورده بود مجبور شد که در قیام هرمان شرکت کند اما در هنگام جنگ بنفع واروس عمل کرد و توسط ژرمنها محاصره گردید. بنا به گزارشات تاکیتوس مورخ رومی، او بعدها دختر باردار خویش را که همسر هرمان بود به گروگان گرفت و با خود به رم برد.
گزارشهای روم باستان  در مورد صحنه های جنگ با یکدیگر در تناقض میباشند و بندرت میتوان دو گزارش را یافت که با یکدیگر همآهنگی داشته باشند. چیزی که به احتمال زیاد به اختلاف  فاحش بیان ماجراها از سوی منابعی بازمیگردد که به تاریخ نویسان سرگذشتهای خویش را بیان نموده اند. 
منابعی مختلف با برداشتهای مختلف و علایق مختلف از یک چیز واحد.
چیزیکه همگی در آن همرای هستند اینستکه در نبرد واروس سه لژیون رومی بکلی نابود گشتند و این یک هشتم کل ارتش روم بود. این سه لژیون لژیونهای هفده، هژده و نوزده رومی بودند که واروس را همراهی میکردند و جمعا بیست و یک هزار سرباز پیاده و شش هزار سوارکار را شامل میشدند.


Thursday 21 October 2010

سختیهای نو، موقعیتهای نو

دستکم در اروپا و آمریکا این اواخر همه جا صحبت از خودروهای برقی و چگونگی جا افتادن آنها در جوامع میباشد. خودروهای برقی هم اکنون از سوی برخی خودروسازان عرضه میگردند و خریدارانی نیز پیدا کرده اند. در این نوشتار نمیخواهم گفتگو را به سوی اینکه آیا این خودروهای برقی همان چیزی هستند که ادعا میکنند یا نه بکشانم. در اینمورد پیشتر هم نوشته ام ( ن. ک. به آیا خودروهای برقی کاملا پاک هستند؟ ).
این نوشتار را مختص به چیز دیگری میکنم که در رابطه با خودروهای برقی است. در واقع بیشتر به باتریهای خودروهای برقی مربوط میشود.

در حال حاضر باتری خودروهای برقی بطور میانگین پس از پیمودن صد کیلومتر خالی گشته و نیاز به پر کردن پیدا میکنند. این موضوعیست که بخصوص در اروپا و آمریکا میتواند به معضلی مبدل گردد.
پر کردن باتریها با دانش امروزی بشر بدو صورت میتواند انجام گیرد. یا باتریها را در خانه به برق وصل میکنند ( زمان انجام اینکار را معمولا برای از شب تا صبح در نظر گرفته اند) که این نوع پر کردن باتری بواسطه داشتن سیستم های برقی خانگی تا ده ساعت هم بطول میکشد. از آن گذشته برای خیلیها که در آپارتمانهای چند طبقه زندگی میکنند چنین  امکاناتی  وجود ندارد.
شیوه دوم پر کردن باتریها در پمپ بنزینهایی است که خدمات برقی نیز عرضه مینمایند. در این مدل پرکردن باتریها بواسطه داشتن سیستم برقی متفاوت از خانه میان نیم ساعت تا یکساعت بطول می انجامد.
این دقیقا همان فرصتی است که خیلیها انتظارش را میکشیدند تا به کسب و کار بپردازند. میان نیم ساعت تا یکساعت در پمپ بنزین منتظر پر شدن باتری ماندن چیز خسته کننده ای است.
اخیرا برخی از پمپ بنزینها با گسترش خدمات خود موقعیتهایی را فراهم آوردند و یا میخواهند که فراهم آورند تا مشتری بتواند در مدتی که باتری خودروی او پر میگردد به بازی با دستگاههای اتوماتیک بازی و دستگاههای برد و باخت،  خرید روزمره، صرف قهوه و شیرینی و بعضا نیز صرف غذا بپردازد.
همزمان نیز بسیاری از فروشگاههای بزرگ و زنجیره ای با نصب پریزهای مخصوص در محوطه های پارکینگ خود کوشش بعمل آورده اند تا از فرار مشتریانی که دارای خودروی برقی هستند (و یا خواهند بود) به پمپ بنزینها جلوگیری نمایند. 

در کشور سوئد یکی از شعبات فروشگاه زنجیره ای فست فود مک دونالد در محوطه پارک خودروهای خود پریزهای شارژ سریع باتری برای خودروهای برقی نصب کرده و امیدوار است که بدینوسیله بتواند بر تعداد مشتریان خود بیفزاید ضمن  اینکه از آن برای تبلیغات بسود خود استفاده نماید. این شعبه میخواهد که خود را بدینوسیله حامی نگاهداری و حفاظت از محیط زیست نشان داده و خوشنام گردد.
برای اینمظور این فروشگاهها از سیستم  PLC,  Power Line Communication استفاده میکنند (ن. ک. به  پمپ برقی (چیزی شبیه پمپ بنزین) در گاراژ منازل ).
دولت آلمان در نظر دارد که تا سال 2020 یک میلیون خودروی کاملا برقی را به خیابانها بکشاند. برای پمپ بنزینها ساده ترین راه تعویض باتریهای خالی بصورت اتوماتیک و یا نیمه اتوماتیک  میبود اگر :
1- باتریهای خودروهای مختلف، یک اندازه و یکسان میبودند.
2- اگر محل قرار گرفتن باتریها در خودروها مختلف  جاهای گوناگونی نمیبود. خودروهای باتریهای برقی از صندوق عقب گرفته تا زیر صندلیها و بخش جلوی خودرو با اندازه ها و اشکال مختلف تعبیه شده اند.

عمل تعویض اتوماتیک باتری که به آن Quick Drop میگویند، اگر دو مشکل نامبرده بالا وجود نمیداشتند میتوانست در اسرع وقت بصورت کاملا اتوماتیک انجام پذیرد. میانگین قیمت دستگاههای اتوماتیک تعویض سریع باتری در حال حاضر چیزی برابر با 700 هزار یورو میباشد. تا زمانیکه برای ساخت و اندازه باتریها استانداردهای مشخص، بین المللی و همگانی تعریف نگردد، پمپ بنزینهایی که بخواهند به تعویض باتری بپردازند بایستی که انباری داشته باشند که در آنها باتریهای خودروهای مختلف را جمع آوری کنند و این نیز مشکل جا و فضا را بدنبال دارد.

برخی از سازندگان بزرگ خودرو زرنگی بخرج میدهند و منتظر میمانند تا مسائل و مشکلات  باتریها و خودروهای برقی در سطح بین المللی به پائین ترین اندازه ممکن برسد تا پس از آن به تولید خودروهای برقی روی آورند.
ایندسته از خودروسازان میخواهند که از این راه هزینه های طراحی را برای خود به حداقل ممکن برسانند و دست آخر نیز از تجارب دیگران استفاده کنند.
این شیوه تجاری  بسیار خطرناک، حساس اما امکان پذیر است ولی نه برای هر خودروسازی.

Tuesday 19 October 2010

کیفیت آبها

زمانی بود که به رودخانه های کره زمین رگهای آبی سیاره ما میگفتند.
امروزه در تمامی جهان مردمی که در کنار رودخانه ها زندگی میکنند دیگر نمیتوانند به رودخانه ها رگهای آبی کره زمین بگویند آنهم بواسطه آلوده گشتن رودخانه ها.
رودخانه ها و دریاچه های آب شیرین، مصارف آب نوشیدنی و کشاورزی انسانها و حیوانات را فراهم میآورند. گونه های جانوری و گیاهی فراوانی در اطراف این آبها میزیند اما انسان پیوسته این آبهای روان را می آلاید.
یک تیم از پژوهشگران بین المللی برای نخستین بار به تهیه نقشه ای پرداخت که در آن مناطقی که این گونه آبها توسط پسآبهای صنعتی و کشاورزی و همچنین بر اثر تجمع انسانها و حیوانات اهلی آلوده میشوند را نمایان میسازد.

در سال 2000 چهار پنجم انسانهایی که در کنار رودخانه ها زندگی میکردند با  آبهایی با کیفیت معمولی و طبیعی همجوار نبودند. کیفیت این آبها شدیدا  پایین آمده بود، اینرا پژوهشگرانی  مانند چارلز وروسمارتی  Charles Vorosmarty   از دانشگاه نیویورک  و پیتر مک اینتایر Peter McIntyre  از دانشگاه ویسکانسین بیان کردند.
بنا به محاسبات و پژوهشهایی که آنها انجام دادند یکی از بزرگترین علل نیز افزایش میزان جمعیت در اطراف این آبها و  نیز گسترش بیرویه و کوتاه مدت سطح اراضی کشاورزی میباشد.
بنا برگزارش تهیه شده توسط ایندو،  حوزه تمامی رودخانه های اروپا بجز کشورهای اسکاندیناوی و شمال روسیه آلوده هستند. بر روی نقشه تهیه شده توسط آنان مرکز اروپا را نیز لکه قرمزی بعلامت در خطر بودن شدید آبهای روان در آن پوشانده است.  از دیگر آبهای شیرین و روان مورد تهدید در جهان میتوان از میسی سی پی، رودخانه گنگ هند و یاگنتسه در چین نامبرد.

اندک رودخانه هایی هستند که از این مصیبت بدور مانده باشند و بیشتر آنها هم در منتهی الیه نیمکره شمالی جریان دارند، در سیبری، کانادا، آلاسکا و همچنین مناطقی که از سوی انسان بصورت انبوه مسکونی نگشته است مانند آمازون و شمال استرالیا.
جمعیت انسانهای ساکن اطراف این آبها هرچه کمتر باشد کیفیت آبها نیز بالاتر است. در اینگونه مکانها رودخانه ها این امکان را دارند تا بصورت طبیعی مواد آلاینده درون خویش را که نسبتا هم کم میباشند یا تبخیر کنند و یا در ته رودخانه ها و دریاچه ها ته نشینشان نمایند.
در حالیکه کشورهای ثروتمند مرتب پول به کانالهایی تزریق میکنند که به امر بهبود کیفیت آب میپردازند، کشورهای فقیرتر پیوسته از گسترش آلودگیهای آبی رنج بیشتری میکشند. کشورهای صنعتی و ثروتمند هم با جریان بگونه ریشه ای برخورد نمیکنند و بیشتر بدنبال زدودن و برطرف کردن علل نیستند بلکه عمدتا پس از ایجاد آلودگی به پاکسازی میپردازند.
وروسماتی و مک اینتایر پیشنهاد میکنند برای ارزانتر گشتن هزینه ها و پرثمرتر بودنشان، از ابتدای انجام طرحهای عمرانی و کشاورزی مسئله حفاظت آب و محیط زیست را بطور جدی در نظر گیرند.
برای تهیه این نقشه که آلودگی آبهای شیرین جهان ( چه بصورت روان و چه بصورت ساکن) را نشان میدهد، ایندو دانشمند سافت ور  برنامه کامپیوتر خود را توسط بیست و سه عامل عمده آلودگی آبها تغذیه نمودند. مثلا در نظر گرفتند که در کدام ناحیه انسان دست به ساختن سد زده است و یا پل و جاده کشیده است و یا اینکه درختها را قطع نموده تا به میزان اراضی کشاورزی بیفزاید. همچنین داده هایی در رابطه با گسترش صنایع و یا مزارع پرورش ماهی را به این برنامه اضافه نمودند. این سافت ور بخصوص تمامی این داده ها را جمع آوری کرده و طی یک محاسبه پیچیده و دقیق توانسته است که نقشه نقاط آلوده جهان را در دسترس قرار دهد.
این برنامه را میتوان با تغییر داده ها مرتب به روز نمود و یا اینکه توسط آن به محاسبه پرداخت که چه اقداماتی میتوانند باعث چه تغییرات مثبت و یا منفی در محیط زیست گردند.
ایندو پژوهشگر مدعی هستند که به کرسی نشاندن این طرز فکر پیشگیرانه مثبت و حافظ محیط زیست  و همچنین تغییر سیاستهای اجرایی در سطح جهان دهه ها بطول خواهد انجامید زیرا که کارگزاران و مجریان طرحها به مسائل تنها از منظر منافع و دید خودشان مینگرند.  تا آنزمان که درک این موضوع و پی بردن به میزان خطرات ناشی از آن در میان جوامع نهادینه نشده است در تمامی سطح کره زمین انسانها، حیوانات و گیاهان فراوانی در عذاب بسر برده و بعضا برخی گونه های گیاهی و جانوری نیز ناپدید خواهند شد.


نقشه آلودگی آبهای جهان. در جاهاییکه آبها بخاطر مصارف صنعتی و کشاورزی آلوده شده اند رنگهای قرمز و نارنجی و زرد بیشتری نشان داده میشوند.

Sunday 17 October 2010

روز بزرگداشت حافظ

روز بیستم مهر روز بزرگداشت حافظ بود. با وجودیکه چند روزی  از بزرگداشت او گذشته اما بیاد حافظ این شعر او را در اینجا میآورم.

بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد
                           دولت خبر ز راز  نهانم نمی​دهد
ا ز بهر بوسه​ای ز لبش جان همی​دهم
                          اینم  همی  ​ستاند  و  آنم  نمی​دهد
مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست
                         یا هست و پرده دار نشانم نمی​دهد
زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین
                        کان جا مجال  باد  وزانم   نمی​دهد
چندان که بر کنار چو پرگار می​شدم
                       دوران چو نقطه ره به میانم نمی​دهد
شکر به صبر دست دهد عاقبت ولی
                        بد   عهدی  زمانه  زمانم   نمی​دهد
گفتم روم به خواب و ببینم جمال دوست
حافظ    ز  آه   و  ناله   امانم   نمی​دهد

Saturday 16 October 2010

یک کار زیبا


انجمن حفاظت از محیط زیست آلمان بنام نابو ( مخفف Naturschutzbund) پرنده ای که ظاهرا از خانواده هزار یا بلبل و برای آنها که بیشتر بزبان عربی آشنا هستند عندلیب، میباشد را بعنوان پرنده سال 2011 معرفی کرد.
نام این پرنده به آلمانی Gartenrotschwanz ، به انگلیسی Common Redstart   و به فرانسه   Rougequeue à front blanc   است که من برگردان آن را به فارسی دم قرمز باغ ( من نام درست آنرا بفارسی نمیدانم و سپاسگزار خواهم شد اگر کسی مرا از آن آگاه سازد) نام دادم  و بزرگی پیکرش تا چهارده سانتی متر میرسد. چهچهه های این نوع از هزار همانند بلبل و یا قناری کامل نمیباشد ولی با وجود این جزو پرندگان خوشخوان میتوان بشمارش آورد.

علت انتخاب دم قرمز باغ بعنوان پرنده سال 2011 آلمان کم شدن تعداد آنها در این کشور میباشد. جنگلبانان و محیط بانان تعداد آنها را در حدود 110 تا 160 هزار جفت برآورد میکنند. حدود سی سال پیش تعداد این پرنده در آلمان سه یا چهار برابر تعداد فعلیشان بود.
انجمن حفاظت از محیط زیست قصد دارد که با این انتخاب مردم را متوجه وضعیت بحرانی دم قرمز باغ نماید ضمن اینکه معمولا پس از انجام چنین انتخابهایی پست آلمان یکسری تمبر یادبود به چاپ رسانده و به این مناسبت بفروش میگذارد که درصدی از درآمدهای حاصله از فروش آنرا به انجمنهای مربوطه بعنوان کمک اهدا میکند. 

دم قرمز باع برای لانه گذاری باغهای میوه و گل را انتخاب میکند و درصد کم شدن این پرنده دقیقا برابر با درصد کم شدن مساحت باغاتی است که در گذشته در آلمان وجود داشت.
امروز بر اثر وارد کردن میوه های ارزانتر از مناطق دیگر جهان از تعداد این باغها و همچنین حیوانات و پرندگان وابسته به آنها شدیدا کاسته شده است. موضوع مورد توجه دیگر اینستکه کیفیت میوه های وارداتی هم اکثرا پائین تر از انواع مشابه آلمانی میباشد که تحت نظارت و بنا به الگوها و اسلوبهای درست کاشت و برداشت میشوند.

Thursday 14 October 2010

باتری عمل شدنی یا تخیلی؟

بیشتر اهل فن کمابیش بر این باورند که در حال حاضر وضعیت  خودروهای برقی در موقعیتی نیست که تمامی توقعات بشر را به آنصورتی که در رسانه ها و تبلیغات از آن گفته میشود، برآورده کنند ( ن. ک . به آیا خودروهای برقی واقعا پاک هستند؟ ) .
هرچند که خودروسازان آغاز به تولید انبوه  نمونه های مختلف کرده اند و خریدارانی نیز در انتظارند تا با خرید خودروهای نو، خودی نشان دهند اما تکامل خودروهای برقی هنوز چند مرحله به روز در امر تکمیل و تصحیح طرحهای پیش نویس را در مقابل دارند تا به مرز قابل قبولی برسند.
خبرگان فنی معتقدند که مرحله تبدیل سوخت فسیلی به سوخت برقی را میبایستی  با گذر از مرحله خودروهای هیبریدی طی کرد زیرا با این عمل دریچه های ناشناخته زیادی برای بکار گرفتن روشهای نوینی در بخدمت گرفتن تولید و ذخیره کردن انرژی  که از پیش معلوم نبودند در مقابل دیدگان ما باز خواهند شد.
سازندگان اتوبوس و کامیونها نیز به این موضوع پی برده اند و با بکار بستن روش هیبریدی در مدلهای نو خود موفق گشتند که تا هفت درصد از مصرف سوخت خود را کاسته و ضمن آن بر بازدهی فرآورده های خود بیفزایند. همچنین بسیاری از خودروسازان سواریهای شخصی در کنار عرضه مدلهای معمولی و مدلهای برقی خویش مدلهای هیبرید را نیز همزمان به پیش میبرند،  از آنجمله است کارخانه خودروسازی ولوو.
ولوو میخواهد که از این مرحله گذران استفاده نموده و نخست مدل هیبریدی خود و پس از آن مدلهای برقی خود را به بازار عرضه نماید که خصوصیت ویژه ای دارند.
آنها در نظر دارند که با همکاری کالج سلطنتی لندن Imperial College London ، در آینده بخشهای بزرگی از بدنه خودرو (سقف، کاپوت، گلگیرها و درها) و حتی شاسی را به باتری مبدل سازند. هشت کارخانه و انستیتوی دیگر اروپایی در کنار ولوو و کالج سلطنتی لندن در به تحقق رساندن این پروژه همکاری و تلاش میکنند.
قرار است که نخست  ماده ای از پلیمر و الیاف کربنی ساخته شود که از یکطرف بتواند برق را  در خود  ذخیره نماید و از طرف دیگر چنان  محکم و در عین حال سبک باشد که  بتوان از آنها در ساخت  قطعات  خودرو استفاده کرد. ولوو تصمیم  دارد تا بدینوسیله  تا پانزده  درصد از سنگینی  خودروهای  خود  بکاهد و از این راه مصرف سوخت خود را کم نماید.
گروه پژوهشگر و طراح میخواهد که در سه سال آینده نخست توان ذخیره برق و سازه این ماده جدید را دایما به روز نموده و سپس عمده تلاش خود را بر روی قابلیت تولید صنعتی و بالا بردن کاربرد این تولیدات در قطعات خودرو متمرکز نماید.
مهندس بخش آزمایش، تحقیق و پژوهش کارخانه ولوو  آقای  پر- ایوار سلرگرن Per-Ivar Sellergren اظهار داشت : ما با توان و تجربه ای که داریم کمک خواهیم کرد تا این تکنولوژی نوین امکان پذیر گردد. هم اکنون در نظر داریم که نخست در محل قرار گرفتن چرخهای زاپاس خودرو این گونه باتریها (خازنها) را تعبیه نماییم.
مسلم است که برای به راه انداختن یک خودرو وجود چنین چیزی به تنهایی کافی نخواهد بود اما ما امیدواریم که بتوانیم دستکم برق مورد نیاز سیستم استارت – استپ  Start-Stop  را از این محل تامین نماییم. این برای همه یک آغاز موفقیت آمیز خواهد بود.
بدیهی است که چنین طرحها و ایده هایی منتقدانی را نیز دارند. آقای گرهارد هرپل  Gerhard Hörpel  یکی از مدیران بخش تازه تاسیس مطالعه بر روی باتریها و خازنهای خودروی  دانشگاه مونستر آلمان   Universität Münster به آینده این پروژه و عملی بودن آن چندان خوشبینانه نمینگرد.
نخستین واکنش او در برابر مطرح شدن این ایده بدینصورت بود که خیلی تخیلی میباشد. او افزود کلا ذخیره کردن برق در بافتهای الیاف کربنی امکان پذیر است اما باید توجه نمود که فرم خازنهای برقی بایستی همگون باشند و شکل بدنه خودرو چنین امکانی را در اختیار ما قرار نمیدهد. بدنه خودرو بخاطر اجبار در ائرودینامیک  بودنش که مقاومت باد را توسط آن کم مینماید از قوانین خود پیروی میکند.
هرپل ادامه میدهد با توجه به دانش و امکانات امروزی بشر خواست چنین کاری را اگر بخواهیم مودبانه در موردش نظر دهیم، باید ماجراجویانه بنامیم و با کنار گذاشتن رعایت نزاکت تنها میتوان گفت که حماقت محض است.

Tuesday 12 October 2010

یک کلاه خود قیمتی رومی


در ماه می امسال در شمال انگلیس جوانی که با دستگاه فلزیاب از روی سرگرمی مشغول جستجو در مرغزاری بود موفق به یافتن کلاه خودی رومی شد که از آن نوع تا آنزمان تنها دو دانه پیدا شده بود. یکی از آنها هم اکنون در موزه لندن نگاهداری میشود و دومی در موزه ادینبورگ در معرض نمایش قرار دارد.
از آنجا که شیئی پیدا شده مشمول قانون حفظ آثار باستانی انگلیس نمیشود، یابنده میتواند سهم بسزایی از محل فروش آن دریافت کند ( ن.ک. به  یافتن 52000 سکه رومی ).
کلاه خود را در هفته پیش در سالن حراجی کریستی لندن بفروش گذاشتند و در مقابل چشمان شگفت زده همگان شخصی آنرا به مبلغ 2،6 میلیون یورو یعنی هشت برابر قیمت واقعی آن خریداری نمود.
این کلاه خود که همراه با ماسک صورت میباشد نمونه ای از هنر زیبای رومی بر روی فلزات است. اینگونه کلاه خودها مورد استفاده رزمی نداشته و بیشتر از آن در مراسم رژه سواره نظام بهره میبردند.

Monday 11 October 2010

ایرانیان و یونانیان – گفتار یک بخش بیستم

بدینگونه کروتن (پ 1) و سیباریس  در تضاد سختی با یکدیگر بسر میبردند.  سند قراردادی که بتازگی در المپیا (پ2) یافته شده، نشان میدهد که سیباریسی ها  با سردائیها متحد گشته بودند. اینکه سردائیها همان ساردیها هستند یا نه، هنوز مشخص نگردیده است. بهرجهت این اتحاد نتوانست که سیباریس را در مقابل سقوط  و انحلال حفظ  نماید.  سیباریس در سال 510 – 511 پ.م. قربانی هجوم کروتنیها شد و کاملا ویران گردید.  کروتنیها مسیر رودخانه کراتیس را بسوی ویرانه های شهر برگردانده و آنرا به آب بستند. پژوهشگران تاریخی ایتالیا و باستان شناسان گمان میکنند که محل باستانی سیباریس را دوباره پیدا کرده باشند.
در شهرهای یونانی نشین سیسیل هم در حدود سده ششم  پ.م. خودکامگان در حال رشد بودند و این امر در مورد شهرهای زانکله (پ 3) ،هیمرا (پ 4) ، سلینوس ، اگریگنت ، گه لا (پ 5)  و لئونتینوئی صادق است.
------------

پ 1 – کروتن مرکز استانی بهمین نام در جنوب خاوری ایتالیا میباشد که در ناحیه کالابری در کنار دریای ایونی واقع است. بنا به افسانه های یونانی  این شهر توسطی آله مون پسر میسکلوس در کنار مقبره کروتن قهرمان ساخته شده و نام خویش را از او گرفت.  کروتن باستان حدوده 8 سده پ.م. در نزدیکی شهر کروتن فعلی توسط مهاجرین یونانی ساخته شده و بزودی به مرکز بازرگانی و شهری ثروتمند تبدیل گشت.  بسیاری از پهلوانان المپیک باستان از کروتن برخاسته بودند و فیثاغورث نیز در اواخر زندگی به کروتن پناه آورده  و در آنجا مکتب فیثاغورثی را برپا کرده بود. این شهر در 277 پ.م. به تصرف رومیها درآمد.

پ 2 – المپیا، پرستشگاه مقدس زئوس در الیس واقع در شمال غربی شبه جزیره پلوپونز و محل انجام مسابقات قهرمانی و ورزشی  در یونان.  مجموعه مقدسی که شامل پرستشگاههای مختلفت بود و در المپیا قرار داشت، آلتیس نامیده میشد.  گویا  تا تعداد 69 پرستشگاه  در آنجا قابل شمارش بودند.  بهررو ، این مکان از پیش از آمدن هلنی ها، توسط میکنی ها مسکون بود.  ساخت بناهای مذهبی  و سپس مجموعه های ورزشی در این ناحیه از سده دهم  پ.م. آغاز گردید و در سده پنجم پ.م. به اوج شکوفائی خود رسید.  در کنار معبد زئوس، از دیگر پرستشگاههای مهم معبد حرا همسر زئوس میباشد. المپیا در سال 1805 دوباره یافته شد و از دل خاک بیرون آمد.

پ 3 - Zankle  زانکله نام باستانی شهر مسینا و سومین شهر بزرگ جزیره سیسیل در جنوب ایتالیا میباشد. نام زانکله از واژه زانکلون بمعنای داس از زبان سیکلی ها میآید و این بخاطر شکل داس مانند شهر بود. پیدایش زانکله و یا مسینا مدیون موقعیت طبیعی  و جغرافیایی مناسب بود که به راهزنان دریایی این اجازه را میداد که پس از یورش به کشتیهای بازرگانی باستان و چپاول آنها با  درآنجا پناه یابند.  مسینا در طول حیات خویش نه تنها فراز و نشیبهای سیاسی را متحمل گردید بلکه در سالهای 1783 و 1908 زمین لرزهای ویرانگری را تجربه کرد و در خلال جنگ جهانی دوم هدف بمبارانهای هوایی متفقین قرار گرفت. امروزه مسینا شهری مدرن و مرکز فرهنگی و بازرگانی میباشد. برخلاف دیگر شهرهای واقع شده در سیسیل مسینا دارای بارندگی کافی  بوده و از اینرو حاصلخیز میباشد.

پ 4 –  Himera هیمرا شهری که توسط رانده شدگان دوریایی و کالکیدی شهرهای زانکله (مسینا) و سیراکوس در حوالی سالهای 648 پ.م. در شمال سیسیل ساخته شد.
مهمترین سال در تاریخ هیمرا،  سال 480 پ.م. است که در آن  همزمان و هم آهنگ با لشکرکشی  خشایارشا به یونان و کارتاژیها بنا به درخواست تریلوس، خودکامه  شهر به سیسیل حمله کردند ولی شکست خورده و بازگشتند. در سال 476 پ.م. در پی جنگهای داخلی حمام خونی راه  افتاد  که  براثر آن شهر خالی از سکنه شد و برای  دوباره برپا نمودن شهر، مهاجرین جدیدی لازم گشتند. در سال 409 پ.م. هیمرا که همچنان وفادار در کنار سیراکوس ایستاده بود، در جنگی با کارتاژها که انتقام سال 480 را میگرفتند، نابود گشته و سکنه آن یا کشته شدند  و یا مجبور به کوچ گردیدند. این نابودی، پایان هیمرا را بهمراه داشت.

پ 5 –  Gela شهری در جنوب سیسیل که امروزه دارای پالایشگاههای نفت است. شهر گه لا در ابتدا توسط مهاجرین دوری  (Dorians)  که حدود 688  پ.م.  از جزایر کرت و رودوس میآمدند، بنا گردیده و بنام رودخانه ای که از کنارش گذر میکرد، نامیده شد.  پسان، پس از آنکه مهاجرین یونانی به  کرت و رودوس پا  گذاشتند  و یونانیها  نیز سفرهای اکتشافی و مهاجرتی به کناره ها و جزایر دریای میانه (مدیترانه) از آنجمله جزیره  سیسیل  انجام دادند، شهر گه لا نیز بتدریج یونانی گشت  و معابد دوری اش به پرستشگاه های  آتنه  تبدیل گردید و از اینجا بود که پرستش این الهه گسترش پیدا کرد و مناطق زیادی  در سیسیل  هلنی گردید.

56


در عوض سیراکوس (پ 1)  براثر مبارزات احزاب داخلی از درون فلج شده بود. با پایه گذاری خودکامگی در  گه لا بوسیله کلئاندروس  و پس از کشته شدن وی، توسط برادرش هیپوکراتس در واقع عصر تازه ای در سیسیل شروع شد.  هیپوکراتس سیکل های (پ 2)  همسایه را مغلوب ساخت و بر همین منوال شهرهای  کالی پولیس، ناکسوس (پ 3)  و لئونتینوئی را تسخیر نمود. او در برابر قوای شهر سیراکوس نیز پیروز گردید و سیراکوس تنها با رنج و زحمت فراوان  و جدا گشتن از کارمانیا توانست که اینبار نیز استقلال خویش را حفظ نماید.
یونانیت در غرب هم  زیر  فشار مضاعف کارتاژها( پ 4) و اتروسکی ها (نبرد دریایی کنار آلالیا در کرس حدود 540 پ.م.) قرار داشت  و در نتیجه پراکنده گشتن روزافزون، به حالت مخاطره آمیزی افتاده بود و بیم آن میرفت که توسط بیگانگان اداره گردد. با وجود این تجارت یونان حتی با وجود برخوردهای سهمگین نظامی با اتروسکی ها نقش بسیار مهم خویش  را همچنان  بازی میکرد( پ 5).
-------------------

پ 1 - Syrakus  سیراکوس شهری در کرانه جنوب خاوری جزیره سیسیل که بزبان ایتالیایی سیراکوسا و به لهجه سیسیلی سرائوزا خوانده میشود. در سال 2006 این شهر از طرف یونسکو جزو میراث فرهنگی بشر برسمیت شناخته شده  و به جهان معرفی گردید. از دلایل یونسکو برای برسمیت شناختن سیراکوس بعنوان میراث فرهنگی و معنوی بشر که لازم به حمایت شدن است یکی این بود که این شهر دارای مکانها و ساختمانهایی است که هر کدام دارای خصوصیات منحصر بفرد خویش میباشند و مجموعه اینها در کنار هم تشکیل مکانی را میدهد که شاهدی گویا از دورانهای مختلف (یونانی، رومی و باروک) میباشد.
شهر در میان دو  رودخانه  آناپو و سیانه  واقع گردیده  و نخستین بار توسط  سیکه لی ها  در حوالی سالهای  1400 پ.م. آباد گردید. حدود سال 734 این شهر بوسیله یونانیها مسکون گشت. افلاطون در این شهر مدرسه داشته و ارشمیدس که خود از اهالی این شهر بود، در این جا ماشین جنگی خویش را برای دفاع از شهر اختراع نمود و در همینجا بود که پس از تسخیر سیراکوس توسط رومیان، بدست سربازی  رومی کشته شد.

پ 2 -  سیکل ها  Sicels  که همچنین بنامهای سیکول و در یونانی سیکه لوی نامیده میشدند. اینها مردمانی بودند که در حدود 1400 پ.م. از سرزمین اصلی ایتالیا به جزیره سیسیل مهاجرت کرده و مردمان بومی جزیره را که سیکانی ها خوانده میشدند از آنجا رانده  و خود جانشین ایشان گردیدند. از آن پس جزیره سیسیل بنام سی سل ها  یا سیکل ها بدین نام خوانده شد.  زبان سی سل ها از خانواده زبانهای هند و اروپایی بود که از آن تنها چند واژه بیشتر باقی نمانده است.

پ 3 –  این شهر امروزه جیاردینی ناکسوس خوانده گشته و در ایالت مسینای جزیره سیسیل ایتالیا واقع است. نخستین بار توسط مهاجرین یونانی که از کالکیدیه  یونان میآمدند ساخته و مسکونی گردید. بعدها اهالی جزیره ناکسوس یونان به آنجا پای گذاشتند و شهر نام خویش را از ایشان بعاریت گرفت.

پ 4 – واژه کارتاژ از زبان فنیقی سرچشمه گرفته و معنای شهرنو (شهر= کارات و  نو= هاداشت)  را میداد. و حقیقتا نیز کارتاژیها مهاجران فنیقی از شهر تیروس بودند که در حدود سده دهم و نهم پ.م.  به سرزمین امروزی تونس مهاجرت کردند و بتدریج کناره های شمالی و جنوبی دریای میانه را مسکون ساختند. ن.ک. به نگاره زیر

                              سرزمینهای کارتاژ
                              
                        تقسیمات باستانی جزیره سیسیل

پ 5 این امر نمایانگر این واقعیت است که یونانیها با وجود داشتن فضای جغرافیایی بسیار محدودتر از شاهنشاهی هخامنشی و علیرغم سختی کارها و دشواری امور، پیوسته و در کنار مسایل نظامی از مسایل اقتصادی غافل نمانده و همواره در تقویت و به روز کردن خویش در این زمینه میکوشیدند تا خود را هرچه بیشتر بی نیاز از دیگران کرده و دیگران را وابسته به خود باقی نگهدارند. 
ما پس از کورش، کمبوجیه و داریوش این امر را در ایران کمتر میبینیم و یا حتی تا حدودی از اواسط و بخصوص  اواخر دودمان هخامنشیان  اصلا نمی بینیم. اگر هم وابستگی اقتصادی به دربار هخامنشی وجود میداشت، این وابستگی برای ایرانیان منطقی نبوده  و عواقب و نتایجی منفی بدنبال میداشت.
شاهان هخامنشی از اواسط دودمان دیگر عادت کرده بودند که همه چیز را با طلای  بازمانده از دورانهای کورش تا داریوش بخرند و دیگران را نیز عادت داده بودند که ثروت اندوخته شده در دربار پارسی را یا اخاذی کنند و یا با بالا بردن قیمتهای خدمات خویش بنوعی دیگر اکتساب کنند.
یعنی بعبارتی دیگر همه را متوقع کرده بودیم  و خود را بدهکار.  خرج بیهوده کردن  و بی اهمیت دانستن و جدی  نگرفتن  امور  امری بدیهی گشته بود. چیزی که تا به امروز هم در جامعه ما عمومیت یافته و گریبان ما ایرانیها  را گرفته است و از صدمات آن هنوز هم  برکنار  نمانده ایم.
57

Sunday 10 October 2010

چگونه تلفنهای همراه میتوانند که انسان را پریشان کنند

کسی که رانندگی میکند نه تنها نباید که دست خود را بسوی تلفن همراه دراز کند بلکه همراهانش نیز بایستی بهنگام رانندگی از تلفنهای همراه خود حتی المقدور استفاده ننمایند.
پژوهشگران آمریکایی دریافته اند که گفتگوی تلفنی همراهان نیز میتوانند که حواس راننده را در حین رانندگی پرت کنند.
برای  اینکه پاسخی بر این پرسش پیدا کنند که این امر صحت دارد یا نه، دانشمندان به انجام آزمایشی دست زدند. آنها گروهی را در مقابل کامیپوتر نشاندند. بر روی صفحه کامپیوتر پرسشهایی مطرح میگشتند که افراد گروه شرکت کننده در آزمایش بایستی به آنها پاسخ میدادند و یا اینکه نوعی بازی ساده کامپیوتری انجام میشد که میبایستی در آن شرکت کنند مثلا یکی از این بازیها راهی را نشان میداد که شرکت کنندگان میبایستی توسط  ماوس چرخی را بر روی یک جاده بحرکت درآورند بدون اینکه از جاده خارج شوند. یا اینکه افراد گروه میبایستی چیزهایی را که بر روی صفحه کامپیوتر پدیدار میگشتند، بخاطر بسپارند.
پس از مدتی دانشمندان شخصی را با تلفن همراه بداخل محوطه آزمایش فرستادند. او توسط تلفن همراه با شخص دیگری در حال گفتگو بود. در مدت بودن این شخص در محوطه آزمایش، میانگین خطای شرکت کنندگان بنحو شگفت انگیزی بالا رفت.
پس از رفتن تلفن کننده، آزمایش بازهم روند طبیعی خود را طی کرد. پس از چندی باز دو نفر وارد اتاق محوطه آزمایش شدند و با هم به گفتگو پرداختند.
میزان اشتباهات شرکت کنندگان ایندفعه هم بالا رفت ولی بمراتب کمتر از زمانی که فرد موبایل دار آنجا بود. همین موضوع در مورد زمانیکه بلندگویی در محوطه سالن آزمایش خبری را پخش میکرد نیز صادق بود.
این آزمایش را دانشمندان پس از چند روز تکرار کردند ولی ایندفعه ترتیب وارد گشتن گفتگو کنندگان را به محوطه آزمایش عوض کردند. به اینصورت که نخست بلندگو خبری را پخش کرد، سپس دونفر گفتگو کنان وارد سالن شدند و سرانجام فردی با تلفن همراه.  شگفت انگیز آنکه نتیجه مشابه دفعه پیش گردید.
تکرار آزمایشها بر روی دیگر گروهها نیز نتایج مشابهی را در بر داشت.
دانشمندان میگویند : مغز انسان بهنگام شنیدن مکالمات تلفنی از آنجا که تنها صدای یکنفر را میشنود و نه کل مکالمه را، ناخودآگاه  در صدد تکمیل جملات برمیآید تا برای خود مفهومی را برساند و همین نیز سبب حواس پرتی مغز میشود، بخصوص بهنگام رانندگی.

Thursday 7 October 2010

نمایشگاه بین المللی خودرو در پاریس

نمایشگاههای بین المللی خودرو سازی اینروزها مبدل به مکانی گشته که در آن مخلوطی از خودروهای کاملا معمولی حاصل از کار تولیدات انبوه که پس از پایان نمایشگاهها در بنگاههای معاملات خودرو در انتظار خریدار میمانند و خودروهای عجیب و غریبی که هیچگاه به مرحله تولید انبوه نمیرسند، برای علاقه مندان به نمایش گذاشته میشوند. نمایشگاه بین المللی خودروی امسال پاریس نیز از این قاعده مستثنی نماند.
در این نوشتار نگاره چند خودروی مدل جدید  ( که عمدتا نیز هیبریدی یا برقی هستند) را که در نمایشگاه امسال پاریس قابل مشاهده هستند، نظاره گر خواهید بود. افزون بر خودرو، مدلهای برقی موتور سیکلت هم بنمایش گذاشته شدند که با استقبال تماشاگران مواجه گشتند.
پیامی که این خودروها با خود حمل میکنند اینستکه عمدتا سلیقه ها بسوی خودروهای کوچک و برقی گرایش پیدا کرده است. خیلیها نیز با خیال صدمه نزدن به محیط زیست ( ن. ک. به  آیا خودروهای برقی کاملا پاک هستند؟ ) با کنجکاوی اینگونه خودروها را زیر نظر میگیرند. در این میان خودرو سازها و تولید کنندگان نیروی برق ( ن. ک. به  فرانسه بدنبال دزرتک خویش است  ) اهداف خود را دنبال میکنند.




Tuesday 5 October 2010

آخرین قسط مربوط به خسارات جنگ جهانی اول

بنا به گزارش هفته نامه معتبر  Zeit  ( زمان)  92  سال پس از پایان یافتن جنگ جهانی اول که از سال 1914 تا 1918 بطول انجامید، کشور آلمان موفق گردید که با حواله کردن دویست میلیون یورو در بیستمین  سالروز اتحاد آلمان شرقی و آلمان غربی (سوم اکتبر) آخرین قسط مربوط به پرداخت غرامت خسارتهای جنگی جهانی اول را پرداخت نموده و از زیر بار بدهیهای مربوط به این جنگ بیرون آید.
پرداخت این غرامت جنگی در سال 1918 در معاهده ورسای بگردن دولت و ملت آلمان گذاشته شد. اعتراض به میزان مبلغ پرداختی خسارات این جنگ یکی از دلایلی بود که رژیم آلمان نازی را به ورطه جنگ جهانی دوم کشانید که باز هم به شکست کشور آلمان انجامید. این کشور موظف به دادن  تعهد  برای  پرداخت  غرامت مربوط به خسارتهای جنگ جهانی دوم  هم گردید.

از آنجا که در زمان حکومت نازیها در آلمان از سال 1933 تا 1945 ادامه پرداخت اقساط مربوط به غرامات جنگ جهانی اول متوقف شده بود و نیز از آنجا که از سال 1945 یعنی سال پایان جنگ جهانی دوم تا سال 1952 کشور آلمان در موقعیتی نبود تا ادامه پرداخت اقساط غرامات را از سر گیرد ( تنها آلمانغربی زیرا کشور آلمانشرقی خود را وارث رژیم نازی نمیدانست و سهمی نیز پرداخت نمیکرد. 
پرداخت سهم غرامت مربوط به آلمانشرقی در زمان اتحاد دو آلمان بعهده آلمان متحد گذاشته شد) و همچنین بواسطه جمع گشتن بهره بانکی مربوط به اقساط پرداخت نشده از سال 1933 تا 1952  و اضافه شدن این بهره به اصل باقیمانده مبلغ غرامت، تسویه حساب غرامات مربوط به خسارات جنگ جهانی اول تا سوم اکتبر امسال بدرازا کشید.

با پرداخت این دویست میلیون یورو، کلیه بدهیهای مالی آلمان که تنها مربوط به جنگ جهانی اول بود تصفیه گردید.

Monday 4 October 2010

ایرانیان و یونانیان – گفتار یک بخش نوزدهم

آیا داریوش میخواست که آنها را با یورشی ناگهانی از جانب باختر و بخشهای پایینی رودخانه دانوب (پ 1) از پشت غافلگیر کند؟ آیا داریوش ، همانگونه که ادوار مایر گمان میبرد، رودخانه دن (پ 2) را با سیردریا عوضی گرفته بود (پ 3)؟  ما اینرا نمیدانیم.
فقط همین اندازه که این لشکرکشی با دقت زمینه چینی و برنامه ریزی شده بود و با همراهی سربازان اعزامی یونانی ارتش ایران بگونه یک عملیات مشترک انجام گرفته است.  ماندروکلس معمار یونانی بر روی تنگه بسفر پلی زد که برای نخستین بار آسیا و اروپا را بهم متصل میکرد. از روی این پل لشکر زمینی داریوش از راه تراکیه وارد سرزمینهای جنوب دانوب گشته و از اینجا با بستن پل دیگری به جلگه های بسارابیه (پ 4) رسید.
-----------------------

پ 1 – دانوب رودخانه ای است بدرازای 2850 کیلومتر پس از رودخانه ولگا طولانی ترین رودخانه اروپا میباشد که از جنگلهای سیاه در آلمان شروع میگردد و بدریای سیاه ختم میشود. رودخانه دانوب در مسیر خویش از کشورهای آلمان، اتریش، سلواکی، مجارستان، کرواسی، صربستان، رومانی، بلغارستان، مولداوی و اوکراین عبور مینماید و اغلب مسیر آن قابل کشتیرانی میباشد. 
شهرها و دژهای زیبایی در سر راه این رودخانه قرار دارند. رودخانه دانوب از سده هفتم پیش از میلاد توسط یونانیهایی که از دریای سیاه با کشتی های خود میآمدند مورد استفاده قرار گرفته و راه آبی ایشان بدرون اروپا بود. حوزه آبخیز این رودخانه چیزی در حدود 795686 کیلومتر مربع میباشد.

پ 2 – دن رودخانه ای است در بخش اروپایی روسیه به درازای 1870 کیلومتر که 1360 کیلومتر آن قابل کشتیرانی میباشد. نام رودخانه ریشه اوستایی و یا کلتی دارد. 
در هردوی این زبانها به این رودخانه دانو یا رودان و رودانو میگفتند. در امتداد رودخانه دن گروه های مختلف سکاها زندگی میکردند. 
رودخانه دن سرانجام به دریای اسووشه یا دریای آزوف بزبان روسی که 38000 کیلومتر مربع گستره و حد اکثر ژرفایی برابر با 15 متردارد، منتهی میگردد.
پ 3 – سیردریا یا سیحون با  طول 2212  کیلومتر در آسیای میانه جریان دارد. ابتدای سیر دریا در ازبکستان و از بهم پیوستن دو رودخانه نارین و سیاهرود آغاز میگردد که هر دو در قرقیزستان سرچشمه های خود را دارند.  
 نام یونانی این رودخانه یاکسارتس بود که از واژه پارسی باستان  یاخشا  آرتا  بمعنای رودخانه بزرگ با رنگ صدف  اشتقاق یافته بود.  
 اشتباهی گرفتن دن و سیردریا را با هم توسط داریوش انجام نگرفته بلکه حدود 200 سال بعد از داریوش توسط اسکندر انجام گرفت.  اینکه ایرانیها نامهای متفاوتی برای این دو رود داشتند، چنانکه در این پاورقی و پاورقی پیشین بدانها اشاره شد، یکی  از دلایل اثبات این ادعا میباشد. این رودخانه در مسیر خویش از شهرهای کوکند و تاشکند گذر میکند و سرانجام به دریاچه آرال میریزد. حوزه آبخیز سیردریا 219000 کیلومتر مربع میباشد. 
سیستم کانال کشی که از زمان خانات کوکند در سده هژدهم شروع گردید و تا زمان حاضر نیز پیوسته گسترش یافت، که طی آن آبهای رودخانه را برای مصارف کشاورزی میکشیدند و سرانجام نیز این جریان  به یک فاجعه زیست محیطی  و اندکی نیز پس از آن فاجعه ای اقتصادی مبدل گردید. 
پ 4 – بسارابی، سرزمین حاصلخیزی میان دریای سیاه  و رودخانه نیستر و دانوب در کشور رومانی. بعبارات دیگر لشکر داریوش تمامی کرانه های غربی دریای سیاه را پشت سرگذاشته و با گذشتن از یکی از شعبات رودخانه دانوب  واقع  در رومانی وارد  این سرزمین گشته بود.   
نام بسارابیه تا سال 1812 تنها به یکسوم جنوبی سرزمین  فعلی بسارابی اطلاق میشد اما در این سال روسیه با نهادن این نام بر سرزمینهای مجاور  و گسترش  این نام بر دو سوم  دیگر این سرزمین مشروعیتی حقوقی برای تملک این قسمتها را برای خود فراهم کرد و از آن ببعد این نام برآنها باقی ماند. 
نظیر اینکار را درمورد کشور اران  و استانهای  آذربایجان ایران و با حرص و ولع بلعیدن  این قسمت از خاک ایران را توسط روسیه  دیدیم و تجربه کردیم. امروزه کشور آران  با نام غیرحقیقی آذربایجان وجود رسمی دارد.

54

سکاها برای مبارزه به میدان نیامدند بطوریکه ایرانیان سرانجام وادار به بازگشت شدند و این احتمال بعید نیست که داریوش رودخانه  نیستر (پ 1)  و یا یکی دیگر از رودخانه های بزرگ جنوب روسیه را پشت سر گذاشته باشد. با وجود این لشکرکشی داریوش بزرگ چندان هم به ناکامی نماند. تراکیه و با آن جوامع یونانی در غرب پونتوس (پ 2) از آن پس بعنوان بخش اروپایی کشور، به ایران تعلق گرفتند. غول ایران بازهم بدینوسیله مقادیر زیادی به سرزمین اصلی یونانیها نزدیکتر شد.
در سمت غرب نیز ابرهای تیره آسمان را برای یونانیها تاریک ساختند.  
اقوام مختلف ایتالیا رو به  مهاجرت نهاده  و به حرکت درآمدند و با این کار فشار سیاسی بر روی یونانیهای مهاجر بیشتر شد و در این میان این فشار بیشتر از همه  از سوی  اتروسکیها (پ 3) که نه تنها در شمال ایتالیا بلکه در کامپانی (پ 4)  هم حضور داشتند، اعمال میگردید. 
شهر بازرگانی  و ثروتمند کیمه (پ 5) نیز اگر در وجود آریستودموس (پ6) سرداری شایسته نمیافت، از دست میرفت. این شخص بعدها بصورت فرمانروایی  زورگو درآمد.  کیمه بدون شک تنها یک مثال ساده  از وضعیت یونانیهای  تحت فشار در جنوب ایتالیا بود.  ضمن اینکه نزاع  و جدالهای داخلی میان هلنی ها در ایتالیا  نیز پیوسته کار ایشان را مشکلتر مینمود.
---------------------

پ 1 –  نیستر رودخانه ای است بدرازای 1352 کیلومتر در روسیه که بدریای سیاه منتهی میگردد و 500 کیلومتر آن قابل کشتیرانی است. در دنیای باستان این رودخانه بنام تیراس خوانده میشد.

پ 2 -  Pontos  کشوری بوده در کرانه جنوبی و جنوب شرقی دریای سیاه میان ارمنستان و بی تینیه که در زمان  میتریداتس (میترا) دوران شکوفایی  خود را تجربه میکرد. این ناحیه  در حدود  سده هشتم  پ.م.  توسط یونانیها جهت ایجاد روابط بازرگانی  مناسب تشخیص داده شد و اهمیت  استراتژیکیش برایشان آشکار گردید  بنابراین در ایجاد بندری در این  ناحیه و اسکان یونانیانی که با سرزمین اصلی یونان ارتباط مستمر داشتند، کوشیدند. این عمل باعث گردید که حیطه نفوذ فرهنگی و سیاسی یونان تا قلب روسیه  امروزی  رخنه کند و از طرف دیگر یونانیان را  در جریان حال مهاجرت اقوام کوچنده آریایی – ایرانی این مناطق قرار دهد.  این سرزمین پسان و در حدود سال 80 پ.م. به تصرف رومیها درآمد و مدتها در تسخیر ایشان باقی ماند و میان امپراتوریهای ایران و روم دست بدست میگشت.

پ 3Etrusker اتروسکیها یا بزبان یونانی باستان تیرهنویی ها  Tyrrhenoi،   قومی که از سده نهم پ.م. در مرکز ایتالیا زندگی میکرد و بنا بر روایات هرودوت احتمالا حدود هزار سال پیش از میلاد  از لیدیه در آسیای کوچک  به توسکانا در ایتالیا کوچ کرده بود. اینان با وجود اینکه از اقوام هند واروپایی نبودند  اما  وجه تشابهات زیادی با یونانیها داشتند.
دریای میان جزیره سارد و خاک  اصلی ایتالیا جایی که زمانی اتروسکیها زندگی میکردند و جزیره کرس  فرانسه  هنوز هم این دریا بنام  یونانی  سه هزار سال پیش خود یعنی دریای تیرهنویی خوانده میشود، هرچند که دیگر قوم مستقل اتروسکی دیگر وجود نداشته و یونانیها هزاران سال است که دیگر این منطقه را تحت اختیار خویش ندارند.
این شاید برای کسانیکه  هر از چندی دم از نام دیگری  بجز خلیج فارس بر پهنه جنوبی  آبی کشور ایران  میزنند  و همچنین  آموزگارانشان،  جالب  و آموزنده  باشد.
در 600 پ.م. این قوم در اوج قدرت خویش قرار داشت و همگام با هم پیمانان کارتاژی خویش تمامی کرانه های غربی دریای میانه (مدیترانه) را بمقدار زیادی تحت کنترل خویش داشتند. این قوم در سده سوم پ.م. فرمانبردار رومیها گردید. یافته های زیادی از این قوم در دست است که سالانه در موزه های ایتالیا گردشگران را بسوی خویش جلب میکنند.

پ 4 –  کامپانی سرزمینی در کرانه های جنوب غربی ایتالیا بمرکزیت شهر ناپل با گستره 13590 کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر 5800،000 در سال 2005.  این سرزمین بمناسبت حاصلخیزیش از سوی رومیها کامپانیا بمعنای سرزمین خوشبخت نام گرفت.

پ 5Kyme  کیمه یا کومائه قدیمی ترین پایگاه مهاجرین یونانی در ایتالیا بود که از حدود 750 پ.م. از نواحی کالکیس و اریتریا بدانجا مهاجرت کرده بودند. این مهاجرین پیش از بنیانگزاری این شهر چند دهه در سرزمین اصلی ایتالیا سکنی گزیده بودند. کیمه از سال 334 پ.م. متعلق به روم گردید. این شهر در کامپانی قرار داشته و در شمال غربی شهر ناپل میباشد. نام این شهر به احتمال زیاد از شهری همنامش در یونان گرفته شده است که بیشترین مهاجرین را به ایتالیا فرستاده بود و نیز این نام  معنای موج  را  در زبان یونان باستان میداد. 
این شهر در دنیای باستان از نظر مذهبی نیز اهمیت داشت و اهمیتش بیشتر بر اثر کاهنه پیشگویی بود که پیوسته در آنجا حضور داشت. این کاهنه سیبیله یا سیبیلیا نامدیه میشد که در زبان یونان باستان معنای پیامبر را میداد.

پ 6 –   Aristodemos  سردار و فرمانروای کیمه که بهمراه هیرون  از شهر سیراکوس واقع در جزیره سیسیل در سال 524 پ.م.  از نفوذ  اتروسکیها  به جنوب ایتالیا جلوگیری نمود و در نبردی دریایی ایشان را شکست قطعی داد. پس از این پیروزی او توانست که در شهر کیمه ، حکومتی کاملا به سبک یونانی برپادارد که پایه های آن بر ارتش و مردم بر قرار بود. 
او برای خویش گروه محافظین شخصی درست کرد و دستور داد تا همطرازان وی را بکشند و اموال ایشان را تصاحب نمود و با قسمتی از این دارایی مزدورانی را استخدام نمود. او بردگان را آزاد نمود و به ایشان مقام شهروندی داد و شهروندان پیشین را خلع سلاح نمود.

55