جستجوگر در این تارنما

Sunday 30 January 2011

چراغهای خودرو - بمناسبت صد و بیست و پنجمین سال تولد خودرو

دیروز یعنی بیست و نهم ژانویه سال 2011 صدو بیست و پنجمین سال اختراع نخستین خودرو از سوی کارخانجات بزرگ خودرو سازی دنیا گرامی داشته شد. در صد و بیست و پنج سال پیش زمانیکه نخستین خودروی چهارزمانه  را بنمایش گذاشتند، کایزر ویلهلم نخست پادشاه پروس از این اختراع جدید بعنوان چیز قشنگی نام برد که جذابیت و تاثیراتش بر روی زندگی انسانها زیاد دوام نمیآورد. امروز پس از گذشت صد و بیست و پنج سال دستکم کشور آلمان خرسند از اینستکه ویلهلم نخست حق نداشته و آلمان سالانه مقادیر زیادی خودرو با کیفیت مطلوب تولید کرده و در سطح جهانی بفروش میرساند. بمناسبت زاد روز خودرو تحول بکار گیری چراغها را که تنها بخش کوچکی از کل خودرو میباشند را بصورت کاملا مختصر و کوچک شده  در اینجا آورده ام.

چراغ جادوی نو برای خودروها
یکی از اختراعات مهم بشر که تحولات بسیاری را برای جهانیان بدنبال داشت همانا اختراع خودرو بود که با مرور زمان تکنیکهای گوناگونی را در زمینه های مختلف تجربه کرد. از میان تجارب گوناگون و بهبودهای مداوم در صنعت خودروسازی میتوان از دور تکامل چراغهای خودرو نیز نام برد.
در دهه بیست سده گذشته پس از بکار گیری چراغهای معمولی درخودرو که دارای یک سیم بودند نوبت به چراغهای بیلوکس   Bilux Lampen  رسید. همانطور که از نام بیلوکس پیداست در این گونه چراغها از دو سیم استفاده میگردید یکی برای تولید روشنایی برای نزدیک و دیگری برای تولید نور دور در خودرو. یکی از بزرگترین معایب این چراغها در آنزمان این بود که پیوسته یکی از ایندو سیم خراب میشد و دارنده  خودرو مدام  در حال تعویض چراغ بود.
با آغاز دهه شصت سده گذشته چراعهای بیلوکس جای خود را به چراغهای هالوژن دادند که هم از نظر نوری بهتر بودند و هم مدت عمر بیشتری داشتند و درضمن به سادگی چراغهای معمولی احتیاج به تعمیر پیدا نمیکردند. چراغهای هالوژن از مفتول پیچیده شده و فنر مانندی ساخته شده بودند که بر اثر حجم کمتری که نسبت به چراغهای معمولی احتیاج داشتند، در خودروها بسیار کارآمد گشتند.
در دهه نود سده گذشته تکنیک چراغها به همین نیز اکتفا نکرد. در این دهه تکنیک چراغهای زنون   Xenonlicht  به بازار عرضه شد که در آنها برای تولید روشنایی بجای استفاده از مفتولهای گداخته  فلزی از گاز استفاده میشد. چراغهای زنون در مقایسه با چراغهای هالوژن خودرو مصرف بسیار کمتری داشتند و همزمان نیز تا دو برابر بیشتر روشنایی تولید میکردند. تا اواخر دهه نود این تکنیک کاملتر هم گردید و بصورت چراغهای بی زنون عرضه گردید که همان خاصیت نور پایین و نور بالا بیلوکس منتهی با مشخصات زنون  را داشت و میتوانست با تشخیص موقعیت خودروهای دیگر نور خود را طوری تنظیم کند که برایشان مزاحمت ایجاد ننماید.
در حال حاضر هم خودروها گامهای موثری برداشته اند تا از تکنیکLED Light Emitting Diode  برای چراغهای خودرو استفاده نمایند. چراغهای LED   را معمولا در خودروهای بزرگتر و لیموزین بکار میگرفتند اما چندی نکشید  که خودرو سازان به این فکر افتادند تا آنرا به صورت تولید انبوه در خودروهای کلاسهای پایین تر نیز استفاده نمایند.
مراحل تکامل این چراغها بایستی که مرحله به مرحله پیموده میشد. در ابتدا نوری که توسط این چراغها تولید میگشت راه را برای راننده خودرو روشن میکرد اما بخاطر داشتن فرکانس بالای نور سپید مزاحم رانندگانی که از مقابل میآمدند میشد. طراحان برای رفع این مشکل روشنایی روز را در یک روز معمولی تابستان الگو قرار دادند. 
در روشنایی روز نوری وجود دارد که به اصطلاح خبرگان گرمای نوری برابر با 6200 کلوین تولید میکند. هر اندازه که نور غیر طبیعی به 6200 کلوین نزدیکتر گردد، برای انسان قابل تحمل تر میشود. این مقدار در چراغهای  LED   چیزی برابر با   5500 کلوین  و در چراغهای زنون 4200 کلوین  است. 
یکی دیگر از بزرگترین محاسن روشنایی تولید شده توسط  LED نوع طراحی آن میباشد. در این نوع چراغها نور اصلی مجموعه ای است از نورهای کوچک کنار هم گذاشته شده که میتوانند آزادانه در جلو خودرو تعبیه گردند تا مقدار مشخصی روشنایی تولید کنند. برای تهیه همین مقدار روشنایی توسط چراغهای معمولی خودرو میبایستی سطح بزرگتری از مساحت جلوی خودرو را برای تعبیه چراغها در نظر میگرفتند. یعنی به این صورت در مورد فضای مورد لزوم برای چراغها صرفه جویی کلی صورت گرفته است.
کار به همینجا نیز خاتمه پیدا نکرده و خودروسازان در حال حاضر درصددند که چراغهای LED را بگونه ای با تولید انبوه به بازارها روانه سازند که  در سر پیچها همسو با جهت گردش خودرو چرخیده و مسیر حرکت را در پیچ  و کجگردی (انحنا) روشن نمایند. چراغ گردنده این برتری را نسبت به دیگر چراغها دارد که برای مثال زمانیکه راننده از یک خیابان اصلی که روشنایی به اندازه کافی دارد وارد خیابانی فرعی با نور کم میشود، چندان دچار مشکل بینایی نمیگردد یا زمانیکه هوا مه آلود است این چراغها بطور موءثرتری عمل مینمایند.
در نظر است که در سری جدید این چراغها سنسورهایی تعبیه گردند که میزان روشنایی تولید شده را نسبت به روشنایی جاده و حرارت محیط تنظیم نماید. به این وسیله میتوان میزان برق مصرفی برای تهیه روشنایی چراغ خودرو را بهینه کرد.  گفتگو  هم چنین بر سر این میباشد که در آینده  نسبتا دور شبکه چراغهای  خودرو را به سیستم  Global Positioning System (GPS)  متصل نمایند.  بدینوسیله خودرو میداند که در کجا قرار دارد و در چند صد متر آینده به چه نوری نیاز است.
با این خصوصیات تولید روشنایی خودرو به 6200 کلوین  بکلی نزدیک گشته و شب راننده را روز مینماید.

Friday 28 January 2011

تونل مخفی در زیر یک شهر انگلیس

کاوشگران و باستان شناسان انگلیسی در زیر شهر ناتینگهام بخشی نو از یک تونل زیر زمینی را کشف کردند که در 700 سال پیش نقشی سیاسی – جنائی را بازی کرد.

ادوار سوم Edward III یکی از پادشاهان موفق قرون وسطای انگلیس بود که در سن چهارده سالگی به پادشاهی رسید و بمدت پنجاه سال نیز سلطنت کرد. در زمان این پادشاه که در سیزدهم نوامبر سال 1312 میلادی بدنیا آمد و در بیست و یکم ژوئن سال 1377 از دنیا رفت، انگلستان مبدل به یکی از قدرتهای نظامی اروپا گردید. اما پیش از هرچیز ادوارد سوم میبایست که پایه های سلطنت خویش را توسط یکسری اعمال مستحکم میکرد.
بهنگام تاجگذاری او تنها از نظر تشریفاتی شاه انگلستان شده بود و قدرت اصلی حکومتی در اختیار نایب السطلنه او  راجر مورتیمر Roger Mortimer بود که این مقام را با مادر اداورد سوم مشترکا در دست داشتند. راجر مورتیمر که معشوق مادر ادوارد سوم نیز بود،  بهمراه او نقشه براندازی  پدر ادوارد سوم  یعنی اداورد دوم را که  مشهور به همجنسگرایی بود  کشیدند و او را وادار به استعفا نمودند. 
اندکی پس از بطور رسمی بر تخت نشستن ادوارد سوم، ایندو ادوارد دوم را که در زندان بود از بین بردند.
ادوارد سوم در سن شانزده سالگی با فیلیپا ازدواج کرد و دو سال پس از آن ایندو صاحب فرزند پسری شدند. با بدنیا آمدن این کودک و بالا رفتن سن ادوارد سوم، مورتیمر دریافت که موقعیت او بخطر افتاده است. مورتیمر که بخاطر دست یافتن به مستغلات یکی از امرای محلی (Earl of Arundel  )  او  را کشته و املاکش را تصاحب کرده بود، پشتیبانی دیگر امرا را از دست داد.  این بهترین فرصت برای  ادوارد سوم بود که بدون هیچگونه مخالفتی از سوی دیگران، کار مورتیمر را یکسره نماید.
سربازان ادوارد سوم از راه همین تونل که مدخل اصلیش بتازگی کشف شده به باروی ناتینگهام یورش برده و وارد آن گشتند و مورتیمر را به اسارت درآوردند. در سال 1330 پارلمان انگلستان مورتیمر را محکوم کرد و در هفتم دسامبر همان سال او را در لندن بدار آویختند.

تاکنون تصور میشد که مدخل اصلی این راه زیرزمینی که به تونل مورتیمر مشهور است در کنار مجتمع روستایی که از بیست خانوار تشکیل شده بود در زیر صخره ای قرار دارد اما باستان شناسان موفق گشتند که ورودی اصلی تونل را که در کنار یک پارک وحش واقع در ناتینگهام قرار دارد، کشف نمایند. 

این اکتشاف طی مدت دوسال پژوهش بر روی راههای شنی زیرزمینی که  در زیر شهر ناتینگهام قرار دارند، بعمل آمد.  کاوشگران در حین عملیات خود دوربین چرخداری را که توسط موتوربرقی از راه دور قابل هدایت بود بداخل تونل فرستادند و به تهیه نگاره های سه بعدی از دالانها پرداختند. ویدیوی تهیه شده از این عکسبرداریها را میتوان بر روی  یوتیوب  مشاهده کرد.

دیوید واکر David Walker  از دانشگاه ناتینگهام در مصاحبه با بنگاه خبرپراکنی بی بی سی اظهار داشته که تقریبا با اطمینان کامل میتوان گفت که ورودی اصلی زیرگذر مورتیمر همینست که بتازگی یافته شده است. در گزارشات تاریخی که بدست ما رسیده است نیز پیوسته از محل مدخلی سخن بمیان میآید که با ورودی راههای زیرزمینی که تا به امروز  بعنوان مدخل اصلی تلقی میشد، تفاوت تعریفی فاحش دارد.
در دوران ادوارد سوم از این راههای زیرزمینی بعنوان راه حمل و نقل میان باروی ناتینگهام و رودخانه لین که بر روی آن توسط کشیتیهای کوچک و متوسط میان ناتینگهام و دیگر شهرهای انگلیس کالا مبادله میکردند، استفاده میشد.
دیو گرین از دفتر شورای شهر شهرداری ناتینگهام محتاطانه تر در مورد کشف جدید سخن میگوید. او بر این نظر است که تا زمانیکه صحت و سقم این کشف جدید اثبات کامل نگشته باشد، نمیتوان بطور قاطع از اصلی بودن یا نبودن ورودی جدید سخن گفت. او اضافه کرد که افکار عمومی از سوی شهرداری شهر ناتینگهام پیوسته در جریان پیشرفت امور قرار خواهد گرفت.

Wednesday 26 January 2011

درخواست رسمی مصر برای بازگرداندن مجسمه نفرتیتی

مدتها بود که مصر تهدید میکرد اگر به خواست این کشور مبنی بر بازگرداندن مجسمه نیم تنه شهبانو نفرتیتی از موزه برلین به موزه قاهره وقعی نهاده نشود، موضوع را رسما به عرض مراجع بین المللی خواهد رسانید. مصریها هم اکنون اینکار را انجام دادند.

نفرتیتی شهبانوی مصری و همسر اشناتون فرعون مصر بود که از آنها شش فرزند دختر بجا ماند. آنها نخستین زوج سلطنتی مصر بودند که در حدود 3300 سال پیش اجازه دادند که گوشه هایی از زندگی ایشان بصورت نگاره و یا پیکره ساخته گشته و بدینوسیله افکار عمومی از کارها و زندگی آشنا شود.
شخصیت و موقعیت  این شهبانوی مصری چنان محکم و قوی بود که در ساخت پیکره ها و نگاره های باقی مانده از او نشانه های سلطنتی نیز منظور میگردید. در برخی از این نگاره ها او را با  خودی  بر سر و درحال سرکوب و ضربه زدن به دشمنان می بینیم. از این گونه نگاره ها و سنگ کندها  میتوان در دره امرنا  Amarna   موارد نسبتا زیادی را مشاهده نمود.
با وجود این از چگونگی و زمان مرگ شهبانو نفرتیتی اطلاعات دقیقی در دست نیست. برخی از باستان شناسان و تاریخدانان معتقدند که او به سال 1338 پ.م.  و چند ماهی پس از مرگ شوی خود از دنیا رفته است زیرا بر دیواره های گور اشناتون تصاویری از نفرتیتی وجود دارند که در نقش محافظ گور ظاهر گشته است.

نیم تنه مورد دعوای نفرتیتی در سال 1912 توسط باستان شناس آلمانی لودیگ بورشارت Ludwig Borchardt  در دره امرنا  که در کرانه چپ رودخانه نیل در مرکز مصر قرار دارد از دل خاک بیرون آورده شد.   در آن زمان اداره امور باستانی مصر در دست و اختیار فرانسویها بود.
زهی حواس باستان شناس،  رئیس اداره امور باستانی و معاون وزیر فرهنگ مصر معتقد است که بورشارد در آن زمان پس از یافت نیم تنه با پنهان کاری و دادن حق السکوت به برخی از کارمندان آن زمان مصر، موفق گشته بود که این نیم تنه را به آلمان منتقل نماید.
رئیس موزه پرگامون برلین متعلق به بنیاد فرهنگی  پروس  اما میگوید که در آنزمان قانون سهیم گشتن در یافته های حاصل از کاوشگری در مصر وجود داشته است و بنا به این قانون  که اخیرا الغا گردید، کاوشگران و باستان شناسان  مجاز بودند تا نیمی از اشیاء یافته شده را با اطلاع حکومت مصر به کشورهای خویش منتقل نمایند و اسناد باقی مانده از آن زمان گواه بر اطلاع داشتن حکومت مصر از جریان خروج قانونی اشیاء از این کشور میباشند.
از آن گذشته متخصصین اروپایی معتقدند که نگاهداری  و حفاظت اینگونه اشیاء در موزه های اروپایی مطمئن تر است تا در موزه های شرقی. آقای  حواس  این گفته ها را رد کرده و آنها را توهین به ملل شرقی تلقی میکند. 

آقای حواس  مدتها مصمم بود تا در کنار موزه قاهره دو موزه بزرگ و معتبر دیگر در نزدیکیهای مناطق باستانی اکتشاف شده  مصر تاسیس نماید و برای این منظور با کوششهای فراوان توانست حمایتهای مالی و معنوی ملی و بین المللی را جلب نماید. 
اکنون با فرا رسیدن موعد پایان کارهای ساختمانی این موزه های درخور،  مجهز، بزرگ و شکوهمند، او  کوشش میکند  تا در کنار جای دادن اشیای باستانی و تازه کشف شده، آثار به خارج برده شده را نیز از راههای  قانونی و بین المللی به مملکت مصر  بازگرداند.  

سخنگوی وزارت فرهنگ آلمان بتازگی ضمن اشاره به نامه اداره امور باستانی مصر اظهار داشته که نامه دریافت شده وزارت متبوعش جنبه قانونی و رسمی ندارد زیرا امضا کننده این نامه آقای حواس معاون وزارت فرهنگ میباشد.  رئیس جمهمور مصر و اعضای کابینه این کشور امضای خود را زیر این نامه نگذاشته اند.
در کنار این نامه نگاریها باستان شناسان آلمانی نگران هستند که بر اثر این درگیری، در کارهای اکتشافی، تحقیقی و کاوشگری آنها در مصر خللی پدید آید زیرا مصر احتمالا از ادامه همکاری با باستان شناسان خارجی منصرف گردد.

چندی پیش نیز نظیر این ماجرا میان آلمان و ترکیه بوجود آمد. 
در حواشی جنگ جهانگیر نخست، باستان شناسان آلمانی موفق به یافتن دو مجسمه در بغازکوی ترکیه شده بودند که آنها را به آلمان منتقل کرده و به بازسازی آنها پرداختند. 
در بغازکوی شهر باستانی خاتوشا (هاتوشا) پایتخت اقوام آریایی هیتی که از سده هژدهم تا هفتم پیش از میلاد در آنجا زندگی میکردند،  قرار داشت و مجسمه ها نیز مربوط به همین دوران بودند. 

آلمانها پس از بازسازی و ترمیم مجسمه های سنگی خورد شده  یکی از آنها را چندی پیش به ترکیه باز پس دادند اما ترکها همچنان در صدد باز پس گرفتن مجسمه دوم بودند و برای بیشتر فشار آوردن به آلمانیها، مجوزهای کاوشگری بمنظور اهداف باستان شناسی را از گروههای باستان شناس آلمانی پس گرفتند.

بنا بنظر کارشناسان غربی نه ترکیه و نه مصر حق قانونی در مورد بازپس خواستن اشیاء باستانی منتقل شده به موزه های غربی را ندارند ولی اگر قرار باشد که درخواست نامه های ایندو کشور را با یکدیگر مقایسه نمایند، درخواست نامه طرف ترک با توجه به قراردادهای منعقده آن زمان با حکومت این کشور بیشتر قابلیت دفاع حقوقی دارد تا اعتراض نامه طرف مصری.

در این گیر و دار یکی از مقامات پائین آلمانی اظهار داشته که در عراق رژیم این کشور خرسند از این است که یافته های باستان شناسی این کشور در موزه های غربی قرار داشتند و بدینوسیله از نظر امنیتی در موقعیتی قرار دارند که خود این کشور نمیتواند برای این آثار فراهم آورد.
پس از اشغال کشور عراق توسط نیروهای آمریکایی بخش اعظم اشیاه موجود در موزه های این کشور بتاراج رفت و از این مقدار تنها سهم کوچکی از آن پیدا و بازگردانده شده است.

Tuesday 25 January 2011

شیر باغ وحش دوشنبه پایتخت تاجیکستان

برخی از روزنامه های آلمان بخشی دارند که در آن عکس انتخابی روز را چاپ و پخش میکنند. تصویر زیر عکس روز بیستم ژانویه سال 2011 روزنامه  زود دویچه تسایتونگ  میباشد که در آن شیر 18 ماهه ای بنام وادیک را نشان میدهد که بهمراه مامور باغ وحش که یک زن تاجیکی بنام زوخو ( احتمالا زلیخا ) میباشد و تکه گوشتی را در دست دارد با آزادی در میان باغ وحش گردش میکند. 
در زیر این عکس توضیح داده شده که باغ وحش دوشنبه اینکار را دو بار در هفته انجام میدهد و این جزو برنامه های ثابت این باغ وحش میباشد. 
با نگریستن به دیگر افرادی که در عکس مشاهده میشوند، نوعی تحسین و شگفتی در میان چهره ها بچشم میخورد ولی ازدحام و شلوغی و جنجالی دیده نمیشود.

Sunday 23 January 2011

شش سم خطرناکی که در محیط زیست رها میشوند – بخش نخست

تنها کنسرنها و کارخانجات بزرگ نیستند که زباله های خود را به رودخانه ها و محیط زیست رها میسازند و یا زباله های خود را در کشورهای فقیر انبار میکنند. سرچشمه های خطرناکی که جان میلیونها انسان را به خطر می اندازند در میان خود ما هستند. اینها از گفته های ریچارد فولر Richard Fuller  از انستیتوی بلاک اسمیت میباشد که بهمراه انجمن چلیپای سبز (صلیب سبز) سویسGreen Cross Schweiz  گزارشی از خطرناکترین مواد سمی سال 2010 فراهم و منتشر نموده است.
نویسندگان این گزارش ضمن شناسایی مواد سمی  که در سلامتی انسانها نقش بزرگی را بازی میکنند، به رده بندی این مواد  نیز پرداخته اند. خطری که از سوی این مواد  جان و سلامتی انسانها را  تهدید میکنند معمولا از سوی انسانها دست کم و بی اهمیت گرفته میشوند. اشتفان روبینسون از چلیپای سبز میگوید اندازه خطر این سموم را میتوان با میزان خطر مالاریا، ایدز و سل برابر دانست. بنا به پژوهشی که از سوی این دو موسسه انجام گرفته است  بیست درصد از مرگ و میرهای موجود در جهان سوم را میتوان ناشی از دخالتهای مستقیم و غیر مستقیم این سموم دانست.
تیمی متشکل از 150 متخصص از چهل کشور جهان برای آنالیزه کردن و گردآوری این گزارش با یکدیگر همکاری داشته اند و سرانجام نیز به مواد آلوده  رتبه میزان آلودگی داده اند. برای اینکار آنها سه موضوع را در درجه نخست اهمیت قرار دادند. میزان سمی بودن مواد، میزان سهل بودن نحوه آلودگی و گستره آن و شمار افرادی که بطور مستقیم  در معرض خطر قرار دارند. شش سمی که آنها به این شیوه درجه بندی کرده اند به حساب زیر میباشد :
سرب
گزارش دهندگان تخمین میزنند که جان هژده تا بیست و دو میلیون نفر در معرض خطر مستقیم آلودگیهای ناشی از سرب قرار دارند. سرب را میتوان در موادرنگی، باتریها و خازنهای خودرو و غیره، سموم دفع آفات گیاهی، در لوله های فلزی و همچنین در بنزین بفراوانی یافت.
هفتاد و پنج درصد از سربی که سالانه به مصرف میرسد را میتوان در انواع و اقسام باتریها و خازنها یافت. سرب از طریق صنایع بازیافت باتریها بخصوص باتریهای خودرو و تولید و بازیافت رنگها در محیط رها گشته و ایجاد دردسر میکند. این فلز میتواند از طریق زنجیره غذایی به انسان منتقل گشته و همچنین میتواند که بصورت گرد و  غبار و از راه سیستم های تنفسی وارد بدن موجودات گردد.
ریچارد فولر میگوید در سال 2010 تنها در یکماه 400 نفر در نیجریه بر اثر مسمومیتهای سربی از میان رفتند. آنها از کانی (معدنی) طلا، سنگها را بصورت پنهانی بخانه میبردند تا در آنجا طلایش را بیرون بکشند. آنها نمیدانستند که براثر بیرون کشیدن طلا گردوغبار آلوده به سرب در محیط اطراف ایشان، یعنی جائیکه دیگران زندگی میکردند و بچه ها به بازی مشغول بودند، رها میگردد. همین نیز باعث از بین رفتن تعداد زیادی از آنها گشت.
این سم میتواند در کنار مسمومیت هم بیماریهای حاد و هم بیماریهای مزمن دیگر بوجود آورد. بیماریهایی مانند درد مفاصل و عضلات، بالارفتن فشار خون، نازائی در زنان و عقیم گشتن در مردان. حتی مقادیر کم آن میتواند که از رشد مناسب کودکان ممانعت بعمل آورد.

Saturday 22 January 2011

اسرار اشیاء برنجی 7300 ساله

کاوشگران در صربستان به قدیمیترین آثار برنجی ساخته شده دست بشر جهان دست یافتند. با یافتن این آثار کاوشگران پی بردند که در 7300 سال پیش در شبه جزیره بالکان سوداگران ثروتمندی زندگی میکردند.
باستان شناسان در شگفتند که دوران برنجی چگونه به این زودی در آنجا آغاز گشته و چگونه نیز بصورت ناگهانی از بین رفته است. 
در اروپای پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح چندان خبری نبود. مردمان این قاره اندک اندک توسط بیگانگانی که از شرق میآمدند با کشاورزی آشنا شدند. کل جمعیت انسانها بر روی زمین به زحمت به هفت میلیون نفر میرسید. با وجود این در جنوب شرق اروپا یعنی در صربستان امروزی در جائیکه روستای پلوچنیک  Pločnik   قرار گرفته است در هفت هزار سال پیش شهر نسبتا بزرگی قرار داشت با کلبه های تنگ بهم چسبیده که مردمانش قادر بودند زیورآلات، ابزار کار و اسلحه برنجی بسازند.
باستان شناسان در پلوچنیک تبر، تیشه و سرگرزهای برنجین یافتند که نمایانگر این هستند که دوران نوسنگی در این منطقه در این ایام به پایان رسیده و دوران برنجین آغاز گشته بود.
قدیمیترین اثر یافته شده در این منطقه، هفت هزار و سیصد سال عمر دارد که از قدیمی ترین اثر برنجی تا کنون شناخته شده جهان برای بشر حدود هشتصد سال کهن تر است.
تا پیش از کشف این آثار باستان شناسان تصور میکردند که کهن ترین ریخته گری جهان در شمال مزوپتامی (میان رودان) وجود داشته واز آنجا بوده که این صنعت  نخست  به خاورزمین  و سپس  به باخترزمین راه  پیدا کرده است. یافته های  نو از روستای پلوچنیک  اندیشه ها و محاسبات باستان شناسان را بهم زده زیرا که مردمان ساکن بالکان بخوبی میدانستند  چگونه  باید از سنگهای معدنی،  برنج  را  استخراج کرده  و با استفاده از کوره های ریخته گری  از آنها برای  تهیه و ساخت اسلحه  و ابزار و زیورآلات  استفاده  نمایند.
رایکو کراوس کارشناس دوران برنجی و باستان شناس از دانشگاه توبینگن آلمان میگوید : خاک زمین پلوچنیک بسیارغنی از فلز برنج میباشد و در برخی نقاط آنجا میتوان حتی برنج خالص را در نزدیکی سطح زمین یافت. زمین این منطقه چنان از این ماده معدنی پر است که نوعی از شقایق که برای حیات احتیاج مبرمی به برنج دارد به فراوانی در آنجا یافت میشود. در برخی از مناطق میتوان خاک با غنای پنجاه درصدی فلز برنج مشاهده کرد.
پلوچنیک تنها مرکز شهرنشینی در شبه جزیره بالکان نبود. در نزدیکی شهر وارنا که سومین شهر بزرگ بلغارستان و واقع در کرانه های دریای سیاه میباشد اندکی پس از پلوچنیک شهر نسبتا بزرگی پدید آمده بود که باستان شناسان گورستان آنرا پیدا کردند. گورها پر از اشیای زرین و برنجی و سنگی و همچنین صدفهای اطراف دریای اژه بودند. صدفها را از راه دور به آنجا آورده بودند.
تنها از یک گور مقدار 1،516 کیلوگرم اشیاء زرین بدست آمد که این مقدار طلا به تنهایی بیشتر از مجموع اشیاء زرین یافته شده از این زمان در سراسر جهان میباشد.
بنظر میرسد که ساکنان  وارنا  تنها ثروتمند نبودند. آنها هم چنین از شبکه بازرگانی نیرومندی برخوردار بودند که امر تجارت و داد و ستد آنها را با نقاط بسیار دور جهان میسر میساخت.

کراوس میگوید : در یک گوشه از جهان مردمان بالکان بودند که برای خود تمدنی داشتند و در گوشه دیگر جهان مردمان میان رودان (مزوپتامی) که در پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح با یکدیگر در رابطه بودند و با هم داد و ستد داشته اند.
با این وجود با توجه به امکانات آن زمان و این مسافت بسیار دور، میبایستی که حلقه یا حلقه هایی از شهر یا شهرهای دیگر در بخش آناتولی وجود داشته میباشد که نقش رابط را میان این دو قطب بازی میکردند. این حلقه ها هنوز گمشده بنظر میرسند.
با قاطعیت مشخص نمودن آغاز دوران برنجین همچنان بصورت معما باقی خواهد ماند زیرا بودجه کاوشگری و حفاری نواحی مختلف آناتولی، سوریه و ایران هنوز فراهم نگشته و نشانه هایی از همکاری میان کاوشگران و باستان شناسان این کشورها نیز بچشم نمیخورد.

خانم یولکا کوزمانویچ – سوتکویچ از گروه کاوشگران پلوچنیک برای به نمایش گذاشتن شیوه زندگی مردمان در 7300 سال پیش به ابتکار خود نمایشگاهی تشکیل داد. او در این نمایشگاه لباسهای  دست دوخت خود را که دوخت و نقش و نگارهای آنها از روی نقاشیهای یافته شده بر روی خرده سفالهای یافته شده در این منطقه الهام گرفته بودند، بمعرض دید همگان قرار داد. دامنهای کوتاه و پیراهنهای پشمی بهمراه موهای شانه کرده و گردن بند و زیورآلات که داشتن آنها در آن زمان معمولی بنظر میرسیدند.

پایان کار پلوچنیک چندان خوشایند نبود. آتش سوزی مهیبی در 7000 سال پیش این شهر را از بین برد و به ویرانه ای مبدل کرد بطوریکه دیگر مسکونی نبود. زمین به خاکستر تبدیل شده بود و خانه ها فرو ریختند و مردم و اموال ایشان را در زیر آوارهای خود مدفون ساختند. زمانیکه آتش فرونشست دیگر کسی در این شهر زنده نمانده بود.
بدینوسیله پایان دوران برنجی این منطقه به همان اندازه مبهم و نامفهوم است که آغازش بود. در مدت 100 تا 200 سال بالکان بکلی خالی از سکنه گردید و سکوت همه آنرا فرا گرفت.
اندازه های این ویرانی چنان دهشت انگیز بود که پس از آن دیگر کسی به آنجا نرفت و این شهر دیگر مسکونی نگردید.
تقریبا هزار سال پس از آن بود که با آمدن دوباره انسانها به آنجا این منطقه دوباره جان گرفت و دوران برنزی در آن آغاز گشت.
 

Wednesday 19 January 2011

مغناطیس مغز روباه

پرندگان مهاجری که هرسال در اواخر تابستان نواحی شمالی را در قاره های اروپا و آمریکا ترک کرده  تا  رو به سوی جنوب نهند و در اواخر زمستان وارون این راه را می پیمایند در مسیر پرواز خود از میادین نامرئی مغناطیسی کره زمین جهت گم نکردن راه خود استفاده میکنند. آنها چیزی شبیه قطب نما در سر خود دارند که به آنها در پیدا کردن راه کمک میکند.
خطوط نامرئی میادین مغناطیسی کره زمین تنها به پرندگان نیست که یاری میکند. یک تیم فنی پژوهشگر از دانشگاههای دویسبورگ و اسن در کشورآلمان و دانشگاه پراگ در جمهوری چک گمان دارد که در بدن روباهها نیز سیستمی مشابه وجود دارد که به آنها در امر شکار طعمه یاری میکند.
آنها نتایج تجربیات، مشاهدات  و مطالعات خود را در این زمینه در مجله تخصصی  "Biology Letters"  منتشر نمودند.
روباهها که بیشتر از موشهای صحرایی تغذیه میکنند، به آرامی به طعمه بی خبر خود نزدیک میگردند بطوریکه طعمه ها نه چیزی میبینند و نه چیزی میشنوند. در آخرین مرحله از شکار، روباهها با یک پرش دقیق، ناگهانی و حساب شده خود را بر روی طعمه افکنده و کار را یکسره میکنند.
پژوهشگران این سه دانشگاه متوجه گردیدند که زمانیکه روباهها در جهت شمال به جنوب و یا برعکس پرش آخرین خود را انجام میدهند، کامیاب تر میباشند تا زمانیکه در جهت های دیگر برای شکار خیز برداشته و میپرند.
پژوهشگران میگویند دالانهای نامرئی خطوط مغناطیسی برای این حیوانات قابل تشخیص بوده و به آنها کمک میکنند که مسافت میان خود و شکارشان را بخوبی محاسبه کرده و از این نظر در موقعیت بهتری قرار دارند تا طعمه هایشان.
در بیش از هشتاد درصد شکاری که این حیوانات در مسیر جنوب به شمال انجام دادند، روباهها با کامیابی مواجه بودند.
درصد این کامیابی زمانیکه جهت شکار و پرش روباهها از شمال به جنوب بود کمی بیش از 60 درصد بود در حالیکه درصد موفقیت این حیوانات در مسیرهای از شرق به غرب و وارون آن چیزی برابر با پانزده درصد بود. در این شکارها حس شنوایی دقیق و حساس این حیوانات نیز آنها را بخوبی و بفراوانی یاری میکرد.
.
پدیده یاری گرفتن از خطوط و میادین مغناطیسی کره زمین برای اهداف مختلف تنها در پرندگان مهاجر و یا روباه مشاهده نشده بلکه در حیوانات دیگری مانند نهنگ، خفاش، گوزن و گاو نیز به ثبت رسیده است.
بیشتر این حیوانات در مناطقی که دکلهای برق فشار قوی و یا چیزهای مشابه وجود دارند این حس خود را از دست داده و دچار سرگردانی میشوند. هرسال تعداد زیادی از نهنگها و دولفینها که بر اثر سونار کشتی و زیردریاییها گمراه شده و راه گم میکنند در کرانه های دریاها  و اقیانوسهای جهان جان خود را از دست میدهند.

Tuesday 18 January 2011

اضافه وزن بزرگترین عامل ابتلا به سرطان

با بالا رفتن میانگین سن افراد، خطر ابتلای به بیماری سرطان هم افزایش میابد. پژوهشگران بر این باورند که اضافه وزن میتواند در آینده جای مصرف دخانیات را به عنوان مهمترین عامل ابتلا به سرطان بگیرد. در سال گذشته 450 هزار بیمار سرطانی جدید در کشور آلمان در دفاتر پزشکی و بیمارستانها به ثبت رسیدند. از این تعداد نزدیک به نیم آنها بهبود میابند. اینرا اوتمار ویستلر  Otmar Wiestler  رئیس مرکز تحقیقات سرطانی آلمان  Deutschen Krebsforschungszentrums (DKFZ)  اعلام کرد. سی درصد این بیماران را مبتلایان به سرطان بر اثر کشیدن سیگار تشکیل میدهند.
پژوهشگران این مرکز اعلام کردند که در آینده کشیدن سیگار بزرگترین عامل ابتلا به سرطان نخواهد بود و دلیلش نیز افزایش مشکلات ناشی از اضافه وزن انسانها میباشد که به تولید و پیدایش  انواع  تومورها و غده ها در بدن می انجامد.
هنوز بطور کامل مکانیزمی که در بدن انسانها به پیدایش تومور بعلت ازدیاد وزن بدن می انجامد، واضح و روشن نشده است. ویستلر معتقد است که این موضوع باید از اهداف پژوهشهای آینده پزشکان باشد.
برخلاف پژوهشهایی که در رابطه میان سرطان و مصرف سیگار انجام گرفته، در این زمینه هنوز کار و پژوهش زیاد و جدی انجام نگرفته است و ویستلر در اینمورد سیاستمداران را مقصر میداند که از درک کافی مطلب و پشتیبانی در این زمینه عاجز مانده اند.
در حال حاضر تعداد مبتلایان به بیماریهای سرطانهای مختلف در آلمان افزایش نشان میدهد به استثناء سرطان در کودکان که اینرا نیز میتوان با پائین آمدن رشد تولد نوزادان در آلمان مرتبط دانست.

Monday 17 January 2011

کشف رمز نامه زرین

 
درسال 1756  پادشاه برمه آلائونگ پایا Alaungphaya  بنیانگذار سلسله کنبائونگ این کشور که تا سال 1885 بر کشور برمه و میانمار سلطه داشتند، نامه ای برای جورج دوم  Georg II  پادشاه  آلمانی الاصل انگلیس که در شهر هانور آلمان بدنیا آمده بود، فرستاد که او چیزی از آن نفهمید.
اکنون تاریخ دانان و تاریخ نگاران موفق گشتند که این نامه را بخوانند. بنظر میرسد که انگلیسیها پیشنهاد رابطه تجاری با برمه را که در این نامه مطرح گشته بود با قادر نبودن به خواندن آن از دست داده بودند.
این نامه 52 در 12 سانتیمتری را که از زرناب ساخته و بوسیله بیست و چهار عدد یاقوت اصل مزین گشته بود در عاج پیل قرار داده  بودند تا بدون گزند رسیدن به آن بتوانند ارسال نمایند. آلائوپانگ میخواسته بدینوسیله به پادشاه انگلیس تفهیم کرده باشد که این پیشنهاد رابطه تجاری از سوی او بسیار مهم و جدی تلقی میگردد.
با رسیدن  نامه  به  جورج دوم، محتویات  و مندرجاتش بر وی معلوم نگشت زیرا  کسی نمیتوانست  آنرا خوانده و به زبانهای  انگلیسی و یا آلمانی برگرداند  بنابراین  نامه را به کتابخانه سلطنتی لایبنیزLeibniz Bibliothek   که در سال 1665 در شهر هانور بنا شده بود، فرستادند تا شاید آنجا کسی موفق به خواندنش گردد. در هانور هم کسی به خواندن و فهمیدن مطالب نامه کامیاب نگشت و نامه در همانجا ماند.
در سال 1768 زمانیکه  کریستیان هفتم  Christian VII.  پادشاه  دانمارک و نروژ در سفری که  به دور اروپا داشت، به شهر هانور رسید زمامداران  شهر نامه را به  او نشان دادند و او هنگامیکه  میخواست نامه لوله شده را دوباره  بدرون عاج  بازگرداند به آن صدمه زد بطوریکه امر خواندن نامه که مشکل بود بخاطر این کار مشکلتر هم شد.
اخیرا  تاریخ شناس  لوکزامبورگی  ژاک لیدر Jacques Leider توانست که پس از سه سال تلاش و پژوهش سرانجام موفق به خواندن نامه و کشف رمز آن گردد. به نظر کارشناسان مندرجات درون این نامه اثری منحصر بفرد از دوران استعمار میباشد.
قرار است که مطالب  نامه را در سال آینده (2012) در یک گردهم آئی  بین المللی  به اطلاع عموم برسانند.
 

Friday 14 January 2011

معجونی بسیار خطرناک، پنهان کاری خودروسازان

اروپائیها ضرب المثلی دارند برای کسی  که مجبور به انتخاب کردن میان دو چیز بد باشد. آنها میگویند انتخاب میان طاعون و یا وبا.

خودروسازان بزرگ جهان نیز در برابر این انتخاب قرار گرفتند و طاعون را برگزیدند. هر چه باشد مردم به طاعون عادت کرده اند و به آن خو گرفته اند هرچند که مرگ و میر با خود بهمراه میآورد.  اجازه دهید تا به اصل قضیه بپردازم تا موضوع کمی روشنتر گردد.

بنا به قوانین مصوبه پارلمان اتحادیه اروپا خودروسازان کشورهای این اتحادیه از اول ژانویه امسال دیگر مجاز نیستند در ساخت خودروهای خود از ماده تترا فلور اتان که با نام تجاری  R134a  در بازار عرضه میگردد و در جهت خنک کردن کولر خودروها بکار گرفته میشود، استفاده نمایند. از سال 2017 خرید و فروش خودروهایی که از این ماده در کولرهای خود دارند، ممنوع خواهد شد.
علت  :  تترا فلور اتان  جزو موادی هست که باعث بالا رفتن گازهای گلخانه ای گشته و به محیط زیست صدمه فراوان میرسانند. پایداری عمر تترا فلور اتان در جو زمین  پنجاه هزار سال میباشد. یعنی تترا فلور اتانی که امروز تولید و در فضا رها میگردد، پس از گذشت 50 هزار میتواند توسط عوامل طبیعی از بین برود و آنهم به شرطیکه مقدارش برای طبیعت قابل هضم باشد.

تحت فشار پارلمان اتحادیه اروپا،  خودروسازان در صدد یافتن ماده جایگزینی برآمدند. در این امر شرکتهای تولید کننده مواد سرد کننده مانند هانی ول Honeywell که مقر اصلیش در نیوجرسی میباشد و دوپون    DuPont که مقرش در ایالات متحده میباشد و در نود کشور دیگر جهان نمایندگی و شعبه دارد، به آنها یاری کردند تا به ماده جدیدی که نام تجاری R1234fy  دارد، دسترسی پیدا کنند.
شرکت دوپون در کنار تولیدات صنعتی خود همچنین در امر تهیه و تولید کودهای شیمیایی، محصولات کشاورزی، متعلقات اضافی مواد غذایی و غذاهای دامی فعالیت دارد و آنها را در سطح جهانی بفروش میرساند.

پیش از بکار گیری ماده جدید در ساخت کولر خودروها، سازمانها و ادارات مختلف به انجام آزمایشهایی بر روی آنها دست زدند. نتایج این آزمایشها چنان دهشت انگیز و وحشتناک بودند که خودروسازان از ترس واکنش خریداران، دیگر نامی از آن بمیان نیاوردند و با وجود مضر و بدنام بودن  R134a دوباره بسوی آن   بازگشتند.
هیچ خودرو سازی بطور رسمی و آشکار از این ماجرا سخنی بزبان نمی آورد. سخنگوی اتحادیه خودروسازان آلمان بنام اکهارت روتر Eckehart Rotter در برلین اعلام کرد  " نباید به دام شایعات افتاد"  اما بنا به خبری که در هفته نامه ای معتبر پخش گردیده یکی از سرشناسترین افراد در میان خودرو سازان که نمیخواهد نامش فاش گردد، میگوید خودروسازان را گیجی و سردرگمی ناشی از ترس فرا گرفته است.  

دکتر ولفگانگ پلن  Dr. Wolfgang Plehn  از اداره فدرال محیط زیست آلمان کسی است که همگی به کار درست و دقیق او ایمان و اعتقاد دارند. او به ناراضی بودن یا نبودن خودروسازان و دیگر کارخانه داران بزرگ و کوچک اهمیتی نمیدهد و کاری را که به او محول گشته در نهایت ممکنه دقت و درستکاری انجام میدهد. او به کاغذهای سفارشات کارخانجات مراجعه کرده و به این نتیجه رسیده که خودروسازان سی و پنج شرکت بزرگ جهانی هنوز هم حاضرند علیرغم مصوبه صریح پارلمان اتحادیه اروپا  با ماده مضر و بدنام تترا فلور اتان  کار کنند ولی به سراغ خنک کننده جدید نروند.
در این رابطه مدیرکل سازمان مستقل کمک به محیط زیست آلمان که بیشتر توسط کمکهای مردمی اداره میگردد، آقای یورگن رش  Jürgen Resch اظهار میدارد که هیچ خودروی جدیدی که در سال 2011 ساخته میشود نبایستی که از ماده خنک کننده جدید در ساخت کولرهایش استفاده کرده باشد.

این ماده جدید چیست که این چنین هیاهو به راه انداخته و همه از بردن نامش و یا استفاده کردنش واهمه دارند؟ کنسرنهای آمریکایی هانی ول و دوپون از دادن هرگونه اطلاعاتی در مورد مشخصات آن و یا اینکه چه کسی چه مقدار از آنرا سفارش داده شدیدا خودداری میکنند. 
تنها چیزی که از این سوی شرکت هانی ول منتشر شده اینستکه سخنگوی این شرکت خانم سابینه شمیلوسکی    اظهار داشته که واحدهای تولید این ماده  در سه ماهه چهارم امسال در کشور چین شروع به فعالیت خواهند کرد و تولیدات خود را به بازار خواهند فرستاد. 


نتایج آزمایشهای انجام شده از سوی موسسات آلمانی نمایان میسازند که اگر ماده جدید R1234fy  را زیر ذره بین قرار دهیم، علت نگرانی خودروسازان را درک خواهیم کرد. این ماده جدید در صورت در تماس قرار گرفتن با رطوبت و یا گرما اسید فلوریک تولید میکند که بسیار خورنده میباشد و حتی بر روی فلزات و شیشه نیز تاثیر میگذارد. در صورت تماس این اسید با پوست انسان بلافاصله از راه منفذهای پوست به درون بدن نفوذ کرده وتا استخوان را خورده و میسوزاند. استنشاق گازهای متصاعد از این اسید هم کمتر خطرناک نیست.
در صورت مصرف این ماده در کولر خودرو اگر تصادفی انجام گیرد و یا اینکه موتور خودرو به عللی بیشتر از معمول گرم گردد این ماده بلافاصله به اسید فلوریک مبدل گشته و برای سرنشینان خودرو و یا در صورت احتراق برای افراد گروههای امدادی اطفای حریق که با لوله های آب در راه میباشند، شرایط بسیار بدی را فراهم میآورد.

سخنگوی شرکت هانی ول تهدید کرده است که از منتقدین بعلت خرابکاری و ایجاد مانع در امور تجارت آزاد به دادگاههای فدرال آمریکا و همچنین به دادگاههای بین المللی شکایت خواهد کرد.
این تهدید در سازمان بررسی مواد که تحت نظر وزارت اقتصاد آلمان اداره میشود، موثر افتاد و در گزارشی که این سازمان منتشر کرد، لحن این سازمان ملایمتر گشت.
سخنگوی این سازمان اظهار داشت که سازمان متبوعش خطرناک بودن این ماده را برای سلامتی انسانها بسیار امکان پذیر میداند اما همزمان درخواستی از سوی این سازمان مبنی بر درخواست جدی آن برای صرفنظر کردن از بکارگیری این ماده اسید زا انجام نگرفت.

خود قطعه سازان و خودرو سازان نیز با مصرف و بکارگیری این ماده در سیستم های تهویه خود ناراضی هستند اما نه بخاطر سلامتی انسانها و یا صدمه نزدن به محیط زیست بلکه دلایل آنها بیشتر پایه های اقتصادی دارند تا انسانی و حامی محیط زیستی.
آنها نگرانند که در صورت بکارگیری این مواد در کولر خودروهایشان، مجبور گردند تا برای دیگر قطعات خودروهای خود جنس دیگری که در مقابل این ماده مقاوم باشد، برگزینند.
گزیدن جنس دیگر سوای جنسی که تاکنون برای قطعاتشان استفاده میکردند چندان کار آسانی هم نیست و خودروسازان را از منظر زمانی و قیمتی بصورت بسیار زیادی تحت فشار قرار میدهد. از سوی دیگر ماده جدید حتی بدنام تر از ماده پیشین از آب درآمد و انتظار میرود که با واکنش بسیار شدید خریداران مواجه گردند. ترس از نخریدن تولیدات خودروسازان که به ضررهای اقتصادی هنگفتی برای آنها میانجامد خودروسازان و همچنین برخی از دول را وادار به سکوت کرده است. در صورت بفروش نرفتن این تولیدات ماجرا میتواند به بیکار کردن کارکنان و کارمندان خودروسازان وشرکتهای وابسته به آنها بکشد که این امر برای دولتها بسیار ناخوشایند است. بیکاری پاشنه آشیل دولتهاست.

ولفگانگ پلن از اداره فدرال حفاظت از محیط زیست امیدوار است که در نمایشگاه بزرگ اتوموبیل فرانکفورت که هرساله برگزار میشود، خودرو سازان موفق گشته باشند تا از ماده سوم ویا حتی چهارمی که بیخطر باشد، برای این منظور نام ببرند.
میشائیل کاوف فلد استاد دانشگاه صنعتی کارلسروهه آلمان معتقد است که این ماده سوم میتواند گاز پروپان باشد که در امور خنک کردن میتواند بکار گرفته شود.

متخصصین امر اما بیشتر ناراحت از این موضوع میباشند که خودروسازی آلمان سالها پیش به ماده جایگزینی دست یافته بود. اما بر اثر فشارهای خارجی بخصوص شرکتهای  هانی ول و دوپون مجبور گردید تا آنرا کنار بگذارد.
در اینجا صحبت از استفاده از دی اکسید کربن میباشد. دقیقا همان چیزی که باعث دلنگرانیهای طرفداران محیط زیست بوده و هست. از طرف دیگر دی اکسد کربن را در ساخت یخچالها نیز بلامانع میدانند اما از آنجا که برای بصورت مایع درآوردن دی اکسید کربن احتیاج به فشار قوی میباشد و در صورت مبدل گشتن آن به صورت مایع بایستی که فشار را همچنان بالا نگاه داشت، خودروها در این حالت احتیاج به کمپرسورهای قوی پیدا میکردند. کمپرسور جدید فشار قوی در سال 1995 در کارخانه کنوکتا  Konvekta طراحی و به بازار عرضه گشت. این محصول حتی در اتوبوسهای شهری که برای شهرداری برلین ساخته میشدند با موفقیت بکار گرفته شد و تا به امروزهم بدون دردسر در این شهر کار میکند.
باوجوداین کمپرسورهای قوی  مسئله بزرگی بودند  زیرا شرکتهای  بین المللی سازنده  کمپرسور قراردادهای  کلان و طولانی با خودروسازان را  آماده در جیب خود داشتند که فروش تولیدات ایشان را ده تا پانزده سال تضمین میکرد. آنها الزامی به عوض کردن طراحی کمپرسورهای خود نمیافتند و داوطلبانه نیز حاضر به سرمایه گذاریهای میلیاردی در این زمینه نبودند. به حساب آنها  چه حاجت به مدلهای جدید؟

مجموع این اتفاقات باعث گردید که دی اکسید کربن که تولیدش ارزان و آسان بود و حتی میشد که از دی اکسیدهای کربن بوجود آمده از راههای مختلف  برای این منظور استفاده کرد، از روی میز برداشته شده و همگی بدنبال راه حلهای آسانتر، ارزانتر ولی پردرآمدتر بروند.
در حال حاضر این موضوعی نیست که بتوان در مورد آن با مدیران بالای شرکتهای قطعه ساز و خودروساز با راحتی گفتگو نمود بدون اینکه فشار خون ایشان را به حد انفجار رساند.
پنهان کاری خودروسازان در این زمینه همچنان ادامه دارد.

Wednesday 12 January 2011

پیدا شدن گور یک شاهزاده سلتی


گور 2600 ساله یک شاهزاده سلتی توسط باستان شناسان در حوالی هوینه بورگ واقع در ایالت بادن وورتمبرگ آلمان پیدا شد که بهمراه پیکر این شاهزاده اشیایی از طلا و کهربا را نیز در خود جای داده بود. باستان شناسان میگویند که این گور چهار در پنج متری میتواند سرنخ های تازه ای در مورد فرهنگ باستانی سلتیها بدست دهد.
چند نکته قابل توجه در مورد و درباره این گور به چشم میخورد. نخست اینکه معمولا چوبهای بلوطی که برای ساخت کف اتاق اینگونه گورها بکار گرفته میشد میبایستی پس از گذشت اینهمه سال بر اثر رخنه آب باران در گور و جمع گشتن در آنجا و نمسار نگاه داشتن خاک، پوسیده و از بین رفته باشند اما در اینمورد بخصوص وارون تمامی این قواعد، چوبها بگونه ای کنسرو گشته بودند. 
دوم اینکه معمولا سارقین قبور معمولا در سده های پیشین به کاوش در این گونه گورها پرداخته و اشیاء در گور قرار داده شده را به سرقت میبردند اما در مورد این گور با وجودیکه موقعیتش چندان پنهان هم نبود، این امر صورت نگرفته بود و اشیاء قرار داده شده در گور سالم و دست نخورده باقی مانده بودند. 
آخرین نکته قابل توجه نوع و شیوه حفاری این مقبره بود که در نوع خود کار بزرگ و مهمی بود.

حفاری باستان شناسان با کمک دو جرثقیل بزرگ انجام گرفت. به اینصورت که باستان شناسان نخست بلوک دور گور را که شش و نیم متر در هفت ونیم متر بود از محوطه اطراف جدا کردند بطوریکه گور آزاد گشت و سپس بوسیله ایندو جرثقیل بلوک را که هشتاد و پنج تن وزن داشت، بطور کامل از زمین بیرون آوردند. 
بلوک آزاد شده را به شهر اشتوتگارت فرستادند تا کاوشها و آزمایشات بعدی بر روی آن در آنجا بعمل آید. نخستین نتایج کاوشها را قرار است که در ماه ژوئن امسال در اختیار علاقه مندان قرار داده  و منتشر سازند.
وضعیت بسیار مناسب اشیاء یافته شده در گور و بخصوص اشیاء چوبی میتواند که کمک نماید تا به قدمت دقیق این گور و اشیا پی برد. تعیین قدمت دقیق گورهای سلتی امری نادر میباشد. دیرک کراوسه Dirk Krausse  کارشناس تاریخ دوران نو سنگی و تاریخ باستان، سرپرست گروه حفاری میگوید این برای باستان شناسان بسیار مهم میباشد زیرا سلتی ها از خود اثر مکتوبی بجای نگذاشتند و ساختمانها و گورهای آنها که از چوب ساخته شده بودند اکثرا بمروز زمان پوسیده اند و از بین رفته اند بطوریکه امر تاریخگذاری و تعیین قدمت را برای باستان شناسان بسیار مشکل مینمایند.
گور یافته شده که قدیمی ترین اثر یافته شده سلتی واقع در شمال کوههای آلپ میباشد میتواند که انداختن نظری به زندگی اجتماعی سلتی ها را برای باستان شناسان میسر سازد. تا کنون تنها بخشی از اشیاء درون گور را آزاد کرده اند.

قرار است که این گور و همچنین اشیا یافته شده در آنرا بهمراه دیگر چیزها و آثار یافته شده سلتی از دیگر مکانها، در سال 2012 در نمایشگاه بزرگی که "جهان سلتی ها" نام دارد و در شهر اشتوتگارت آلمان برقرار میشود، برای همگان به نمایش بگذارند.

Monday 10 January 2011

نیروگاههای برق بر روی چهار چرخ

در کرانه های آلمانی و دانمارکی دریای شمال جائیکه در بیشتر مواقع بادهای تندی میوزند، صدها توربین بادی جهت بدست آوردن نیروی برق تعبیه گشته اند و همیشه آماده چرخیدن هستند. برق تولید شده توسط این توربینها وارد شبکه سراسری برق گشته و مستقیما به مصرف میرسد. هنوز میزان برق تولیدی توسط این توربینها به اندازه ای نیست که نیازی به ذخیره کردن برق فراهم گردد اما دولتهای آلمان و همچنین دانمارک مصمم هستند تا بر تعداد این توربینها بطور چشمگیری بیفزایند. در اینصورت به احتمال زیاد نیاز فراوان به خازنهای بزرگ خواهد افتاد زیرا اگر نیمه شب باشد و باد بوزد و برق تولید گردد اما آلمان و دانمارک در خواب باشند جریان مشکل خواهد شد. یا مجسم نمایید زمانیکه همگی بیدار هستند و در دفاتر و موسسات و دیگر اماکن میخواهند کار کنند و برق وجود ندارد زیرا بادی نمیوزد و پیشتر هم ذخیره ای انجام نگرفته است.
همگی این احتمالات مربوط به زمانیست که دیگر نیروگاههای معمولی تولید برق بکار گرفته نشوند.
بهررو، دانشمندان دانشگاه دلاویر آمریکا University of Delaware   با طرح پیشنهادی کوشش کرده اند که برای این دشواری راهی بیابند. آنها پیشنهاد میکنند که مازاد برق تولید شده را در خوروهای برقی ذخیره نمایند. مسلم است که در طراحی  خودروها بایستی  دگرگونیهایی برای  نیل به این هدف انجام گیرند. اینگونه خودروها میتوانندکه برق ذخیره شده در آنها را یا خود بمصرف برسانند و از محدودیت  مسافت  قابل پیمایش بدر آیند ( در حال حاضر خودروهای  برقی  میتوانند حداکثر 200 کیلومتر را بپیمایند و پس از آن خازنهایشان خالی میشود) و یا اینکه در صورت بی نیاز بودن به برق ذخیره شده ، این برق را در ساعات مناسب به شبکه برق سراسری دوباره تزریق نمایند. به این عمل یا تکنولوژی خودرو به شبکه  Vehicle to grid  میگویند که مخفف آن  خبش  یا  V2G  میباشد.
این تکنولوژی هنوز مراحل ابتدایی خود را طی میکند. با وجود این عرضه کنندگان این طرح توانسته اند که با گذشت زمان متخصصین امور انرژی کنسرنهای گوناگون و همچنین برخی از خودروسازان نامی را متقاعد نمایند تا به این طرح به عنوان یک راه حل مناسب و قابل بررسی بنگرند.
همچنین با تصویب یک لایحه ایالتی در این ایالت آمریکا برای دارندگان خودروهای برقی دارای تکنولوژی خبش میسر گردید که با بهره گیری از این تکنولوژی نوین، سود حاصل نمایند زیرا که خودروهایشان را بصورت خازنهای کرایه ای در اختیار کنسرنهای تولید کننده نیرو قرار میدهند. مشکل فعلی اینجاست که خودروهای  برقی هنوز در جهان چندان جا نیفتاده اند و از آن گذشته کارخانجات تولید برق سنتی هنوز به کار خود ادامه میدهند بصورتیکه نیازهای کنونی بشر را میتوانند هنوز فراهم نمایند.
نظریه و متد خبش  V2G در آلمان نیز طرفدارانی پیدا کرده است و در پیشاپیش این طرفداران، اتحادیه فدرال نیروی بادی   (Bundesverband Windenergie (BWE  قرار دارد. ایشان معتقدند که برق حاصله از نیروی باد و خودروهای برقی میتوانند یکدیگر را تکمیل نمایند.
هم اکنون برای اینکه برق حاصله از نیروی باد و همچنین خورشید هدر نرود، کنسرنها مجبور هستند تا خازنهای  بزرگی را جهت ذخیره  نمودن برق در آنها ساخته و در مکانهای گوناگون تعبیه نمایند. با در دسترس داشتن شمار زیادی از خودروهای برقی که بتوانند این  نیرو را در خود  ذخیره نمایند  و مازاد  آنرا در ساعات مناسب  شبانه روز که خود احتیاج ندارند دوباره به شبکه برق سراسری  منتقل نمایند، بار بزرگی از روی دوش کنسرنهای تولید کنند برق برداشته خواهد شد. بخاطر همین هم تهیه کنندگان انرژیهای سبز از این موضوع با روی گشاده استقبال میکنند.  آنها میگویند توان خازنی که ناوگان خودروهای برقی  بر رویهم میتوانند تشکیل دهند، چشم انداز زیبا و جالبی را عرضه میدارد.
برای رسیدن و دست یافتن واقعی به این چشم انداز زیبا تنها ناوگان خودروهای برقی کافی نیست بلکه بایستی بدنبال روش نوین شارژ باتری و خازن نیز بود. در حال حاضر شرکت زیمنس در حال تحقیق در اینمورد میباشد و برای اینکار با سازندگان خودروها تماسهایی برقرار کرده است.
برای انجام آزمایشات و پژوهشهای بیشتر در این زمینه آنها دو منطقه راهبردی را برگزیده اند تا در آنها به انجام آزمایشات خود بپردازند بدون اینکه به مردم فشار وارد گردد. یکی از ایندو منطقه، ناحیه  نیمه کوهستانی هارتس Harz آلمان میباشد و دیگری منطقه ای در دانمارک جاییکه بیشترین سرانه تولید برق توسط توربینهای بادی جهان در آن قرار دارد.
تورستن ولف Torsten Wolf سخنگوی زیمنس میگوید در این دو ناحیه شرایط برای  دادن برق به خودروهای برقی آزمایشی  و پس گرفتن برق از آنها  فراهم گشته و نتایج این آزمایشات و پژوهشها تا آخر سال 2011 میلادی اعلام خواهند شد.
با اینوجود این تکنیک جدید منتقدانی نیز دارد که میگویند پر کردن و خالی کردن مداوم باتریها عمر باتری و موتور خودروها را کم مینماید.

Sunday 9 January 2011

بحران رسوایی مواد غذایی در آلمان

بتازگی در پی یافتن مواد سمی خطرناک دیوکسین در مواد غذایی انسانها رسوایی بزرگی در کشور آلمان بپا خاسته است.
بطور معمول آلمان یکی از کشورهایی میباشد که در آنها کنترل و بازرسی بر نحوه تولید مواد غذایی که به بازار عرضه میگردد بصورت بسیار جدی بعمل میآید.
یکی از شرکتهای تهیه خوراک برای دام و طیور که چربی نیز در ساخت فرآورده های خود بکار میگیرند،  اخیرا جهت پایین نگاهداشتن مخارج و بالا بردن میزان سود خود، بجای چربی که برای این منظور بکار گرفته میشود از چربی صنعتی در تهیه تولیدات خود استفاده کرده است که ارزانتر میباشد. رئیس این شرکت فعلا در بازداشت میباشد و مدعی العموم در حال تهیه پرونده قضایی بر علیه وی میباشد. رئیس یک شرکت در کشورهای اروپایی الزاما مالک شرکت نمیباشند.
با اینکار این شرکت مقادیر معتنابهی از دیوکسین که ماده خطرناک و سرطان زایی میباشد وارد زنجیره غذایی انسانها گشته است. در برخی موارد آلودگیهایی حتی تا 164 برابر میزان مجاز گزارش گشته اند. 
مواد غذایی که شامل این رسوایی میشوند عبارتند از : تخم مرغ و مرغ، گوشت، شیر و فرآورده های شیری. اگر بخواهیم مورد استفاده این فرآورده ها را در نظر بگیریم به محصولاتی مانند کیک و بیسکویت نیز برخورد خواهیم کرد که شیر و تخم مرغ در ساختشان مصرف گشته.
دولت آلمان در این میان نیز فروش محصولات بسیاری از مرغداریها و دامداریها  را ممنوع اعلام کرده است. این ممنوعیت در حال حاضر شامل حال بیش از هشت هزار واحد مرغداری و دامداری در سرتاسر آلمان میگردید که در این میان چهار هزار واحد را پاکیزه تشخیص داده اند. این امکان وجود دارد که در صورت منفی بودن نتایج آزمایشهای دقیقتری که در جریان هستند و نتایجشان تا چند روز دیگر منتشر خواهند شد، مقدار زیادی از دام ها و ماکیانها را برای جلوگیری از گسترش آلودگی نابود سازند.

 دامداران و دهقانان میگویند که آنها قربانی طمع ورزی شرکت تولید کننده مواد غذایی حیوانات گشته اند و در صورت اقدام به نابود کردن دامها و بدور ریختن شیر و تخم مرغها، ایشان دچار زیان و ضرر فراوان و جبران ناپذیری خواهند گشت. این امکان وجود دارد که در صورت بستن مرغداریها و دامداریها کشاورزان رو به سوی بیمه های خود نمایند و بیمه ها نیز برای مجبور نشدن به پرداخت به گونه بر روی دولت آلمان فشار وارد آورند.
آلوده گشتن مواد غذایی به سم دیوکسین از ده ماه پیش در کشور آلمان ادامه داشته است و گویا برخی از کسانیکه برای نخستین بار به آن پی برده بودند به دلایلی از افشای آن خودداری کردند.

در این میان برخی از کشورها تا اطلاع ثانی از وارد کردن مواد غذایی بخصوص گوشتی و شیری آلمانی اکیدا خودداری ورزیده  و از اتحادیه اروپا خواسته اند تا به روشنگری و انجام اقدامات لازم در این زمینه بپردازد.
عده زیادی هم در خود آلمان تا مشخص گشتن کامل میزان و دامنه های خسارات و خطر از خوردن برخی از مواد غذایی بخصوص تخم مرغ و شیر خودداری کرده اند. محصولات بیو ( محصولاتی که به طریقی سنتی تهیه میگردند، مانند مرغهایی که در مرغداری نمیباشند و دانه های طبیعی مصرف میکنند و یا گاوهایی که بجای در گاوداری بودن در مراتع و چراگاههای طبیعی هستند) از این بحران بدور مانده اند و در حال حاضر مشتریان فراوانی یافته اند.

گسترش محصولات بیو و پشتیبانی از تولیدکنندگان آنها همواره یکی از خواستهای مهم وطرفداران محیط زیست در اروپا بوده است و ایشان در این زمینه به کسب موفقیتهای چشمگیری در برابر پارلمان اروپا و مجالس کشورهای اروپایی نیز نائل گشته اند.
این نخستین باری نیست که محصولات غذایی اروپای دچار چنین بحرانی میشوند. بحران دیوکسین پیش از اینهم در دهه های هفتاد در ایتالیا رخ داده بود که به جنجال های زیادی انجامید.
چند سال پیش هم جنون گاوی در جزیره انگلیس پیدا شده و از آنجا خود را به سرتاسر اروپا گسترش داد. جنون گاوی نیز بر اثر دادن علوفه و غذای نامناسب به دامها پیدا شده بود.

مصرف کنندگان و تولید کنندگان محصولات بیو فعلا در موقعیت بسیار مناسبتری قرار گرفته اند و کارها و پیشنهادات ایشان را اکنون در نشریات و خبرگزاریهای آلمان  با دید جدی تری دنبال مینمایند.

Saturday 8 January 2011

قدیمی ترین دریانوردان جهان

اخیرا معلوم شد که انسانها دریا نوردی را بسیار پیشتر از آن زمانیکه تصور میشد، آغاز کرده باشند.
در جزیره کرت یونان ابزارهای سنگی ساخته دست بشر یافته شدند که قدمتشان دستکم به 130 هزار سال پیش میرسد. 
باستان شناسان یونانی و آمریکایی که این اشیاء را در جزیره کرت پیدا کرده اند، میگویند از آنجا که جزیره کرت در پنج میلیون سال پیش خود را از خشکی جدا کرده و به جزیره مبدل گشته است پس تنها میتوانسته که در 130 هزارسال پیش توسط دریانوردانی مسکونی شده باشد که دستکم 65 کیلومتر را در دریا پشت سر گذاشته بوده اند.
باستان شناسان میگویند که ابزار یافته شده تعلق به انسان هایدلبرگی Homo heidelbergensis  و یا انسان راست قامت  Homo erectus  داشته است. آنها همچنین میگویند که اشیاء پیدا شده  نه تنها اطلاعات  ما را در مورد بشر دریانورد تغییر میدهد بلکه نمایانگر استعداد و توانگری انسانها در ایام بسیار بسیار پیشین نیز میباشد.
این گروه از باستان شناسان یونانی و آمریکایی در واقع بدنبال یافتن ردپایی از انسانهای دوران نوسنگی بودند که در دوازده هزار سال پیش در این جزیره زندگی میکردند که به این ابزارهای سنگی دست یافتند. تا کنون وجود انسانهایی که در هشت هزار سال پیش در این جزیره زندگی میکردند، به اثبات رسیده بود.
وزارت فرهنگ یونان بنا به اطلاعاتی که در اختیار مطبوعات قرار داده است، مدعی گشته که قدمت ابزار سنگی یافته شده میتواند چیزی میان 130 هزار تا 700 هزار سال پیش باشد.
 

Friday 7 January 2011

معمای سنگهای کوچنده

کسانیکه که گذری به دره مرگ سیرا نواداSierra Nevada  در ایالت کالیفرنیای آمریکا داشته اند، شاید متوجه قطعه سنگهای بزرگی شده باشند که بر کف دره ای پهن واقع در پارک ملی قرار دارند. سنگهایی که در پشت سر خود شیارهایی دراز بر روی زمین باقی گذاشته اند. بنظر میرسد که این سنگها را بر روی زمین کشیده باشند ولی در اطراف این سنگها نمیتوان اثری و یا ردپایی از شخص یا اشخاصی که به چنین کاری دست زده باشند، یافت. 

پس این سنگها خود بخود بحرکت درآمده اند! چگونه؟
 هیچکس تا کنون حرکت این سنگها را بچشم خود ندیده است و نصب دوربینهای عکسبرداری و فیلمبرداری نیز در این پارک ملی ممنوع میباشد.
دانشمندان حدود یک سده پیش متوجه این سنگها گشتند و بزودی نیز پی بردند که مسیر حرکت این سنگها با یکدیگر متفاوت هستند و همیشه در یک راستا و به یک اندازه نمیباشند. سنگی را که دیانه نامیده بودند توانسته بود در عرض یکماه 880 متر حرکت کند و سنگ بزرگ دیگری بنام کارن که 320 کیلوگرم وزن داشت در همین زمان تنها 18 متر جابجا شده بود.
پژوهشگران میگویند که بنظر میرسد که بزرگی و وزن این سنگها در مسیر حرکت و میزان جابجائی آنها بی تاثیر باشند.  برخی از این سنگها مسیرهای زیکزاک را طی کرده اند و برخی دیگر مسیرهای کمابیش موازی بایکدیگر را، درحالیکه چند عدد از آنها رد مدور بر روی زمین باقی گذاشته اند. 
در انتهای برخی از این ردها و شیارهای باقی مانده بر روی زمین اصلا سنگی یافت نمیشود. چیزیکه از همه جالبتر میباشد اینستکه مسیر حرکت همگی این سنگها سربالایی میباشند.
محوطه ای که حرکت این سنگها در آن مشاهده میگردد، زمینی است با طول 4،5  کیلومتر و عرض 2،3 کیلومتر. فرضیه هایی که تاکنون برای حرکت این سنگها مطرح گشته بودند به این قرار هستند :
·        موجودات فضایی
·        حیوانات
·        کسانیکه قصد شوخی و مسخره کردن داشته اند
·        زمین لرزه
·        یخ
·        جریان آبهای روان بر اثر بارانهای شدید
·        منتقل گشتن و جابجایی جهت کشش قوه جاذبه زمین

دهها آزمایش از سوی دانشمندان گوناگون انجام گرفتند تا سنگها را بحرکت درآورند، حتی بر روی خود سنگها و زمین دره مرگ نیز تحقیقات و پژوهشهای متعددی بعمل آمد ولی تمامی دانشمندان همانند خانم دکتر پاولا مسینا از دانشگاه سن خوزه به یک نتیجه رسیدند : این آزمایشات بی نتیجه هستند.
سرانجام در ماه مارس سال گذشته (2010) پژوهشگری از سازمان فضایی آمریکا  ناسا بنام گونتر کله تچکا  Gunther Kletetschka  تصمیم گرفت که این معما را حل کند. او با کسب اجازه از مقامات پارک ملی به نصب سنسورهایی بر روی زمین اطراف سنگها مبادرت ورزید و از آن گذشته به نقشه برداری دقیق از محل قرار داشتن سنگها و هم چنین اندازه گیری میزان رطوبت زمین و هوا و ثبت درجه حرارت محیط بطور مرتب پرداخت. اما درست از همین زمان سنگها دیگر حرکتی نکردند. با وجود این کله تچکا ناامید نشد و در آزمایشگاه ناسا به ساختن ماکتی پرداخت که  با شرایط جوی دره مرگ در طول سال مطابقت میکرد.
او کف یک آکواریوم بزرگ را با خاک دره مرگ پر کرد و سنگهایی با اندازه متناسب و مطابق با موقعیت سنگها در دره مرگ را بر روی زمین آکواریوم گذاشت و سقف آنرا با ورقه ای ضخیم از جنس مس پوشانید.
با سرد کردن صفحه مسی او میتوانست که بطور مصنوعی شرایط سرمای شب را در دره مرگ بوجود آورد. پس از آن او با ایجاد باران مصنوعی موجبات جمع گشتن آب بر روی گل کف آکواریوم را فراهم آورد. سپس با سرد کردن صفحه مسی آبهای جمع شده را به یخ زدن واداشت.
آب از طبقات بالاتر شروع کردند به یخ زدن و با منجمد گشتن آب و تغییر حجم آن که بر اثر مبدل گشتن آب به یخ میسر میگشت، به سنگها که هنوز آب در اطرافشان و زیرشان بود، فشار آوردند و سنگها به حرکت درآمدند. بر روی گل کف آکواریوم کشیده شدند و به ایجاد خط و مسیر پرداختند.
کله تچکا هنوز به اندازخ کافی از نتایج آزمایشات خود راضی نیست. او مصمم است که با نصب سنسور بر رو و درون سنگهای دره مرگ و ثبت اطلاعات، فرضیه در آزمایشگاه ثابت شده خویش را در محیط و شرایط طبیعی نیز به چالش کشیده و به تائید و اثبات برساند.