جستجوگر در این تارنما

Friday 20 October 2023

خزرها

 

خزرها گروهی از مردمان کوچ نشین در استپ اوراسیا بودند که از سده سوم/چهارم  میلادی در میدان دید تمدن های پیشرفته ظاهر شدند. آنها پس از آنکه در پایین ولگا مستقر شدند، تا حد زیادی از شیوه زندگی عشایری خود دست کشیدند، زیرا که مبنای اقتصادی پرسودتر و طولانی تری برای تامین خود کشف کرده بودند: تجارت خز.

پوست های جانوران شکاری مانند سمور، راسو، روباه آبی و غیره مدت ها بود که کالاهای تجاری مورد توجه بودند. این پوستها محافظت استثنایی در برابر سرما به انسانها ارائه می دادند و کمیاب بودنشان آنها را به اشیایی ایده آل برای نمایش اشرافی تبدیل کرده بود.  

نشانه هایی از وجود تجارت خز در آن زمان عمدتاً در شبکه های شمالی رودخانه ولگا یافت شدند که تا شمال و شرق روسیه امتداد داشت. علاوه بر این، مسیر طولانی رودخانه به عنوان یک مسیر تجاری ایده آل در جنوب برای خریداران در امپراتوری های بزرگ بین ایران و مدیترانه نیز امری ثابت شده است. حمل و نقل خز نیز آسان بود، بنابراین در برخی مناطق از آنها به عنوان ارز استفاده می شد. مورخان مدرن محاسبه کرده اند که سالانه حدود نیم میلیون پوست خز حیوان از شمال از طریق استپ به جنوب راه پیدا می کردند.

روشن است که خزرها این زمان کوشیدند تا مصب رودخانه ولگا به دریای کاسپین را زیر سلطه خود درآورند تا بتوانند راحت به کار تجارت پوست بپردازند. برای این منظور آنها با بلغارهای رودخانه ولگا درافتادند و منطقه دلتای رودخانه را از چنگ ایشان بیرون آوردند. با دور زدن کرانه های شمال غربی دریای کاسپین و متمایل شدن به سمت جنوب به میدان دید دو ابرقدرت آن زمان یعنی ایران ساسانی و امپراتوری روم شرقی وارد شدند. دو ابرقدرتی که سده ها بود که بایکدیگر جنگ داشتند و هر دو نیز مایل بودند که بخش های شمال قفقاز را به زیر حیطه نفوذ خود درآوردند. هیچکدام از این دو ابر قدرت در خزرها به تنهایی خطری جدی برای خویش حس نمی کرد.

خزرها اما نزدیک جغرافیایی بودن با ایران ساسانی را برای خود خطری دیدند و از اینرو با بیزانس یا امپراتوری روم شرقی پیمان بستند و این پیمان بیش از 150 سال دوام داشت. با انجام این پیمان خزرها بارها همراه و یا همزمان با امپراتوری روم شرقی به مرزهای ایران تاختند. اما قدرت شاهنشاهی ساسانی و همچنین بنای باروها و شهرهای دفاعی در مناطق شمالی قفقاز چنان بود که خزرها را از پیشرفت به جنوب باز می داشت.

جنگهای ایران و روم که در آن خزرها در کنار رومیها ایستاده بودند بسیار دراز مدت بودند. منابع بیزانسی از شرکت فعال خزرها در جنگهای هراکلیوس امپراتور روم شرقی بر ضد ساسانیان گزارش می دهند که به مانده و ضعیف گشتن کشور ساسانیان که همزمان در جبهه های گوناگون و دور از هم می بایست بجنگد، انجامید و هنگامیکه اعراب به ایران حمله آوردند، شیرازه کشور زود از هم پاشید.

سقوط حکومت ساسانی بدست اعراب، بزرگترین لطف را به خزرها کرد و آنها را قادر ساخت که به نواحی جنوبی تر متمایل گردند.

در این زمان آنها قدرتمندترین دولتی را ایجاد کردند که در یک شریان تجاری مهم بین اروپای شرقی و آسیای جنوب غربی قرار گرفت و به یکی از مهم ترین امپراتوری های تجاری در اوایل قرون وسطی تبدیل شد. این منطقه بر بخش های غربی جاده ابریشم تسلط داشت و نقش مهمی را به عنوان یک مرکز تجاری بین چین، خاورمیانه و روسیه کیفان Kievan_Rus  ایفا می کرد.  

A map of Kievan Rus in 1054

خزرها از همان آغاز ورودشان به پهنه های شمال دریای کاسپین و قصد به سکونت دائم در آنجا به متحدی مهم و جدی برای امپراتوری روم شرقی مبدل گشتند و با آنها بر ضد ساسانیان به جنگ پرداختند.

خزرها کمی پیش از تاسیس خاقانات خویش، شهر آتیل Atil را در شمال دریای کاسپین و در کنار دلتای رودخانه ولگا ساختند و آنرا پایتخت خود قرار دادند. با از میان رفتن شاهنشاهی ساسانی بدست اعراب، خزرها شهر سمندر Samandar_(city) را که خسرو انوشیروان در اوایل سده ششم میلادی در کرانه های شمال شرق دریای کاسپین ساخته بود، متصرف شدند. خسرو انوشیروان برای پیشگیری از نفوذ خزرها به سمت جنوب علاوه بر بنیاد نهادن شهر سمندر، بارو و دیوار دفاعی شهر دربند را هم که پدرش قباد یکم ساخته بود، بمنظور ایجاد عمق استراتژیک و پشتیبانی موثر و لجستیکی شهر سمندر، مستحکم کرد.  پیشگیری از نفوذ خزرها به سمت جنوب به خسرو انوشیروان این فرصت را داد تا در ارمنستان با رومیها به نبرد بپردازد و ایشان را شکست داده و در پیمان صلحی که میان ایران و روم بسته شد، آنها را به پرداخت غرامت 50 ساله به ایران وادار کند.

در حاشیه نیز اشاره کنم که دربند شمالی ترین نقطه جهان است که در آن نوشته ای به زبان پارسی پهلوی پیدا شده است. در سال 22 ه. ق. سپاهیان اعراب به دربند رسیدند و با پادگان ایرانی آنجا به جنگ پرداختند ولی هیچکدام نتوانست بر دیگری پیروز شود. جنگهای میان اعراب و پادگان ایرانی دربند دهه ها به درازا کشید. در همه این مدت دربند دیگر نمی توانست پشتیبان موثری برای شهر سمندر باشد و از اینرو گشودن شهرسمندر برای خزرها آسان شد.

بازمانده دژ ساسانی دربند

در سال 650 میلادی خزرها به نبرد با لشکریان خلافت اموی که کوشش می کرد دامنه سرزمینهای خلیفه اموی را به قفقاز برساند، پرداختند و در جنوب شهر سمندر ایشان را به سختی شکست دادند. این موضوع مورد پسند روم شرقی بود زیرا با راه نیافتن امویان به سمت شمال قفقاز، اروپای شرقی از راه کرانه های شمالی دریای سیاه دیگر زیر نفوذ و کنترل امویان قرار نمی گرفت.

در سال 670 میلادی خزرها بسمت شمال سرزمینهای خود هجوم بردند و قبایل بلغار رودخانه ولگا (با بلغارهای رودخانه دانوب که بعدها کشور بلغارستان را بنیاد نهادند اشتباه نشود) را برای همیشه شکست داده و آنها را آواره کردند.

میان سالهای 710 تا 730 باز هم جنگهایی میان اعراب و خزرها رخ دادند که به تناوب هر بار طرفی در جنگ پیروز میشد و طرف مقابل را مقداری پس می راند. شدیدترین آنها جنگی بود که در سال 730 میلادی در اردبیل میان ایندو رخ داد و در آن اعراب باز هم شکست خوردند. یک سال پس از آن باز هم اعراب با اعزامی لشکری نیرومند به جنگ خزرها شتافتند و نبردی میان ایندو انجام گرفت که حدود هفت سال بطول انجامید و در آن شهر دربند بعنوان پایگاه دائمی اعراب در منطقه قفقاز مشخص گردید.

از سال 738 به بعد دیگر نبرد چندان مهمی ( بجز برخی از درگیری های جزئی مرزی) میان این دو اردوگاه صورت نگرفت ولی هر دو طرف نیز با هوشیاری کامل حرکات و رفتار طرف مقابل را زیر نظر داشتند.

در حوالی سالهای 838 میلادی با یاری و پشتیبانی امپراتوری روم شرقی که از پیشرفت روسها به سمت جنوب نگران بود، شهر سرکل  Sarkel  را در کرانه رودخانه دن که برج و باروهای استوار داشت، ساختند.

همانطور که پیشتر رفت در سده هفتم میلادی خزرها خاقانات مستقلی را در قفقاز شمالی تاسیس کرده بودند که میان دریای سیاه و دریای کاسپین قرار داشت. بزودی خزرها متوجه شدند که نه تنها اعتقاد داشتن به باورهای گذشتگان کفاف نیازهای جامعه آنها را نمی دهد بلکه آنها در میان دو نیروی نظامی مقتدر مسلمانان (امویان و سپس عباسیان از جانب خاور) و مسیحیان (امپراتوری روم شرقی در باختر) قرار گرفته اند و اگر در میان این دو امپراتوری آرامش خود را می خواهند، می بایستی بیطرفی خود را میان این دو بگونه کاملا روشن و قابل فهمی برای هر دو طرف، حفظ نمایند.

از اوایل سده هفتم میلادی تعداد زیادی از پیروان دین یهودی که از آزار بیزانتینی ها در رنج بودند، امپراتوری روم شرقی را ترک کردند و به نواحی شمال قفقاز رفتند و آنجا ساکن شدند. آن زمان خزرها هنوز پیرو مذهب شمن ها بودند.

در سال 860 میلادی یک هیئت مسیحی از سوی بیزانس (امپراتوری روم شرقی) و یک هیئت مسلمان از سوی خلیفه عباسی به شهر آتیل رفتند تا در حضور خان خزر با یکدیگر به مناظره بپردازند و خان خزر پس از شنیدن مناظره ایشان دین جدیدی را برای خاقانات خزر انتخاب کند. در این مناظره هیئت یهودی نیز حاضر بودند.

بهنگام مناظره هیئت مسیحی پس از سخنرانی طولانی به این نتیجه رسید که دین اسلام بدترین دین است. هیئت مسلمان ها هم پس از سخنرانی طولانی به این نتیجه رسید که دین مسیحی بدترین دین است. هر دو هیئت اعزامی به بارگاه خان به جای عرضه کردن آئین خویش به بدگویی از مذهب یکدیگر پرداختند.

خان ترک از آن چنین نتیجه گرفت که در این مجلس  دوبار اعلام شد که دین یهودی بهترین دین است » بنابراین، با توکل به لطف خداوند و قدرت خداوند متعال، دین اسرائیل را انتخاب می‌کنم.«  

برای دست یابی به نشان دادن یک بیطرفی روشن به هر دو جناح و همزمان برای ایجاد اتحاد در میان خویش آنها دین یهودی را بعنوان مذهب رسمی خویش در آن منطقه انتخاب کردند که با هر دو مذهب (اسلام و مسیحیت) هم ریشه بود هر چند که بطور کامل نیز از طرف هیچکدام پذیرفته نمی شد.

گرویدن خزرها به دین یهودی آنها را دیگر متحد خلفای عباسی (جانشینان خلفای اموی) نمی ساخت و ساختن شهر سرکل بدست خزرها که امروزه از آن چیز زیادی باقی نمانده است، به امپراتوری روم شرقی که خیالش از بابت مرزهای شمالی خود نیز راحت شده بود، این فرصت را داد تا بیست و پنج سال بعد از ساختن سرکل و سه سال پس از اعلام یهودی بودن خزرها یعنی در سال 863 میلادی تمام نیروهای خود را در ملاطیه گرد آورده و در نبرد رودخانه لالاکائون (هالیس به زبان یونانی و قزل ایرماغ به زبان ترکی) شکست سختی به نیروهای خلافت عباسی که پیش از آن برای غارت و چپاول  به شهرهای مرزی آسیای صغیر (گستره امپراتوری روم شرقی) حمله می کردند، وارد آورد و چنان ضرب شستی به اعراب نشان دهد که پس از آن اعراب دیگر تمایلی به گرفتن آسیای صغیر نداشته باشند.

این امر به سختی میسر می شد اگر امپراتوری روم شرقی اتحادی استراتژیک با خزرها بعمل نمی آورد.

خصوصیات بارز نخستین خزرها این بود که آنها بازرگانانی کوشا با ارتشی قوی و نیرومند بودند. به دیگر سخن، آنها دولتی از جنبه نظامی قوی با علایق اقتصادی بنا کرده بودند که بازرگانی و حمل نقل کالاها را از خاور دور تا به یونان و روم تضمین و تسهیل می کرد و بخشی از جاده ابریشم نیز از آن می گذشت.

منشا خزرها کاملا شناخته شده نیست ولی خود آنها پس از گرویدن به دین یهود نسب خود را به نوح پیامبر رساندند با وجودیکه واضحا از اقوام سامی نبودند. آنها این ادعای خود را چنین مستدل می ساختند که در کتاب ارمیای نبی، پیامبر یهودی که میان سالهای 625 تا 580 پیش از میلاد می زیست، آمده است که یکی از اقوام یهودی به منطقه آرارات کوچ کرده و آنجا سکنی می گزیند و برای خود پادشاهی اشکناز را تشکیل می دهد. اشکنازها با پیدایش مسیحیت و تحت فشار قرار گرفتن از سوی امپراتوری روم شرقی همانطور که پیشتر آورده شده به مناطق شمالی قفقاز رفتند. با یهودی شدن خزرها، ایشان خود را دیگر از اشکنازی های می شمردند و اینگونه خزرها که از قوم یهود نبودند بزرگترین امپراتوری یهودی تمام اعصار را بنا نمودند.

امروزه دانشمندان خزرها را از اقوام مهاجر آلتایی ترک غربی می دانند که زبان آنها با زبان هون ها مرتبط بود. خزرها احتمالا کنفدراسیونی از اقوام گوناگون بودند.

ویژگی اساسی کشور خزرها این بود که آنها به یهودیان، مسیحیان و مسلمانان با یک دید نگاه می کردند و به آنها بها می دادند وهر گروهی نیز دارای مدیریت خاص خود بود. خاقانات خزر منطقه ای بود که درآن بازرگانی و تجارت بسیار اهمیت داشت و رکن اساسی کشور شناخته می شد.  

سیستم اداری و حکومتی کشور خزرها دو شخصیت عالی داشت: جاگان و فقیر.

 هر دو چهره‌های قدرتمندی بودند، اما با تعلقات مذهبی متفاوت. خاقانات ساختاری دوگانه مدنی و مذهبی داشت. جمعیت غیرنظامی توسط جاگان، مدیر بزرگ دولت رهبری می شد. رهبری و مرجعیت را در بخش مذهبی فقیر می نامیدند که این نمایانگر حضور هنوز فعال باورهای گذشته در آئین نوین شان بود.

از میانه های سده نهم میلادی از سمت شمال جنگجویان اسکاندیناوی به درون روسیه نفوذ کردند. نه تنها برای جنگ و غارت بلکه بیشتر بمنظور راه اندازی یک شبکه تجاری و حمل و نقل که عمدتا متکی به رودخانه ها بود. این امر سبب شد تا عده ای که در تاریخ از ایشان با نام وارانگیان ها  Varangians  یاد می شود، پا به عرصه حضور در تاریخ بگذارند.

آمدن وارانگیان ها (عمدتا وایکینگهای جنوب سوئد) و دست یافتن آنها به رودخانه هایی مانند وولخوف Volkhov_(river) ، نوا Neva ، دائوگاوا  Daugava ، بخشهای شمالی و مرکزی ولگا Volga  و رودخانه دنیپر Dnieper  آنها را عملا در موقعیتی قرار داد که بتوانند بازرگانی اروپای شرقی را در دست بگیرند. آنها با اقوام سلاوی هم پیمان شدند و با آنها آمیختند. بزودی ایشان به دربار سلاطین روسیه کیف راه یافتند و گارد سلطان را تشکیل دادند. سال 862 پادشاه روسیه کیف هیئتی را بنزد وارانگیان ها فرستاد و آنها روریک فرمانده آنها را ملاقات کردند و این پیام را به او رساندند "کشور ما بزرگ و ثروتمند است ولی بی نظمی در آن حکمفرماست" پادشاه ما ترا برادر خویش می خواند. اینگونه بود که وارانگیان ها به روسیه رفتند و روریک در شهر نووگورود اقامت گزید. گرویدن تازه واردان به مسیحیت سبب شد که در سال 874 پادشاه روسیه کیف 16000 نفر از ایشان را به بیزانس بفرستند برای حفاظت از ارگ و دیوان امپراتور روم شرقی.

تجدید حیات بیزانس و کاهش قدرت عباسیان جریان تجارت را در پایان سده دهم به سمت غرب سوق داد.  در همین زمان در حدود سال 965 روس های کیف تا دریای کرانه های شمالی و شمال شرقی دریای کاسپین پیشروی کردند و شهر آتیل را غارت کردند.  یکی از وقایع نگاران می نویسد: "اگر هنوز برگی روی شاخه ای باقی می ماند، یکی از روس ها آن را در می آورد و با خود می برد." همان گونه که تواریخ نستور روسیه قدیم فهرست می کند، از این پس این وارنگیان بودند که که به تجارت پارچه‌های فاخر، طلا، نقره، شراب، میوه‌های گوناگون، خز، موم، عسل، اسب‌ها و بردگان می پرداختند.

اینگونه بود که در پایان سده دهم میلادی خاقانات خزرها بدست روس های کیف برچیده شد و از میان رفت. پس از پایان کار دولت خزرها برخی از آنها به اروپا مهاجرت کردند و در آنجا جوامع یهودی را تشکیل دادند.  چند خزر در استپ پونتیک زنده ماندند تا اینکه آنها نیز در سده چهاردهم میلادی یا توسط طاعون از میان رفتند و یا جذب اجتماعات مغولی شدند.

خاطره خزرها که هیچ گاه خطی از خود نداشتند و از اینرو نیز فرهنگ و سند مکتوب نیز از خود باقی نگذاشتند به سرعت از اذهان ناپدید شد.

برای نویسنده در تمام مدتی که آینرا می نوشتم یک چیز شگفتی آفرین بود.

همه کشورهای جهان بجز معدودی که تعدادشان از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی کند به دریای واقع در شمال ایران دریای کاسپین می گویند. در مدارک رسمی بین المللی نیز نام این دریا کاسپین است و با این وجود ایران یکی از آن معدود کشورهایی است که این دریاچه را بنام قومی که دشمن تاریخی او بوده است، دریای خزر می خواند و بنظر می رسد که کسی هم با آن مشکلی ندارد.

 

پایان

 

 

 


 

No comments: