بودن تو به حصار اندر، جاه تو نبرد
آن نه جاهیست که تا حشر پذیرد نقصان
شرف و قیمت و قدر تو به فضل و هنرست
نه بدیدار و بدینار و بسود وبزیان
هر بزرگی که بفضل و به هنر گشت بزرگ
نشود خرد به بد گفتن بهمان و فلان
گرچه بسیار بماند به نیام اندر تیغ
نشود کند و نگردد هنر تیغ نهان
ورچه از چشم نهان گردد ماه اندر میغ
نشود تیره و افروخته باشد به میان
شیر هم شیر بود، گرچه به زنجیر بود
نبرد بند و قلاده شرف شیر ژیان
باز هم باز بود، ورچه که او بسته بود
شرف بازی از باز فگندن نتوان
فرخی سیستانی
No comments:
Post a Comment