جستجوگر در این تارنما

Thursday, 11 September 2025

رابطه میان ورزش و تبلیغات حکومتی

 

کما بیش همه گان از کشوری بنام جمهوری دموکراتیک آلمان که بیشتر با نام آلمان شرقی شناخته می شد آگاه هستند.

در مورد آلمان شرقی که پس از فروپاشی رایش سوم رسما در سال 1949 بنیاد نهاده شد و تا اکتبر 1990 نیز به حیات سیاسی و اجتماعی خویش ادامه داد بسیار چیزها نوشته و گفته شده است.

من در اینجا می خواهم این نوشته را به بخشی از تبلیغات سیاسی آلمان شرقی اختصاص دهم که بیشتر جنبه به ظاهر ورزشی برای باشندگان آلمان شرقی داشت یا می بایست که داشته باشد.

میزان و تعداد مدالهایی که کشور جمهوری دموکراتیک آلمان در میادین بین المللی ورزشی که بازیهای المپیک برجسته ترین آنهاست نمایانگر اینستکه آلمان شرقی تمرکز بخصوصی بر روی ورزش داشته است. بطوریکه آلمان شرقی تا زمان فروپاشی بواسطه تعداد مدالها و رنگ مدالهایی که میگرفت در رده چهار کشور نخست جهان بود.

این در حالی بود که این کشور در سال 1988 یعنی دو سال پیش از فروپاشی و الحاق به کشور آلمان غربی چیزی برابر با شانزده و نیم میلیون باشنده داشت که از این مقدار تقریبا تعداد هشت میلیون و پانصد هزار نفر از آنها (یعنی نیم باشندگان) اشتغال داشتند. به دیگر سخن اگر تعداد دانش آموزان و بازنشستگان را از تعداد باشندگان آن کم نماییم تقریبا همه شغل و کار داشتند و بنابراین همگی می بایستی در حقیقت خوشحال و سعادتمند بوده باشند. با وجود این تعداد کسانی که مایل به ترک آلمان شرقی و رفتن بسوی آلمان غربی بودند و کسانی که سطح زندگی بالاتری مطالبه و آرزو می کردند بهیچ وجه کم نبود و مردم در این کشور از خیلی چیزها ناراضی بودند و آرزوها و مطالبات اجتماعی داشتند. وجود دیوار برلین که جهت ممانعت از مهاجرت باشندگان آلمان شرقی به خارج کشیده شده بود خود گواه بر نارضایتی عمومی مردم و میل باشندگان به ترک این کشور بود. 

درست در همین هنگام هم آلمان شرقی ورزشکارانی به جهان عرضه می نمود که از استانداردهای بسیار بالایی برخوردار بودند. (ن. ک. به نگاره بالا).

در یک سو مردم ناراضی و در سوی دیگر جشن گرفتن در میادین بین المللی ورزشی برای ورزشکارانی که مدال گرفته بودند. بنظر می رسید که مردم آلمان شرقی همگی از امکانات خوب ورزشی برخوردار بودند و از اینرو می توانستند ورزشکاران درجه یکی به جهان عرضه نمایند و مدالهای گوناگونی را به خانه بیاورند. همانطور که پیشتر نوشته شد اینرا تعداد مدالهایی که آلمان شرقی در میادین ورزشی بین المللی می آورد گواهی می داد.

آلمان غربی با همه امکاناتش هیچگاه نتوانست به اندازه آلمان شرقی مدال آور باشد.

پس از اتحاد دو آلمان انتظار می رفت که از این پس مدالهایی که آلمان متحد به خانه می آورد مجموعی از میزان مدال های دو کشور آلمان شرقی و آلمان غربی باشد و نام آلمان را در صدر مسابقات المپیک بیاورد ولی حقیقت به گونه دیگری بود. در نخستین المپیک پس از اتحاد آلمان تعداد مدالهای کسب شده توسط دو آلمان از میزان مدالهایی که تا پیش از آلمان غربی در میادین المپیک می آورد بیشتر بود ولی به اندازه مدالهای آلمان شرقی نمی رسید و از مجموع میزان مدالهای دو کشور که اصلا صحبتی نبود. در بازیهای المپیک پس از آن میزان مدالهای آلمان متحد دوباره به سطح تقریبی آلمان غربی تا پیش از اتحاد دو آلمان بازگشت.

این نشان می داد که تعداد قابل توجهی از مدال آوران آلمان شرقی حقیقتا ورزشکارانی بودند که برای کسب مدال و سرفرازی حاکمین آلمان شرقی مورد عنایت ویژه دستگاه حکومتی قرار می گرفتند و این عنایت ویژه پس از اتحاد دو آلمان که قطع شد و به سطح پشتیبانی معمولی دولتی از ورزش رسید، باشگاه ها و میادین ورزشی و علاقه مردم به ورزش در آلمان شرقی کم تر نشدند ولی این خطه دیگر عرضه کننده ورزشکاران ویژه در سطوح بسیار بالای بین المللی نیز دیگر نبود.

پر واضح است که هنوز هم ورزشکارانی از این بخش از آلمان در میادین بین المللی حضور بهم می رسانند و حتی مدال هم می آورند ولی نه به اندازه دوران جمهوری دموکراتیک آلمان و این موضوع حس استفاده تبلیغاتی از ورزش از سوی دولت جمهوری دموکراتیک آلمان را افزایش می داد.

پس از آغاز گلوبالیزه شدن و باز شدن پای جمهوری خلق چین به بازارهای جهان آزاد، حالا این چین بود که بناگاه بگونه ای چشمگیر مدال آور شد. پیش بینی می شود که این کشور بزودی در المپیک ها از نظر تعداد مدال ها در صدر کشورهای جهان قرار بگیرد.




No comments: