جستجوگر در این تارنما

Thursday, 11 September 2025

رابطه میان ورزش و تبلیغات حکومتی

 

کما بیش همه گان از کشوری بنام جمهوری دموکراتیک آلمان که بیشتر با نام آلمان شرقی شناخته می شد آگاه هستند.

در مورد آلمان شرقی که پس از فروپاشی رایش سوم رسما در سال 1949 بنیاد نهاده شد و تا اکتبر 1990 نیز به حیات سیاسی و اجتماعی خویش ادامه داد بسیار چیزها نوشته و گفته شده است.

من در اینجا می خواهم این نوشته را به بخشی از تبلیغات سیاسی آلمان شرقی اختصاص دهم که بیشتر جنبه به ظاهر ورزشی برای باشندگان آلمان شرقی داشت یا می بایست که داشته باشد.

میزان و تعداد مدالهایی که کشور جمهوری دموکراتیک آلمان در میادین بین المللی ورزشی که بازیهای المپیک برجسته ترین آنهاست نمایانگر اینستکه آلمان شرقی تمرکز بخصوصی بر روی ورزش داشته است. بطوریکه آلمان شرقی تا زمان فروپاشی بواسطه تعداد مدالها و رنگ مدالهایی که میگرفت در رده چهار کشور نخست جهان بود.

این در حالی بود که این کشور در سال 1988 یعنی دو سال پیش از فروپاشی و الحاق به کشور آلمان غربی چیزی برابر با شانزده و نیم میلیون باشنده داشت که از این مقدار تقریبا تعداد هشت میلیون و پانصد هزار نفر از آنها (یعنی نیم باشندگان) اشتغال داشتند. به دیگر سخن اگر تعداد دانش آموزان و بازنشستگان را از تعداد باشندگان آن کم نماییم تقریبا همه شغل و کار داشتند و بنابراین همگی می بایستی در حقیقت خوشحال و سعادتمند بوده باشند. با وجود این تعداد کسانی که مایل به ترک آلمان شرقی و رفتن بسوی آلمان غربی بودند و کسانی که سطح زندگی بالاتری مطالبه و آرزو می کردند بهیچ وجه کم نبود و مردم در این کشور از خیلی چیزها ناراضی بودند و آرزوها و مطالبات اجتماعی داشتند. وجود دیوار برلین که جهت ممانعت از مهاجرت باشندگان آلمان شرقی به خارج کشیده شده بود خود گواه بر نارضایتی عمومی مردم و میل باشندگان به ترک این کشور بود. 

درست در همین هنگام هم آلمان شرقی ورزشکارانی به جهان عرضه می نمود که از استانداردهای بسیار بالایی برخوردار بودند. (ن. ک. به نگاره بالا).

در یک سو مردم ناراضی و در سوی دیگر جشن گرفتن در میادین بین المللی ورزشی برای ورزشکارانی که مدال گرفته بودند. بنظر می رسید که مردم آلمان شرقی همگی از امکانات خوب ورزشی برخوردار بودند و از اینرو می توانستند ورزشکاران درجه یکی به جهان عرضه نمایند و مدالهای گوناگونی را به خانه بیاورند. همانطور که پیشتر نوشته شد اینرا تعداد مدالهایی که آلمان شرقی در میادین ورزشی بین المللی می آورد گواهی می داد.

آلمان غربی با همه امکاناتش هیچگاه نتوانست به اندازه آلمان شرقی مدال آور باشد.

پس از اتحاد دو آلمان انتظار می رفت که از این پس مدالهایی که آلمان متحد به خانه می آورد مجموعی از میزان مدال های دو کشور آلمان شرقی و آلمان غربی باشد و نام آلمان را در صدر مسابقات المپیک بیاورد ولی حقیقت به گونه دیگری بود. در نخستین المپیک پس از اتحاد آلمان تعداد مدالهای کسب شده توسط دو آلمان از میزان مدالهایی که تا پیش از آلمان غربی در میادین المپیک می آورد بیشتر بود ولی به اندازه مدالهای آلمان شرقی نمی رسید و از مجموع میزان مدالهای دو کشور که اصلا صحبتی نبود. در بازیهای المپیک پس از آن میزان مدالهای آلمان متحد دوباره به سطح تقریبی آلمان غربی تا پیش از اتحاد دو آلمان بازگشت.

این نشان می داد که تعداد قابل توجهی از مدال آوران آلمان شرقی حقیقتا ورزشکارانی بودند که برای کسب مدال و سرفرازی حاکمین آلمان شرقی مورد عنایت ویژه دستگاه حکومتی قرار می گرفتند و این عنایت ویژه پس از اتحاد دو آلمان که قطع شد و به سطح پشتیبانی معمولی دولتی از ورزش رسید، باشگاه ها و میادین ورزشی و علاقه مردم به ورزش در آلمان شرقی کم تر نشدند ولی این خطه دیگر عرضه کننده ورزشکاران ویژه در سطوح بسیار بالای بین المللی نیز دیگر نبود.

پر واضح است که هنوز هم ورزشکارانی از این بخش از آلمان در میادین بین المللی حضور بهم می رسانند و حتی مدال هم می آورند ولی نه به اندازه دوران جمهوری دموکراتیک آلمان و این موضوع حس استفاده تبلیغاتی از ورزش از سوی دولت جمهوری دموکراتیک آلمان را افزایش می داد.

پس از آغاز گلوبالیزه شدن و باز شدن پای جمهوری خلق چین به بازارهای جهان آزاد، حالا این چین بود که بناگاه بگونه ای چشمگیر مدال آور شد. پیش بینی می شود که این کشور بزودی در المپیک ها از نظر تعداد مدال ها در صدر کشورهای جهان قرار بگیرد.




Sunday, 7 September 2025

گفتارهای شهریور 1404

 

زندگی آن چیزی است که در حال اتفاق افتادن است در حین اینکه تو برای زندگی خود برنامه های دیگری طراحی می کنی.

جان لنون

مهم تعداد سالهای زندگی ما نیستند، مهم شیوه و چگونه زندگی کردن ما در این سالها می باشد.

آبراهام لینکلن

خوش شانسی اینستکه که آمادگی و تدارکی که چیده ای با موقعیتی مناسب برخورد نمایند.

سنه کا




Monday, 1 September 2025

زمینه پیدایش خط؟

 

یک سری اشیاء ۱۰ هزار ساله در ترکیه کشف شده اند که می‌توانند نگرش و گمان ما را از روند تاریخ بشر تغییر دهد.

به گفته نجم کارولا، باستان‌شناس ترک، یک ظرف سنگی حاوی سه پیکره حیوان که در جریان کاوش‌های شهرک نوسنگی قره خان تپه در جنوب شرقی ترکیه در منطقه کردنشین و نزدیک به مرز سوریه پیدا شده و حداقل ۱۰ هزار سال قدمت دارد، می‌تواند قدیمی‌ترین نمونه از داستانی باشد که با نمادها روایت شده و بنابراین طلایه ای بر جنبش پیدایش خط بوده است.

قره خان ‌تپه، در کنار تپه معروف تر که گوبکلی تپه نام دارد، یک سکونتگاه نوسنگی است که قدمت آن به ۹۵۰۰ تا ۸۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح برمی‌گردد.  این مکان متعلق به فرهنگ شکارچی-گردآورنده است که هنوز با سفالگری یا کشاورزی آشنا نبودند، اما دارای دانش بالایی از ساختن صنایع دستی با مهارت‌های هنری بودند.

 این یافته سال گذشته کشف شد و برای نخستین بار در تابستان امسال در کتابخانه ملی آنکارا به عموم مردم ارائه شد، اما هنوز در مجلات علمی منتشر نشده است، اولین نمونه از مجسمه‌های کشف شده در بافت اصلی خود است. این پیکره‌های تراشیده شده از سنگ که تنها ۳.۵ سانتی‌متر طول دارند، یک گراز وحشی، یک کرکس و یک روباه را به  نمایش می گذارند. این باستان‌ شناس توضیح می‌دهد: « آنها با وجود اندازه کوچکشان، بسیار خوب ساخته شده‌اند و جزئیات آناتومی واضحی دارند».

حافظه جمعی

این اشیاء در یک ظرف سنگی پیدا شدند که حاوی خاک سرخ و سه سنگ گرد سوراخ‌ دار بود که هر کدام نیز نقش سر یک حیوان را در خود جای داده بود. به گفته کارولا، این یک ترکیب عمدی بود که بدون شک برای روایت یک "داستان" در نظر گرفته شده بود.  این ظرف به همراه چهار چوب سنگی و یک بشقاب ساخته شده از همان جنس، در یک ظرف سنگی دیگر قرار داده شده و با دقت در یکی از کلبه‌های اطراف ساختمان مرکزی قره‌ خان ‌تپه دفن شده بود.

این باستان شناس از مجموع چیزهای یافته چنین نتیجه می گیرد: «این یک داستان را روایت می‌کند. این یک خاطره جمعی است: کسانی که آن را دیدند، داستان پشت آن را می‌دانستند. تفسیر آن برای ما دشوار است، اما می‌توانیم فرض کنیم که حلقه سنگی نشان دهنده یک آستانه و گذار از یک فضا به فضای دیگر است».

او سپس با اشتیاق از آنچه که گفته چنین نتیجه می گیردد: «می‌توان گفت که این پیش‌درآمدی بر نوشتار است. هنوز نوشتار نیست، نشانه نیست، اما پیش ‌درآمدی بر پیکتوگرام‌ها است، زیرا آن‌ها عناصر نمادینی هستند که با ترتیب خاصی چیده شده‌اند و داستانی را روایت می‌ کنند که می‌توان آن را خواند».

نجم کارولا اضافه می کند که قره ‌خان ‌تپه حاوی نقش‌ برجسته‌ها و حکاکی‌های بسیاری است که روباه، کرکس، گراز وحشی و سایر حیوانات را به تصویر می ‌کشند و در آنجا مجسمه‌های سه ‌بعدی گراز وحشی و کرکس نیز یافت شده‌اند، اما این ظرف سنگی تنها یافته‌ای است که به وضوح نخستین از گونه خود به نظر می رسد. این باستان‌ شناس می‌افزاید که همچنین قابل توجه است که برخی از استخوان‌ها - نه اسکلت کامل - حیوانات به تصویر کشیده شده در همان محل یافت شده‌اند، بدون اینکه بتوان با اطمینان گفت که آیا این بقایا نشان دهنده قربانی‌های آیینی هستند یا خیر.

نامزد ثبت بین المللی یونسکو

کارولا تحقیقات در گوبکلی تپه را هماهنگ کرد و از سال ۲۰۲۱، کاوش‌های قره خان تپه، تپه‌ای در ۴۵ کیلومتری شرق شهر شانلی‌اورفه، را رهبری کرده است که ممکن است قدیمی‌ترین سکونتگاه دائمی انسان کشف شده تا به امروزباشد. این متخصص، باور رایج مبنی بر اینکه این بناهای تاریخی منحصراً پناهگاه بوده‌اند را اصلاح می‌کند و اصرار دارد که در قره خان تپه، وجود یک سکونتگاه دائمی با ۱۵ تا ۲۰ خانه که در اطراف یک ساختمان مرکزی بزرگ با قطر تقریبی ۲۸ متر و پر از ابلیسک‌های حکاکی شده و تزئین شده چیده شده‌اند، به وضوح قابل اثبات است.



Friday, 29 August 2025

شدنی و نشدنی

 

گاهی باز سازی چیزی که خراب شده و کوشش دردوباره به کارگرفتن آن میسر و حتی پسندیده است، اما نه همیشه.

خرابی از حد که گذشت بازسازی ها تنها یادآوری غم انگیزی از چیزی که بوده و می توانست باشد و دیگر نیست، می شوند که روح را سوهان می زنند.

این در مورد عواطف و روابط انسانی نیز صادق است.




Monday, 25 August 2025

لوگوی جدید یک مدل از خودروهای برقی فورد

 

چندی پیش جیم فارلی رئیس کنسرن فورد از به بازار آمدن یک مدل جدید خودروی برقی فورد خبر داد و لوگوی آنرا هم بنمایش گذاشت.

این نوشته کوتاه در مورد این خودرو و تاریخچه لوگوی آن است.

در سال 1910 هنری فورد یک مدل جدید از خودرو ارایه کرد که بعدها در اندازه های گوناگون عرضه شدند. این مدل از خودروی فورد که مدل تی نام داشت سالها بیشترین میزان فروش را در سطح جهانی در دست داشت. بهتر بگوییم تا سال 1972 که مقام نخست بدست فولکس واگن مدل قورباغه ای افتاد. خود آلمانی ها آنرا فولکس واگن مدل کفشدوزی  VW-Käferمی نامند.

آن زمان مدل تی فورد لوگوی بخصوصی داشت که زیبا و شناخته شده بود. 

لوگوی جدید تفاوت های اندکی در فرم عرضه و نوشته روی آن با مدل قدیمی دارد ولی این تفاوت از گونه ای نیست که بواسطه آن بتوان از یک لوگوی کاملا متفاوت و جدید سخنی گفت.

تنها فرق اساسی که لوگوی جدید با لوگوی قدیمی دارد بیشتر فرق فلسفی آن است.

در حالیکه هنری فورد با مدل تی قدیمی در سال 1913 خطوط تولید انبوه را به جهان معرفی کرد، مدل تی جدید می خواهد که این خط تولید را کنار گذاشته و به فلسفه تولید دیگری که پیش از آن در کارخانجات و محصولات دیگر هم استفاده شده است بپردازد.

خطوط تولید مدولار Modulare Bauweise . اینگونه خودروی جدید فورد از پیش در سه قسمت کامل تولید می شوند. یعنی بخش کامل جلو، بخش کامل مرکزی بهمراه باتری و صندلی ها و داشبورد و کف پوش وغیره و سرانجام بخش کامل پشت خودرو بصورت همزمان ولی کاملا مجزا از یکدیگر ساخته شده و به کارخانه فورد عرضه میگردند. تنها کاری که فورد در اینجا باید بکند مونتاژ این سه بخش به یکدیگر و کنترل نهایی کردن و سپس عرضه کردن آنها به بازار است.

همانطور که مدل تی قدیمی در اندازه های گوناگون عرضه میشد، قرار است که مدل تی جدید نیز پس از مدت کوتاهی در اندازه های گوناگون تهیه و به بازار عرضه شود.


Friday, 22 August 2025

دگرگونیهای بیم برانگیز در قطب جنوب

 

هشدار دانشمندان: تغییراتی ناگهانی در قطب جنوب در حال وقوع است که می‌توانند پیامدهای جهانی داشته باشند. زمان برای اقدامات متقابل رو به اتمام است. به گفته پژوهشگران آب و هوای استرالیا، تغییرات شدیدی در حال حاضر در قطب جنوب در حال وقوع هستند.  در مقاله‌ای که روز چهارشنبه در مجله "نیچر" منتشر شد، گروهی از پژوهشگران در مورد "شواهد جدید تغییرات ناگهانی زیست‌محیطی در قطب جنوب" که در طول کار میدانی مشاهده کرده‌اند، هشدار دادند.  نویسندگان همچنین در مقاله‌ای برای نشریه "گفتگو  The Conversation" هشدار می‌دهند: "آنچه اکنون در قطب جنوب اتفاق می‌افتد، بر جهان برای نسل‌های آینده تأثیر خواهد گذاشت - از افزایش سطح دریا گرفته تا تغییرات شدید در سیستم آب و هوایی."  این تغییرات در حال حاضر در حال وقوع هستند - و احتمالاً در آینده به طور قابل توجهی تشدید خواهند شد.

نقاط بحرانی در حال نزدیک شدن هستند

پژوهشگران، از جمله موارد دیگر، به عقب‌نشینی توده‌های یخ، کند شدن جریان‌های اقیانوسی، ذوب شدن صفحه یخی قطب جنوب و تهدید گونه‌هایی مانند پنگوئن‌های امپراتور اشاره می‌کنند. نریلی آبرام، پژوهشگر دانشگاه ملی استرالیا در کانبرا و یکی از نویسندگان اصلی این مطالعه، گفت: «نشانه‌های نگران‌ کننده‌ای از تغییراتی که بر یخ، اقیانوس و اکوسیستم‌ها تأثیر می‌گذارند، وجود دارد».

گرمایش جهانی به آستانه بحرانی نزدیک می‌شود، که در آن بخش‌های بزرگی از صفحه یخی قطب جنوب می‌تواند ذوب شود. این  ذوب شدنهای صفحات یخی از دهه 1990 تاکنون شش برابر شده است. صفحه یخی غرب قطب جنوب به تنهایی حاوی توده یخی کافی برای افزایش سطح دریاهای جهان بیش از پنج متر است. در حال حاضر دستکم 750 میلیون نفر در سراسر جهان در کرانه های آبهای آزاد کم‌ارتفاع زندگی می‌کنند.  افزایش سطح دریا زیرساخت‌ها و زیستگاه‌های آنجا را تهدید می‌کند.  بندرهایی در آسیا و در کرانه های خاوری ایالات متحده آمریکا، و همچنین کشورهای جزیره‌ای در اقیانوس آرام، در معرض خطر بزرگی از بالا رفتن سطح آب دریا هستند.  اما مناطقی در اروپا نیز این اثرات را احساس می‌کنند. برای مثال، جزایر فریزی شرقی در صورت ادامه افزایش سطح دریا در معرض خطر غرق شدن هستند.

دانشمندان هشدار می‌دهند که ما ممکن است به نقطه‌ای نزدیک شویم که صفحات یخی غرب قطب جنوب حتی بدون گرمایش قابل توجه بیشتر، ناپایدار شده و فرو بریزند - اگرچه این فرآیند می‌تواند قرن‌ها یا حتی هزاره‌ها طول بکشد. این توده‌های عظیم یخ به عنوان یک نقطه اوج بالقوه جهانی در نظر گرفته می‌شوند.  آنها بیشترین عدم قطعیت را در پیش‌بینی‌های افزایش سطح دریا در آینده ایجاد می‌کنند - زیرا هنوز مشخص نیست که چنین فروپاشی با چه سرعتی ممکن است رخ دهد.




Saturday, 16 August 2025

نگرشی دیگر به شخصیت پیران در شاهنامه – بخش چهلم

 

پیران چون به میان لشکر خویش بازگشت انجمنی از بزرگان و پهلوانان گردآورد و بدون هیچ درنگی به ایشان گفت:

بدانید کین شیر دل رستمست               جهانگیر و از تخمهٔ نیرمست

بزرگان و شیران زابلستان                 همه نامداران کابلستان

چنو کینه ‌ور باشد و رهنمای               سواران گیتی ندارند پای

چو گودرز کشواد و چون گیو و طوس   بناکام رزمی بود با فسوس

پیران خیلی کوتاه ولی روشن به سرداران لشکر خود می گوید که با وجود رستم و همراهان زابلی و کابلی او لشکریان توران نباید هیچ چشمداشتی برای پیروزی در جنگ داشته باشند. او اما ادامه می دهد که خواست رستم جنگیدن نیست و چون گناهکاران ماجرای کشتن سیاوش را به او واگذارند، او از ریختن خون بیگناهان چشم پوشی خواهد کرد. پیران ولی بی درنگ از سردارانش می پرسد که را می شناسید که در این ماجرا بیگناه نیست و از نزدیکان و تیمارگران شاه (افراسیاب) شمرده می شود؟ با این پرسش پیران می خواست به این موضوع اشاره کند که با وجود مایل نبودن خودش و رستم به ادامه جنگ، بوقوع نپیوستن این جنگ امری ناشدنی است:

که دانی که ایدر گنهکار نیست؟           دل شاه ازو پر ز تیمار نیست؟

نگه کن که این بوم ویران شود            به کام دلیران ایران شود

نه پیر و جوان ماند ایدر نه شاه            نه گنج و سپاه و نه تخت و کلاه

او سپس از گذشته یاد می کند و از اصراری که به افراسیاب بیدادگر می کرد تا از کشتن سیاوش بگذرد و برباد دهی خاندان و کشور را مسبب نشود می گوید و گله می کند که این جفا پیشه نه به سخنان او گوش فرا داد و نه با خردمندی در این مورد به رای زدن پرداخت و اکنون سواران رستم سرزمینهای ما را در زیر نعل ستوران خویش خواهند کوبید. افراسیاب به رایزنی گرسیوز بی خرد سیاوش پرمایه را که پرورده دست رستم بود بکشت و این بدبختی بر ما محتوم شد.

پیران در این انجمن همچنین به خشم رستم از هومان ویسه اشاره می کند. هومان گرچه در کشتن سیاوش نقشی نداشت ولی در جنگی که میان رستم و افراسیاب درگرفته بود به نجات افراسیاب شتافت و او را از چنگ رستم رهانید و رستم اینرا هنوز فراموش نکرده بود و واگذاری او را نیز درخواست می کرد. هومان برادر پیران بود:

نکرد آن جفاپیشه فرمان من                نه فرمان این نامدار انجمن

پیران در اینجا بگونه روشنی می گوید که به شاه در مورد سیاوش فرمان دادم و او نکرد. انجمن درباریان نیز به او فرمان داد و او باز انجامش نداد. این را می توان بر آن گرفت که انجمن درباریان و شخص وزیر هم در دربار افراسیاب چیزی برای گفتن داشتند و تنها فرمانبر نبودند، بلکه پیشنهاد فرمایشی نیز می دادند ولی همزمان قدرت اجرای آنرا هم نداشتند که در بیت پس از آن نیز روشن می شود:

بکند این گرانمایگان را ز جای            نزد با دلیر و خردمند رای

ببینی که نه شاه ماند نه تاج                 نه پیلان جنگی نه این تخت عاج

پیران دنیا دیده  دوراندیش و نکته سنج در اینجا پیشگویی اوضاع را نیز می کند. این بدان معناست که بیخرد خودپسند که بر مسند نشسته باشد، فرقی ندارد که چندین خردمند در دربارش باشند، او باز به بیخردی خویش ادامه می دهد و دنیا را بر همگان تیره و تار می سازد. پیران نیز اینرا می داند و افسوس خورده و می گوید از این ماجرا تنها دل شاه ایران شاد می شود و ما را (دلیران را) جز غم و درد بهره ای نباشد:

بدین شاد دل شاه ایران بود                 غم و درد بهر دلیران بود

دریغ آن دلیران و چندین سپاه              که با فر و برزند و با تاج و گاه

بتاراج بینی همه زین سپس                 نه برگردد از رزمگه شاد کس

بکوبند ما را بنعل ستور                     شود آب این بخت بیدار شور

ز هومان دل من بسوزد همی              ز رویین روان برفروزد همی

دل رستم آگنده از کین اوست               بروهاش یکسر پر از چین اوست

پیران سپس به همراهان خود گفت که هم اکنون به نزد خاقان چین خواهم رفت و گزارش خواهم داد. اما بنظر می رسید که دشواریهای کار پیران نمی خواهند به پایان برسند زیرا هنگامیکه او به درگاه خاقان وارد شد تنی چند از بستگان و خویشان کاموس کشانی را دید که مویه کنان به خاقان می گویند ما از هر جایی لشکریان فراهم می آوریم تا رستم زابلی را بکشیم و تنش را به دار بیاویزیم. ایشان نخست از دست افراسیاب شکایت می کنند و می گویند کسی که پهلوانی برای جنگ ندارد، چرا به جنگ کردن روی می آورد؟ اشاره آنها به کشته شدن دلاور خودشان کاموس برای شاه توران بود. آنها اما به هنگام مویه کردن و کین خواهی نام جاهایی را نیز در کنار هم می گذارند که  برای کسانیکه به امور تاریخی و جغرافیایی آشنایی داشته باشند پرسش برانگیز می شود. در شاهنامه آمده که پیران خروشان و گریان به اردوگاه خاقان چین در کنار میدان می رود:

بیامد بنزدیک خاقان چو گرد               پر از خون رخ و دیده پر آب زرد

پیران چون وارد سراپرده خاقان می شود کسانی را آنجا می بیند که حالشان بمراتب از حال خود او بدتر بودند و سر و صدای زیادی به راه انداخته بودند:

سراپردهٔ او پر از ناله دید                   ز خون کشته بر زعفران لاله دید

ز خویشان کاموس چندی سپاه             بنزدیک خاقان شده دادخواه

همی گفت هر کس که افراسیاب           ازین پس بزرگی نبیند بخواب

چرا کین پی افگند کش نیست مرد؟       که آورد سازد به روز نبرد؟

سپاه کشانی سوی چین شویم               همه دیده پر آب و با کین شویم

ز چین و ز بربر سپاه آوریم                که کاموس را کینه‌ خواه آوریم

ز بزگوش و سگسار و مازندران          کس آریم با گرزهای گران

مگر سیستان را پر آتش کنیم               بریشان شب و روز ناخوش کنیم

بیاد بیاوریم که سپاهیان ایران و توران در نواحی آمودریا و نه زیاد دور از کوه هماون با یکدیگر روبرو شدند. به دیگر سخن محل جنگ را می توان به راحتی در نواحی شمال افغانستان یا جنوب تاجیکستان و ترکمنستان امروزی تصور کرد. میدان جنگ رستم و کاموس کشانی هم بایستی در همین نواحی بوده باشد و در همینجاست که کاموس کشته شده و پیرامون همینجا هم هست که اردوهای ایرانیان و تورانیان و خاقان چین برپا هستند.

اینجا خویشاوندان کاموس کشانی (کوشانی) خواننده را گمراه می کنند. نخست اینکه در نزد خاقان چین مدعی می شوند که به چین می روند و سپاه می آورند و به این هم بسنده نمی کنند و در کنار چین نام بربرستان را نیز می آورند که از آنجا نیز سپاه می آورند. در بیت بعدی که در کنار چین ! و بربرستان! می خواهند گرزدارانی را از بزگوش (مکان ناآشنا) و سگسار (مکان ناآشنا) و از مازندران هم بیاورند. همه این مکانهای نامبرده شده از میدان احتمالی مبارزه نه تنها دور هستند بلکه در جهت های گوناگون می باشند. آیا این می تواند اشاره به پریشانی آنها و آشفته بودن آنها باشد یا استاد سخن مکانها را با احتیاط کمتر در کنار هم گذاشته است؟

نخست اینکه از اشاره نامی و مکانی می توان بخوبی تصور کرد که یاران کاموس از کشته شدن او وحشت زده آشفته شده بودند و هذیان می گفتند. و براستی کاموس پهلوان سترگی بود و در میان پهلوانانی که با رستم به جنگ آمدند، جنگ با کاموس دشوارترین آنها بود. این هیبت کاموس کشانی را نشان می دهد و نیز معلوم می سازد که چرا یاران و خویشانش تا به این اندازه ترسیده بودند. خویشان کاموس دیده بودند که دو پهلوان سترگ ایشان یعنی اشکبوس و کاموس بدست رستم از پای درآمدند و همین نیز آنها را وحشت زده کرده بود. بهمین سبب از شدت ترس یاوه گویی را آغاز کرده بودند.

نگاره تخیلی کاموس کشانی

یاران کاموس در بارگاه خاقان چین مویه کنان به او می گفتند که می خواهند از چین برای جنگ با رستم سپاه بیاورند. اینها از کدام چین می خواهند سپاه بیاورند؟ خود خاقان چین نمی تواند آوردن سپاه را تشخیص دهد و اگر سپاهی لازم بود، دستور به فراخواندن لشکریان پشتیبان بدهد؟ از سوی دیگر خویشان کاموس می خواهند از بربرستان نیز نیرو تهیه کنند.

در بخشی از شاهنامه که مربوط به جنگ کاووس و شاه هاماوران می باشد، خوانده بودیم که بربرستان در سمت هاماوران و نزدیکتر به شمال آفریقاست. یعنی برای سپاه آوردن از بربرستان میبایستی اینها از زابلستان و کابلستان و سیستان گذر کنند و به بربرستان برسند تا از آنجا سپاه بیاورند و به زابلستان و کابلستان و سیستان یورش آورند. آنها به اینهم بسنده نکردند و یاوه گویی را گسترش داده و گرزداران مازندرانی و سگساری و بزگوشی را هم به خدمت فرا می خواندند.

بیاد بیاوریم هنگامیکه رستم پس رسیدن خبر مرگ سیاوش و هفت روز به سوگ نشستن او آشکار کرد که می خواهد برای کین خواهی سیاوشی به توران حمله کند، پهلوانان ایرانی نیز با او هم آوا و همراه او شدند. از مناطق گوناگون نیز لشکریان برای همراهی به راه افتادند از جمله از بیشه نارون (مازندران) جنگجویانی همراه لشکر ایران به جنگ با تورانیان رفتند. در آن بخش نوشته بودم که به این موضوع باز اشاره خواهم کرد و اکنون در اینجا می توان به آن بازگشت. حالا که کاموس کشته شده، یارانش وحشت زده می خواهند از مازندران گرزدارانی برای نبرد با ایرانیان بیاورند. اینها فراموش کردند که مازندرانی ها در سپاه ایران هستند. 

فردوسی بی درنگ حالت پریشان ایشان را از زبان پیران که این سخنان را شنیده بود، برای ما چنین باز می گوید:

چو بشنید پیران دلش خیره گشت          ز آواز ایشان رخش تیره گشت

بدل گفت کای زار و بیچارگان             پر از درد و تیمار و غمخوارگان

ندارید ازین آگهی بی‌گمان                  که ایدر شما را سرآمد زمان

ز دریا نهنگی بجنگ آمدست               که جوشنش چرم پلنگ آمد ست

او بی توجه به حالت زار خویشان کاموس که آشفته و پریشان و مویان در آنجا بودند از کنار آنها گذر کرده و بسوی خاقان رفت و به او گفت رزمی را که برده و کوتاه می پنداشتیم، اکنون به درازا کشیده و با وجودیکه گردان و دلاوران کشورهای زیادی در اینجا گرد آمده اند ولی با مردی برابر هستند که نه از چنگال پلنگ به او خدشه ای وارد می شود و نه از خرطوم پیل ضربه می خورد. نه صلابت کوه بر او اثری دارد و نه موجهای رودخانه نیل را توان به زیر کشیدن او هست. او سپس دوباره کوتاه داستان سبب های بوجود آمدن این جنگ را برای خاقان چین باز می گوید:

بیامد بخاقان چنین گفت باز                 که این رزم کوتاه ما شد دراز

از این نامداران هر کشوری               ز هر سو که بد نامور مهتری

بیاورد و این رنجها شد به باد              کجا خیزد از کار بیداد داد

سر شاه کشور چنین گشته شد              سیاوش بر دست او کشته شد

بفرمان گرسیوز کم خرد                    سر اژدها را کسی نسپرد

سیاوش جهاندار و پرمایه بود              ورا رستم زابلی دایه بود

هر آنگه که او جنگ و کین آورد          همی آسمان بر زمین آورد

نه چنگ پلنگ و نه خرطوم پیل           نه کوه بلند و نه دریای نیل

بسندست با او به آوردگاه                    چو آورد گیرد به پیش سپاه

یکی رخش دارد بزیر اندرون             که گویی روان شد که بیستون

کنون روز خیره نباید شمرد                که دیدند هر کس ازو دستبرد

یکی آتش آمد ز چرخ کبود                 دل ما شد از تف او پر ز دود

پیران سپس به خاقان چین می گوید از همان آغاز نمیبایستی راه کینه جویی را پیش می گرفتیم و اکنون نیز بایستی چاره ای اندیشیم و خود را با سرافکندگی از بلای این جنگ برهانیم و به کشورهای خود برویم:

بینید تا چارهٔ کار چیست؟                   بدین رزمگه مرد پیکار کیست؟

همی رای باید که گردد درست             از آغاز کینه نبایست جست

مگر زین بلا سوی کشور شویم           اگر چند با بخت لاغر شویم

ادامه دارد

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی: نگرشی دیگر به شخصیت پیران در شاهنامه – بخش سی و نهم

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی: نگرشی دیگر به شخصیت پیران در شاهنامه – بخش سی و هشتم

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی: نگرشی دیگر به شخصیت پیران در شاهنامه – بخش سی و هفتم