جستجوگر در این تارنما

Friday 28 December 2012

یاد جوانی - شهریار

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند

همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند

بلبلی در سینه مینالد هنوزم کین چمن
با خزان هم آشتی و گلفشانی میکند

ما به داغ عشق بازیها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند

نای ما خاموش ولی این زهره شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی میکند

گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی میکند

سالها شد رفته دم سازم ز دست،اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی میکند

بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران میرسد با من خزانی میکند

طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آن که گردون میکند با ما نهانی میکند

میرسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی میکند

شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
ورنه قاضی در قضا نامهربانی میکند


شهریار

No comments: