جستجوگر در این تارنما

Sunday, 20 July 2025

بازدید

 

حدود سه هفته پیش در مورد آمدن دو هنرمند بزرگ همایون شجریان و انوشیروان روحانی به شهر کلن نوشتم و همچنین از حضور دوستان افغانی در آن شب در میان تماشاچیان.

چند روز پیش پیامی بدستم رسید که در آن نوشته بود دوستان افغانی روز شنبه در کنار کلیسای جامع شهر کلن گرد می آیند تا نسبت به اخراج افغانی ها از ایران اعتراض کنند.

درست ندیدم که دید کسانی را که در هنگام شادی کنار ما بودند با بازدید مراسم آنها بهنگام غم داشتنشان پاسخ نگویم. بنابراین به آنجا رفتم و چندی در کنارشان ایستادم و به حرفهایشان گوش دادم. آنچه را که شما اینجا می خوانید برداشت های شخصی من است از مراسم آنها و در پایان نیز نظر خود را در مورد اخراج همگانی افغانی ها می نویسم.

نخست در مورد مراسم دیروز افغانها.

در هوایی بسیار گرم و زیر آفتاب گروهی که چندان زیاد نبودند (حدود 150 تا 200 نفر) گرد آمده بودند. نخستین چیزی که جلب نظر می کرد وجود تنها یک پرچم و آنهم پرچم افغانستان در میان آنها بود و همگی به دور آن گرد آمده بودند. در میان آنها افغانهایی بودند که با تی شرت سیاه که بر روی آن لبیک یا حسین نوشته شده بود، وجود داشتند و همچنین کسان دیگری که در طی سخنرانی ها با خواندن سرود اینترناسیونال بنظر می رسید تمایلات چپی دارند. شاید گروه های دیگری هم با تمایلات دیگر در میان آنها بوده باشند که من نمی شناختم. ایندو دسته ولی مشخص بودند. همچنین افرادی که به فارسی دری سخن می گفتند و کسان دیگری که به پشتو با یکدیگر گفتگو می کردند. اما همه آنها به زیر یک پرچم.

من از آغاز مراسمشان آنجا نبودم و نمی دانم که چه گفته شده و چه شنیده شده ولی از زمانی که من آنجا بودم تا زمانی که آنها را ترک کردم حدود پنج نفر سخن گفتند. بنظر می رسید که مدیر برنامه دو بانوی افغان بوده باشند که مراسم را خیلی خوب اداره می کردند. نخست یکی از آنها سخن گفت و بدرستی به طولانی بودن مدت اقامت اجباری بسیاری از افغانها در ایران و زندگی کردن آنها با هم و درکنار هم اشاره کرد و اینکه هموطنانش در این مدت مشکلات و محدودیت های زیادی در ایران داشتند و در جاهای بسیاری تبعیض هایی در موردشان انجام می گرفته و حتی آنهایی هم که پناهنده رسمی بودند، زمانی هم که به کار گرفته می شدند حقوق و مزایایشان کمتر از همکاران ایرانی آنها بوده است.

او به این اشاره کرد که بسیاری از کارهای سخت را که خود ایرانیها متقبل نمی شدند، افغانهای مقیم ایران با دستمزد کمتر انجام می دادند و به بسیاری از چیزهای دیگر که همه ما میدانیم و همیشه ترجیح می دادیم در موردش سکوت کنیم.

پس از او میکروفن را به پسر جوانی دادند که تقریبا همان حرفها را زد ولی با احساسات کمتر ولی منطقی بسیار کوبنده. خوب معلوم بود که در آلمان بزرگ شده و گونه برخوردش با مسائل از چه نوع است. با اینکه اصلا تندی نکرد ولی منطق بسیار به حق و کوبنده ای داشت.

پس از او بانوی دیگر تقریبا گفته های همان دو نفر اول را منتهی به زبان آلمانی گفت و همین سبب شد که چند نفر از بازدیدکنندگان آلمانی یک موزه در کنار محل انجام مراسم بهنگام بیرون آمدن از موزه کنجکاو شوند و تا پایان به سخنرانی او گوش فرا دهند. بخصوص آنکه هم اکنون اخراج پناهندگان مجرم (که در میان آنها چند افغانی هم وجود دارند) در صدر اخبار تلویزیون و جراید آلمان است. این بانو با زبانی سلیس متن سخنرانی خود را بپایان رساند. من نخست فکر کردم که آلمانی است اما او پس از پایان سخنانش به چند پرسش که به فارسی از او کردند پاسخ داد. او سرانجام به یک خواننده آهنگهای رپ افغانی اشاره کرد و او را به تریبون خواند تا با دو ترانه رپ برنامه اش را بپایان برساند.

من چندان طرفدار موسیقی رپ نیستم ولی خواندن این خواننده که ترانه هایش موضوعات اجتماعی داشتند، بد نبود. او که به کار خود وارد بود به سه زبان خواند.

پس از او آقای میانسالی به پشت میکروفن آمد و طی سخنرانی خود خیلی واضح و روشن گفت که روی سخن او با مردم ایران است و از آنها توقع پشتیبانی معنوی دارد.

سخنرانی او نیز با دست زدنها و تشویق حاضرین به پایان رسید.  

در پایان بنویسم که من با اخراج گسترده و عمومی افغانی ها و ایرانی های افغان تبار از ایران هیچگونه موافقتی ندارم و آنرا محکوم کرده و حاصل ندانم کاری های حکومت ایران می دانم که به دشمن تراشی منتهی می شود. دلیلی که حکومت ایران برای اخراج افغانها مقیم ایران که بسیاری از آنها سالهاست در کشور ایران هستند و کار می کنند و فرزندانشان در آنجا بدنیا آمده و بزرگ شده اند، می آورد بسیار بی اساس است. اگر افراد اخراج شده افغانی هایی می بودند که بی دلیل وارد ایران شده بودند و اکنون به سبب جرمی دستگیر شده اند، مسئله به گونه دیگری می بود ولی افغانها و خانواده هایی را که چنین سریع به بهانه جاسوسی از ایران می رانند، دهه هاست که در ایران زندگی می کنند و مدارک و اسناد قانونی دارند. از اینرو بهیچ وجه نه می توان و نه شایسته است که یک و نیم میلیون باشنده پیر و جوان و قانونی افغانی در ایران را که با ما فرهنگ مشترک دارند و در خوب و بد ما شریک بوده اند، جاسوس نامید و اخراج کرد. ادعای بودن یک و نیم میلیون جاسوس در ایران توانائی ها و کاردانی های خود حکومت ایران را شدیدا به زیر علامت سئوال می برد و آنرا بی اعتبار می سازد.

همین الآن در کشور آلمان 28 نفر از پناهندگان افغانی را که پرونده جرم داشتند و در دادگاه مجرم شناخته شده بودند از این کشور اخراج کردند و برای حدود سی نفر دیگر نیز همین چیز را در نظر دارند ولی بخاطر مجرم بودن اینها  شمشیر دموکلس را بر روی سر همه افغانها نچرخاندند و یا همه آنها را بیرون نکردند و برنامه ای هم برای این کار ندارند.

در برنامه های آموزشی و حمایتی دولتی از ایشان هیچگونه خدشه ای وارد نشده و همینطور که دیروز دیدیم به ایشان اجازه تظاهرات و عرض اعتراضات خویش را نیز می دهند.

حکومت ایران نیز اگر مجرمی می شناسد، باید دستگیرش کند و مراحل قانونی را در موردش اجرا نماید و حرمت و کرامت انسانی دیگران را نگاه دارد.

افغانها و ایرانیها که سده ها و هزاره های زیادی با هم بودند، زمانی ترجیح دادند که بعنوان دو کشور که اکنون 960 کیلومتر مرز مشترک با یکدیگر دارند در کنار هم زندگی کنند و این امری قابل احترام است. هر چیزی هم که مانع همزیستی مسالمت آمیز میان آنها بشود، محکوم است. 

زمان حال را بایستی پرورد تا آینده نیز خوب رقم بخورد. نه باید و نه می توان خاطره تاریخی بد از خود برجای گذاشت. آیندگان ما را نخواهند بخشید. همه ما خواهیم رفت ولی آینده وجود دارد و غیرقابل کتمان است.

کاش این بازدید در شرایط و اتمسفر بهتری انجام می گرفت.


No comments: