جستجوگر در این تارنما

Friday, 19 September 2025

نگرشی دیگر به شخصیت پیران در شاهنامه – بخش چهل و یکم

 

نمای یک شاهک جنگاور هندی

خاقان با شنیدن این سخنان از پیران غمگین شد و شروع کرد با خدای جهان آفرین راز و نیاز کردن و از او یاری خواستن. شنگل شاهک هندی که در اردوی خاقان چین بود چون این حال را بدید رشته کلام را بدست گرفت و به خاقان چین یادآور شد که ما برای یاری رساندن به افراسیاب از کشورهای گوناگون به اینجا آمده ایم و برای جنگ با ایرانیان حقوق و هدایا گرفته ایم و اکنون نیز نباید که همه لشکر از یک مرد بترسند. او همچنین گفت که زمان پهلوان کاموس فرا رسیده بود ولی این به معنای آن نیست که زمان همه ما فرا رسیده باشد. فردا بهنگام سپیده دم همگی آماده باشید که تا من اشاره کردم، در شیپورهای جنگی خود دمیده و حمله کنید (دمید و دهید، دهیدن به معنای یورش آوردن):

ز پیران غمی گشت خاقان چین            بسی یاد کرد از جهان آفرین

بدو گفت ما را کنون چیست روی         چو آمد سپاهی چنین جنگجوی

چنین گفت شنگل که ای سرفراز          چه باید کشیدن سخنها دراز؟

بیاری افراسیاب آمدیم                       ز دشت و ز دریای آب آمدیم

بسی باره و هدیه‌ها یافتیم                   ز هر کشوری تیز بشتافتیم

بیک مرد سگزی که آمد بجنگ            چرا شد چنین بر شما کار تنگ؟

ز یک مرد ننگست گفتن سخن             دگرگونه ‌تر باید افگند بن

اگر گرد کاموس را زو زمان              بیامد، نباید شدن بد گمان

سپیده‌ دمان گرزها برکشیم                  وزین دشت یکسر سراندر کشیم

هوا را چو ابر بهاران کنیم                 بریشان یکی تیرباران کنیم

ز گرد سواران و زخم تبر                  نباید که داند کس از پای سر

شما یکسره چشم بر من نهید               چو من برخروشم دمید و دهید

همانا که جنگ ‌آوران صد هزار           فزون باشد از ما دلیر و سوار

ز یک تن چنین زار و پیچان شدیم        همه پاک ناکشته بیجان شدیم

در اینجا شنگل خودش از گفتار خویش هیجان زده گشت و به خاقان چین گفت، رستم اکنون می اندیشد همانند پیل مستی شده که می تواند در میدان شیر را بدست خود گیرد و من با این پیل چنان بازی کنم که دیگر به هیچ میدانی رو نیاورد:

چنان دان که او ژنده پیلست مست         به آوردگه شیر گیرد بدست

یکی پیل ‌بازی نمایم بدوی                  کزان پس نیارد سوی رزم روی

داستان از این پس بسیار هیجان انگیز، تراژیک و همزمان نیز فلسفی می شود. در این داستان به خیلی چیزها بگونه کوتاهی اشاره می شود و از اینرو بایستی در شاهنامه میان خطوط را هم خواند.

استاد سخن بارها گفته که از نداشتن وقت کافی برای سرودن همه چیزهایی که می خواهد بنویسد بیمناک است و از سوی دیگر هر چیزی را هم که می خواهد بازگو نماید، دوست دارد کامل بیان کند و از اینرو زمان برای شرح مبسوط ندارد. بیاد داریم زمانی که فردوسی داستان کاموس را به پایان رساند، نوشت:

سر آوردم این رزم کاموس نیز            درازست و کم نیست زو یک پشیز

گر از داستان یک سخن کم بدی           روان مرا جای ماتم بدی

و بدرستی نیز داستان کاموس داستان بلندی بود که فردوسی همه آنرا برای ما بازگو کرد اما پرداختن به اشاراتی که کوتاه نوشته شده بودند و در رابطه آوردن آنها را بر گردن خواننده نهاد.

با وجود ترس از نداشتن وقت به اندازه، استاد توس تا این اندازه منصف است که رها شدن پولادوند، پهلوان با مرام تورانی را از دست ابرپهلوانش رستم می ستاید و برای آن شادمانی می کند. او در واپسین بیت داستان کاموس برای ما می نویسد:

دلم شادمان شد ز پولادوند                  که بفزود بر بند پولاد بند

اشارات کوتاه اما بسیار معنا دار و پر اهمیت دیگری بارها در بازگویی داستان این جنگ تکرار می شوند. شاهنامه خوان بهتر است که تنها خود را سرگرم شرح جنگها ننماید که از خواندن آنها هیجان زده شود و به دیگر چیزهای نهفته در شاهنامه نپردازد. شاهنامه چیزهای بسیار بیشتری از تنها شرح جنگ ها را دادن برای گفتن و عرضه کردن دارد.

لشکریان خاقان چین چون سخنان شنگل را شنیدند دوباره جان گرفتند و باز هم هیجان زده شدند و شگفتا که در این برهه خود پیران هم که به زیرها و بم ها آشنا بود هیجان زده می شود و با توده تهییج شده و خاقان حیران و شنگل خود فریفته همنوایی می کند:

چو بشنید لشکر ز شنگل سخن             جوان شد دل مرد گشته کهن

بدو گفت پیران کانوشه بدی                روان را به پیگار توشه بدی

همه نامداران و خاقان چین                 گرفتند بر شاه هند آفرین

ما تا به اینجا در شاهنامه جنگاوران کوشانی و هندی و چینی را داشتیم که بهمراه ختنی ها برای شاه توران در برابر ایرانیان می جنگند.

بگذارید که در اینجا کوتاه به تاریخ اشاره ای کنم. از سده دوم پیش از میلاد تا سده چهارم میلادی سلسله پادشاهانی در بخش های شمالی و شمال شرقی هند حکومت می کردند که در تاریخ از آنها با نام هندوسکائی یاد می شود. پادشاهان هندوسکائی در پایان کار خود دیگر قدرت پادشاهان نخستین را نداشتند و مطیع شاهان کوشانی که خود را شاهنشاه می خواندند، شدند.

در جاهای دیگری ( هند و اروپائیهای چینی و پادشاهی باستانی ختن و شاهنامه ) نیز نوشته بودم که چندی پس از آمدن اقوام سکائی به سوی غرب و نشیمن گرفتن آنها در گستره ای با نام ختن، ورود اقوام ترک نیز به این گستره از سده نخست پیش از میلاد و ورود اقوام چینی به این گستره از سده دوم پیش از میلاد آغاز شد.

پیش از آن یعنی اواخر سده سوم پیش از میلاد برخی از اقوام سکایی ختن مهاجرت نیاکان خود را ادامه داده و از ختن بیرون آمدند و به سمت غرب و جنوب به راه افتادند. دسته ای از ایشان به شمال رفتند و همانگونه که پیشتر هم نوشته شد از سده دوم پیش از میلاد پادشاهی هندو سکائی را بنیاد نهادند. از سده یکم میلادی دسته دیگری از این سکاها پادشاهی کوشانی را در شرق و مرکز افغانستان بنیان نهادند که این پادشاهی جوان در دوران کانیشکای بزرگ که یکی از شاهان کوشانی بود، به اوج قدرت خویش رسیدند و بلخ پایتخت ایشان گردید.

دوران کانیشکای بزرگ را از سال 127 تا 150 میلادی گزارش کرده اند و این درست همان دورانی است که هندوسکائی های هندوستان ضعیف شده و مطیع شاه کوشانی گردیده بودند.

کوشانی ها نخست با اشکانیان و سپس با ساسانیان درگیری هایی داشتند و سرانجام نیز در برابر ساسانیان شکست خوردند و کوشان بخشی از شاهنشاهی ساسانی شد. هرچند که اشکانیان به گاه مهرداد دوم در سده یکم پیش از میلاد در فرارود با کوشانیان درگیر و در این درگیری پیروز شدند اما این پیروزی قطعی اشکانیان بر کوشانیان نبود.

در گاه ساسانیان نخستین نبرد اساسی در زمان شاپور یکم بود. این زمانی بود که شاهان هندوسکایی هند زیردستان شاهان کوشانی بودند. شاپور یکم به نبرد با کوشانشاهیان پرداخت و ایشان را شکست داد و تا شهر پیشاور را گرفت. او همچنانکه در آغاز این نوشته بدان اشاره کردم در بی بی رگ افغانستان از خود یادگاری نیز بجای گذاشت. در نبرد اصلی شاپور دوم بود که بر کوشانیان بطور قطعی پیروز شد و کوشان بخشی از شاهنشاهی ساسانی گردید.

اگر بخواهیم داستانهای شاهنامه را با واقعیات تاریخی مربوط سازیم، بایستی اذعان نمائیم که جنگی که رستم با تورانیان ( کوشانیان، هندیها، چینی ها و ختنی ها) می کند را می توان با جنگهای شاپور یکم در سال 242 میلادی با کانیشکای دوم و جنگ سرنوشت سازی را که کیخسرو با تورانیان (عمدتا تورانیان و ختنی ها) می کند با جنگ شاپور دوم در حدود سالهای 350 تا 358 میلادی با کیپونادا مقایسه کرد. کیپونادا پس از این شکست هنوز بر بخشهایی از کوشانشهر (باختر و بخشی از سغد) حکم می راند ولی بخش اساسی و عمده کوشانشهر بدست ساسانیان افتاده بود. کیپونادا سرانجام بدست کیداریها برافتاد.

سکه زرین کیپونادا واپسین شهریار کوشانشهر

از خوانندگان خود تقاضا می کنم که چون به نبرد اصلی میان رستم و تورانیان و پس از آن جنگهای کیخسرو وتورانیان رسیدند به نوشته کوتاه بالا توجه نمایند و خودشان مقایسه انجام دهند و به نتیجه برسند.

ادامه دارد

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی: نگرشی دیگر به شخصیت پیران در شاهنامه – بخش چهلم

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی: نگرشی دیگر به شخصیت پیران در شاهنامه – بخش سی و نهم

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی: نگرشی دیگر به شخصیت پیران در شاهنامه – بخش سی و هشتم

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی: نگرشی دیگر به شخصیت پیران در شاهنامه – بخش سی و هفتم




Thursday, 11 September 2025

رابطه میان ورزش و تبلیغات حکومتی

 

کما بیش همه گان از کشوری بنام جمهوری دموکراتیک آلمان که بیشتر با نام آلمان شرقی شناخته می شد آگاه هستند.

در مورد آلمان شرقی که پس از فروپاشی رایش سوم رسما در سال 1949 بنیاد نهاده شد و تا اکتبر 1990 نیز به حیات سیاسی و اجتماعی خویش ادامه داد بسیار چیزها نوشته و گفته شده است.

من در اینجا می خواهم این نوشته را به بخشی از تبلیغات سیاسی آلمان شرقی اختصاص دهم که بیشتر جنبه به ظاهر ورزشی برای باشندگان آلمان شرقی داشت یا می بایست که داشته باشد.

میزان و تعداد مدالهایی که کشور جمهوری دموکراتیک آلمان در میادین بین المللی ورزشی که بازیهای المپیک برجسته ترین آنهاست نمایانگر اینستکه آلمان شرقی تمرکز بخصوصی بر روی ورزش داشته است. بطوریکه آلمان شرقی تا زمان فروپاشی بواسطه تعداد مدالها و رنگ مدالهایی که میگرفت در رده چهار کشور نخست جهان بود.

این در حالی بود که این کشور در سال 1988 یعنی دو سال پیش از فروپاشی و الحاق به کشور آلمان غربی چیزی برابر با شانزده و نیم میلیون باشنده داشت که از این مقدار تقریبا تعداد هشت میلیون و پانصد هزار نفر از آنها (یعنی نیم باشندگان) اشتغال داشتند. به دیگر سخن اگر تعداد دانش آموزان و بازنشستگان را از تعداد باشندگان آن کم نماییم تقریبا همه شغل و کار داشتند و بنابراین همگی می بایستی در حقیقت خوشحال و سعادتمند بوده باشند. با وجود این تعداد کسانی که مایل به ترک آلمان شرقی و رفتن بسوی آلمان غربی بودند و کسانی که سطح زندگی بالاتری مطالبه و آرزو می کردند بهیچ وجه کم نبود و مردم در این کشور از خیلی چیزها ناراضی بودند و آرزوها و مطالبات اجتماعی داشتند. وجود دیوار برلین که جهت ممانعت از مهاجرت باشندگان آلمان شرقی به خارج کشیده شده بود خود گواه بر نارضایتی عمومی مردم و میل باشندگان به ترک این کشور بود. 

درست در همین هنگام هم آلمان شرقی ورزشکارانی به جهان عرضه می نمود که از استانداردهای بسیار بالایی برخوردار بودند. (ن. ک. به نگاره بالا).

در یک سو مردم ناراضی و در سوی دیگر جشن گرفتن در میادین بین المللی ورزشی برای ورزشکارانی که مدال گرفته بودند. بنظر می رسید که مردم آلمان شرقی همگی از امکانات خوب ورزشی برخوردار بودند و از اینرو می توانستند ورزشکاران درجه یکی به جهان عرضه نمایند و مدالهای گوناگونی را به خانه بیاورند. همانطور که پیشتر نوشته شد اینرا تعداد مدالهایی که آلمان شرقی در میادین ورزشی بین المللی می آورد گواهی می داد.

آلمان غربی با همه امکاناتش هیچگاه نتوانست به اندازه آلمان شرقی مدال آور باشد.

پس از اتحاد دو آلمان انتظار می رفت که از این پس مدالهایی که آلمان متحد به خانه می آورد مجموعی از میزان مدال های دو کشور آلمان شرقی و آلمان غربی باشد و نام آلمان را در صدر مسابقات المپیک بیاورد ولی حقیقت به گونه دیگری بود. در نخستین المپیک پس از اتحاد آلمان تعداد مدالهای کسب شده توسط دو آلمان از میزان مدالهایی که تا پیش از آلمان غربی در میادین المپیک می آورد بیشتر بود ولی به اندازه مدالهای آلمان شرقی نمی رسید و از مجموع میزان مدالهای دو کشور که اصلا صحبتی نبود. در بازیهای المپیک پس از آن میزان مدالهای آلمان متحد دوباره به سطح تقریبی آلمان غربی تا پیش از اتحاد دو آلمان بازگشت.

این نشان می داد که تعداد قابل توجهی از مدال آوران آلمان شرقی حقیقتا ورزشکارانی بودند که برای کسب مدال و سرفرازی حاکمین آلمان شرقی مورد عنایت ویژه دستگاه حکومتی قرار می گرفتند و این عنایت ویژه پس از اتحاد دو آلمان که قطع شد و به سطح پشتیبانی معمولی دولتی از ورزش رسید، باشگاه ها و میادین ورزشی و علاقه مردم به ورزش در آلمان شرقی کم تر نشدند ولی این خطه دیگر عرضه کننده ورزشکاران ویژه در سطوح بسیار بالای بین المللی نیز دیگر نبود.

پر واضح است که هنوز هم ورزشکارانی از این بخش از آلمان در میادین بین المللی حضور بهم می رسانند و حتی مدال هم می آورند ولی نه به اندازه دوران جمهوری دموکراتیک آلمان و این موضوع حس استفاده تبلیغاتی از ورزش از سوی دولت جمهوری دموکراتیک آلمان را افزایش می داد.

پس از آغاز گلوبالیزه شدن و باز شدن پای جمهوری خلق چین به بازارهای جهان آزاد، حالا این چین بود که بناگاه بگونه ای چشمگیر مدال آور شد. پیش بینی می شود که این کشور بزودی در المپیک ها از نظر تعداد مدال ها در صدر کشورهای جهان قرار بگیرد.




Sunday, 7 September 2025

گفتارهای شهریور 1404

 

زندگی آن چیزی است که در حال اتفاق افتادن است در حین اینکه تو برای زندگی خود برنامه های دیگری طراحی می کنی.

جان لنون

مهم تعداد سالهای زندگی ما نیستند، مهم شیوه و چگونه زندگی کردن ما در این سالها می باشد.

آبراهام لینکلن

خوش شانسی اینستکه که آمادگی و تدارکی که چیده ای با موقعیتی مناسب برخورد نمایند.

سنه کا




Monday, 1 September 2025

زمینه پیدایش خط؟

 

یک سری اشیاء ۱۰ هزار ساله در ترکیه کشف شده اند که می‌توانند نگرش و گمان ما را از روند تاریخ بشر تغییر دهد.

به گفته نجم کارولا، باستان‌شناس ترک، یک ظرف سنگی حاوی سه پیکره حیوان که در جریان کاوش‌های شهرک نوسنگی قره خان تپه در جنوب شرقی ترکیه در منطقه کردنشین و نزدیک به مرز سوریه پیدا شده و حداقل ۱۰ هزار سال قدمت دارد، می‌تواند قدیمی‌ترین نمونه از داستانی باشد که با نمادها روایت شده و بنابراین طلایه ای بر جنبش پیدایش خط بوده است.

قره خان ‌تپه، در کنار تپه معروف تر که گوبکلی تپه نام دارد، یک سکونتگاه نوسنگی است که قدمت آن به ۹۵۰۰ تا ۸۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح برمی‌گردد.  این مکان متعلق به فرهنگ شکارچی-گردآورنده است که هنوز با سفالگری یا کشاورزی آشنا نبودند، اما دارای دانش بالایی از ساختن صنایع دستی با مهارت‌های هنری بودند.

 این یافته سال گذشته کشف شد و برای نخستین بار در تابستان امسال در کتابخانه ملی آنکارا به عموم مردم ارائه شد، اما هنوز در مجلات علمی منتشر نشده است، اولین نمونه از مجسمه‌های کشف شده در بافت اصلی خود است. این پیکره‌های تراشیده شده از سنگ که تنها ۳.۵ سانتی‌متر طول دارند، یک گراز وحشی، یک کرکس و یک روباه را به  نمایش می گذارند. این باستان‌ شناس توضیح می‌دهد: « آنها با وجود اندازه کوچکشان، بسیار خوب ساخته شده‌اند و جزئیات آناتومی واضحی دارند».

حافظه جمعی

این اشیاء در یک ظرف سنگی پیدا شدند که حاوی خاک سرخ و سه سنگ گرد سوراخ‌ دار بود که هر کدام نیز نقش سر یک حیوان را در خود جای داده بود. به گفته کارولا، این یک ترکیب عمدی بود که بدون شک برای روایت یک "داستان" در نظر گرفته شده بود.  این ظرف به همراه چهار چوب سنگی و یک بشقاب ساخته شده از همان جنس، در یک ظرف سنگی دیگر قرار داده شده و با دقت در یکی از کلبه‌های اطراف ساختمان مرکزی قره‌ خان ‌تپه دفن شده بود.

این باستان شناس از مجموع چیزهای یافته چنین نتیجه می گیرد: «این یک داستان را روایت می‌کند. این یک خاطره جمعی است: کسانی که آن را دیدند، داستان پشت آن را می‌دانستند. تفسیر آن برای ما دشوار است، اما می‌توانیم فرض کنیم که حلقه سنگی نشان دهنده یک آستانه و گذار از یک فضا به فضای دیگر است».

او سپس با اشتیاق از آنچه که گفته چنین نتیجه می گیردد: «می‌توان گفت که این پیش‌درآمدی بر نوشتار است. هنوز نوشتار نیست، نشانه نیست، اما پیش ‌درآمدی بر پیکتوگرام‌ها است، زیرا آن‌ها عناصر نمادینی هستند که با ترتیب خاصی چیده شده‌اند و داستانی را روایت می‌ کنند که می‌توان آن را خواند».

نجم کارولا اضافه می کند که قره ‌خان ‌تپه حاوی نقش‌ برجسته‌ها و حکاکی‌های بسیاری است که روباه، کرکس، گراز وحشی و سایر حیوانات را به تصویر می ‌کشند و در آنجا مجسمه‌های سه ‌بعدی گراز وحشی و کرکس نیز یافت شده‌اند، اما این ظرف سنگی تنها یافته‌ای است که به وضوح نخستین از گونه خود به نظر می رسد. این باستان‌ شناس می‌افزاید که همچنین قابل توجه است که برخی از استخوان‌ها - نه اسکلت کامل - حیوانات به تصویر کشیده شده در همان محل یافت شده‌اند، بدون اینکه بتوان با اطمینان گفت که آیا این بقایا نشان دهنده قربانی‌های آیینی هستند یا خیر.

نامزد ثبت بین المللی یونسکو

کارولا تحقیقات در گوبکلی تپه را هماهنگ کرد و از سال ۲۰۲۱، کاوش‌های قره خان تپه، تپه‌ای در ۴۵ کیلومتری شرق شهر شانلی‌اورفه، را رهبری کرده است که ممکن است قدیمی‌ترین سکونتگاه دائمی انسان کشف شده تا به امروزباشد. این متخصص، باور رایج مبنی بر اینکه این بناهای تاریخی منحصراً پناهگاه بوده‌اند را اصلاح می‌کند و اصرار دارد که در قره خان تپه، وجود یک سکونتگاه دائمی با ۱۵ تا ۲۰ خانه که در اطراف یک ساختمان مرکزی بزرگ با قطر تقریبی ۲۸ متر و پر از ابلیسک‌های حکاکی شده و تزئین شده چیده شده‌اند، به وضوح قابل اثبات است.