جستجوگر در این تارنما

Tuesday 26 April 2011

ایرانیان و یونانیان – گفتار دوم بخش هفتم

اسپارت نیز پیوسته بر سر تصاحب سرزمین حاصلخیز کینوریا با آرگوس بسختی در گلاویز بود.
این میان تنها پیشگوی  معبد آپولو در دلفی بود که تا حدودی نزد ایشان دارای وجهه ملی بود.
رابطه عمیق و معتبر کاهنین معبد دلفی که تا دورترین نقاط مهاجر نشین یونان و حتی از آنهم فراتر نفوذ داشتند، امکان  خط دادن  را از طریق پیشگویی  و فال بینی کاهنین برای کسانیکه طالب این پیشگوئیها بودند و اکثرا هم از نظر سیاسی وزنه ای محسوب میشدند، فراهم میکرد.
اما زبان پیشگوی دلفی همانند زبان دیگر پیشگوها در عهد باستان و عهد جدید، زبان صاف و بی پیرایه ای نبود که برای همگان قابل فهم و قابل تفسیر باشد.
بیاد آوریم پیشگویی پوتیا  (پ1)  را زمانی که به پادشاه  مقتدر لیدیه کروسوس که میخواست  به جنگ با پارسها برود گفته بود اگر تو از رود هالیس بگذری، امپراتوری بزرگی را نابود خواهی کرد.
با وجود این اعتقاد به آپولو همچنان محکم و پا برجا مانده بود تا اینکه سرانجام  ایرانیان نزدیک  و وارد شدند.
برای یک بیگانه درک  مناسبات  سیاسی در هلاس کاملا مبهم  و غیر قابل  فهم بود.  چیزی  را که  یک  بیگانه میدید، دنیایی بود پر از دولتشهرهایی که بواسطه دوستیهایی با یکدیگر مرتبط بودند و براثر دشمنی هایی متلاشی.
بنظر غیر ممکن میرسید که هلنی ها بتوانند عواملی را که ایشان را از یکدیگر دور میکردند فراموش کنند تا بتوانند وظایف بزرگتری را که همانا داشتن مسئولیتهای و پیوندهای ملی بودند، بعهده بگیرند.  قدرتی در میان ایشان وجود نداشت که بتواند حکم کرده و همگی را زیر فرمان درآرد.
چنانچه برای کشور و نیروی خارجی دیگری میسر میگشت که بخشی از دولتشهرهای یونان را حال چه با ترغیب کردن و بسوی خود کشاندن و یا مرعوب نمودن، فرمانبردار و متحد خویش گرداند، برای دولتشهرهای دیگر و مجاور چاره ای باقی نمی ماند جز اینکه آنها نیز پیروی کنند و فرمانبرند. بدینوسیله آزادی کل سرزمین هلاس پیوسته در خطر بود.

اینجا در ابتدای سده پنجم ( 499/500 پ.م.) اتفاقی افتاد که  تندروار از اردوگاههای یونانیان اینسوی دریای اژه و طرف  دیگرش  گذر کرد و دولتشهرها را در برگرفت. این اتفاق قیام ایونی و پیش درآمد موضوعی است که در تاریخ به جنگهای پارسی معروف است.

-------------

پ 1Pythia   پوتیا  لقب پیشگوی معبد آپولو در دلفی بود که برای طالبین پیشگویی و یا راهنمایی میکرد.
این پیشگو راهبه ای بود که بهنگام پیشگویی بر روی کرسی سه پایه ای مینشست و بخاری را که از زمین بیرون میآمد استشماع میکرد که مخلوطی بود از گازهای متان واتیلین و دی اکسید کربن.  این مخلوط او را به حالت خلسه ای فرو میبرد و در همین حالت پوتیا شروع به گفتن مطالبی میکرد که برای دیگران نامفهوم و تنها برای کاهنین معبد که همگی مرد بودند مفهوم بود. همگی معتقد بودند که آپولو یکی از خدایان المپ است که در حالت خلسگی راهبه ها از دهان او به زبانی صحبت میکند که برای کاهنین معبد قابل فهم است.
راهبه ها همگی میبایست که دوشیزه گان جوان میبودند. بعدها اما راهبه های حتی بالای پنجاه سال را بشرط اینکه هنوز دوشیزه میبودند به این کار میگماشتند و این بخاطر اینبود که تعداد متقاضیانی که برای گرفتن راهنمایی یا پیشگویی به این معبد مراجعه میکردند زیاد شده بود و راهبه ها را نمیشد که بطور مستمر به بو کردن مخلوط گاز واداشت. برای همین راهبه های بیشتری  را استخدام کرده بودند تا در یکروز بتوانند مراسم پیشگوئیهای مختلفی را در نوبتهای مختلف انجام دهند.
اما بازهم کمبود راهبه بود و بنابراین شرایط سنی را برای گزیدن راهبه تعدیل نمودند تا بتوانند بکار خویش در حدی که مردم و حکمرانان نیاز داشتند و بدون تاخیر ادامه دهند.  کاهنین معبد دلفی آپولو اطلاعات عمومی  مستند و وسیعی در مورد دنیای اطراف خویش داشتند و برای اینکار مامورینی که اخبار مختلف را برایشان جمع آوری میکردند به استخدام خود درآورده  بودند تا با خبر رسانی سریع و بموقع و راستین،  کاهنین و مستخدمین معبد را از دنیا بی خبر نگذارند.
بومیان یونان پیش از ورود یونانیان  در مراسمی مشابه مراسم معبد دلفی  برای خدا بانوی زمین که گایا نامیده میشد، شرکت کرده و بدینوسیله  او را پرستش میکردند. نماد این خدا بانو ماری تنومند بود که پوتیا نام داشت. 
با آمدن یونانیان به این سرزمین و بنا به روایات اسطوره ای  آپولو که خدای روشنایی، هنر، بهار و پیشگویی یونانیان بود این خدا بانو را شکست داد و نماد او را که پوتیا بود کشت  و معبد گایا را برای خویش  متصرف گردید. برای اینکه خدایان المپ بر او خشم نیاورند، راهبه هایی را که مراسم معبد آپولو را انجام میدادند پوتیا نامید.
تا هم خدا بانوی زمین گایا را آرام کرده باشد و هم خدایان المپ را بخاطر کشتن ماری مقدس خشمناک نکرده باشد.  آپولو که خود پسر زئوس و لتو خدا بانوی المپ و برادر دوقلوی آرتمیس خدا بانوی شکار بود،  به جمع دوازه خدای برتر المپ تعلق داشت. کشتن اژدهای پوتیا نخستین هنرنمایی بزرگ این خدا محسوب میشود.


73

No comments: