در سال 547 پ.م. (پ1) تماس مستقیم بین ایرانیان و هلنی ها آغاز گردید که از این پس در تاریخ هر دو ملت تداوم یافته و بریده نگردید. جوامع یونانی کرانه های باختری آسیای کوچک در زمره رعایای پادشاه لیدیه شمرده میشدند و سلطه لیدیه ایها که با پشتکار فراوان خویش را در فرهنگ یونانی داخل کرده بودند، از سوی یونانیها جابرانه تلقی نمیگردید. اهمیت شهرهای هلنی همواره برای دربار لیدیه شناخته شده بود و از دیگر سوی یونانیها ضرب سکه را از لیدیه ایها فراگرفته بودند و توسط آن وضعیت اقتصادی حوزه دریای مدیترانه بر مبنای جدیدی استوار و قائم گشته بود. بر کورش، یونانیها و نقش ایشان در آسیای کوچک پوشیده نبود و بهمین سبب پیش از شروع جنگ سرنوشت ساز از سوی وی پیشنهادات صلحی به آنها صورت گرفته بود ولی در این میان تنها میلت (پ 2) بود که بینائی بخرج داده و خود را آشکارا در جبهه کورش قرار داد.
در حالیکه پس از سقوط سارد تمامی یونانیهای آسیای کوچک تحت مدیریت مستقیم فرمانداران ایرانی قرار گرفتند ، تنها میلت بود که از سوی ایران پیمان و قرارداد دوستی و اتحاد دریافت نمود. این نخستین پیمان از سری بلند پیمانهای منتعقده بین ایرانیان و یونانیها میباشد. در ضمن بخشی از شهرهای یونانی میبایست که توسط هارپاگ گشوده شوند (پ 3) زیرا که این دولتشهرها از بازکردن دروازه های خود بروی ایرانیان خودداری ورزیده بودند. تلاش اسپارتها که توسط نمایندگان گسیل شده ایشان برای مینانجیگری رخ داد، بیهوده بود و کورش به درخواست آنها مبنی بر یورش نبردن به یونانیها اهمیتی نداد.
-----------------------------
پ 1 – بنا بر تحقیقات جدید کارشناسان این درگیری نظامی در سال 541 پ. م. اتفاق افتاد.
پ 2- میلت Milet از شهرهای باستانی یونان در کرانه جنوب غربی آسیای کوچک واقع در مصب رودخانه مئاندر که به دریای اژه میریزد، قرار داشت. این شهر که توسط میکنی ها 2000 سال پ.م. بنیاد گردید بود، از سده یازدهم پ.م. جایگاه یونانیها گردید که از آنجا کالاهای آسیای کوچک را به غرب صادر میکردند. میلت بزرگترین مرکز ضرب سکه های یونانی بود که بر بیشتر آنها نشان میلت که عبارت از شیر نشسته است نقش بسته بود. تالس ریاضیدان یونانی و یکی از هفت فرزانه جهان باستان در سده ششم پ.م. در این شهر بدنیا آمد. این شهر که به تحریک یونانیهای سرزمین اصلی یونان، کانون شورشی بر علیه امپراتوری ایران گردیده بود، در سال 494 توسط ایرانیها ویران گشت ولی دوباره با وضعیت مناسبتر و منظمی بازسازی شد. مهندس طراح بازسازی میلت هیپوداموس یونانی بود.
پ 3- هارپاگ دستور ایشتویگو، از جانب وی و بدنبال خوابی که ایشتویگو دیده بود و اخترشناسان وی را در مورد آینده نوه اش کورش بیم داده بودند، بهنگام سفر ماندانا دخترش و نوه اش کورش به هگمتانه (همدان)، فرمان سر به نیست کردن کورش را دریافت نمود تا سلطنت پدربزرگ در امان بماند. هارپاگ از انجام فرمان سرپیچید و چون ایشتویگو از آن آگاه گردید به سختی هارپاگ را مجازات نمود. ایشتویگو هارپاگ را به صرف غذا دعوت نمود و پس از میل نمودن طعام از وی نظرش را در مورد مزه غذا پرسید. هارپاگ چون مزه غذا را خوشمزه تعریف نمود، از ایشتویگو شنید که گوشت مصرف شده از تن فرزند سلاخی شده و پخته شده خود وی بوده و نامبرده بدون اینکه از این نقشه شوم چیزی بداند، فرزند خویش را تناول کرده است ولی همچنان در مقام خویش ابقا گردید. هارپاگ کینه ایشتویگو را سخت بدل گرفت اما بروی خود نیاورد. هنگامیکه کورش شاه انشان ( انشان در زمان کورش سابقه تاریخی هزاروهفتصد ساله ای را در کارنامه حیات سیاسی / اجتماعی خود بهمراه داشت) گردید و به جنگ پدربزرگ خویش شتافت، هارپاگ در سمت فرماندهی سپاه ماد مامور دفع فتنه گردید و این بهترین فرصت برای او بود تا کینه کهن را آشکار کرده و انتقام گیرد. پس با تمامی سپاه خویش به کورش پیوسته و حتی مشاور نظامی او گشت. پس از پایان کار ماد و به گاه جنگهای ایرانیان در آسیای کوچک، هارپاگ شهرهای ایونی، کاریه و لیکیه را که با ایرانیان بنای دشمنی گذاشته بودند، برای کورش گشود. این داستان از هرودوت نقل گردیده است.
کتزیاس مورخ دیگر یونانی که مدت هفده سال بعنوان پزشک در دربار هخامنشی خدمت و زندگی میکرده است، بر این باور است که ایشتویگو تنها یک دختر داشته که نام او نیز آموتیس بود و به ازدواج پادشاه بابل در میآید. کتزیاس خود از منابع محکم و موثق در نقل وقایع نمیباشد ولی نبشته های هرودوت نیز در این مورد شدیدا مشکوک میباشند و به افسانه پردازیهای یونانی و استوره سازیهای معمول ایشان شبیه هستند. مشابه داستان کشتن فرزندی و خوراندن پنهانی آن به پدر در روایات یونانی در چند جای وجود دارد.
اما واقعا هارپاگ نامی از سرداران مادی به گاه جنگهای میان مادها و پارسها که بیش از سه سال بدرازا کشید، وجود داشت و حقیقتا علیرغم شکستهای نخستین سپاهیان کورش، به سپاه کورش پیوست و پسان نیز از سوی او در جنگ با لیدیها شرکت موثر نموده و پس از آن هم فرماندار بابل گردید. دلایل حقیقی این پیوستن هارپاگ به کورش را باید در زمینه های مذهبی جستجو کرد. کورش خود را حامی دین زرتشتی قرار داده بود و این دین در ایران باستان و بخصوص غرب ایران علاوه بر جنبه مذهبی آن بصورت نماد ملی در آمده بود. در این زمینه ن.ک. به کتابهای خانم مری بویس.
19
.
هنگامیکه قیام پاکتولوس لیدیه (پ 1) در هم شکسته شد، ایرانیان نوای دیگری را نواختند : ایشان آرامش تمامی سرزمینها را بوسیله پادگانها و هیئتهای نظامی اعزامیشان تاءمین کرده و در شهرهای یونانی حکومت را بدست طرفداران ایرانیان میسپردند که بنوبه خود از سوی حکومت بیگانه پشتیبانی میگشتند. بهر صورت این مطلب مدت زیادی بر یونانیها پوشیده نماند که ایرانیان و ساتراپها (پ 2) و پادگانهای ایشان، ناخوشایندتر و مستبدانه تر از سلطه پادشاهان لیدیه ای میباشد که نقش دولتشهرهای دیگر یونانی را در سرزمین خویش همواره و آگاهانه با اهمیت تلقی میکردند.
--------------------------
پ 1- پاکتولوس paktolos رودی کوچک در لیدیه میباشد که در گاه باستان از شنهای آن زر استخراج میگردید. بنا به داستانهای یونانی، میداس شاه سیری ناپذیر فریگیه، دو سده پیش از آمدن لیدیها از خدایان خواست تا به او این توانائی را دهند که به هر چه دست میزند، مبدل به طلا گردد. خدایان ابتدا به این درخواست وقعی ننهادند ، زیرا از عواقب آن اطلاع داشتند ولی پس از آنکه میداس گاه و بیگاه و بهربهانه ای این درخواست را با ایشان در میان میگذاشت، برای تنبیه او و خلاص شدن از شرش، این خواسته او را برآورده کردند و نامبرده را به درد و عذاب انداختند زیرا از این پس او در تماس با هر چیز، همسر ، فرزندان ، عزیزان خویش و حتی اغذیه و اشربه خود را به طلا تبدیل میکرد بطوریکه زندگی برایش ناممکن گشته بود. سرانجام با پند دیونیسوس خدای شراب ، بنا بر این شد که میداس خود را در رود پاکتولوس بشوید تا این طلسم از او دور گردد. از آن پس در شنهای رود پاکتولوس طلاهایی که از میداس جدا گشته بودند، یافت میگردید که توسط پشم سپید گوسپندان که آنها را در آب رودخانه شستشو میدادند، جذب گشته و سپس توسط شویندگان پشم جمع آوری و جدا میگردید.
پ2- ساتراپ یونانی شده واژه خشتره پاوان مادی ویا خشس پاوان پارسی باستان میباشد که از دو جزء خشس یا خشتره به معنای شهر و پاوان برابر با پادان = پاد = باد = نگاهبان تشکیل شده و رویهمرفته نگاهدارنده یا نگاهبان شهر میباشد که میتوان مآلا آنرا به استاندار یا فرماندار ترجمه نمود. معنای دیگر واژه خشس همچنین «شاه» نیز میتواند که باشد. بگاه ساسانیان این واژه بگونه شهرب یا شهریارنگاهبان نیز درآمده بود.
پهنه سرزمینهای هخامنشی در 500 پیش از میلاد، حدود ۸ میلیون کیلومتر مربع
20
20
No comments:
Post a Comment