در جنوب ایتالیا پادشاه ناپل حکم میراند، در ایتالیای میانه پاپ فرمانروا بود و شمال ایتالیا را شهرهای گوناگون میان خود بخش نموده بودند.
جنوا، ونیز و فلورانس مراکز اقتصادی زمان خود بودند. در این شهرها بازرگانان و سوداگران حرف اول را میزدند و نه پادشاهان. زمانیکه آنها جنگی را به راه می انداختند خود در آن شرکت نمیکردند بلکه مزدورانی چون هاک وود را به استخدام خود در میآوردند.
این چنین بود که جنوا بر علیه فلورانس میجنگید و پیزا در مقابل ونیز. اما تعداد فلورانسیها و ونیزیهایی که شمشیر بر کمر میبستند و در جنگها شرکت میکردند کم بودند. مزدوران و ماجراجویان و خلافکاران آلمانی، بورگوندی، کاتالانی، فرانسوی و سویسی بودند که در مقابل یکدیگر صف میکشیدند و کمر به قتل یکدیگر میبستند.
فرماندهان افواج مزدور را بهنگام پیروز ارج مینهادند و بهنگام شکست تمامی تقصیرها را به گردن آنها انداخته و به سختی از آنها انتقاد میکردند.
در گزارشهای تاریخی به نام یکی از این فرماندهان سپاهیان مزدور بسیار بیشتر از دیگران بر میخوریم. جان هاک وود. او فرمانده سپاهی کوچک شده بود.
برخی از هم دوره ایهای او جان هاک وود را جسور و بی پروا میدانستند و برخی دیگر عاقل و سنجیده. چیزی که مسلم میباشد این است که جان هاک وود بهترین و گرانترین فرمانده مزدوران در میان دیگران بود. فرماندهان افواج مزدور را در ایتالیای آن زمان کوندوتیری Condottieri مینامیدند. زمانیکه حکمرانان فلورانس مصمم گشتند تا او را به استخدام خود درآورند او مردی شصت ساله شده بود.
سوداگران فلورانسی برای استخدام او نیاز به پول داشتند. پول فراوانی که در اختیارشان نبود. آنها از کجا میبایستی که این مبلغ را فراهم کنند؟
حکمرانان میتوانستند که مالیاتها را بالا ببرند. در فلورانس افراد ثروتمند به اندازه کافی وجود داشتند اما آنها بالا بردن مالیاتها را برنمی تابیدند و آنرا نوعی توهین به خود میدانستند. کلا مالیات گرفتن از شهروندان معنا و توجیح امروزین خود را نیز نداشت. تنها مالیاتی که مورد قبول عامه قرار داشت مالیاتهایی بودند که بر روی نمک و شراب وضع شده بودند. بنابراین تنها راهی که برای حکمرانان باقی مانده بود که توسط آن بتوانند سپاه جان هاک وود را به استخدام خود درآورند همانا پول قرض کردن بود. این درست زمانیست که داستان استخدام مزدور به داستان قروض دولتی و بدهکار مبدل میگردد.
امروزه میتوان براحتی پول قرض نمود. تقریبا در هر گوشه خیابانهای اصلی مراکز اقتصادی و شهرهای بزرگ یک بنگاه اقتصادی وجود دارد که به انسان پول قرض میدهد و یا اینکه اجناس خود را بصورت قسطی که خود نوعی قرض کردن میباشد، به انسانها عرضه میکند. اما در سده های میانه (قرون وسطی) این یک امر پیچیده بود زیرا کسی که پول قرض میداد خواستار آن بود تا بهره آنرا دریافت کند. از طرف دیگر بنا به قوانین کلیسایی ربح و ربا امری حرام محسوب میشد.
در بخش بیست و سوم سفر موسی از کتاب عهد عتیق آمده است : " تو نباید از برادر خود درخواست ربا کنی. نه ربا بر روی پولی که به او قرض دادی و نه برای غلاتی که به او وام داده ای".
فرمان پنجم عهد عتیق نیز به وضوح میگوید : " تو نباید کسی را به قتل برسانی" اما کلیسا این فرمان را چندان جدی نمیگرفت و پاپها با کمک مزدوران به جنگ دیگران که عمدتا نیز مسیحی بودند، میپرداختند و با وجود این، فرمان ربا نگرفتن را خیلی هم جدی میگرفتند.
این موضوع سده ها بود که مورد اعتراض کسی قرار نمیگرفت. در اروپای فئودالی اکثریت مردم یا برزگر و صنعتگر بودند و یا از طبقه اشراف بشمار میرفتند. آنها یا بی چیز دنیا میآمدند و بی چیز نیز از دنیا میرفتند و یا اینکه توانگر از ابتدا تا به آخر.
No comments:
Post a Comment