پاورقی
-------------------------------------
مراسم مومیائی کردن گاو آپیس توسط کاهنان در معبد پتاه واقع در شهر ممفیس، پس از مرگ گاوآپیس.
پرستش گاو آپیس و مراسم نگاهداری مومیائی های گاوهای آپیس مرده، تیمار گاو آپیس زنده و رسم قربانی کردن هرساله برای آن، خود محل کسب و درآمد خوبی برای کاهنان معبد پتاه و ایادی و وابستگانشان که کم هم نبودند، بود. از دست دادن این منابع مالی که نفوذ و شان اجتماعی را نیز بهمراه داشت، طبیعتا موجی از مخالفتهای کاهنین و در پی تحریکات ایشان اغتشاشات اجتماعی را بدنبال آورد و دراین ماجرا واژگون جلوه دادن امور نیز بعنوان حربه موثر تبلیغاتی، دقیقا بعنوان جنگ روانی موثری مورد استفاده قرار میگرفت.
هرودوت نخستین تاریخنگاری است که گزارش داد کمبوجیه گاو آپیس را با خنجر زخمی کرد و این گاو چندی بعد بر اثر زخم خنجر مرد.
ستونهای باستانی نوشته شده به خط هیروگلیف مصر اما خبر از مراسمی میدهند که کمبوجیه برای بزرگداشت این گاو بنا بر آداب مصری برگزار کرد و پیکره او را در حالیکه گل در دست به پیشواز گاو میرود را نمایش میدهند.
پس از گزارش هرودوت سیمای کمبوجیه را همواره تیره بنمایش گذاشتند. بجز آن، در دوران کمبوجیه، داریوش بزرگ که خود سرداری بود نیز در مراسم بزرگداشت گاو آپیس شرکت کرده بود. نمیتوان باور کرد که سردار شاهنشاه علیرغم میل خود شاهنشاه در مراسم مذهبی کشوری مغلوب شرکت کرده باشد بدون اینکه مورد بازخواست قرار گیرد.
این شیوه تبلیغاتی بخصوص پیش از شروع مجادله و مخاصمه بمنظور آماده کردن جو موجود، هنوز رایج بوده و از آن استفاده ها میگردد. برخی از بنگاههای سخن پراکنی مشهور جهانی موجودیت خویش را مدیون استفاده دولتها و سازمانهای پرنفوذ تجاری و بین المللی از این روش دیرینه، هستند.
31
شمار فراوانی از خشس پاوانیها اسب را که برای ارتش شاهی از اهمیت ویژه ای برخوردار بود، به جای خراج سالانه روان میساختند. خراجها به گنجینه های شاهی در پایتخت ارسال میگردیدند.
کارپردازی دیوان کشور تنها با یک دفترداری منظم که تا پائین ترین مقاماتش نیز پرورش میافتند و با کمک یک زبان اداری واحد انجام پذیر بود. در راءس دیوان هزاره پاتیش (پ1) یا به زبان یونانیان کیلیارخوس که به عنوان فرمانده نگهبانان شخصی شاه بوده و تا مرحله وزیر بزرگ ارتقاء یافته بود، قرار داشت. این شخص بزرگ و محترم «شخص اول مملکت پس از شاه» و در کنار او مدیر حقیقی کشور بود.
حفاریهای آمریکائیها در پارسه شهر (تخت جمشید) اطلاعات گرانبهائی را در اختیار ما میگذارند. در اینجا گنجینه ای (گنزکه) با مقادیر معتنابهی ( چندین هزار) لوحه در باره صورت حسابها و سپارشات خواربار و توشه کارگران و کارکنان که بزبان ایلامی (پ2) هستند، یافته شد که برای ما شیوه کار و کاربرد کارپردازیهای محلی را بگونه ای کاملا زنده مجسم میسازند (پ3).
------------------------------------
پ1 – در متن Hazarpatis ، «نیک سکوندا» در خصوص هزار پاتیش مینویسد : ارتش ایران از هنگ های هزار نفری تشکیل میشد. اصطلاح پارسی باستان این هنگ ها هزارابام بود. فرمانده هر هنگ را هزارپاتیش (نگاهدارنده هزار) مینامیدند. هر هنگ هزار نفری به ده ساتابام یا فوج صد (ساتا = صدتا) نفری تقسیم میشد. فرمانده هر ساتابام یک ساتاپاتیش (نگاهدارنده ساتا) بود که بنوبه خود به ده داتابام مرکب از ده (داتا=ده تا) مرد تقسیم میگردید. داتابام یا جوخه ده نفری کوچکترین واحد تاکتیکی پیاده نظام بود که به ستون یک به میدان نبرد فرستاده میشد.
داتاپاتیش (نگهدارنده داتا) در جلوی ستون قرار میگرفت و یک اسپارا « سپر» حمل میکرد. هر مرد داتابام به شمشیر کج و کمان مسلح بود و عموما داتاپاتیش زوبین کوتاه و سبکی در اختیار داشت و با اسپارای حصیری بافته شده در جلوی ستون مانند دیواری قرار میگرفت و از آن حفاظت میکرد و برای دیگر افراد داتابام این امکان را فراهم می آورد که با دست باز به تیراندازی و یا شمشیرزنی بپردازند.
این تقسیمات ارتشی از گاه کورش بزرگ متداول گشت و پیش از او پارسیها تنها با کمان و نیزه و کمند میجنگیدند. فرمانده هنگ جاویدان ده هزار نفره، بیورپات Biwarpat یا بیورپاتیش نامیده میشد.
پ2 – با وجود اینکه زبان هخامنشیان پارسی بود ولی خط آنها خط میخی بود. زبان و خط دیوانی آنها تا سال 459 پ.م. ایلامی باقی ماند و تقریبا تمامی فرامین و نامه ها به این زبان و خط انجام میگرفت.
خط میخی خود اختراع ایرانیان نبوده بلکه پدیده ای بود اصلا سومری که با گذشت زمان جای خود را در بابل و ایلام و اکد یافته و از ایلام ابتدا به ماد و سپس به پارس نیز راه پیدا کرده بود.
از سال 459 پ.م. زبان و خط رسمی دیوان ایران به آرامی مبدل گردید. خط آرامی که ریشه در خط فنیقی داشت در برابر خط میخی این برتری را داشت که الفبای آن بمراتب حروف کمتری را شامل میگشت و این خود بتنهائی فراگیری آنرا برای دبیران آسانتر و روانتر مینمود و از آن گذشته آرامی که پیشتر از آن در نواحی پراهمیت مانئا و بابل و آشور شناخته شده بود با عبری و عربی نیز پیوندهائی داشت و تا سارد و کوههای قفقاز موارد استفاده پیدا کرده بود و بدین سبب میتوانست که به آسانی مراسلات و مکاتبات دیوانی و لشکری را بعهده بگیرد و همین کار را نیز کرد.
گاها مشاهده میگردد که کتیبه یا نبشته ای بزبان پارسی و یا هندی ولی به خط آرامی نبشته شده که این خود روانتر بودن این خط را نزد دبیران و دیوان سالاران را میرساند.
از آن گذشته خط میخی بیشتر برای سنگ نبشته و کتیبه مناسب مینمود تا برای نبشتن بر روی کاغذ و پوست و همین نیز سبب پس ماندن خط میخی گردید که نمیتوانست خود را با دگرگونیها و پیشرفت زمان همگام سازد. الفبای خط میخی بین 600 تا 2000 حرف را شامل میگشت در صورتیکه خط آرامی که به تقلید از فنیقی ساخته شده بود بمراتب حروف کمتری را دارا میبود.
ملك الشعراي بهار در سبكشناسي ميگويد : «مادها نخستين كساني بودند كه خط را در ايران بوجود آوردند، هخامنشيان سنگنوشتههاي خود را با خط مادي مينوشتند و در واقع پارسها خط ميخي خود را از مادها اقتباس كردند» (جلد اول سبكشناسي چاپ 1356 تهران صفحه 65). بر این نوشته بهار بایستی تعمق بیشتری انچام داد.
به گاه داریوش بزرگ خط میخی آسان شده ای را که شامل 50 حرف بود از الفبای میخی ایلامی اقتباس کرده و برای بکار بردن در سنگ نبشته ها مورد استفاده قرار دادند.
پ3 – تعداد زیادی از این الواح را که در دانشگاه شیکاگو و تحت بررسی و مطالعه بودند، چندی پیش به سال 1383 به دولت ایران تحویل دادند و این الواح به کشور خویش بازگشتند تا در موزه در دیدرس همگان قرار گیرند. تعداد زیاد دیگری از این الواح به گروگان نگهداشته شده و علیرغم نص صریج کنوانسیونهای بین المللی در مورد اشیاء باستانی و عتیقه، به ایران مسترد نمیگردند ( همچنین ن. ک. به هرتسفلد ) .
32
3 comments:
.
.
.
باز آرام و امید
باز آرامش دل
باز گامهایی که در راهند
برای دیدن و به یاد آوردنت
...
باز اردی بهشت است
و یاد تو
در تک تک گامهایم
تکرار می شود
...
ممنون دوست خوب! نوشته هایت، عرض زندگی و فکرم را زیاد و زیادتر می کند
از بودنت به اندازه آمدن بهار خوشحالم
...
فرهاد عزیز
پاورقیت در مورد لوحه های بازگشت داده شده به ایران اشتباه میباشد. تنها هفتصد عدد از این الواح به ایران پس داده شدند. لطفا پاورقی را تصحیح کنید.
ارادتمند
عباس
دوست گرامی آقای عباس،
بسیار سپاسگزارم از گوشزدی که کردید. پانویس را تصحیح کردم و همچنین برای روشنتر شدن به نوشته ای از خودم که در آن بازتر به مسئله الواح پرداختم نیز لینک دادم.
فرهنگی – تاریخی - صنعتی
Post a Comment