فشار مداومی که به انسان امروز وارد میگردد تا همه چیز را در حافظه خود ثبت و ضبط نماید به روان آدمی صدمه جدی وارد آورده و او را حقیقتا بیمار مینماید. اما این دستگاهها و تکنولوژیها به تنهایی نیستند که انسان را بیمار مینمایند بلکه مجموعه ای از انتشار اطلاعات فراوان در زمینه های گوناگون بعلاوه حس رقابت و خود نمایی انسان عامل این بدبختی هستند.
برای خیلیها واژه ارباب حلقه ها که نام فیلمی بود، آشنا میباشد. من امروز میخواهم از واژه مشابهی سود برم و آن ارباب زمان و وقت است.
ما بایستی که ارباب زمان خود گردیم.
سیل مطالب مختلف، در جهات مختلف، راجع به موضوعات مختلف، در اندازه های مختلف پیرامون ما را فراگرفته است.
در دهه شصت سده گذشته مارشال مک لوهان و هربرت سایمون این پدیده جدید را مطالعه کرده و بر روی آن تحقیق بعمل آوردند.
نخست تنوع نشریات و برنامه های رادیویی، سپس سینما و پس از آن نیز کانالهای تلویزیونی مردم را همواره کنجکاو و متمایل به شنیدن و دیدن پیوسته چیزهای نو و ناشناخته نمودند که در حالت عادی در دسترسشان قرار نداشتند.
سرانجام تنوع ایستگاههای فرستنده بهمراه ظرفیتهای غول آسای وسایل ارتباطات جمعی که همواره رشد سریع داشته و خود را هر دم بیشتر به زندگی روزمره انسانها وارد کردند مانند کامپیوتر، اینترنت، تلفنهای همراه با کاربردهای مختلف، باعث گردیدند که انبوه زیادتری از اخبار و اطلاعات بسوی انسانها روان گردند بطوریکه اینان دیگر نتوانند با حواسی جمع و داشتن زمانی کافی به تجزیه و تحلیل شخصی گرفته های خود بپردازند.
در این شرایط دیگر فرصت رده بندی، بررسی، درجه بندی و تائید اخبارمنتشر شده و تبلیغات همراه آنها برای کسی باقی نمیماند.
همه چیز بسرعت در حرکت است. سکون، واژه ایست قدیمی که کاربردی دیگر ندارد. حالتی شبیه بشدت دور خود چرخیدن و براثر آن گیج شدن و تعادل خود را از دست دادن.
اینجا ما با سوسیو کامیونیکیت اپیدمی یا بیماری فراگیر ارتباطات جمعی مواجه هستیم.
امروز کسی که میخواهد به زندگی خویش بصورتی نسبتا مطلوب ادامه دهد، باید توان رقابت داشته باشد. برای داشتن توان رقابت و عقب نیفتادن بایستی که به روز و آنلاین بود. همه اینها را نیز بایستی در معرض دید دیگران قرار داد.
در ابتدای آنلاین بودن انسان با انبوهی از اطلاعات گوناگون مواجه میشود که بنظر میرسد که از عهده تجزیه و تحلیلشان میتواند برآید اما پس از مدتی سیل اطلاعات روان شده، ظرفیتهای انسانی را در نوردیده و او را بدون آنکه متوجه گردد دنباله رو چیزی، راهی، ایده ای و یا مدی مینماید که اصالتا بدنبال آن نبوده ولی در جریان قرار گرفته است.
این در همین حد باقی نمیماند. انسان امروزی نمیخواهد که تسلیم شود. پیشرفت و بهبود حال، اهداف او هستند.
راه پیشرفت هم که از پیش از سوی دیگران تعریف شده است و شیوه های رسیدن به آن پیوسته ارسال میگردند. اما از طرف دیگر ظرفیت انسان محدود است.
سرعت فشارهای روانی و اجتماعی حاصل ازانبوه اطلاعات بسیار بالاتر از توان تجزیه بشر است و نیروی او را به تحلیل میبرند. اینجاست که آرامش کمال مطلوب است و دور از دسترس بنظر میرسد.
برای لحظه ای آرام گرفتن و نیروی دوباره یافتن، برای به روز و آنلاین شدن دوباره و همگام ماندن در همه زمینه ها، پای موادی چون کوکائین، وایاگرا، ریتالین و غیره هم به ماجرا باز میشود.
فرانکو براردی Franco Berardi که بهمراه آنتونیو نجری و پائولو ویرنو در ایتالیا ایستگاه فرستنده رادیو آلیس را بنا نمود، میگوید : امروز صدای رسانه های ارتباطات جمعی و تبلیغات که بسیار زیاد هستند و در راستاهای مختلف گام برمیدارند، جای پیوند به مادر و نظر پدر را گرفته اند.
جوانان که اکثریت جمعیت روی زمین را تشکیل میدهند راهی نمیشناسند و چاره ای نمی بینند بجز بدنبال چیزهایی رفتن که از طریق تبلیغات برایشان آشنا، معیار و مقصد گشته است ( همچنین ن. ک. به فرهنگ مصرف، قاتل شماره یک محیط زیست ).
براردی که خود یک متخصص در امور ارایه تحلیل های روانی است ادامه میدهد : اینکه در این میان نسل قدیمی تر زیر فشار سیل این اخبار له خواهد شد و از گردونه به کنار خواهد رفت، پرسشی است بی معنی و حتی در صورت مطرح کردن آن، بدون پاسخ نیز خواهد ماند زیرا این موضوع را اصلا در نظر نگرفته اند.
اینجا صحبت از انتخاب کردن و یا سنجیدن شرایط و وفق دادن یا ندادن خویش نیست. اینجا باید همراهی کرد و بس. بدون فکر کردن و بدون اعتراض.
رنگ و دوخت لباس سال را نمیتوان انتخاب کرد. رنگ و دوخت لباس سال عرضه میشود و بایستی برای به روز بودن تنها آنرا خرید وگرنه عقب افتاده هستید.
ما برای در معرض این خطر قرار گرفتن لازم نیست که ساکنین یک دنیای دیجیتال شویم، ما هم اکنون در میان این شبکه اطلاعاتی هستیم.
هر چیز باید بسرعت انجام گیرد.
در جریان همه چیز باید بود.
همه باید بهترین باشند.
فشار بیداد میکند.
بیچارگی و ناتوانی در امر ایستادگی مقابل انبوه اطلاعات به حد نهایت رسیده.
به مسائل خانوادگی نمیشود دیگر همانند گذشته با آرامش پرداخت و صبور بود.
فرزندان همه ما بایستی که نمره اول کلاس و حتی مدرسه خود باشند.
رشد و نمو در دنیای زیر سیطره رسانه های مختلف و عدم توان دریافتن ژرف و درست معانی آنها، رابطه میان انسان، محیط اطراف و روانش را دگرگون کرده است.
ما برای رسیدن به همه اهدافی که برای خود تعیین کرده ایم، زمان کم آورده ایم. ما به ساعتی که برای خویش خریده ایم همواره بدهکاریم.
برای بشر وقت آن فرا رسیده که بدنبال راهی باشد که او را از دوران زمان شتابان ( زمانیکه همه چیز در آن بسرعت به انسان حقنه گشته و فرصت و تامل را از او میگیرد) به دوران زمان خرامان ( زمانیکه به انسان فرصت کافی برای هضم نوآوریها و مطابقت دادن آنها با حال خویش) رهنمون گردد، همانطور که علیرغم راحت الحلقوم بودن و جذاب نمودن غذاهای فست فود، به مضرات آن پی برده و کوشش میکند که دوباره به تغدیه معمولی و عادی خویش بازگردد.
در زمان شتابان همه ما داوطلبانه گلادیاتورهای سزاری هستیم که وجود دارد ولی نمیبینمش اما حاضریم که برای رسیدن او به آمالش با کمال میل همه چیز خود را قربانی نماییم و دیگران را از میان برداریم. این را حتی امتیازی برای خود میدانیم که ما را از دیگران برتر میسازد.
انسان اگر برتری و استقلال خود را خواهان است، بایستی که بدون تردید مسلط بر زمان و وقت خویش گردد. ارباب زمان شود.
تازه پس از ارباب زمان شدن است که میتواند به اندیشه کردن پردازد. این نیز انجام کار نیست، آغازش میباشد.
انسان پیش از آنکه در رویای آزاد ساختن پندارهای جمعی شبه انقلابی گردد، بهتر است نخست به بررسی دقیق و جمع بندی مناسب از حال و زمان و امکانات و پیشینه خویش پردازد.
No comments:
Post a Comment