جستجوگر در این تارنما

Monday, 1 August 2011

ماکس فون اوپنهایم – بخش پایانی


اوپنهایم نیز برای پیشبرد اهدافش در بخش مرکزی شبه جزیره عربستان همکاری با آل سعود را در نظر گرفته بود تا  آنها را به جنگهای پارتیزانی بر ضد انگلیسیها برانگیزد.

به منظور ایجاد دردسر برای  انگلیسیها  او از سال 1914  نشریه ای بزبان عربی پخش میکرد بنام  الجهاد که در آن مسلمانان منطقه به مقاومت و قیام در برابر انگلیسیها و فرانسویها  تشویق  و تحریک  میگردیدند. ساختار این نشریه بسیار جالب بود. برای کسانیکه نمیتوانستند بخوانند و بنویسند، مضامین را بصورت تصویرهای گویا چاپ میکردند. این نشریه را میشد حداکثر 48 ساعت پس از انتشار آن در اقصی نقاط مرزهای عثمانی در دست مردمان بومی یافت.

لورنس با زرنگی و مهارت تمام مشابه همین نقشه را پیاده کرد منتهی در جهت مخالف و با کمک  فیصل فرزند حسین بن علی  شریف مکه و بزرگ خاندان هاشمی.  لورنس به فیصل وعده داده بود که در صورت قیام بر ضد عثمانیها، به آنها کمک  نماید تا کشورهای  مستقلی تشکیل دهند و خود او نیز فعالانه در کنار آنها بر ضد عثمانیها در جنگهای  پارتیزانی  موفقی شرکت  نموده و حتی آنها را هدایت کرد. در سال 1918 اعراب در کنار انگلیسیها موفق گشتند که لشکریان عثمانی را به عقب نشینی واداشته و دمشق را بتصرف درآورند. مصطفی کمال پاشا که پسان بخاطر خدماتی که برای کشور ترکیه انجام داده بود، از سوی پارلمان این کشور آتاتورک لقب گرفت در آنزمان ماموریت یافته بود که این عقب نشینی را بگونه سازمان یافته ای ترتیب دهد. طنز تاریخی اینکه هم اکنون در کشور ترکیه سدی بر روی سرچشمه های دجله و فرات زده اند بنام  سد آتاتورک  که جریان ورود آب ایندو رودخانه را به کشورهای عراق و سوریه کنترل می کند. این امر به درگیریهای سیاسی – حقوقی  میان این کشورها نیز انجامید که بمناسبت جنگ عراق و تحریمهای بین المللی سوریه از سوی ایندو کشور راکد ماندند.

پس از پایان جنگ سرزمینهای مفتوحه را بخش کرده و بنام کشورهای اردن هاشمی و عراق و سوریه به  فیصل و دیگر فرزندان حسین دادند و بر سر دیگر بخشها نیز با ایشان به توافق رسیدند.  یادآوری میکنم که لورنس بخشی از عملیات و شیوه های کار خود را  در کتابی بنام  " هفت ستون حکمت " شرح و توضیح داده است.  در این زمان دیگر نه لورنس در صحنه های سیاسی و باستان شناسی  خاورمیانه  فعال بود و نه اوپنهایم. کارها به دست دفتر مستعمرات  انگلیس در قاهره انجام می گرفتند.

شکست آلمان در سال 1918 و سقوط  امپراتوری آلمان که اوپنهایم در خود ارتباط نزدیکی را با آن احساس می کرد، برای او ضربه سختی بود. او تا سال 1926 که آلمان در جامعه ملل پذیرفته شد، از سفر به تل حلف، که اکنون تحت قیمومیت فرانسه بود، منع گشته بود. بنابراین لازم بود که او پس از پایان جنگ، خود را دوباره باز یابد. او نخست به عنوان یک محقق خصوصی در برلین مستقر شد و نتایج تحقیقات و سفرهای قبلی خود را بررسی کرد. او برای ارائه یک چارچوب سازمانی، موسسه تحقیقات شرقی (Orient-Forschungs-Institut) را تأسیس کرد. تحت نظارت آن، دانشمندان جوان از رشته های مختلف باید گرد هم آیند و تاریخ و فرهنگ مشرق زمین را از متفاوت ترین دیدگاه ها مطالعه کنند. او همچنین به منظور حفظ میراث خود، "بنیاد ماکس فون اوپنهایم" را در سال 1929 تأسیس کرد.

بهر رو  پس از پایان جنگ جهانی نخست اوپنهایم که  بگفته خودش تنگدست  شده  بود در سال 1927 به سوریه بازگشت تا یافته های باستانی خود را در تل حلف مطالبه نماید. در آنزمان سوریه تحت قیمومیت فرانسه بود. انگلیسیها و فرانسویان خاورمیانه را میان خود بخش کرده بودند و لبنان و سوریه جزو  حوزه نفوذ فرانسه بشمار میرفتند. اوپنهایم پس از انجام مذاکراتی با مامورین محلی و فرانسوی  موفق شد تا این یافته ها را که بیست و یک تن وزنشان بود بار  هزار شتر کرده و به آلمان بفرستد. تنها اشیاء زرین یافته شده را به جای آلمان به موزه استانبول فرستادند.

چندی پیش که بمناسبت دوباره نشان دادن مجسمه های تل حلف در نمایشگاهی بنام "خدایان نجات داده شده"، آلمانیها از ترکیه درخواست قرض نمودن این اشیاء زرین را جهت بنمایش گذاشتن همزمان آنها با دیگر اشیاء یافته شده در تل حلف نمودند، اما  پسان معلوم گردید که این آثار مدتهاست که مفقود گشته و احتمالا به سرقت رفته اند.

در آلمان پیش از جنگ جهانی دوم  اوپنهایم اجازه یافته بود که از ساختمان  قدیمی  یک  کارگاه  فلزکاری  بعنوان  موزه استفاده کرده و این اشیاء را بنمایش بگذارد، کاری که اوپنهایم با مسرت و افتخار انجام داد. پس از روی کار آمدن نازیها در آلمان رئیس موزه برلین با اشاره به یهودی الاصل بودن پدر اوپنهایم  کوشش داشت که این اشیاء را  به موزه برلین بیاورد. مدتها  بعد مشخص شد که او شخصا چشم به  این مجسمه ها دوخته بود، اما اوپنهایم هنوز هم در دستگاه وزارت امور خارجه آلمان دوستان متنفذی داشت که او و منافعش  را از بلایا بدور نگاه دارند.

در سال 1939 اوپنهایم  دوباره به سوریه  بازگشت تا کارهای باستانشناسی خود را به اتمام برساند. مخارج سفر او از بودجه مخصوص هرمان گورینگ تامین گشت. در این زمان اوپنهایم هفتاد و هشت ساله بود و به پایان عمر خود نزدیک گشته بود.

مجسمه هایی که اوپنهایم به آنها دلبستگی خاصی داشت از بلای جنگ بدور نماندند و در بمبارانی که توسط هواپیماهای متفقین انجام گرفت، تکه تکه شدند. اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم اوپنهایم بر اثر پیری درگذشت. از کتابهای منتشر شده توسط اوپنهایم میتوان از کتابهای زیر نام برد :

·        پروژه ایجاد یک مجتمع کشاورزی در شرق آفریقا 1894

·        از دریای میانه (مدیترانه) تا خلیج پارس با گذشتن از صحرای سوریه و میان رودان (بین النهرین) جلد یک و دو، برلین 1899

·        ناحیه دریاچه چاد و رابح. برلین 1902

·        در مورد پیشرفت منطقه راه آهن بغداد در عراق و سوریه با توجه به تجربیات آمریکائیها در کشورشان. برلین 1904

·        یادداشت هایی از سوریه، میان رودان و آسیای صغیر. سه جلد 1909 تا 1913

·        راه انداختن انقلاب در سرزمینهای اسلامی دشمنان ما. 1914

·        بدویها و دیگر قبایل در سوریه، میانرودان، شمال و مرکز عربستان. برلین 1919

فیلم   مرمت آثار  باستانی یافته شده و بنمایش گذاشتن آنها در موزه پرگامون برلین.





No comments: