جستجوگر در این تارنما

Tuesday 6 July 2010

ایرانیان و یونانیان – گفتار یک بخش سیزدهم


بدیهی است که هیچ حاکمی را در جهان بخاطر اهداف خودش هم که باشد توان چشم پوشی از قدرت میسر نمیباشد و حتی برعکس سعی برآن دارد تا برای به انجام رسانیدن نظرات خویش آنرا بکار گیرد، اما وقتیکه میشنویم که داریوش به چه شیوه غیر انسانی «پادشاهان دروغین» را گوش و بینی میبرد و یا اینکه چگونه و به چه وجهی ناجوانمردانه اورویتس ساردی(پ1) را ازمیان برمیدارد، وحشت میکنیم. پس از مرگ کمبوجیه، داریوش خویش را جانشین قانونی وی دانست اما اینکه او تنها کسی بود که این بر این امر ادعا داشت، قابل تردید میباشد و کلآ داریوش این امر را در سنگ نبشته های شکوهمند خویش بدینگونه بر خود آسان میسازد که همیشه راستی و درستی را نزد خود و دروغ و کژی را در جبهه مخالفان خویش میابد.
زرتشت از نبرد میان کژی و راستی با یک مانور بسیار خطرناک، جنگ تلخ میان مذهب و مخالفانش را میآفریند (پ2 ). داریوش این سیر تکامل را بگونه سیاسی بکار بسته و سرانجام قانون را بسود قوی میچرخاند.
--------------------------
پ1- اوریتس ( Oroites ) که احتمالآ یونانی شده نام ارو – ایتا (Arv-Ita) پارسی باستان میباشد اوریتس پس از مرگ کمبوجیه و با گمان اینکه دولت مرکزی در ایران از بین رفته است، داعیه خودمختاری و احتمالآ جانشینی کمبوجیه را در زمانی مناسب داشت. او خشس پاوان ایرانی فریگیه بنام میترابازو را از میان برداشته و قلمرو خویش را گسترش داد و حتی پس از بقدرت رسیدن داریوش بزرگ، هنوز نمیتوانست بصورت جدی تصور کند که دولت مرکزی مقتدری در ایران دوباره بوجود آمده است که مدعی تمامیت ایران میباشد. وی علیرغم اینکه وفاداری ظاهری خویش را به داریوش ابراز نموده بود ولی هنوز سوداهای گذشته را در سر میپروراند. او ابتدا خشس پاوان فریگیه را از میان برداشت تا منطقه زیرفرمان خویش را گسترش دهد. داریوش که خود درگیر چاره جوئی برای ناآرامیهای دیگر بود، صلاح را بر آن دید که اوریتس را به طریق دیگری از میان بردارد. او شخصی را که به ظاهر از داریوش برگشته بود بنام بغا اوش به صورت فراری از دربار شوش و پناهنده به دربار اورویتس بسوی او فرستاد و شخص گسیل شده توانست که پس از چندی جلب اعتماد اورویتس را نموده و پس از آنکه در سلک گروه محافظان شخصی اورویتس پذیرفته شد، او را در فرصتی مناسب از میان برداشته و سپس خود با خزانه اورویتس به پارس بازگردد. بهر جهت با در نظر گرفتن بعد تاریخی و مقایسه آن با همعصرانش ، کمتر میتوان این کار داریوش را بعنوان گناهی بزرگ بر او خرده گرفت، خصوصا اگر که شیوه های متداول حکومتی، انسانی و اجتماعی آنزمان را در نظر بگیریم. استفاده ازاین روش و حتی بدتر از آن هنوز هم در دنیای مدرن موارد استعمال دارد .
کلودویگ ( Chlodwig I. این نام به آلمانی امروزی لودویگ و به زبان فرانسه امروزی لوئی میباشد) پادشاه فرانکی آلمانی از خاندان مروینگ، یکی از اشراف دستگاه را خویش در حضور دیگران بخاطر شکستن کوزه ای که خود ابتدا به او داده بود و سپس میخواست بخاطر کشیشی از او پس بگیرد، با تبر کشت و به جسد او گفت: من با تو آن کردم که تو با کوزه کردی. این پادشاه که در سال 511 میلادی از دنیا رفت، هزار سال پس از کمبوجیه میزیست و مردی را بخاطر کوزه ای کشت نه بعلت شورش و سرپیچی. کلودویگ نخستین پادشاهی از قبایل ژرمن بود که توانست تمامی طوائف فرانکی و آلمانی را با هم متحد نماید و پادشاهی فرانکها یا فرانسه را بوجود آورد . او همچنین نخستین پادشاهی بود که در قلمرو آلمانی فرانسوی خویش دین مسیحیت را رسمی کرد.
پ2- زرتشت و شخصیت و کارهای او موضوع بحث و تفکر بسیاری از اندیشمندان باختر زمین بوده و هست. از آن جمله اند :
الف گوستاو بولون که میگوید « باید اقرار کرد که در میان ادیان باستان هیچکدام از دین زرتشت روحانی تر و اخلاقی تر و منزه تر از مراسم و آداب وحشیانه و خرافات نبوده است» برگرفته شده از کتاب تاریخ ادیان تالیف آقای دکتر علی اکبر ترابی، چاپ دوم، صفحه 242.
ب – ویلهلم فریدریش هگل که میگوید « از ایران است که نخست بار آن فروغی که از پیش خود میدرخشد و پیرامون خود را روشن میکند سر برمیزند، زیرا روشنائی زرتشت به جهان آگاهی، به روح بعنوان چیزی جدا از خود متعلق است. در جهان ایرانی، یگانگی ناب و والائی را درمیابیم که تنها نشان میدهد که اجسام بخودی خود چه هستند. این یگانگی تنها از آنرو بر افراد فرمان میراند که ایشان را برانگیزد تا خود نیرومند شوند و راه تکامل در پیش گیرند و فردیت خویش را استوار سازند». نقل از کتاب عقل در تاریخ تاءلیف و.ف.هگل ترجمه آقای حمید عنایت صفحات 301 و 302.
پ «ایرانیان بعنوان ستایشگران روشنائی (در برابر ادیان دیگر) آسانگیر و شکیبا بوند. بدینسان شیوه فرمانروائی ایرانیان (بر اقوام دیگر) چه در زمینه دینی و چه دنیوی، هیچگاه با زورگوئی آمیخته نبود. از گزارش هرودت درباره داریوش، برعکس کمبوجیه، برمی آید که آنان این شکیبائی و سهل گیری را با آگاهی بکار میبستند». همان کتاب صفحه 315.
ت آئین زرتشت در گذشته باعث رونق و سعادت ایران گردید. برگرفته شده از کتاب روح القوانین منتسکیو صفحه 444.
42

1 comment:

Unknown said...

ایران به عنوان یک سرزمین گرم و خشک همیشه برای مردم اش دردسر آفرین بوده است. اما ایرانیان با نگاهی ریزبینانه تلاش داشته اند تا بتوانند با بهره گیری از امکانات موجود با این طبیعت تحمیلی دست و پنجه نرم کنند. یکی از این نخستین ترفندهای اصولی و کارآمد ایرانیان برای کنار آمدن با طبیعت، ساخت کوزه های سفالی برای نگه داری آب خنک و گوارا بوده است. انسان هوشمند در هزاره های گذشته به خاصیت سفال در کوزه گری پی برد و توانست از فرآیند تبخیر آب خنک را برای خود فراهم آورد. آب خنکی که هر سال با شکستن کوزه ای کهنه ارمغان آفرین فصل تازه آغازِ گرما بود.
ادامه نوشتار: «فرایند گرماگیر تبخیر در کوزه های سفالی»http://nikoosegal.blogspot.com/2010/07/blog-post_07.htm