جستجوگر در این تارنما

Saturday 12 June 2010

ایرانیان و یونانیان – گفتار یک بخش یازدهم


این چشمها و گوشهای شاه بزرگ از دور میسی دو مینیسی کارل بزرگ (پ 1) را بخاطر میآورند. این مردان موظف به دادن گزارش از وقایع قابل توجهی بودند که از آنها آگاه میگشتند. از آنجا که این افراد مستقیما زیر دست شاه بزرگ قرار داشتند، پیوسته با خشس پاوانها و کارمندان محلی در حالت کشش و کشمکش بسر میبردند.
کلا این شیوه حقیقتا شرقی تنها به این کار میخورد که خبرچینی را تشویق و روحیه و جدیت کاری را در کارمندان مدفون سازد.
از نگاه بازرگانی سرزمینهای امپراتوری هخامنشی در رده های کاملا گوناگونی قرار داشتند. در حالیکه آسیای کوچک و بابیروش (بابل) و تا حدی مودرایه (مصر) داد و ستد پولی رواج داشت، دیگر سرزمینهای امپراتوری به گونه هائی در حالت داد و ستد پایاپای (تهاتری) باقی مانده بودند.

این هنر بی چون و چرای داریوش بزرگ که در امور اقتصادی استعداد بی نظیری را دارا بود، میباشد که با ضرب سکه های ایرانی دگرگونی مشخصی را بوجود آورد.
اینجا مراد ضرب سکه دریک میباشد (پ2). این سکه ها 8,42 گرم زر داشتند که از یکسو نیم وزن استاتر فوکیه ای که پول یونانی کاملا مروج در امور بازرگانی را داشت و از سوی دیگر یک شصتم وزن شمش بابیروشی (بابلی) در بر داشت. دریک یا داریوشی که بر روی آن شاه بزرگ در حال کماندار زانو زده نقش شده بود ( و بهمین سبب در زبان عامیانه توخشوتس نامیده میشد) با این هر دو ساختار نامبرده اقتصادی امپراتوری هخامنشی در رابطه بود و نمیتوان گمان کرد که این یک امر اتفاقی بوده است.
در کنار سکه های طلا نوع دیگری هم از 14,9 گرم نقره وجود داشت که بزبان بابیروشی شیکلو و بزبان یونانی سیگلوس خوانده میشد. بهر جهت داریوش و هم چنین جانشینانش در نیمه راه این رفرم پولی متوقف ماندند.
شاهان ایران فلزات و اشیاء گرانبها را در گنجینه های کاخهای خود گرد میآوردند بی آنکه از آنها کوچکترین استفاده ای را بنمایند. این احتمال وجود دارد که بر اثر این سیاست گردآوری یک جانبه، پاره ای مشکلات اقتصادی در امپراتوری ایران بوجود آمده باشند.
برای پرداخت تنخواه مزدوران بیگانه و خصوصا یونانی، شاهان ایران پیوسته و حتی در سده چهارم پ.م. پول کافی درگردش در اختیار داشتند. در اینجا تشابه فراوانی با امپراتوری بیزانس (روم شرقی) که بیشتر اوقات گردش سیاست را بوسیله قدرت مالی خویش تعیین میکرد، دیده میشود.
قدرت و عظمت شاهنشاهی جهانی پارسی بیش از هر چیز خویشتن را در بناهای هخامنشیان نمایان میسازند. شاهان نخستین هخامنشی و پیشتر از همه کورش بزرگ در پاسارگاد جلوس میکردند. در اینجا هنوز هم آرامگاه کورش بزرگ وجود دارد که اسکندر آنرا بازسازی کرده بود.
برخلاف زندگی ساده و بی پیرایه کورش بزرگ، بناهای پرشکوه داریوش بزرگ و خشایارشا در پرسپولیس (تخت جمشید) که اصلا پارسه شهر خوانده میشد، بنا گردیدند. اگر انسان ویرانه های پهناور آنرا از بلندی نگاه کند، میتواند دستهای توانا و نظم آفرین سازندگان آنرا حتی امروزه از زیر خرابه های آن حس نماید.
پارسه شهر تنها یک شهر برای محل جلوس نبود بلکه یک کاخ نیز بشمار میآمد. اینجا در سینه کوه رحمت مجموعه ای بزرگ و پر عظمت از بناهائی که بر روی یکدیگر استوار گردیده و با یکدیگر مطابقت داده شده اند، نمایان میگردد. آپادانای داریوش بزرگ (اتاق بارعام و پذیرش میهمانان)، کاخ داریوش، کاخ خشایارشا، اتاق شور و رایزنی، تالار صد ستون، شبستر که امروزه برای امور کاوشی بکار گرفته میشود و گنج خانه.
-----------------------
پ 1 – کارل بزرگ، قیصر آلمانی امپراتوری فرانکها که پایتخت خود را در شهر آخن آلمان انتخاب کرده بود و هم در آنجا درگذشت و در کلیسای بزرگ شهر مدفون شد( ن. ک. به محل نخستین گور کارل بزرگ همچنان نامعلوم میماند ).
او که تاج سلطنت خویش را در روز بعد از کریسمس سال 800 میلادی در کلیسای سنت پترز رم از دست پاپ لئو دریافت نمود، از جمله جنگجویان، سیاستمداران، قانونگذاران و ناظمین قرون گذشته اروپا بشمار میرود که همواره مصالح کشور و ملت خویش را مد نظر داشت و پیوسته بر وسعت امپراتوری خویش ( که شامل بخشهای غربی آلمان امروزی، هلند، بلژیک، شمال تا مرکز فرانسه، شمال غربی و غرب ایتالیا و کشور سوئیس میبود) می افزود.
طرز مدیریت جدید میسی دو مینیسی در زمان کارل بزرگ (802 م.) نمایندگانی از اشراف و نجبا بودند که مورد اعتماد کارل قرار داشته و به او وفادار بودند. اینها در حوزه های ماموریت و یا حکمرانی خود از اختیارات ویژه ای برخوردار بودند و این سیستم تا زمان حیات کارل کارآیی داشت ولی پس از او بعلت تمایل به حفظ منافع شخصی به معزلی تبدیل گردید و در سده دهم بکلی محو گشت. از علل پیشرفتهای سریع کارل در کنار درایت شخصی، میتوان دورنگری و پایه ریزی پدر و اجدادش را بر شمرد که راه را برای نسلهای بعدی خود هموار کرده بودند.
زمان سلطنت کارل برابر با حکومت هارون الرشید بود و میان ایندو نیز مکاتباتی انجام گرفته و هدایایی نیز رد و بدل گشته بود از آنجمله شطرنجی زیبا از کارهای دستی ایران برای کارل بزرگ. کارل بزرگ نخستین کسی بود که اندیشه اروپای متحد را در سر میپروراند و برای بازماندگانش در اروپا توصیه میکرد. این امر پس از گذشت 12 سده و علیرغم فراز و نشیبهای متعدد روابط بین کشورهای این قاره سرانجام عملی گشت.
پ2 – ضرب سکه و توسعه و رواج اقتصادی توسط آن از ابتکارات سومریان میباشد که به اکد و ایلام و فنیقیه و پس از آن به یونان و دیگر کشورهای جهان باستان راه پیدا کرد و نظام بازرگانی و داد و ستد را سهولت بخشید و رونق داد. قدیمی ترین سکه یافته شده جهان در موهنجوداروی پاکستان یافته شده. نزدیکی این شهر با شهر سوخته در سیستان و بلوچستان ایران این ظن را قوی میسازد که احتمالا در این شهر هم میتوانسته که چنین چیزی هرچند بصورت کاملا محدود، وجود داشته باشد.
35
.
تمامی این بناها با نقش برجسته های باشکوهی تزئین گردیده اند و در پیکره های کنده شده بر روی نماها همگی شخصیتها از شاه بزرگ گرفته تا آخرین سربازان و خراجگزاران، با دقت و توجه خاصی نمایانده گشته و پوشاک و سلاح ایشان با چنان وسواسی نشان داده شده اند که ما میتوانیم اکثر این افراد را بی هیچ زحمتی بازشناسیم و قومیتشان را مشخص نمائیم.
مشهورترین همه نقش برجسته تالار صد ستون میباشد و آن تندیس شاه بزرگ است که بر روی تخت بزرگی جلوس کرده است. یکی از درباریان در حالیکه با دست جلوی دهان خویش را پوشانده است، به او نزدیک میگردد. تا به امروز هم در خاور زمین مرسوم و متداول است که بزرگان را با بوی ناخوش تنفس از راه دهان نیازارند (این عمل با پروسکینه ٍ سلام دادن یا احترام گذاشتن هیچگونه ارتباطی ندارد).
این نقش برجسته ها تا حدودی الگوهای آشوری خویش را بیاد میآورند. ناگفته نماند که این بناها با کمک و شرکت اقوام پرشمار کشور ساخته شده اند. برای نمونه در سنگ نبشته داریوش در کاخ شوش نه تنها بابیروشیها (بابلیها) و مودرایه ایها (مصریها) بلکه از یونانیان و کاره ایهای آسیای کوچک نیز نام برده شده است. در پای یکی از همین نقش برجسته های شاهی داریوش بزرگ در پارسه شهر(تخت جمشید) نمای سر دو هنرمند یونانی جاودانی گردیده اند.
آرامگاههای شاهی نزدیک به کاخ در دیواره صخره نقش رستم و همچنین سنگ نبشته بزرگ بیستون در کنار «دروازه آسیا» از نظر شکوه و عظمت از بناهای بزرگ پارسه شهر پس نمیمانند. نقش برجسته بیستون به سبک الگوهای شرق باستان ساخته شده، داریوش را بعنوان فاتح در برابر بردیه و پادشاهان دروغین نشان میدهد.
در بالای صحنه اهورامزدا پرواز میکند و حلقه ای را که نماد قدرت سلطنت میباشد به داریوش میدهد. سنگ نبشته ای که به سه زبان بابیروشی، ایلامی و پارسی باستان بر دیواره کوه کنده شده که نخستین بار توسط جهانگرد کاوشگر آلمانی بنام کارستن نیبورCarsten Niebuhr در حالی کپی برداری شده است که آفتاب تند و فاصله زیاد با نبشته ها، مشکلات فراوانی را برایش فراهم میآوردند.
سوای این موضوع در آن هنگام یعنی سال 1766 بازخوانی خط میخی هنوز کشف رمز نگردیده بود. این امر نخستین بار توسط دبیر جوان گروتن فند Grötenfend به سال 1802 در هانور (آلمان) انجام پذیرفت. این موضوع که چه هنرمندانی این بناها و نقش برجسته ها را ساخته اند به سکوت برگزار شده است.
این مردان و پیش از همه آنان معمارانی که طراحی کاخ پارسه شهر بعهده ایشان بود، استادان رشته خود بودند. آیا این یک استاد کار یونانی بوده که با ریزه کاری و دقت در تقسیم بندی اتاقها و خلق محیطی پرشکوه شاهکاری بینظیر آفریده است؟ ما اینرا نمیدانیم اما بهر حال در این طراحی دست و دلبازی اصیل و بنای نمایشی در یک تقسیم بندی منظم با یکدیگر ادغام و یکی میشوند که بی هیچ اغراق و غلوی در خدمت به هدف از ساخته شدن خود در میآیند. این بناها تصویری از بهترین سنن روح ایرانی هستند که تنشهای بیگانه فراوانی را جذب کرده و باوجود آن چیزی از خود و شخصیت خود آفریده است.
سنگ نبشته های داریوش این امکان را بما میدهد که تا اندازه کمی با روح و منش این فرمانده و سازمانده بزرگ آشنائی پیدا کنیم. سنگ نبشته بزرگ بیستون در وحله اول یک سند تاریخی است و در مقابل آن نبشته های آرامگاه داریوش در نقش رستم گواهی بر اعمال و رفتار وی میدهند. داریوش در آن اشاره به الطاف اهورامزدا میکند :
«سپاس اهورامزدا را که من از اینگونه هستم، که راستی را دوستم، که کژی را دشمنم.
این خواست من نمیباشد که بی چیز ستم توانگر را پذیرد و همچنین خواست من نیست که زبر دست بخاطر زیردست بیداد تحمل نماید.
هر آن چیز که برابر با داد است، همان خواست من میباشد.
تا گاهیکه بدنم نیرو دارد، در جایگاه یک جنگنده، رزم آور خوبی میباشم.
بهنگامیکه در پندار من تردید نمایان گردد که چه کس را دوست و که را دشمن بدارم، نخست کردار نیک وی را بیاد میآورم، خواه او دوست و خواه دشمن باشد که در برابر خود دارم.
دستها و پاهای من ورزیده هستند.
در مقام سوارکار، سوارکار خوبی هستم.
بعنوان کماندار، کماندار خوبی هستم، پیاده و همچنین بر اسب.
بعنوان نیزه افکن، زوبین انداز خوبی هستم، پیاده و همچنین بر اسب.
و من نیرو داشتم تا از توانائیهای بهره برم که اهورامزدا مرا با آنها تزئین نموده است.
سپاس اهورامزدا را که من هرچه کردم به یمن همین توانائیها بود که او مرا اهدا نموده بود».
هیچ دلیلی وجود ندارد که در مورد این گفته های داریوش تردیدی بخود راه دهیم.
گواهی های این گفته های وی، در پایان یک زندگانی دراز، پربار و پرافتخار و غرور و در عین حال متواضعانه، خود نمایان میباشند.
داریوش شاهی است که نسبت به هرآنچه او انجام داده است در آگاهی کامل میباشد.
هر چیزی که او آفریده است بر یک مبنای استوار قرار دارد : اعتماد و اعتقاد به اهورامزدا که شاه بزرگ را پشتیبانی کرده است.
36

No comments: