جستجوگر در این تارنما

Sunday 20 June 2010

ایرانیان و یونانیان – گفتار یک بخش دوازدهم


سخن گفتن در مورد اعتقادات ایرانیان باستان بسیار دشوار میباشد. ما از دین ایشان به اندازه ای کم میدانیم که هرگونه اظهار نظری در باره اش کمابیش پرسش انگیز باقی خواهد ماند. برفراز دین باستانی ایرانیان نام بنیانگذارش زرتشت میدرخشد. اینکه او در چه زمانی زندگی میکرده است، هنوز مورد اختلاف میباشد. آیا او در آستانه تبدیل سده هفتم به سده ششم پ.م. (پ1) میزیسته یا اینکه متعلق به دورانهای بسیار قدیمیتر است؟ آیا اصلا هخامنشیان زرتشتی بوده اند؟ بنظر میرسد که سنگ نبشته دیوای خشایارشا در پارسه شهر (تخت جمشید) گواهی بر صحت آن دارد. در اینجا استعمال واژه رتوان rtavan و مرتبط دانستن آن با واژه اوستائی رتم rtm که به معنی نظم مقدس الهی میباشد، مد نظر قرار گرفته شده است.
بهر صورت که باشد، میتوان گفت که ایرانیان خدایان بی تندیسی را در زیر آسمان باز میپرستیدند که دو تای آنها یعنی میترا و آناهیتا (پ2) در زمان هرودت به شخصیتهای استواری مبدل گردیده بودند.
-------------------
پ1 – مطلب زیر از پاورقی آقای دکتر پرویز ورجاوند استاد باستان شناسی دانشگاه تهران و برگرداننده کتاب « خراسان و ماوراءالنهر (آسیای میانه) » ، در صفحه 79 کتاب مذکور برداشته شده و عینا و بدون تخلیص نقل میگردد : در باره تولد زرتشت که به سده ششم پ.م. نسبت داده شده، لازمست یادآور شویم که بحث در باره زمان زرتشت از دیرباز مورد گفتگو بوده است، چنانکه آنرا از پنج هزار سال پیش از میلاد تا قرن ششم پیش از میلاد، به اعتبارهای مختلف تعیین کرده اند. اما امروزه پژوهشگران، زمان زرتشت را به هزاره دوم پیش از میلاد نسبت میدهند. دسته ای به نیمه اول و دسته ای به نیمه دوم این هزاره، به نحوی که دیگر آنرا از سده 12 پیش از میلاد جلوتر نمیدانند و سده ششم پیش از میلاد دیگر اعتبار لازم علمی خود را از دست داده است.
معهذا برگرداننده معتقدم که نتایج قطعی کاوشها هنوز بپایان نرسیده و مدارکی که تمامی دانشمندان ایران شناس و یا حداقل، اکثریت ایشان را متقاعد سازد، ارایه نگردیده است. روشنگری در این زمینه را شاید بتوان با تقارنهای زمانی میان آثار بدست مانده از متون کهن زرتشتی و متون هندی ودائی که دارای تاریخچه نگارش مطمئن تری هستند و نیز وجود این فرضیه که زرتشت نظم جدید و نوآوری در متون زرتشتی را که تا آنزمان با متون ودائی کمابیش همگنی داشتند، سبب گردید، تسهیل کرد. بر اساتید است که درستی و یا اشتباه بودن این روش را بهتر تشخیص دهند، اگر تا کنون این امر انجام نگرفته باشد.
پ 2 – تا پیش از ظهور زرتشت، اقوام آریائی به پرستش خدایان متعددی میپرداختند. زرتشت برخی از این خدایان را بکنار گذاشته و برخی را تا مرحله فرشتگان مقرب (امشاسپندان یا ایزدان نکو) پائین آورد که به دستیاری اهورامزدا برگزیده شده بودند.از آنجا که ایرانیان همواره در معرض یورش از خارج و خطر خشکسالی قرار داشتند ، ستایش دو ایزد مهر= میترا و آناهیتا = ناهید در میان ایشان متداولتر بود و این امر برای هرودت هم امری روشن بوده و خود وی آنرا بیان میکند. بنا بر فرهنگ عمید میترا نام فرشته ای موکل بر مهر و محبت، فرشته نگاهبان راستی و عهد و پیمان، مظهر روشنائی و فروغ خورشید میباشد. پیدایش میترا بدینگونه بود که وی از سنگی سترگ زاده شد و بهنگام تولد در دستی شمشیر و در دست دیگر هاله ای به نشان خورشید داشت.

2 comments:

Anonymous said...

فرهاد عزیز
در بخش تاریخی خبرگزاری فرانسه این خبر را خواندم که در رابطه با چیزی که شما نوشتید میباشد.
کاوُشگرانِ بنیاد، پرستشگاهِ میترا را در محلِ درمانگاهِ قدیمیِ سَن لویی در آنژه کشف کرده اند. این پرستشگاه را در زیرزمینِ ساختمانی در یک مخفیگاه ساخته بودند. حَدس می زنند که این ساختمان، سکونتگاهِ مردی ثروتمند بوده که به آیینِ میترا گِرویده بود و مخفیانه جایی را در زیرزمینِ خانه اش برای پرستشِ این خدایِ باستانیِ هندوایرانی اختصاص داده بود. گویا در این پرستشگاهِ زیرزمینی، مِهرپرستان در پیشگاهِ مِهر (میترا) مراسمِ قربانی و ضیافت برپا می کرده اند. کاوُشگران در آنجا علاوه بر سازوبرگِ نیایش، تَندیسی یافته اند که بی گمان برایِ پرستندگان، نَماد و تجسُّمِ میترا بوده است. باستانشناسان هنوز نتوانسته اند کارکردِ بعضی اشیاء به دست آمده را در این پرستشگاه به درستی تعیین کنند.
ظرفی سفالی به شکلِ مشربه بیش ازهمه کنجکاوی برانگیخته است. بر رویِ آن نوشته اند: پیشکش به میترا، خدایِ شکست ناپذیر. حدس می زنند که این ظرف را در فاصلهء میانِ سال هایِ ۱۶۰ و ۲۳۰ میلادی در یکی از کارگاه هایِ لُزو (Lezoux) در نزدیکی هایِ کلِرمون فران (Clermont-Ferrand) ساخته اند. «شهروند جِنیالیس» نام شخصی است که گویا سفارشِ ساختنِ این ظرفِ سفالی را داده بود تا آن را به میترا تقدیم کند. این نام بر رویِ ظرف حک شده است که نشان می دهد سفارش دهندهء ظرف، پیش از پُختنِ سُفال در کوره، نام وهدیه نامهء خود را بر رویِ ظرف نوشته بوده است. پس از نام جِنیالیس، سه حرف (amb) دیده می شود که به گُمانِ باستانشناسان ممکن است باقی ماندهء کلمه ای باشند. شاید سفارش دهنده، اَمبی یَن (ambien) یعنی اهلِ اَمی یَن (Amiens) بوده و در آنژه نمی زیسته است. بدین سان، این ظرفِ کوچکِ سفالی، روایتگرِ سرگذشتِ یکی از پیروانِ آیینِ میترا در قرنِ سوّمِ میلادی است که از اَمی یَن به راه افتاده بوده است تا پس از پیمودنِ ۶۰۰ کیلومتر راه به کارگاه هایِ سرامیک سازیِ معروفِ لُزو برسد و از آنجا دوباره راهی به مسافتِ۵۰۰ کیلومتر بپیماید تا به پرستشگاهِ میترا در آنژه برسد و هدیه اش را به خدایِ خویش تقدیم کند.
در این پرستشگاه صدها سکّه نیز یافته اند که به میترا تقدیم شده بود. تمثالِ میترا را بیشتر از کلاهِ فروگیاییِ آن می شناسند. تندیسی که از او در این پرستشگاه یافته اند، دو تکه است. سرِ تندیس که بسیار آسیب دیده است، از تن جداست. بُلندایِ تندیس در مجموع یک متر و بیست سانتی متر است.
کاوُشگران، پُشته ای استخوانِ خروس نیز در کناره هایِ پرستشگاه یافته اند و حدس می زنند که پیروانِ میترا به جایِ قربانی کردنِ گاوِ نَر در پیشگاهِ میترا که یکی از مراسمِ آیینی آنان بوده است، خروس قربانی می کرده اند.
پرستشگاه، روزنه ای هم به بیرون داشته که دلیلِ استواری است برزیرزمینی بودنِ آن. این ویژگی ها همه نشان می دهند که پیروانِ این کیش، خدایِ خود را مخفیانه می پرستیده اند. پرستشگاه هایِ میترا تصویری ازغار نیز بوده اند. زیرا در روایات آمده است که میترا در غاری از یک صخره زاده است.
باستانشناسان معتقدند که پرستشگاه را گروهی از مسیحیان در سالِ ۳۹۳ میلادی ویران کرده اند. از رویِ خرابی هایِ به جا مانده رویِ نقش هایِ برجستهء دیوارهایِ پرستشگاه، حدس می زنند که مهاجمان به تَبَر و کُلنگ مجهّز بوده اند.
آثارِ ضربه هایِ کلنگ را رویِ این نقش ها به خوبی می توان دید. یکی از این نقش ها، پرسوناژی را با کلاهِ فروگیایی در حالِ بریدنِ گلویِ گاوی نَر نشان می دهد.
این پرسوناژ همان میترا، خدایِ خورشید و جنگ است که پیروانش او را شکست ناپذیر می دانستند. مهاجمان از خود چندین نقش نگاری و نوشته نیز به جا گذاشته اند.
کیشِ میترایی را نظامیان و بازرگانانِ رومی که به شرق رفت و آمد می کردند و در آنجا با این کیش آشنا شده بودند، درسرزمین هایِ امپراتوریِ روم رواج دادند.
بعضی از پژوهشگران، این کیش را از اساس کیشی مردانه می دانند که بیشترین و پابرجاترین پیروانش از نخبگانِ نظامیِ امپراتوریِ روم بودند. از همین رو، بیشترِ آثار باقی مانده از پرستشگاه هایِ میترایی را در نزدیکی هایِ پادگان هایِ کُهنِ نظامی یافته اند. پُررونق ترین دورهء این کیش را در امپراتوریِ روم، قرن هایِ دوّم و سوّمِِ میلادی می دانند. شکی نیست که این کیش در آنجا شکلِ رومی به خود گرفته بود و از اصلِ هندوایرانی اش بسیار دور شده بود.
مسیحیان آن را رقیبِ دینِ مسیح می شمردند. پس از آنکه تئودوس کبیر مسیحیت را دین رسمی امپراتوری کرد، در سالِ ۳۹۲ میلادی، کیشِ میترایی را در سراسرِ امپراتوری اش ممنوع اعلام کرد.

شاد باشید

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی said...

از لطف شما سپاسگزارم که نوشته را تکمیل کردید.
موفق و پیروز باشید.
فرهنگی – تاریخی - صنعتی