جستجوگر در این تارنما

Monday 4 October 2010

ایرانیان و یونانیان – گفتار یک بخش نوزدهم

آیا داریوش میخواست که آنها را با یورشی ناگهانی از جانب باختر و بخشهای پایینی رودخانه دانوب (پ 1) از پشت غافلگیر کند؟ آیا داریوش ، همانگونه که ادوار مایر گمان میبرد، رودخانه دن (پ 2) را با سیردریا عوضی گرفته بود (پ 3)؟  ما اینرا نمیدانیم.
فقط همین اندازه که این لشکرکشی با دقت زمینه چینی و برنامه ریزی شده بود و با همراهی سربازان اعزامی یونانی ارتش ایران بگونه یک عملیات مشترک انجام گرفته است.  ماندروکلس معمار یونانی بر روی تنگه بسفر پلی زد که برای نخستین بار آسیا و اروپا را بهم متصل میکرد. از روی این پل لشکر زمینی داریوش از راه تراکیه وارد سرزمینهای جنوب دانوب گشته و از اینجا با بستن پل دیگری به جلگه های بسارابیه (پ 4) رسید.
-----------------------

پ 1 – دانوب رودخانه ای است بدرازای 2850 کیلومتر پس از رودخانه ولگا طولانی ترین رودخانه اروپا میباشد که از جنگلهای سیاه در آلمان شروع میگردد و بدریای سیاه ختم میشود. رودخانه دانوب در مسیر خویش از کشورهای آلمان، اتریش، سلواکی، مجارستان، کرواسی، صربستان، رومانی، بلغارستان، مولداوی و اوکراین عبور مینماید و اغلب مسیر آن قابل کشتیرانی میباشد. 
شهرها و دژهای زیبایی در سر راه این رودخانه قرار دارند. رودخانه دانوب از سده هفتم پیش از میلاد توسط یونانیهایی که از دریای سیاه با کشتی های خود میآمدند مورد استفاده قرار گرفته و راه آبی ایشان بدرون اروپا بود. حوزه آبخیز این رودخانه چیزی در حدود 795686 کیلومتر مربع میباشد.

پ 2 – دن رودخانه ای است در بخش اروپایی روسیه به درازای 1870 کیلومتر که 1360 کیلومتر آن قابل کشتیرانی میباشد. نام رودخانه ریشه اوستایی و یا کلتی دارد. 
در هردوی این زبانها به این رودخانه دانو یا رودان و رودانو میگفتند. در امتداد رودخانه دن گروه های مختلف سکاها زندگی میکردند. 
رودخانه دن سرانجام به دریای اسووشه یا دریای آزوف بزبان روسی که 38000 کیلومتر مربع گستره و حد اکثر ژرفایی برابر با 15 متردارد، منتهی میگردد.
پ 3 – سیردریا یا سیحون با  طول 2212  کیلومتر در آسیای میانه جریان دارد. ابتدای سیر دریا در ازبکستان و از بهم پیوستن دو رودخانه نارین و سیاهرود آغاز میگردد که هر دو در قرقیزستان سرچشمه های خود را دارند.  
 نام یونانی این رودخانه یاکسارتس بود که از واژه پارسی باستان  یاخشا  آرتا  بمعنای رودخانه بزرگ با رنگ صدف  اشتقاق یافته بود.  
 اشتباهی گرفتن دن و سیردریا را با هم توسط داریوش انجام نگرفته بلکه حدود 200 سال بعد از داریوش توسط اسکندر انجام گرفت.  اینکه ایرانیها نامهای متفاوتی برای این دو رود داشتند، چنانکه در این پاورقی و پاورقی پیشین بدانها اشاره شد، یکی  از دلایل اثبات این ادعا میباشد. این رودخانه در مسیر خویش از شهرهای کوکند و تاشکند گذر میکند و سرانجام به دریاچه آرال میریزد. حوزه آبخیز سیردریا 219000 کیلومتر مربع میباشد. 
سیستم کانال کشی که از زمان خانات کوکند در سده هژدهم شروع گردید و تا زمان حاضر نیز پیوسته گسترش یافت، که طی آن آبهای رودخانه را برای مصارف کشاورزی میکشیدند و سرانجام نیز این جریان  به یک فاجعه زیست محیطی  و اندکی نیز پس از آن فاجعه ای اقتصادی مبدل گردید. 
پ 4 – بسارابی، سرزمین حاصلخیزی میان دریای سیاه  و رودخانه نیستر و دانوب در کشور رومانی. بعبارات دیگر لشکر داریوش تمامی کرانه های غربی دریای سیاه را پشت سرگذاشته و با گذشتن از یکی از شعبات رودخانه دانوب  واقع  در رومانی وارد  این سرزمین گشته بود.   
نام بسارابیه تا سال 1812 تنها به یکسوم جنوبی سرزمین  فعلی بسارابی اطلاق میشد اما در این سال روسیه با نهادن این نام بر سرزمینهای مجاور  و گسترش  این نام بر دو سوم  دیگر این سرزمین مشروعیتی حقوقی برای تملک این قسمتها را برای خود فراهم کرد و از آن ببعد این نام برآنها باقی ماند. 
نظیر اینکار را درمورد کشور اران  و استانهای  آذربایجان ایران و با حرص و ولع بلعیدن  این قسمت از خاک ایران را توسط روسیه  دیدیم و تجربه کردیم. امروزه کشور آران  با نام غیرحقیقی آذربایجان وجود رسمی دارد.

54

سکاها برای مبارزه به میدان نیامدند بطوریکه ایرانیان سرانجام وادار به بازگشت شدند و این احتمال بعید نیست که داریوش رودخانه  نیستر (پ 1)  و یا یکی دیگر از رودخانه های بزرگ جنوب روسیه را پشت سر گذاشته باشد. با وجود این لشکرکشی داریوش بزرگ چندان هم به ناکامی نماند. تراکیه و با آن جوامع یونانی در غرب پونتوس (پ 2) از آن پس بعنوان بخش اروپایی کشور، به ایران تعلق گرفتند. غول ایران بازهم بدینوسیله مقادیر زیادی به سرزمین اصلی یونانیها نزدیکتر شد.
در سمت غرب نیز ابرهای تیره آسمان را برای یونانیها تاریک ساختند.  
اقوام مختلف ایتالیا رو به  مهاجرت نهاده  و به حرکت درآمدند و با این کار فشار سیاسی بر روی یونانیهای مهاجر بیشتر شد و در این میان این فشار بیشتر از همه  از سوی  اتروسکیها (پ 3) که نه تنها در شمال ایتالیا بلکه در کامپانی (پ 4)  هم حضور داشتند، اعمال میگردید. 
شهر بازرگانی  و ثروتمند کیمه (پ 5) نیز اگر در وجود آریستودموس (پ6) سرداری شایسته نمیافت، از دست میرفت. این شخص بعدها بصورت فرمانروایی  زورگو درآمد.  کیمه بدون شک تنها یک مثال ساده  از وضعیت یونانیهای  تحت فشار در جنوب ایتالیا بود.  ضمن اینکه نزاع  و جدالهای داخلی میان هلنی ها در ایتالیا  نیز پیوسته کار ایشان را مشکلتر مینمود.
---------------------

پ 1 –  نیستر رودخانه ای است بدرازای 1352 کیلومتر در روسیه که بدریای سیاه منتهی میگردد و 500 کیلومتر آن قابل کشتیرانی است. در دنیای باستان این رودخانه بنام تیراس خوانده میشد.

پ 2 -  Pontos  کشوری بوده در کرانه جنوبی و جنوب شرقی دریای سیاه میان ارمنستان و بی تینیه که در زمان  میتریداتس (میترا) دوران شکوفایی  خود را تجربه میکرد. این ناحیه  در حدود  سده هشتم  پ.م.  توسط یونانیها جهت ایجاد روابط بازرگانی  مناسب تشخیص داده شد و اهمیت  استراتژیکیش برایشان آشکار گردید  بنابراین در ایجاد بندری در این  ناحیه و اسکان یونانیانی که با سرزمین اصلی یونان ارتباط مستمر داشتند، کوشیدند. این عمل باعث گردید که حیطه نفوذ فرهنگی و سیاسی یونان تا قلب روسیه  امروزی  رخنه کند و از طرف دیگر یونانیان را  در جریان حال مهاجرت اقوام کوچنده آریایی – ایرانی این مناطق قرار دهد.  این سرزمین پسان و در حدود سال 80 پ.م. به تصرف رومیها درآمد و مدتها در تسخیر ایشان باقی ماند و میان امپراتوریهای ایران و روم دست بدست میگشت.

پ 3Etrusker اتروسکیها یا بزبان یونانی باستان تیرهنویی ها  Tyrrhenoi،   قومی که از سده نهم پ.م. در مرکز ایتالیا زندگی میکرد و بنا بر روایات هرودوت احتمالا حدود هزار سال پیش از میلاد  از لیدیه در آسیای کوچک  به توسکانا در ایتالیا کوچ کرده بود. اینان با وجود اینکه از اقوام هند واروپایی نبودند  اما  وجه تشابهات زیادی با یونانیها داشتند.
دریای میان جزیره سارد و خاک  اصلی ایتالیا جایی که زمانی اتروسکیها زندگی میکردند و جزیره کرس  فرانسه  هنوز هم این دریا بنام  یونانی  سه هزار سال پیش خود یعنی دریای تیرهنویی خوانده میشود، هرچند که دیگر قوم مستقل اتروسکی دیگر وجود نداشته و یونانیها هزاران سال است که دیگر این منطقه را تحت اختیار خویش ندارند.
این شاید برای کسانیکه  هر از چندی دم از نام دیگری  بجز خلیج فارس بر پهنه جنوبی  آبی کشور ایران  میزنند  و همچنین  آموزگارانشان،  جالب  و آموزنده  باشد.
در 600 پ.م. این قوم در اوج قدرت خویش قرار داشت و همگام با هم پیمانان کارتاژی خویش تمامی کرانه های غربی دریای میانه (مدیترانه) را بمقدار زیادی تحت کنترل خویش داشتند. این قوم در سده سوم پ.م. فرمانبردار رومیها گردید. یافته های زیادی از این قوم در دست است که سالانه در موزه های ایتالیا گردشگران را بسوی خویش جلب میکنند.

پ 4 –  کامپانی سرزمینی در کرانه های جنوب غربی ایتالیا بمرکزیت شهر ناپل با گستره 13590 کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر 5800،000 در سال 2005.  این سرزمین بمناسبت حاصلخیزیش از سوی رومیها کامپانیا بمعنای سرزمین خوشبخت نام گرفت.

پ 5Kyme  کیمه یا کومائه قدیمی ترین پایگاه مهاجرین یونانی در ایتالیا بود که از حدود 750 پ.م. از نواحی کالکیس و اریتریا بدانجا مهاجرت کرده بودند. این مهاجرین پیش از بنیانگزاری این شهر چند دهه در سرزمین اصلی ایتالیا سکنی گزیده بودند. کیمه از سال 334 پ.م. متعلق به روم گردید. این شهر در کامپانی قرار داشته و در شمال غربی شهر ناپل میباشد. نام این شهر به احتمال زیاد از شهری همنامش در یونان گرفته شده است که بیشترین مهاجرین را به ایتالیا فرستاده بود و نیز این نام  معنای موج  را  در زبان یونان باستان میداد. 
این شهر در دنیای باستان از نظر مذهبی نیز اهمیت داشت و اهمیتش بیشتر بر اثر کاهنه پیشگویی بود که پیوسته در آنجا حضور داشت. این کاهنه سیبیله یا سیبیلیا نامدیه میشد که در زبان یونان باستان معنای پیامبر را میداد.

پ 6 –   Aristodemos  سردار و فرمانروای کیمه که بهمراه هیرون  از شهر سیراکوس واقع در جزیره سیسیل در سال 524 پ.م.  از نفوذ  اتروسکیها  به جنوب ایتالیا جلوگیری نمود و در نبردی دریایی ایشان را شکست قطعی داد. پس از این پیروزی او توانست که در شهر کیمه ، حکومتی کاملا به سبک یونانی برپادارد که پایه های آن بر ارتش و مردم بر قرار بود. 
او برای خویش گروه محافظین شخصی درست کرد و دستور داد تا همطرازان وی را بکشند و اموال ایشان را تصاحب نمود و با قسمتی از این دارایی مزدورانی را استخدام نمود. او بردگان را آزاد نمود و به ایشان مقام شهروندی داد و شهروندان پیشین را خلع سلاح نمود.

55

5 comments:

آرش ستوربان said...

دورود بر شما
نوشدار خوبی بود مخصوصن پاورغی های آن که مشخصات دقیقی را نشان می دهد .
نوشدار تازه ای گذاشتم منتظر نظر شما هستم.
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من!

یزدان said...

درود
برای پاسخ پرسشتان نگاه کنید به مقاله آمیزش استوره و تاریخ و دو نمونه از آن:
http://ahouramazda.persianblog.ir/post/39/

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی said...

آقای ستوربان عزیز،
این از محبت شماست.
موفق و پیروز باشید.



آقای صفایی عزیز،
سپاسگزارم از آدرسی که برایم گذاشتید. مسلما در نخستین فرصت خواهمش خواند.
موفق و پیروز باشید.

دختر كوروش said...

درود بر فرهاد عزيز
بسيار جالب و آموزنده بود دوست من. ايميل شما را امروز ديدم. بهتر است ايميل هايتان را به آدرس baran333n@yahoo.com ارسال فرماييد، چون بيشتر با اين آدرس كار مي كنم و تقريبا هر روز آن را چك مي كنم، ولي جي ميلم را هفته اي يا دو هفته اي يك بار چك مي كنم. در پناه يزدان باشيد دوست خوبم.

دختر كوروش said...

درود بر فرهاد عزيز
بسيار جالب و آموزنده بود دوست من. ايميل شما را امروز ديدم. بهتر است ايميل هايتان را به آدرس
baran333n@yahoo.com
ارسال فرماييد، چون بيشتر با اين آدرس كار مي كنم و تقريبا هر روز آن را چك مي كنم، ولي جي ميلم را هفته اي يا دو هفته اي يك بار چك مي كنم. در پناه يزدان باشيد دوست خوبم