--> -->
در بیست و هفتم ماه می سال 1910 مردی از جهان رفت که نه تنها کاشف باسیل بیماری سل بود بلکه از بزرگترین پزشکان زمان خود بشمارمیرفت.
کخ در یازدهم دسامبر سال 1843 بعنوان سومین فرزند از سیزده فرزند پدر و مادرش در شهر کلاوس تال ایالت نیدرساکسن آلمان بدنیا آمد. از میان این فرزندان تنها نه پسر و دو دختر توانستند از دوران شیرخوارگی جان سالم بدر برند.
روبرت کخ بهنگامیکه چهارساله بود با نگاه کردن به تکالیف مدرسه برادران بزرگترش به خود نوشتن و خواندن را یاد داد.
او در سال 1862 پس از اتمام دوران دبیرستان در شهر گوتینگن نخست به تحصیل در رشته زبان شناسی پرداخت اما در همان ترم اول رشته تحصیلی خود را عوض نمود و به پزشکی روی آورد.
چهار سال بعد روبرت که در مکتب اساتیدی چون یاکوب هنله Jakob Henle، گئورگ مایسنر Georg Meissner و کارل هاسه Karl Hasse تعلیم دیده بود، تحصیل خود را در این رشته بپایان رسانید و در همان سال در میان شگفتی دیگران نامزدی خود را با امی فراتس Emmy Fraatz اعلام و سال بعد هم با او ازدواج نمود.
کخ بلافاصله پس از اتمام تحصیلات خود در بیمارستان عمومی شهر هامبورگ بعنوان پزشکیار مشغول بکار شد. جائیکه در همان سال 1866 بهنگام شیوع بیماری وبا فعالانه به کار پرداخت. بیشتر مبتلایان به این بیماری در آنسال جان خود را از دست دادند.
در سال 1868 کخ در شهرک کوچک لانگن هاگن در نزدیکی هانور مشغول بکار بود جائیکه بارها مجبور گشت مطب کوچک خود را بخاطر کمبود مراجعین تعطیل نماید. با اینوجود این بزرگمرد پزشکی در اتاق کوچکی که پشت مطبش قرار داشت به تحقیق میپرداخت.
نخستین کار بزرگ او زمانی شروع شد که به مبارزه با بیماری دامی سیاه زخم که احشام دامداران شهرک لانگن هاگن را نابود میکرد، پرداخت.
او با ابداع روش نوینی که بر طبق آن پژوهشهای میکروسکوپی آسانتر میشد به مشاهده میکروبها پرداخت. تا پیش از آن نمونه های آزمایشی را در محلولهایی نگاهداری میکردند و بهنگام قرار دادن نمونه ها به زیر لوله میکروسکوپ، باکتریها با حرکت در محلول از میدان دید واقع در زیر لوله میکروسکوپ دور میشدند. کخ با درست کردن خمیری از جلبکها که آنرا آگار- آگار مینامند، میکروبها و باسیلهای پرورشی درون خمیر را کم حرکت میکرد.
او در سالهای 1870 و 1871 داوطلبانه بعنوان پزشک ارتش در جنگهای میان آلمان و فرانسه خدمت نمود و پس از بازگشت از جنگ با شرکت در امتحانی که با موفقیت آنرا پشت سر گذاشت، توانست بعنوان رسمی پزشک دولتی دست یابد و عضو آکادمی پزشکی سلطنتی آلمان گردد.
کخ ابتدا تنها کار میکرد اما بعدها سرپرستی تیمهای پزشکی متعددی را بعهده گرفت. یکی از بزرگترین و بارزترین استعدادهای وی همانا تشکیل تیمهایی از متخصصین بدور خویش و تشویق ایشان به کار بود.
در آنزمان پزشکان اروپا در امر مبارزه با بیماریها زیاد موفق نبودند و کخ در این رابطه میگفت : زمانیکه پزشکی در پشت تابوت بیمارش راه میرود، به این میماند که علت در پی نتیجه دوان است.
کخ بهمراه متخصصین پیرامونش کوشش میکردند که در مسیری دیگر گام بردارند. در سال 1882 کخ موفقترین سال زندگی پزشکی خود را که با فراز و نشیب بعدی هم همراه شد، پشت سرگذاشت.
او در این سال رسما اعلام نمود که عامل بیماری سل را شناسائی کرده است. این یک خبر خارق العاده بود که بسرعت در تمامی جهان پخش گردید.
سل یک بیماری معمولی نبود. به آن طاعون سپید میگفتند و مسبب بیست درصد از کل مرگ و میرها در اروپا بود که بیشتر نیز گریبان جوانترها را میگرفت و درمان هم نداشت زیرا که علت را نمیشناختند.
با کشف باسیل کخ، اکنون مشخص گشته بود که این بیماری از کجا میآید و چرا بیشتر در محله های پرجمعیت و کم درآمد یافت میشود و نیز چگونه میتوان از گسترش آن جلوگیری نمود.
در سال 1883 کخ بهمراه تیمی پزشکی از فرانسه در مصر بمبارزه با وبا برخاست و در آنجا باکتری ویبریو را که عامل اصلی بیماری وبا میباشد، دوباره شناسایی کرد. این باکتری پیشتر توسط پزشکی ایتالیایی بنام فیلیپو پاچینی در سال 1854 یعنی تقریبا سی سال پیشتر از کخ کشف شده بود ولی به این کشف اهمیتی نداده بودند.
در سال 1885 کخ بدرجه پروفسوری دانشگاه برلین نایل گشت.
هشت سال پس از کشف عامل بیماری سل، کخ دچار اشتباهی در امر عرضه داروی معالجه این بیماری گردید. ماجرا به اینصورت بود که در اوت سال 1890 قرار بود که پنج هزار نفر از پزشکان و پژوهشگران در رشته پزشکی از چهل کشور جهان، بمناسبت دهمین کنگره بین المللی پزشکی گرد هم آیند.
کشور آلمان بعنوان میزبان این گردهم آیی کوشش فراوان داشت که خود را موفق و مسلط به فن نشان دهد. روبرت کخ نیز بهنوان یکی از سه سخنگوی اصلی کنگره برگزیده شده بود. مشخص نیست که آیا کخ تحت تاثیر فشارهای تبلیغاتی و یا اینکه بنا به انگیزه های شخصی در این کنگره دارویی برای معالجه و پیشگیری بیماری سل به شرکت کنندگان در کنگره معرفی کرد. این دارو گرچه پیش از آن بمدت کوتاهی بر روی خود کخ و برخی دیگر از همکارانش آزمایش شده بود ولی این آزمایشات به نتایج قطعی نرسیده بودند.
پخش این خبر هزاران نفر بیمار را از سراسر اروپا بسوی برلین روانه ساخت. همگی امید داشتند که بهبود یابند. بیمارستانهای برلین پر شده بودند و هتلهای برلین نیز مملو از بیماران بود بصورتیکه امر مداوا در خود هتلها انجام میگرفت. اما دارو چیزی را که از آن انتظار میرفت انجام نداد و کخ که تحت فشار عمومی قرار گرفته بود از ترس مردم خشمگین بهمراه همسرش آلمان را بمقصد مصر ترک نمود.
این آغاز سفرهای زیادی بمناطق مختلفی در جهان بود که در آنها کخ پیوسته در شکار میکروبها و باسیلها بود و بمبارزه با بیماریهای مسری و شایع میپرداخت و سالهای زیادی بطول کشید.
در سال 1905 آکادمی نوبل با دادن جایزه پزشکی نوبل آن سال به کخ از زحمات و کارهایش در امر پزشکی قدردانی نمود.
پنج سال پس از آن در بیست و سوم ماه می سال 1910 کخ که بارها از دست بیماریهای عفونی و مسری مانند مالاریا رهایی یافته بود در سمت چپ سینه خود احساس درد کرد و دچار نفس تنگی شد. او را به بیمارستانی در بادن بادن آلمان منتقل نمودند. در بیست و هفتم همان ماه پزشک معالجش او را در اتاق خود در برابر درب باز بالکن و نشسته بر روی صندلیش بیحرکت یافت.
جسد کخ را بنا به وصیتش سوزاندند و خاکسترش را در ظرفی نهاده و به انستیتوی مبارزه با بیماریهای عفونی در برلین فرستادند.
این ظرف در محلی مخصوص نگاه داشتند و پس از آن نیز با انتقال آن به انستیتوی تازه ای که بنام خود کخ نامیده میشود از آن نگاهداری میکنند.
4 comments:
با مطلبی تحت عنوان «بار معنایی واژههای پارس و غذا » به روز هستم.
http://nikoosegal.blogspot.com
.
.
.
چه انسانهای خوبی
چه تلاش ارزشمندی
...
ممنون! هیچ کدوم از اینها رو نمی دونستم
...
و در مورد تخت سلیمان
که مادربزرگم روزگار پر نقش و نگار اونجا رو دیده بود
بله! حق با شماست
و من هم به این قضیه خوشبینم
خدا رو شکر
ثبت جهانی اون اثر هم مزید بر علت شده
و محفظت ازش تشدید شده
هر چند همه می دونیم که کافی نیست
سلام دوست نادیده ام .........وبلاک خیلی خیلی علمی دارید و در این رها موفق باشید......
با مهر
magnificent post, very informative. I ponder why the other specialists of this sector
don't notice this. You must proceed your writing.
I'm sure, you have a great readers' base already!
Post a Comment