جستجوگر در این تارنما

Thursday 5 August 2010

نمیتوان منتظر راه حل جهانی نشست


-->
امروز تقریبا همه دانایان به کار و دست اندرکاران خبره جهانی حفاظت از محیط زیست بر این امر واقفند و بر این رایند که آغاز حل جهانی مشکل محیط زیست تنها از طریق چاره جوییهای منطقه ای عملی است.

در مجموع آگاهیهای عمومی در مورد موضوعات مرتبط با محیط زیست و مشکلات پیوسته با آنها نسبت به دو و حتی یک دهه پیش سطح بالاتری را پیدا کرده و مردم هرروز عملا بیشتر مایل به همکاری میگردند.
نمیتوان گفت که مردم بهر قیمتی حاضر به همکاری خواهند بود، اما میتوان ادعا کرد که تفاهم انسانهای عادی درکشورهای مختلف جهان برای نابود کننده بودن بلای احترام نگذاشتن به قواعد حفاظت از محیط زیست بسیار بیشتر از گذشته شده است.

نیت و خواست متزلزل سران بسیاری از کشورهای صنعتی جهان برای وضع قوانینی که کارخانه داران و عرضه کنندگان کالاهایی که بر بار معضل آلودگی محیط زیست میافزایند و محدود و موظف نمودن خاطیان به اجرای قوانین مربوطه را همگی و یا دستکم بسیاری از انسانها بخصوص نسل جوانتر درک کرده و بدان پی برده اند.

تنها مشکلی که باقی مانده است عدم ارایه طرحی است که همکاری موثر در اینکار را برای مردم عملی و مقرون بصرفه نماید.
در اینجا بایستی اشاره نمایم که منظور از طرح، بکار بستن روش نمیباشد.
روشها که بیشتر اموری تربیتی هستند، موضوعی جداگانه در این رابطه هستند و چندان احتیاجی هم به میل بهمکاری کارخانه دار و نظر رئیس جمهور فلان کشور و بهمان منطقه را ندارند.
فقط درک، آموزش و همت لازم دارند.
مثال : پرت نکردن بطریهای پلاستیکی در دامان طبیعت که این روش است و شیوه، نه ارایه طرحی صنعتی و کشاورزی. اینجا تربیت و میزان دانستگی و فرهنگ مردمان یک کشور به چالش کشیده میشود.

برگردیم بر سر موضوع طرح، در اینجاست که مردمان و دول کشورهای مختلف که از یک منطقه بخصوص جغرافیایی میباشند به صحنه بازی خوانده میشوند تا با درک مشترک از مشکلات زیست محیطی منطقه ای که خود را براحتی از مرزهای جغرافیایی کشورها گذر داده تا به کشور دیگر برسند و تفهیم صادقانه امکانات و محذورات خویش بیکدیگر، راه حلهای مشترکی نیز بیابند. مثال : ریزگردهای منطقه خاورمیانه که مشکلی برای خیلی از کشورها گردیده و همگی را عذاب میدهد و هر سال هم دامنه آسیبهایش گسترده تر میگردد.

این یک نمونه خوبست. اینجا به انتظار راه حل جهانی ماندن بیهوده و عبث است.
جهان و جهانیان مشکلات و علایق دیگری دارند که برایشان بسیار با اهمیت تر است تا رسیدگی به مشکل ریزگردها در منطقه ما.

خود پیمانهای جهانی محیط زیست حتی اگر بتصویب ممالک مختلف و عمده آلوده کننده محیط زیست جهان هم برسند (تجربه عدم خواست جدی همکاری بسیاری از کشورهای بزرگ و صنعتی، در اذهان مردم جهان مانع از قبول آنی چنین فرضیه ای میشود) تا زمانیکه تجارب منطقه ای را در پشت سرخویش نداشته باشند، در حد تئوری و فرضیه باقی میمانند و بعضا نیز در عمل خود را بی اثر و بی ثمر نشان میدهند.

شهرداریهای بیش از هزار شهر کوچک و بزرگ در اروپا و آمریکا (علیرغم عدم تمایل جدی دولت آمریکا در زمینه امضای معاهده نامه های بین المللی حفاظت از محیط زیست نظیر پیمان کیوتو) تعهد داده اند که با محیط زیستیها همکاری نزدیک کنند و رابطه تنگاتنگ داشته باشند.

اینکه فرضا بایستی منتظر صنعت خودروسازی نشست و فشار آورد تا موتوری یا سیستمی عرضه کند که به محیط زیست فشار کمتری آورد، حرف درست و ایده جالبی است اما برخی از کشورهای اروپایی مانند هلند و یا شهرهایی از آلمان نشان دادند که با احداث و طرح کشیدن راههای دوچرخه رو در شهرها هم میتوان همزمان به حل چند مسئله موازی با هم پرداخت.
آلوده نکردن بیشتر محیط زیست، اشاعه فرهنگ حرکت و وزرش بگونه جنبی که بر میزان تندرستی نیز تاثیر مستقیم دارد، یافتن راه حلی موضعی برای مشکل ترافیک و همزمان کارت زرد نشان دادن به کارخانجات خودروسازی که راههای دیگری نیز برای رفتن به سر کار و یا مدرسه و دانشگاه نیز وجود دارند.

اینجا طرحی عرضه شده و حالا این روش است که بایستی فعال گردد.
اگر پیاده کردن طرح مربوطه برای مردم عملی نباشد و یا عمل کردنش آنها را به دردسرهای جدی بیندازد، آنها نیز در عمل همکاری لازم را با طرح نداشته و مسلما این طرح محکوم به شکست خواهد بود.
ولی مشاهده میشود که مردم هلند یا برخی از شهرهای آلمان در عمل از اینگونه طرحها که برای فواصل کوتاه تا ده کیلومتر مناسب هستند، بخوبی و با روی باز استقبال مینمایند.
جالب اینستکه برخی از گردشهای خانوادگی آخر هفته نیز بهمین صورت انجام میگیرند.

فراموش نکنیم که شرایط جوی این کشورها همراه با تابستان مرطوب و گرم و زمستان پیوسته سرد و با باران و برف دایم میباشد.

نخست تصور میشد که افراد جامعه بصورت انفرادی فقط بخود فکر میکنند. یعنی برای کسیکه میتوانست با خودرو در زمستان راحتتر به سرکار رود استفاده از دوچرخه و فکر کردن به محیط زیست بی معنی بنظر میرسید. اما عملا هر سال بر تعداد کسانیکه داوطلبانه با دوچرخه به سر کار خود میرفتند افزوده شد.
با تغییر قابل پذیرش در روش زندگی، طرحی موفق از آب در آمد.

کنار هم نهادن طرحهای موفق کوچک که در یک راستا عمل کنند، همیشه به رسیدن به کامیابی بزرگ می انجامد.


1 comment:

محمد درویش said...

درود بر فرهاد عزیز
متاسفانه یکی از مشکلات اصلی برای حل بحران های منطقه ای به کمک دولت های منطقه، فقر دانایی و مدیریتی است.